فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙#استادعالی
🍀روایت زیبای #کفاشی که با امام زمان(عج) شوخی داشت!
✅سهم شما #پنج_صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج)
🤲 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا ۚ أُولَٰئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَىٰ رَبِّهِمْ وَيَقُولُ الْأَشْهَادُ هَٰؤُلَاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَىٰ رَبِّهِمْ ۚ أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ
چه کسى ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ بسته؟! آنان، (روز رستاخیز) بر پروردگارشان عرضه مى شوند، در حالى که شاهدان [= پیامبران و فرشتگان ]مى گویند: «اینها همان کسانى هستند که به پروردگارشان دروغ بستند. اینک لعنت خدا بر ستمکاران باد!»
(هود/۱۸)
*
الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ
همانها که (مردم را) از راه خدا باز مى دارند. و (با
القاى شبهات) آن را کج و معوج نشان مى دهند. و به سراى آخرت کافرند.
(هود/۱۹)
*
أُولَٰئِكَ لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ۘ يُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ ۚ مَا كَانُوا يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَمَا كَانُوا يُبْصِرُونَ
آنها هیچ گاه توانایى فرار از کیفر خدا را در زمین نداشتند. و جز خدا، پشتیبانهایى نمى یافتند. عذاب خدا براى آنهامضاعف خواهد بود.(چرا که هم خودشان گمراه
بودند، و هم دیگران را گمراه ساختند.) آنها هرگز توانایى شنیدن (حق را) نداشتند. و (حقیقت را) نمى دیدند.
(هود/۲۰)
*
أُولَٰئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ
آنان کسانى هستند که سرمایه وجود خود را از
دست داده اند.
و آنچه را به دروغ همتاى خدا مى پنداشتند از نظرشان گم شد.
(هود/۲۱)
*
لَا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ
بى تردید آنها در آخرت، از همه زیانکارترند!
(هود/۲۲)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه (۱۷)🔹 در تفسیر آیه فوق، میان مفسران گفتگو بسیار است، در جزئیات کل
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۱۸ الی۲۲)🔹
♨️زیانکارترین مردم
در تعقیب آیه گذشته، که سخن از قرآن و رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به میان آمد، آیات مورد بحث سرنوشت منکران، و نشانه ها، و پایان و عاقبت کارشان را تشریح مى کند.
در نخستین آیه، مى فرماید: چه کسى ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ مى بندد (وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ کَذِباً).
یعنى نفى دعوت پیامبر راستین در واقع نفى سخنان خدا است و او را به دروغ گوئى و افترابندى به خدا نسبت دادن است.
اصولاً تکذیب پیامبر، تکذیب خدا است، و دروغ بستن بر کسى که جز از طرف خدا سخن نمى گوید، دروغ بستن بر ذات پاک خدا محسوب مى شود.
همان گونه که تاکنون مکرر گفته ایم، قرآن مجید در چندین آیه، گروهى را به عنوان ستمکارترین مردم با تعبیر أَظْلَمُ معرفى نموده است، در حالى که ظاهراً کارهاى آنها با هم مختلف است، و ممکن نیست چند گروه با داشتن چند کار مختلف، هر کدام ستمکارترین مردم شمرده شوند، بلکه باید گروهى ستمکار یا ستمکارتر و گروه دیگرى ستمکارترین بوده باشند.
ولى، بارها در جواب این سؤال گفته ایم، ریشه تمام این اعمال به یک چیز، یعنى شرک و تکذیب آیات الهى باز مى گردد، که بالاترین تهمت هاست.
آنگاه، آینده شوم آنها را در قیامت چنین بیان مى کند: آنها در آن روز به پیشگاه پروردگار، با تمامى اعمال و کردارشان عرضه مى شوند، و در دادگاه عدل او حضور مى یابند (أُولئِکَ یُعْرَضُونَ عَلى رَبِّهِمْ).
در این هنگام شاهدان اعمال، گواهى مى دهند و مى گویند: اینها همان کسانى هستند که بر پروردگار بزرگ و مهربان و ولى نعمت خود دروغ بستند (وَ یَقُولُ الأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذینَ کَذَبُوا عَلى رَبِّهِمْ).
سپس، با صداى رسا مى گویند: لعنت خدا بر ستمگران باد (أَلا لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظّالِمینَ).
در این که شاهدان ، فرشتگان الهى هستند؟ یا مأموران ضبط اعمال؟ و یا پیامبران؟
مفسران احتمالاتى داده اند، ولى با توجه به این که در آیات دیگر قرآن، پیامبران خدا به عنوان شاهدان اعمال معرفى شده اند، ظاهر این است که، در اینجا نیز منظور همانها هستند، و یا مفهوم وسیع ترى، که آنها و سایر شاهدان اعمال را دربر گیرد.
