eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﴾﷽﴿✨ أَفَمَن كَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَحْمَةً ۚ أُولَٰئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ ۚ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ ۚ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ ۚ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ آیا آن کس که دلیل آشکارى از پروردگار خویش دارد، و به دنبال آن، شاهدى از سوى (خدا)آمده، و پیش از آن، کتاب موسى که پیشوا و رحمت بوده (گواهى بر آن مى دهد، همچون کسى است که چنین نباشد)؟! آنها [= حق طلبان] به او ایمان مى آورند. و هر کس از گروههاى مخالف به او کافر شود، آتش وعده گاه اوست. پس، تردیدى در آن نداشته باش که آن حقّ است از پروردگارت. ولى بیشتر مردم ایمان نمى آورند. (هود/۱۷) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۱۵و۱۶)🔹 آیات گذشته، با ذکر دلائل اعجاز قرآن حجت را بر مشرکان و
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه (۱۷)🔹 در تفسیر آیه فوق، میان مفسران گفتگو بسیار است، در جزئیات کلمات آیه، و ضمائر، موصول و اسم اشاره آن، نظرات گوناگونى داده اند، که نقل همه آنها بر خلاف روش این تفسیر است، ولى دو تفسیر را که از همه روشن تر به نظر مى رسد، به ترتیب اهمیت، در اینجا مى آوریم: ۱ ـ در آغاز آیه، مى گوید: آیا کسى که دلیل روشنى از پروردگار خویش در اختیار دارد، و به دنبال آن شاهد و گواهى از سوى خدا آمده، و قبل از آن، کتاب موسى (تورات) به عنوان پیشوا و رحمت و بیانگر عظمت او آمده است، همانند کسى است که داراى این صفات و نشانه ها و دلائل روشن نیست؟ (أَ فَمَنْ کانَ عَلى بَیِّنَة مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً). این شخص همان پیامبر(صلى الله علیه وآله) است و بیّنه و دلیل روشن او قرآن مجید و شاهد و گواه صدق نبوتش مؤمنان راستینى همچون على(علیه السلام) مى باشند، پیش از او نشانه ها و صفاتش در تورات آمده است. به این ترتیب، از سه راه روشن، حقانیت دعوتش به ثبوت رسیده است. نخست، قرآن، که بیّنه و دلیل روشنى است در دست او. دوم، کتب آسمانى پیشین، که نشانه هاى او را دقیقاً بیان کرده، و پیروان این کتب در عصر پیامبر (صلى الله علیه وآله) آنها را به خوبى مى شناختند، و به همین دلیل در انتظار او بودند. سوم، پیروان فداکار و مؤمنان مخلص، که بیانگر صدق دعوت و گفتار او مى باشند; زیرا یکى از نشانه هاى حقانیت یک مکتب، اخلاص، فداکارى، عقل، درایت و ایمان پیروان آن مکتب است; چرا که هر مکتبى را از پیروانش مى توان شناخت!. آیا با وجود این دلائل زنده، مى توان او را با مدعیان دیگر قیاس کرد و یا در صدق دعوتش تردید نمود؟. پس از آن، به دنبال این سخن، اشاره به افراد حق طلب و حقیقت جو کرده، از آنها دعوت ضمنى به ایمان مى کند و مى گوید: آنها به چنین پیامبرى که این همه دلیل روشن در اختیار دارد، ایمان مى آوردند (أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ). گر چه، چنین کسانى که با کلمه أُولئِکَ به آنها اشاره شده، در خود این آیه ذکر نشده اند، ولى با توجه به آیات گذشته، مى توان حضور آنها را در جوّ این آیه احساس کرد و مورد اشاره قرار داد. و به دنبال آن، سرنوشت منکران را به این صورت بیان مى کند: هر کس از گروه هاى مختلف به او کافر شود، موعد و