در سوره نساء آیه ۴۱ مى خوانیم: فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّة بِشَهید وَ جِئْنا بِکَ عَلى هؤُلاءِ شَهیداً: چگونه است حال آنها در آن روز، که براى هر امتى گواهى بر اعمالشان مى طلبیم، و تو را گواه آنها قرار مى دهیم .
و در مورد حضرت مسیح(علیه السلام) در آیه ۱۱۷ سوره مائده آمده است: وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهیداً ما دُمْتُ فیهِمْ: من تا آن زمان که در میان پیروانم بودم بر اعمال آنها گواه بودم .
و نیز، در این که گوینده جمله أَلا لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظّالِمینَ خداوند است یا شاهدان بر اعمال؟ در میان مفسران گفتگو است، اما ظاهر آیه این است که، این سخن دنباله گفتار شاهدان است.
* * *
آیه بعد صفات این ظالمان را در ضمن سه جمله بیان مى کند:
نخست مى گوید: آنها کسانى هستند که مردم را با انواع وسائل از راه خدا باز مى دارند (الَّذینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ).
این کار، یا از طریق القاء شبهه، و یا از طریق تهدید، و گاهى تطمیع، و مانند آن، صورت مى گیرد که هدف همه آنها یکى است و آن باز داشتن از راه خدا است.
دیگر این که، آنها مخصوصاً سعى دارند راه مستقیم الهى را کج و معوج نشان دهند (وَ یَبْغُونَها عِوَجاً).
یعنى با انواع تحریف ها، کم و زیاد کردن، تفسیر به رأى و مخفى ساختن حقایق، چنان مى کنند که این صراط مستقیم، به صورت اصلیش در نظرها جلوه گر نشود، تا مردم نتوانند از این راه بروند، و افراد حق طلب، جاده اصلى را پیدا نکنند.
و سوم این که، آنها به قیامت و روز رستاخیز ایمان ندارند (وَ هُمْ بِالآْخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ).
و عدم ایمانشان به معاد، سرچشمه سایر انحرافات و تبهکارى هاى آنان مى شود; چرا که ایمان به آن دادگاه بزرگ، و عالم وسیع بعد از مرگ، روح و جان را تربیت مى کند.
جالب این که، تمام این مسائل در مفهوم ظلم جمع است; زیرا مفهوم وسیع این کلمه، هر گونه انحراف و تغییر موضع واقعى اشیاء ، اعمال ، صفات و عقائد را شامل مى شود.
* * *
در سومین آیه، مى گوید: با این همه چنان نیست که آنها بتوانند در روى زمین از مجازات پروردگار فرار کنند، و از قلمرو قدرت او خارج شوند (أُولئِکَ لَمْ یَکُونُوا مُعْجِزینَ فِی الأَرْضِ).
همچنین آنها نمى توانند ولىّ، حامى و پشتیبانى، غیر از خدا براى خود بیابند (وَ ما کانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ).
و سرانجام، به مجازات سنگین آنها اشاره کرده، مى گوید: مجازات آنها مضاعف مى گردد (یُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذابُ).⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۱۸ الی۲۲)🔹 ♨️زیانکارترین مردم در تعقیب آیه گذشته، که سخن از قر
↩️چرا که، هم خود گمراه، گناهکار و تبهکار بودند، و هم دیگران را به این راه ها مى کشاندند، به همین دلیل، هم بار گناه خویش را بر دوش مى کشند، و هم بار گناه دیگران را (بى آن که از گناه دیگران چیزى کاسته شود).
شاهد این سخن آن که، در آیات دیگر قرآن مى خوانیم: وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالاً مَعَ أَثْقالِهِمْ: آنها در روز قیامت سنگینى گناه خویش، و گناهان دیگرى را با آن، بر دوش خود حمل مى کنند .
و نیز اخبار فراوانى داریم که: هر کس سنت بدى بگذارد، وزر و گناه تمام کسانى که به آن سنت بد عمل مى کنند، براى او نوشته مى شود، همچنین هر کس سنت نیکى بگذارد، معادل پاداش کسانى که به آن عمل مى کنند، براى او ثبت مى گردد.
در پایان آیه، ریشه اصلى بدبختى آنها را این گونه شرح مى دهد: آنها نه توانائى شنیدن حق را داشتند و نه مى توانستند ببینند ! (ما کانُوا یَسْتَطیعُونَ السَّمْعَ وَ ما کانُوا یُبْصِرُونَ).
در حقیقت، از کار انداختن این دو وسیله مؤثر براى درک حقایق سبب شد، هم خودشان به گمراهى بیفتند و هم دیگران را به گمراهى بکشانند; چرا که حق و حقیقت را، جز با چشم باز و گوش شنوا نمى توان درک کرد.