میعادش آتش دوزخ است (وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الأَحْزابِ فَالنّارُ مَوْعِدُهُ). و در پایان آیه، همان گونه که سیره قرآن در بسیارى از موارد است، روى سخن را به پیامبر کرده، یک درس عمومى براى همه مردم بیان مى کند، مى گوید: اکنون که چنین است و این همه شاهد و گواه بر صدق دعوت تو وجود دارد ، هرگز در آنچه بر تو نازل شده تردید به خود راه مده (فَلا تَکُ فی مِرْیَة مِنْهُ). چرا که این سخن حقى است از سوى پروردگار تو (إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ). ولى بسیارى از مردم، بر اثر جهل و تعصب و خودخواهى، ایمان نمى آورند (وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لایُؤْمِنُونَ). ۲ ـ تفسیر دیگرى که براى آیه ذکر شده این است که، هدف اصلى بیان حال مؤمنان راستین است، که با در دست داشتن دلائل روشن و شواهدى که بر صدق دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده است، و گواهى هائى که در کتب پیشین مى باشد، آنها به اتکاى این دلائل، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) ایمان مى آورند. بنابراین، منظور از جمله مَنْ کانَ عَلى بَیِّنَة مِنْ رَبِّهِ تمام کسانى است که با چشم باز و در دست داشتن دلائل قانع کننده، به دنبال قرآن و آورنده آن شتافتند، نه شخص پیامبر. ولى بدون شک، تعبیرات دیگر آیه با این تفسیر زیاد سازگار نیست، و لذا ما آن را در مرحله دوم قرار داده ایم (دقت کنید). در هر حال، آیه اشاره به امتیازات اسلام و مسلمین راستین و اتکاى آنها بر دلائل محکم در انتخاب این مکتب است، و در نقطه مقابل، سرنوشت شوم منکران مستکبر را نیز بیان کرده است. * * * نکته ها: ۱ ـ منظور از شاهِد در آیه فوق چیست؟ بعضى از مفسران، گفته اند: منظور جبرئیل پیک وحى خدا است . بعضى منظور از آن را پیامبر (صلى الله علیه وآله) دانسته اند. و بعضى آن را به معنى زبان پیامبر(صلى الله علیه وآله) تفسیر کرده اند)(در حالى که یَتْلُوهُ را از ماده تلاوت به معنى قرائت گرفته اند، نه به معنى پشت سر آمدن). ولى، بسیارى از بزرگان مفسران، آن را به على(علیه السلام) تفسیر کرده اند. در روایات متعددى، که از ائمه معصومین به ما رسیده است، و در بعضى از کتب تفسیر اهل سنت نیز آمده، روى این تفسیر تأکید شده است که، منظور از شاهد، امام امیر مؤمنان(علیه السلام)، یعنى نخستین مردى که به پیامبر و قرآن ایمان آورد، و در تمام مراحل با او بود، و لحظه اى از فداکارى فروگذار نکرد، و تا آخرین نفس در حمایتش کوشیده⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه (۱۷)🔹 در تفسیر آیه فوق، میان مفسران گفتگو بسیار است، در جزئیات کل
↩️در حدیثى مى خوانیم، على(علیه السلام) فرمود: درباره هر یک از مردان معروف قریش، آیه یا آیه هائى نازل شده است، کسى عرض کرد: اى امیر مؤمنان! درباره شما کدام آیه نازل شده است؟ امام فرمود: آیا آیه اى که در سوره هود است نخوانده اى؟ أَ فَمَنْ کانَ عَلى بَیِّنَة مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ ، پیامبر بیّنه الهى داشت و شاهد من بودم. در آخرین آیه سوره رعد نیز، تعبیرى دیده مى شود که این معنى را تأئید مى کند، آنجا که مى فرماید: وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفى بِاللّهِ شَهیداً بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ: کافران مى گویند: تو پیامبر نیستى، بگو: همین اندازه بس که خداوند میان من و شما شاهد و گواه است، و همچنین کسى که علم کتاب (قرآن) نزد او است . در روایات بسیارى، از طرق شیعه و اهل سنت چنین مى خوانیم: منظور از مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ على (علیه السلام) است. همان گونه که سابقاً هم اشاره کرده ایم، یکى از بهترین طرق شناخت حقانیت یک مکتب، مطالعه در وضع پیروان، مدافعان و حامیان آن است. طبق ضرب المثل معروف امام زاده را از زّوارش باید شناخت ، هنگامى که ملاحظه کنیم گروهى پاک باز، باهوش، باایمان ، مخلص و با تقوا گرد رهبر و مکتبى جمع شده اند، به خوبى مى توان دریافت این مکتب و آن رهبر در یک حدّ عالى از صداقت و درستى است. اما هنگامى که ببینیم یک عده فرصت طلب، شیاد، بى ایمان، و بى تقوا، اطراف مکتب و یا رهبرى را گرفته اند، کمتر مى توان باور کرد که آن رهبر و آن مکتب بر حق باشد. اشاره به این مطلب را نیز لازم مى دانیم که، تفسیر کلمه شاهد به على(علیه السلام)منافاتى با این حقیقت ندارد که، همه مؤمنان راستین و افرادى همچون ابوذرها، سلمان ها، و عمار یاسرها را شامل شود; چرا که این گونه تفاسیر اشاره به فرد شاخص و برتر مى کند، یعنى منظور اصلى، گروهى است که در رأس آنها آن فرد شاخص قرار گرفته است. شاهد این سخن، روایتى است که از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود: منظور از شاهد امیر مؤمنان، سپس جانشینان او، یکى بعد از دیگرى هستند . گر چه در این حدیث، تنها معصومین ذکر شده اند، ولى این خود نشان مى دهد، روایاتى که شاهد را منحصراً به على(علیه السلام) تفسیر کرده اند، منظور خصوص آن حضرت نیست، بلکه منظور مصداق شاخص است. ۲ ـ چرا تنها اشاره به تورات شده؟ همان گونه که گفتیم، یکى از دلائل حقانیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آیه فوق، کتب پیشین ذکر شده، ولى تنها از کتاب موسى ذکرى به میان آمده، در حالى که مى دانیم بشارات ظهور پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در انجیل نیز هست. این موضوع ممکن است به خاطر آن باشد که، در محیط نزول قرآن و ظهور اسلام یعنى مکّه و مدینه بیشتر افکار یهود ـ از میان اهل کتاب ـ منتشر بوده است، و مسیحیان در نقاط نسبتاً دورترى زندگى داشتند، مانند یمن ، شامات ، و نجران که در کوهستان هاى شمالى یمن ، در فاصله ده منزلى صنعاء واقع شده است. و یا به خاطر این که، ذکر اوصاف پیامبر(صلى الله علیه وآله) در تورات به طور جامع تر و وسیع ترى آمده است. به هر حال، تعبیر به امام در مورد تورات ممکن است به خاطر این باشد که، احکام شریعت موسى(علیه السلام) به طور کامل در آن بوده، و حتى مسیحیان، بسیارى از تعلیمات خود را از تورات مى گیرند. ۳ ـ مخاطب در فَلا تَکُ فی مِرْیَة کیست؟ در این که مخاطب در این جمله کیست؟ دو احتمال داده شده: نخست این که: مخاطب، پیامبر (صلى الله علیه وآله) است، یعنى کمترین شک و تردیدى در حقانیت قرآن یا آئین اسلام به خود راه مده! البته پیامبر(صلى الله علیه وآله) به حکم این که وحى را با شهود درک مى کرد، و نزول قرآن از طرف خدا براى او محسوس، بلکه بالاتر از حس بوده تردیدى در حقانیت این دعوت نداشت. ولى این نخستین بار نیست که قرآن خطابى را متوجه پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى کند، در حالى که منظورش عموم مردم است، و به تعبیر