جالب توجه این که، در این جمله مى خوانیم: آنها توانائى شنیدن (حق را) نداشتند، این تعبیر، اشاره به این واقعیت است که، براى آنها شنیدن سخنان حق آن قدر سنگین و ثقیل است، که گوئى اصلاً توانائى شنیدن حق را ندارند، این تعبیر، درست به این مى ماند که مى گوئیم: شخص عاشق نمى تواند سخن از عیب معشوق خود را بشنود.
بدیهى است، این عدم توانائى درک حقایق، که نتیجه لجاجت شدید و دشمنى آنان با حق و حقیقت است، از آنها سلب مسئولیت نمى کند، و به اصطلاح، این همان چیزى است که خودشان اسباب آن را فراهم ساخته اند، در حالى که مى توانستند این حالت را از خود دور کنند; چرا که قدرت بر سبب، قدرت بر مسبب است.
* * *
چهارمین آیه، محصول تمام تلاش ها و کوشش هاى نادرست آنها را در یک جمله بیان مى کند، مى گوید: اینها همان کسانى هستند که سرمایه وجود خود را از دست داده و ورشکست شدند (أُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ).
و این بزرگ ترین خسارتى است که، ممکن است دامنگیر انسانى شود که موجودیت انسانى خویش را از دست دهد.
سپس، اضافه مى کند: آنها به معبودهائى دروغین دل بسته بودند اما سرانجام تمام این معبودهاى ساختگى گم شدند و از نظرشان محو گشتند (وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ).
* * *
آخرین آیه مورد بحث، حکم نهائى سرنوشت آنها را به صورت قاطع چنین بیان مى کند: لا جرم و به ناچار آنها در سراى آخرت زیانکارترین مردمند (لاجَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الآْخِرَةِ هُمُ الأَخْسَرُونَ).
چرا که، هم از نعمت چشم باز و گوش شنوا محروم شدند، و هم تمام سرمایه هاى انسانى وجود خویش را از دست دادند، و با این حال، هم بار مسئولیت خویش را بر دوش مى کشند و هم بار مسئولیت دیگران را!.
* * *
معنى اصلى لاجَرَم
جَرَم (بر وزن حَرَم) در اصل به معنى چیدن میوه از درخت است (چنان که راغب در مفردات آورده است) و سپس به هر گونه اکتساب و تحصیل امرى گفته شده، و بر اثر کثرت استعمال در کسب ناملایمات این مفهوم را به خود گرفته، به همین دلیل به گناه، جُرم گفته مى شود، ولى هنگامى که این کلمه با لا به صورت لاجَرَم بر سر جمله اى مى آید، این معنى را مى دهد که هیچ چیزى نمى تواند، این موضوع را قطع و منع کند، بنابراین، لاجَرَم به معنى لابد ، ناچار و مسلماً به کار مى رود (دقت کنید).
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه (۵۶)🔹 ↩️روى همين جهت «معاويه» و شاميان از هر فرصتى براى سلطه بر اين شهر به
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح خطبه(۵۷)🔹
شواهد متعدّدى از احاديث رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) و سخنان بزرگان پيشين در دست است که امام (عليه السلام) در اين خطبه از حاکم شدن معاويه بر امّت پيشگويى مى کند و به مفاسدى که از اين حاکميت سرچشمه مى گيرد اشاره مى کند، نخست مى فرمايد: «آگاه باشيد بعد از من مردى گشاده گلو و شکم بزرگ بر شما مسلّط خواهد شد که هر چه بيابد مى خورد و آنچه را نمى يابد جستجو مى کند» (أَمَّا إنَّهُ سَيَظْهَرُ عَلَيْکُمْ بَعْدِي رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُومِ، مُنْدَحِقُ البَطْنِ، يَأْکُلُ مَايَجِدُ وَ يَطْلُبُ ما لا يَجِدُ).
اين تعبير ممکن است اشاره به وضع ظاهرى او باشد که طبق بسيارى از روايات چنين اوصافى را داشت و به همين دليل بسيار غذا مى خورد. و ممکن است کنايه از وضع روحى او در امر حکومت باشد، که مردى زياده طلب و حريص بود و در امر حکومت چيزى او را سير نمى کرد. و بعيد نيست که هر دو معنى، هم معنى حقيقى و هم معنى کنايى منظور باشد چرا که او داراى اين صفات، در هر دو جهت بود.
سپس امام در ادامه اين سخن دستور قتل چنين فردى را صادر کرده، مى فرمايد: «او را بکشيد ولى هرگز نخواهيد کشت»! (فَاقْتُلُوهُ، وَلَنْ تَقْتُلُوهُ!)
به يقين مخاطبِ اين سخن مردم عراقند که امام (عليه السلام) دانست آنها به حکم ضعف روحيه و ناتوانى در تصميم گيرى و پراکندگى افکار، يا توانايى بر کشتن معاويه ندارند و يا اگر بتوانند، چنين شجاعت و شهامت و اراده و تصميمى در آنها وجود ندارد.
اما چرا اين مرد از ديدگاه امام (عليه السلام) واجب القتل بوده، روشن ترين دليل آن همان فسادى است که در ميان مسلمين بر پا کرده بود و از بارزترين مصداق هاى «مفسد فى الارض» بود چرا که علاوه بر ايجاد ناامنى در کشور اسلام، جنگ هايى به راه انداخت که خون بسيارى از مسلمانان در آن ريخته شد.
گذشته از اين، بدعت هايى در اسلام گذاشت که اگر ادامه مى يافت اسلام به کلّى دگرگون مى شد.
اضافه بر اينها او دستور سبّ اميرمؤمنان (عليه السلام) را صادر کرده بود، همان کسى که پيغمبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) درباره اش فرموده بود: «مَنْ سَبَّ عَلِيّاً فَقَدْ سَبَّني» کسى که على را دشنام دهد مرا دشنام داده» و به يقين کسى که رسول الله را سب کند مهدورالدّم است
امام (عليه السلام) در اين سخن، از بعضى از حوادث آينده پرده برداشته و بروشنى بيان مى فرمايد که آنها موفق به قتل او نخواهند شد، و اين از علم غيبى است که امام (عليه السلام) از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) آموخته بود.
در ادامه اين سخن، از يکى ديگر از حوادث آينده پرده برمى دارد و مى فرمايد: «آگاه باشيد او به شما فرمان مى دهد که مرا دشنام دهيد! و از من بيزارى جوييد!» (أَلاَ وَ إِنَّهُ سَيَأْمُرُکُمْ بِسَبِّي وَ الْبَرَاءَةِ مِنِّي).
اين نشان مى دهد که تا چه حدّ معاويه کينه توز و حريص بر مقام بود، او مى دانست فضائلى که پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) درباره على (عليه السلام) گفته است و همه اصحاب و ياران شنيده اند شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت و هر يک از اين احاديث دليلى بر بى اعتبارى حکومت او و باطل بودن ادعاهاى اوست، به همين دليل، براى جلوگيرى از اين خطر نخست تلاش کرد که مردم شام از اين احاديث بى خبر بمانند و نقل آنها را به کلّى ممنوع ساخت.
از سوى ديگر، دستور سبّ و دشنام آن حضرت را در منابر و در خطبه هاى نماز جمعه رواج داد و خطباى مزدورش را مجبور به اين کار ساخت، بديهى است جايى که مجبور به سبّ امام باشند هرگز قدرت بر ذکر فضائل او نخواهند داشت و اين يکى از زشت ترين بدعت هاى معاويه بود که هيچ توجيه گر متعصّبى نيز توجيهى براى آن ندارد و به گفته شاعر عرب:
أَ عَلَى الْمَنابِرِ تُعْلِنُونَ بِسَبَّهِ *** وَ بِسَيْفِه نُصِبَتْ لَکُمْ أَعْوادُها
«آيا بر منبرها آشکارا او را دشنام مى دهيد در حالى که چوبه اين منبرها با شمشير او براى شما بر پا شد»
جالب توجه اين که طرفداران معاويه نيز به اين حقيقت «که اين بدعت را براى تحکيم غاصبانه و ظالمانه خود گذارده اند» اعتراف کرده اند، از جمله اين که کسى از مروان سؤال کرد: چرا على را بر منابر دشنام مى گوييد؟
او در جواب گفت: «إنَّهُ لا يَسْتَقيمُ لَناَ الاَْمْرُ إلاّ بِذلِکَ» «کار حکومت ما بدون آن (يعنى سب على) سامان نمى يابد»
سپس امام در برابر اين بدعت وقيحانه، به يارانش چنين دستور مى دهد: «اما بدگويى را (به هنگام اجبار دشمن) به شما اجازه مى دهم چرا که اين موجب فزونى مقامات معنوى من و باعث نجات شماست; ولى در مورد بيزارى جستن، هرگز از من بيزارى مجوييد زيرا من بر فطرت پاک توحيد تولّد يافته ام و در «ايمان و اسلام» و «هجرت» بر ديگران پيشى گرفته ام»!⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۵۷)🔹 شواهد متعدّدى از احاديث رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) و سخنان بز