معروف عرب، این گونه خطاب ها از قبیل: إِیّاکَ أَعْنِى وَ اسْمَعِى یا جارَهُ است، که ضرب المثل عامیانه آن در فارسى در به تو مى گویم دیوار تو گوش کن، یا تو بشنو مى باشد، و این خود یکى از فنون بلاغت است که در پاره اى از موارد، براى تأکید و اهمیت، و یا منظورهاى دیگر به جاى مخاطب حقیقى، دیگرى را مخاطب قرار مى دهند. احتمال دیگر این که، مخاطب، هر مکلف عاقل بوده باشد، یعنى: فَلا تَکُ أَیُّهَا الْمُکَلَّفُ الْعاقِلُ فِى مِرْیَة: اى انسان عاقل و مکلف با این دلائل روشن شک و تردید در حقانیت این قرآن نداشته باش . و این احتمال، بنابراین است که، منظور از مَنْ کانَ عَلى بَیِّنَة مِنْ رَبِّهِ پیامبر(صلى الله علیه وآله) نباشد بلکه همه مؤمنان راستین باشند (دقت کنید). ولى به هر حال، تفسیر اول با ظاهر آیه سازگارتر است. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۵۹)🔹 ⚖بايد به همه با يک چشم نگاه کنى: مخاطب در اين نامه «اسود بن قطبه» ا
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۶۰)🔹 ⛔️نهی سپاهیان از آزار مردم نبايد سپاهيان به مردم مسير زيان برسانند: همان گونه که در بالا اشاره شد در زمان هاى گذشته با توجّه به طول مسافرت ها، لشکريانى که به ميدان نبرد اعزام مى شدند گاه هفته ها در راه بودند و نمى توانستند تمام نيازها و ما يحتاج خود را همراه ببرند و معمول بود نيازهاى غذايى و غير آن را از اهل هر محل تأمين مى کردند که گاه حد اعتدال و نياز را رعايت نکرده و دست به ظلم و تعدى بر کسانى که در مسير راه آنها بودند مى زدند و اين سبب نارضايتى شديد مردم و کينه آنها نسبت به لشکريان مى شد و در موقع حساس حمايت خود را از آنها دريغ مى داشتند. امام(عليه السلام) در اين نامه کوتاه و پر معنا که مخاطبش حاکمان و مأموران جمع زکات و خراج هستند دستورات لازم را در اين زمينه صادر مى کند. نخست مى فرمايد: «فرمانى است از سوى بنده خدا على اميرمؤمنان به مأموران جمع خراج و حاکمان بلاد که سپاه از منطقه آنها مى گذرد. اما پس از حمد و ثناى الهى، من سپاهيانى را (براى مبارزه با دشمنان) بسيج کردم که به خواست خدا از سرزمين شما مى گذرند و به آنها سفارش هاى لازم را کرده ام که از آزار مردم و ايجاد ناراحتى براى آنها بپرهيزند»; (مِنْ عَبْدِ اللهِ عَلِيّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى مَنْ مَرَّ بِهِ الْجَيْشُ مِنْ جُبَاةِ الْخَرَاجِ وَعُمَّالِ الْبِلاَدِ، أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي قَدْ سَيَّرْتُ جُنُوداً هِيَ مَارَّةٌ بِکُمْ إِنْ شَاءَ اللهُ، وَقَدْ أَوْصَيْتُهُمْ بِمَا يَجِبُ لِلَّهِ عَلَيْهِمْ مِنْ کَفِّ الاَْذَى، وَصَرْفِ الشَّذَى). به اين ترتيب وظيفه سپاهيان را معين مى فرمايد که از آزار مردم بپرهيزند و دست به ظلم و ستم بر مردمى که در مسير راه قرار دارند دراز نکنند و آن را به عنوان واجبى الهى ذکر مى فرمايد. سپس در تأکيد اين معنا مى افزايد: «و من بدين وسيله در برابر شما و کسانى (از يهود و نصارى) که در پناه شما هستند از مشکلاتى که سپاهيان به وجود مى آورند از خود رفع مسئوليت مى کنم وبيزارى مى جويم (وتأکيد مى کنم که آنهاحق ندارند زيانى به کسى برسانند)»; (وَأَنَا أَبْرَأُ إِلَيْکُمْ وَإِلَى ذِمَّتِکُمْ مِنْ مَعَرَّةِ الْجَيْشِ). آن گاه امام تنها استثنايى را که به اين حکم مى خورد بيان مى دارد و مى