↩️(فَأَمَّا السَّبُّ فَسُبُّونِي، فَإِنَّهُ لي زَکاةٌ، وَ لَکُمْ نَجَاةٌ وَ أَمَّا الْبَراءَةُ فَلاَ تَتَبَرَّأُوا مِنِّي، فَإِنّي وُلِدْتُ عَلَى الْفِطْرَةِِ، وَ سَبَقْتُ إِلَى الاِْيمَان إوَ الْهِجْرَةِ).آيا امر به سب، امر واجب الزامى است يا فقط جنبه اباحه دارد، ظاهر آن، امر الزامى است به خاطر اين که مايه حفظ خون شيعيان راستين و رساندن دعوت مکتب اهل بيت به آيندگان شد.ولى با توجه به اين که طبق تعبير علماى اصول، امر در جايى آمده است که احتمال ممنوعيت (توهّم خطر) وجود دارد، ظهور در الزام نخواهد شد و تنها اباحه را مى رساند بنابراين کسانى همچون «رشيد هجرى» و «ميثم تمّار» و «قنبر» و «سعيدبن جبير» که مقاومت کردند و حاضر نشدند کمترين اهانتى به ساحت مقدّس مولى على (عليه السلام) کنند و در همين راه شربت شهادت نوشيدند، نه تنها کار خلافى نکردند، بلکه به ايثار و فداکارى بزرگى دست زدند.از اين سخن، به خوبى روشن مى شود که اگر انسان با ايمانى از سوى دشمن هتّاک و بى ايمان، مورد هتک قرار گيرد، يا مردم را اجبار به هتک او کند، نه تنها از مقامات او کاسته نمى شود، بلکه خداوند به جبران اين اهانت بر کرامت و عظمت مقام او مى افزايد و او را از هر نظر پاک و پاکيزه مى کند.در اينجا اين سؤال پيش مى آيد که چه تفاوتى ميان سب و برائت است که امام على اوّلى را اجازه مى دهد و دومى را به سه دليل اجازه نمى دهد: نخست تولّد بر فطرت اسلام و ايمان، دوم پيشگام بودن در پذيرش اسلام و ايمان به رسول خد، و سوم پيشگام شدن در هجرت از مکّه به مدينه و پيوستن به پيغمبر خدا و يارى او.«مفسّران نهج البلاغه» در تفاوت ميان اين دو (سب و ناسزا، و برائت جستن) سخنان بسيارى دارند که قسمت قابل ملاحظه اى از آن تکلّف است و قانع کننده نيست; آنچه در تفسير اين تفاوت نزديکتر به نظر مى رسد يکى از دو چيز است:نخست اين که سب و دشنام يک انسان، مى تواند اشاره به بدى او باشد، ولى مفهوم آن کفر و شرک و بى ايمانى نيست، اما بيزارى جستن (هر چند با زبان باشد) مفهومش بيزارى از دين و آئين اوست همان گونه که در آغاز سوره برائت مى خوانيم: «بَراءَةٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ اِلَى الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکينَ»: «اين اعلام بيزارى از سوى خدا و پيامبرش به کسانى از مشرکان است که شما با آنها عهد بسته ايد (و عهدشان را شکسته اند)».بنابراين، مفهوم برائتِ از امام ، برائت از دين و اسلام بود، لذا امام اجازه نداد حتّى به زبان از او برائت جويند و به اسلام و قرآن اهانت کنند، در واقع اجازه اهانت به شخص خود را داد، ولى اجازه اهانت به مکتبش را نداد ديگر اين که بسيارى از مردم تصوّرشان اين است که اگر مجبور به سخنى شدند نمى توانند تنها به الفاظ قناعت کنند و نيّت آن نيز همراه آن سخن به طور اجتناب ناپذير خواهد بود، به همين دليل هر گاه کسى را مجبور به اجراى صيغه طلاق کنند معمولا موقع اجراى صيغه هم قصد لفظ را مى کند و هم قصد معنى را، هر چند طلاق به خاطر اکراه باطل است ولى قصد انشا در آن هست و لذا فقهاء در اين گونه موارد براى ابطال طلاق، به عدم قصد معنى استناد نمى کنند، بلکه به اکراه استناد مى نمايند، .در مورد سبّ و دشنام نيز مسأله همين طور است، به هنگام اجبار هر دو را قصد مى کنند هم لفظ و هم معنى را، چون قادر به تفکيک اين دو از هم نيستند.بديهى است قصد سب بسيار بد است، ولى قصد برائت بسيار بدتر از آن مى باشد، زيرا مفهوم اوّلى نفى احترام يک انسان است و مفهوم دومى ابراز بيزارى از مکتب و آئين او يعنى اسلام مى باشد و هيچ مسلمانى اين کار را نمى کند.دليل هاى سه گانه اى که امام براى نهى از تبرّى جستن فرموده، نيز شاهد اين مدّعاست.شايان توجه اين که امام
همان گونه که در بالا اشاره شد ـ در مقام نهى از تبرّى جستن، به سه چيز اشاره مى کند:نخست اين که مى گويد: «من بر فطرت توحيد زاده شده ام». (فَاِنّى وُلِدْتُ عَلَى الفِطْرَةِ)، در حالى که طبق آيه قرآن و روايات اسلامى همه انسانها بر فطرت توحيد متولّد مى شوند، اين چه امتيازى است که امام به آن اشاره فرموده است؟با توجه به يک نکته پاسخ اين سؤال روشن مى شود، و آن اين که بسيارى از مردم با اين که با فطرت توحيد متولّد مى شوند تحت تأثير پدر و مادر غير موحّد يا جوامع آلوده به شرک به زودى از راه توحيد منحرف مى گردند، در حالى که امام در آغوش پيامبر پرورش يافت و از دست او غذا مى خورد و در سايه او تربيت مى شد بگونه اى که کمترين گرد و غبار شرک و جاهليت عرب، بر دامان او ننشست و از مادرى پاک و با ايمان و پدرى موحّد تولّد يافت، آن هم در زمانى که پيامبر دوران آمادگى براى رسالت را مى گذراند،...
@Nahjolbalaghe2
🔻🔺هلاکت سفیانی در بيداء (بیابانی میان مکه و مدینه)
🌙🌱امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: «مَهدی دارای چشمانی سیاه و مویی مجعد است، و خالی بر گونهاش دارد و ابتدای قیامش از جانب شرق است در آن هنگام سفیانی نیز خروج میكند و به اندازه مدت حاملگی يک زن يعنى ۹ماه سلطنت میكند. او در شام خروج میكند و مردم شام از او اطاعت خواهند کرد. جز يک عده که بر عقیده حق استوار خواهند ماند و خداوند آنها را از پیوستن به او حفظ میكند.
سفیانی با لشکری جرار به «بیداء» مدینه میآيد. وقتی به «بیداء» رسید، خدا او و لشکرش را به زمين فرو میبرد و این است معنای آیه شريفه: [و لو ترى إذ فزعوا فلا فوت و أخذوا من مكان قريب.] ( سبأ/۵۱ )
📜غیبت نعمانی، باب۱۸، ح۱۴
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣اول شکر کن بعد بگو خدا بده ...!
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
خدا در دستیست که به یاری میگیری !
درقلبیست که شاد میکنی !
درلبخندیست که به لب مینشانی !
خدا درعطر خوش نانیست،
که به دیگری میدهی !
درجشن و سروریست که برای
دیگران بپا میکنی +
آنجاست که عهد میبندی و
عمل میکنی !
خدا، در تو، با تو، و برای توست ..!
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام
دادند و در برابر پروردگارشان خاضع و تسلیم بودند، آنها اهل بهشتند. و جاودانه در آن خواهند ماند.
(هود/۲۳)
***
۞ مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمَىٰ وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ ۚ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ
حال این دو گروه [= مؤمنان و منکران]،حال «نابینا و ناشنوا»
و «بینا و شنوا» است. آیا این دو، همانند یکدیگرند؟! آیا متذکّر نمى شوید؟!
(هود/۲۴)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۱۸ الی۲۲)🔹 ♨️زیانکارترین مردم در تعقیب آیه گذشته، که سخن از قر
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات (۲۳و۲۴)🔹
در تعقیب آیات گذشته، که حال گروهى از منکران وحى الهى را تشریح مى کرد، این دو آیه نقطه مقابل آنها یعنى حال مؤمنان راستین را بیان مى کند.
نخست مى گوید: کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، و در برابر خداوند خاضع و تسلیم و به وعده هاى او مطمئن بودند، اصحاب و یاران بهشتند و جاودانه در آن خواهند ماند (إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فیها خالِدُونَ).
بیان این سه وصف، یعنى ایمان ، عمل صالح و تسلیم و خضوع در برابر دعوت حق در حقیقت بیان سه واقعیت مرتبط با یکدیگر است; چرا که عمل صالح میوه درخت ایمان است، ایمانى که چنین ثمرى نداشته باشد، ایمان سست و بى ارزشى است، که نمى توان آن را به حساب آورد، همچنین مسأله تسلیم و خضوع و اطمینان به وعده هاى پروردگار از آثار ایمان و عمل صالح مى باشد; چرا که اعتقاد صحیح و عمل پاک، سرچشمه پیدایش این صفات و ملکات عالى در درون جان انسان است.