فرمايد: «جز اينکه آنها سخت گرسنه شوند و راهى براى سير کردن خود نيابند (که در اين صورت مى توانند به مقدار نيازشان از اموال شما بهره برگيرند)»; (إِلاَّ مِنْ جَوْعَةِ الْمُضْطَرِّ، لاَ يَجِدُ عَنْهَا مَذْهَباً إِلَى شِبَعِهِ). به اين ترتيب امام نخست سخن از سفارش اکيد به لشکر در ميان آورده که هيچ گونه مزاحمتى به مردمى که در مسير قرار دارند نداشته باشند و ابراز بيزارى و تنفر از کسانى که از اين فرمان تخلّف مى کنند فرموده سپس وظيفه مردمى را که در مسير قرار دارند نيز مشخص کرده و آن اينکه اگر لشکر نياز به چيزى در حد اضطرار داشت از آنها دريغ نکنند، زيرا آنها در خدمت مردمند و نمى توانند تمام ما يحتاج خويش را در سفرهاى طولانى با خود ببرند. سپس امام(عليه السلام) براى جلوگيرى از هر گونه درگيرى در ميان مردم مخصوصاً جوانان ناآگاه و لشکر، دو دستور به حاکمان و مأموران جمع آورى زکات اين مناطق مى دهد، مى فرمايد: «بنابراين هرگاه کسى از آنان (لشکريان) چيزى را به ظلم از مردم بگيرد او را از اين کار باز داريد و همچنين از زيان رساندن بى خردان به سپاهيان و تعرض به ايشان در مواردى که براى آنها استثنا کرده ايم بگيريد (در مواردى که نياز شديد دارند و مردم موظفند نياز آنها را برطرف سازند)»; (فَنَکِّلُوا مَنْ تَنَاوَلَ مِنْهُمْ شَيْئاً ظُلْماً عَنْ ظُلْمِهِمْ، وَکُفُّوا أَيْدِيَ سُفَهَائِکُمْ عَنْ مُضَارَّتِهِمْ، وَالتَّعَرُّضِ لَهُمْ فِيمَا اسْتَثْنَيْنَاهُ مِنْهُمْ). روشن است در اين گونه موارد ممکن است تخلّفاتى از طرفين صورت گيرد; گاه بعضى از سپاهيان بعضى از اموال مردم يا اشياى گران قيمت را به ظلم از آنها بگيرند و گاه ممکن است افراد نادان حتى از دادن مواد غذايى ضرورى به آنها خوددارى کرده و درگير شوند. هر يک از اين دو عمل ممکن است اسباب شورش در محل گردد. امام به حاکمان هر محل دستور مى دهد از اين دو کار جلوگيرى کنند. از آنجا که ممکن است ستم هايى واقع شود و حاکمان نتوانند از آن پيشگيرى کنند براى اينکه منجر به شورش و درگيرى ميان سپاه و مردم نشود، در ادامه اين سخن مى افزايد: «و من خود پشت سر سپاه (يا در ميان سپاه) در حرکتم; شکايات خود را پيش من آوريد و آنجا که ستمى از سوى سپاه به شما مى رسد و در آنچه شما جز به کمک خدا و من قادر بر دفع آن نيستيد به من مراجعه کنيد  که من به يارى خداوند آن را تغيير مى دهم ان شاءالله»⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۶۰)🔹 ⛔️نهی سپاهیان از آزار مردم نبايد سپاهيان به مردم مسير زيان برسانند:
↩️(وَأَنَا بَيْنَ أَظْهُرِ الْجَيْشِ فَارْفَعُوا إِلَيَّ مَظَالِمَکُمْ، وَمَا عَرَاکُمْ مِمَّا يَغْلِبُکُمْ مِنْ أَمْرِهِمْ، وَمَا لاَ تُطِيقُونَ دَفْعَهُ إِلاَّ بِاللهِ وَ بِي، فَأَنَا أُغَيِّرُهُ بِمَعُونَةِ اللهِ، إِنْ شَاءَاللهُ). اشاره به اينکه کشور اسلام سرپرست دارد و ظالمان نمى توانند به ظلم خود ادامه دهند; اگر شکايتى داريد نبايد خودتان وارد عمل شويد که منجر به هرج و مرج مى شود، بلکه شکايات را نزد من آوريد تا با داورى عادلانه حق را به حقدار برسانم و ظالم را کيفر دهم و مظلوم را رهايى بخشم. اين نامه کوتاه و پر معنا گواه بر نهايت تدبير امام براى حفظ نظم و آرامش و احقاق حقوق مردم و جلوگيرى از ظلم و ستم و هرگونه هرج و مرج در کشور اسلامى است که اگر به محتوايش عمل شود مزاحمت ها و ضايعات در اين