أَخْبَتُوا از ماده إِخبات از ریشه خبت (بر وزن ثبت) به معنى زمین صاف و وسیع است که انسان به راحتى و با اطمینان مى تواند در آن گام بردارد، به همین جهت، این ماده در معنى اطمینان به کار رفته است، و به معنى خضوع و تسلیم نیز آمده; چرا که چنین زمینى هم براى گام برداشتن اطمینان بخش است، و هم در برابر رهروان، خاضع و تسلیم.
بنابراین، جمله أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ ، ممکن است به یکى از سه معنى زیر باشد که در عین حال، جمع هر سه نیز با هم منافاتى ندارد:
۱ ـ مؤمنان راستین در برابر خداوند خاضعند.
۲ ـ آنها در برابر فرمان پروردگارشان تسلیمند.
۳ ـ آنها به وعده هاى خداوند اطمینان دارند.
و در هر صورت، اشاره به یکى از عالى ترین صفات انسانى مؤمنان است، که اثرش در تمام زندگى آنان منعکس است .
جالب این که، در حدیثى از امام صادق(علیه السلام)چنین مى خوانیم: یکى از یارانش عرض کرد: در میان ما مردى است به نام کُلیب ، هیچ حدیثى از ناحیه شما صادر نمى شود، مگر این که او فوراً مى گوید: من در برابر آن تسلیمم ، و لذا ما اسم او را کُلیب تسلیم گذارده ایم.
امام فرمود: رحمت خدا بر او باد ، سپس اضافه کرد: آیا مى دانى تسلیم
چیست ؟ ما ساکت شدیم.
فرمود: به خدا سوگند این همان إِخبات است که در کلام خداوند عزّوجل آمده است: الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ .(۱)
* * *
در آیه بعد، خداوند حال این دو گروه را در ضمن یک مثال روشن و زنده بیان مى کند و مى فرماید: حال این دو گروه ، حال نابینا و کر و بینا و شنوا است (مَثَلُ الْفَریقَیْنِ کَالأَعْمى وَ الأَصَمِّ وَ الْبَصیرِ وَ السَّمیعِ).
آیا این دو گروه همانند یکدیگرند ؟ (هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلاً).
آیا شما متذکر نمى شوید و نمى اندیشید ؟ (أَ فَلا تَذَکَّرُونَ)؟
همان گونه که در علم معانى بیان آمده است، همواره براى مجسم ساختن حقایق عقلى و توضیح و تبیین آنها در سطح عموم، معقولات را به محسوسات تشبیه مى کنند، قرآن این روش را زیاد به کار برده، و در بیان بسیارى از مسائل حساس و پر اهمیت، با استفاده از مثل هاى روشن و زیبا، حقایق را به عالى ترین صورت تبیین مى کند.
بیان فوق نیز از همین قبیل است; چرا که مؤثرترین وسیله براى شناخت حقایق حسى در جهان طبیعت، چشم و گوش است، به همین دلیل، نمى توان باور کرد، افرادى که از چشم و گوش به طور کلى ـ مثلاً به صورت مادرزاد ـ بى بهره باشند، چیز درستى از این جهان طبیعت درک کنند، آنها مسلماً در یک عالم بى خبرى کامل به سر خواهند برد.
همین گونه، آنها که بر اثر لجاجت و دشمنى با حق و گرفتار بودن در چنگال تعصب، خودخواهى و خودپرستى، چشم و گوش حقیقت بین را از دست داده اند، هرگز نمى توانند، حقایق مربوط به عالم غیب و اثرات ایمان و لذت عبادت پروردگار و شکوه تسلیم در برابر فرمان او را درک کنند، این گونه افراد، به کوران و کرانى مى مانند که در تاریکى مطلق و سکوت مرگبار زندگى دارند، در حالى که مؤمنان راستین با چشم باز و گوش شنوا هر حرکتى را مى بینند، و هر صدائى را مى شنوند، و با توجه به آن، راه خود را به سوى سرنوشتى سعادت آفرین مى گشایند.
* * *
۱ ـ تفسیر برهان ، جلد ۲، صفحه ۲۱۴، حدیث ۱ (جلد ۳، صفحه ۲۱۴، حدیث ۱، طبق چاپ بعثت، ۱۴۱۵
هـ .ق) ـ کافى ، جلد ۱، صفحه ۳۹٠، حدیث ۳ (دار الکتب الاسلامیة) ـ بحار الانوار ، جلد ۲، صفحه ۲٠۳، حدیث ۸٠.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت(۲۴۴)🔹 🍇راه بقاى نعمتها: امام عليه السلام در اين كلام نورانى اشاره به اهم
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح حکمت(۲۴۵)🔹
✅تاثیر توانایی در کاهش تمنا
با افزايش قدرت، حرص كم مىشود:
امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه به يك نكته روانى اشاره مىكند كه در زندگى انسان، سرنوشتساز است، مىفرمايد: «هنگامى كه قدرت بر چيزى فزونى يابد علاقه به آن كم مىشود»؛ (وَقال علیه السلام: إِذَا كَثُرَتِ آلْمَقْدِرَةُ قَلَّتِ الشَّهْوَةُ).
به گفته مرحوم «كمرهاى» در منهاجالبراعة اين گفتار حكيمانه از يك اصل روانى معروف سرچشمه مىگيرد كه مىگويد: «الإنْسانُ حَريصٌ عَلى ما مُنِعَ؛ انسان نسبت به چيزى كه براى او ممنوع شده حرص فراوان دارد». دليل آن هم روشن است؛ چيزى كه در دسترس انسان باشد و هر زمان بخواهد به آن برسد، نه براى ذخيره كردن آن دست و پا مىزند، نه به علّت ازدست دادنش اضطراب دارد و اى بسا با بىاعتنايى به آن نگاه كند و حتى گاه از آن سير و ملول شود؛ ولى به عكس، چيزى كه در دسترس او نيست يا به زحمت پيدا مىشود به آن علاقه نشان مىدهد و گاه اصرار دارد بيش از مقدار حاجت خود از آن ذخيره كند. به همين دليل هنگامى كه چيزى از مواد غذايى كم مىشود، مردم به فروشگاهها هجوم مىبرند و هركس چند برابر نيازش خريدارى مىكند و براثر آن، نوعى قحطى مصنوعى حاصل مىگردد. در اينگونه موارد اگر مديران جامعه فروشگاههايى را ـ هرچند بهطور موقت ـ پر از مواد مذكور كنند هجوم براى خريدن فرو مىنشيند و مردم تنها به مقدار حاجت روزانه از آن تهيه مىكنند وبازار، كساد مىشود.
نيز به همين دليل است كه بازرگانان سودجو در عرصه داخلى و بينالمللى براى اينكه متاع خود را به قيمتهاى گزاف بفروشند، موقتا جلوى توزيع آن را گرفته و گاه افرادى را به بازار مىفرستند كه هرچه در بازار هست خريدارى كنند و به اين ترتيب قحطى مصنوعى ايجاد كنند و سپس اجناس خود را بهتدريج به بازار مىفرستند تا به قيمت گزاف بفروشند. يكى از دلايل تحريم احتكار در اسلام نيز همين است كه ايجاد گرانى مصنوعى مىكند و مردم را در وحشت فرو مىبرد و سبب تحريك حرص مردم مىشود كه بيش از نياز خود مطالبه مىكنند و قحطى كاذب جديدى به وجود مىآورند.
مديران جامعه بايد از اين نكته بهرهگيرى كنند و هميشه مقدار قابل توجهى از مواد غذايى و ساير مواد مورد نياز را در بازار حاضر سازند تا مردم بر تهيه نيازهاى خود در كوتاهمدّت و درازمدّت احساس توانايى كنند و مصداق «كَثُرَتِ الْمَقْدِرَةُ» شود كه نتيجه آن، احساس بىنيازى و مصداق «قَلَّتِ الشَّهْوَةُ» است؛ درست، كارى كه سودجويان و توليدكنندگان بازار سياه از ضد آن بهرهگيرى مىكنند و از اين طريق، آلاف و الوفى به ناحق بهدست مىآورند.
*
پی نوشت:
(1) . سند گفتار حکیمانه: تنها مدرک دیگرى که خطیب در مصادر براى این کلام نورانى ذکر کرده غررالحکم آمدى است که باکمى تفاوت آن را آورده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 190). نویسنده کتاب عیون الحکم و المواعظ از علماى قرن ششم نیز این کلام حکیمانه را با کمى تفاوت ذکرکرده است. (عیون الحکم والمواعظ، ص 115
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه ✅حکمت: (۲۴۱ الی ۲۴۳) @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_حکمت_۲۴۴_جلسه_۱_(فلسفه_احکام).mp3
10.23M
🔹شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
✅حکمت: (۲۴۴)
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔴❗️پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله فرمودند:
أيُّها النّاسُ ، هذهِ دارُ تَرَحٍ لا دارُ فَرَحٍ ، ودارُ الْتِواءٍ لا دارُ اسْتِواءٍ ، فمَن عَرَفها لَم يَفْرَحْ لِرَجاءٍ ، ولَم يَحْزَنْ لِشَقاءٍ .
🔶🔸اى مردم ! دنيا سراى غم است نه سراى شادى ، سراى دشوارى است نه سراى آسودگى. پس ، هر كه آن را شناخت با اميدى شاد نشد و با سختى و عسرتى اندوهگين نگشت .
📜أعلام الدين ،ص۳۴۳
💞🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2