گونه موارد به حد اقل خواهد رسيد. به عکس بسيارى از حکّام جور که براى جلب خاطر سپاهيان جور، آنها را آزاد مى گذاشتند که هر گونه ظلم و ستمى بر مردمى که در مسير راه بودند روا دارند و گاه اموال گرانبهاى آنها را به زور بگيرند و همين امر سبب شود افراد بيشترى از ارباب طمع در لشکر آنها شرکت کنند. شايان توجّه است حکام محلى مى توانند مشکلاتى را که براى آحاد مردم محل پيدا مى شود با داورى صحيح برطرف سازند; ولى اگر مشکلاتى ميان سپاه و مردم پيدا شود و آنها بخواهند در مقابل لشکر بايستند باز هم منشأ هرج و مرج و درگيرى مى شود، لذا امام دستور مى دهد که حاکمان محل و مأموران جمع آورى زکات در اين امور دخالت نکنند و شکايات را نزد امام ببرند که حکم قاطع و فصل الخطاب را داراست. * نکته: چگونگى استفاده سپاهيان از اموال مردم: مى دانيم در اسلام هر گونه تصرف در اموال ديگران بدون رضايت آنها جايز نيست و موجب ضمان و مسئوليت دنيوى و اخروى است. حال اين سؤال پيش مى آيد چگونه در سابق اجازه داده مى شد سپاهيان از اموال مردمى که در مسير راهشان به سوى ميدان نبرد قرار داشتند بدون رضايت آنها استفاده کنند. پاسخ اين سؤال روشن است، زيرا اولاً در گذشته وسايل نقليه بسيار سطحى و ابتدايى بود و فاصله مبدا حرکت سپاه تا ميدان نبرد و دفاع از مرزهاى اسلام گاه بسيار زياد بود و امکان جابه جايى آن همه مواد غذايى و ساير وسايل مورد نياز سپاهيان براى يک مدت طولانى با آن وسايل ابتدايى امکان پذير نبود. ثانياً سپاه به عنوان دفاع از کشور اسلام و براى حفظ امنيّت مردم آماده جان فشانى بودند، بنابراين هزينه آنها طبعا بر دوش مردم بود و آنها حق داشتند ضروريات خود را از مردم بگيرند و آنها موظف بودند که راضى باشند حتى اگر راضى نبودند سپاهيان مى توانستند حق خود را از اموال آنها بردارند. ولى امروز که فاصله ها به سبب وسايل نقليه سريع السير کوتاه شده و امکان حمل نيازها با وسايل امروز بدون زحمت زيادى فراهم گشته و تمام ارتش ها مأموران تدارکاتى منظم و با تجربه اى دارند، نيازى به چنين چيزى احساس نمى شود و حکم حرمت غصب همچنان به قوت خود باقى است. ولى امکان دارد که لشکريان اسلام براى حمله به دشمن از اراضى آباد مردم بگذرند و خساراتى به اين اراضى وارد شود و روشن است که اين امر اگر ضرورى باشد باز حکم همان نيازهاى زمان سابق را پيدا مى کند. البته چنانچه بيت المال توان جبران خسارت ها را داشته باشد بايد پس از پايان جنگ به جبران آنها بپردازد. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ 🔲✨امیرالمومنین عليه السّلام فرمودند: أَلصّاحِبُ كَالرُّقْعَةِ فِى الثَّوبِ فَاتَّخِذْهُ مُشاكِلاً. همنشين و دوست، همانند وصله در لباس است، پس آن را هم شكل برگزين. 📖غررالحكم ،ج۱،ص۳۷۹ 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 🍀روایت زیبای که با امام زمان(عج) شوخی داشت! ✅سهم شما به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) 🤲 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا ۚ أُولَٰئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَىٰ رَبِّهِمْ وَيَقُولُ الْأَشْهَادُ هَٰؤُلَاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَىٰ رَبِّهِمْ ۚ أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ چه کسى ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ بسته؟! آنان، (روز رستاخیز) بر پروردگارشان عرضه مى شوند، در حالى که شاهدان [= پیامبران و فرشتگان ]مى گویند: «اینها همان کسانى هستند که به پروردگارشان دروغ بستند. اینک لعنت خدا بر ستمکاران باد!» (هود/۱۸) * الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ همانها که (مردم را) از راه خدا باز مى دارند. و (با القاى شبهات) آن را کج و معوج نشان مى دهند. و به سراى آخرت کافرند. (هود/۱۹) * أُولَٰئِكَ لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ۘ يُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ ۚ مَا كَانُوا يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَمَا كَانُوا يُبْصِرُونَ آنها هیچ گاه توانایى فرار از کیفر خدا را در زمین نداشتند. و جز خدا، پشتیبانهایى نمى یافتند. عذاب خدا براى آنهامضاعف خواهد بود.(چرا که هم خودشان گمراه بودند، و هم دیگران را گمراه ساختند.) آنها هرگز توانایى شنیدن (حق را) نداشتند. و (حقیقت را) نمى دیدند. (هود/۲۰) * أُولَٰئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ آنان کسانى هستند که سرمایه وجود خود را از دست داده اند. و آنچه را به دروغ همتاى خدا مى پنداشتند از نظرشان گم شد. (هود/۲۱) * لَا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ بى تردید آنها در آخرت، از همه زیانکارترند! (هود/۲۲) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه (۱۷)🔹 در تفسیر آیه فوق، میان مفسران گفتگو بسیار است، در جزئیات کل
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۱۸ الی۲۲)🔹 ♨️زیانکارترین مردم در تعقیب آیه گذشته، که سخن از قرآن و رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به میان آمد، آیات مورد بحث سرنوشت منکران، و نشانه ها، و پایان و عاقبت کارشان را تشریح مى کند. در نخستین آیه، مى فرماید: چه کسى ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ مى بندد (وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ کَذِباً). یعنى نفى دعوت پیامبر راستین در واقع نفى سخنان خدا است و او را به دروغ گوئى و افترابندى به خدا نسبت دادن است. اصولاً تکذیب پیامبر، تکذیب خدا است، و دروغ بستن بر کسى که جز از طرف خدا سخن نمى گوید، دروغ بستن بر ذات پاک خدا محسوب مى شود. همان گونه که تاکنون مکرر گفته ایم، قرآن مجید در چندین آیه، گروهى را به عنوان ستمکارترین مردم با تعبیر أَظْلَمُ معرفى نموده است، در حالى که ظاهراً کارهاى آنها با هم مختلف است، و ممکن نیست چند گروه با داشتن چند کار مختلف، هر کدام ستمکارترین مردم شمرده شوند، بلکه باید گروهى ستمکار یا ستمکارتر و گروه دیگرى ستمکارترین بوده باشند. ولى، بارها در جواب این سؤال گفته ایم، ریشه تمام این اعمال به یک چیز، یعنى شرک و تکذیب آیات الهى باز مى گردد، که بالاترین تهمت هاست. آنگاه، آینده شوم آنها را در قیامت چنین بیان مى کند: آنها در آن روز به پیشگاه پروردگار، با تمامى اعمال و کردارشان عرضه مى شوند، و در دادگاه عدل او حضور مى یابند (أُولئِکَ یُعْرَضُونَ عَلى رَبِّهِمْ). در این هنگام شاهدان اعمال، گواهى مى دهند و مى گویند: اینها همان کسانى هستند که بر پروردگار بزرگ و مهربان و ولى نعمت خود دروغ بستند (وَ یَقُولُ الأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذینَ کَذَبُوا عَلى رَبِّهِمْ). سپس، با صداى رسا مى گویند: لعنت خدا بر ستمگران باد (أَلا لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظّالِمینَ). در این که شاهدان ، فرشتگان الهى هستند؟ یا مأموران ضبط اعمال؟ و یا پیامبران؟ مفسران احتمالاتى داده اند، ولى با توجه به این که در آیات دیگر قرآن، پیامبران خدا به عنوان شاهدان اعمال معرفى شده اند، ظاهر این است که، در اینجا نیز منظور همانها هستند، و یا مفهوم وسیع ترى، که آنها و سایر شاهدان اعمال را دربر گیرد. در سوره نساء آیه ۴۱ مى خوانیم: فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّة بِشَهید وَ جِئْنا بِکَ عَلى هؤُلاءِ شَهیداً: چگونه است حال آنها در آن روز، که براى هر امتى گواهى بر اعمالشان مى طلبیم، و تو را گواه آنها قرار مى دهیم . و در مورد حضرت مسیح(علیه السلام) در آیه ۱۱۷ سوره مائده آمده است: وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهیداً ما دُمْتُ فیهِمْ: من تا آن زمان که در میان پیروانم بودم بر اعمال آنها گواه بودم . و نیز، در این که گوینده جمله أَلا لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظّالِمینَ خداوند است یا شاهدان بر اعمال؟ در میان مفسران گفتگو است، اما ظاهر آیه این است که، این سخن دنباله گفتار شاهدان است. * * * آیه بعد صفات این ظالمان را در ضمن سه جمله بیان مى کند: نخست مى گوید: آنها کسانى هستند که مردم را با انواع وسائل از راه خدا باز مى دارند (الَّذینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ). این کار، یا از طریق القاء شبهه، و یا از طریق تهدید، و گاهى تطمیع، و مانند آن، صورت مى گیرد که هدف همه آنها یکى است و آن باز داشتن از راه خدا است. دیگر این که، آنها مخصوصاً سعى دارند راه مستقیم الهى را کج و معوج نشان دهند (وَ یَبْغُونَها عِوَجاً). یعنى با انواع تحریف ها، کم و زیاد کردن، تفسیر به رأى و مخفى ساختن حقایق، چنان مى کنند که این صراط مستقیم، به صورت اصلیش در نظرها جلوه گر نشود، تا مردم نتوانند از این راه بروند، و افراد حق طلب، جاده اصلى را پیدا نکنند. و سوم این که، آنها به قیامت و روز رستاخیز ایمان ندارند (وَ هُمْ بِالآْخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ). و عدم ایمانشان به معاد، سرچشمه سایر انحرافات و تبهکارى هاى آنان مى شود; چرا که ایمان به آن دادگاه بزرگ، و عالم وسیع بعد از مرگ، روح و جان را تربیت مى کند. جالب این که، تمام این مسائل در مفهوم ظلم جمع است; زیرا مفهوم وسیع این کلمه، هر گونه انحراف و تغییر موضع واقعى اشیاء ، اعمال ، صفات و عقائد را شامل مى شود. * * * در سومین آیه، مى گوید: با این همه چنان نیست که آنها بتوانند در روى زمین از مجازات پروردگار فرار کنند، و از قلمرو قدرت او خارج شوند (أُولئِکَ لَمْ یَکُونُوا مُعْجِزینَ فِی الأَرْضِ). همچنین آنها نمى توانند ولىّ، حامى و پشتیبانى، غیر از خدا براى خود بیابند (وَ ما کانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ). و سرانجام، به مجازات سنگین آنها اشاره کرده، مى گوید: مجازات آنها مضاعف مى گردد (یُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذابُ).⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۱۸ الی۲۲)🔹 ♨️زیانکارترین مردم در تعقیب آیه گذشته، که سخن از قر
↩️چرا که، هم خود گمراه، گناهکار و تبهکار بودند، و هم دیگران را به این راه ها مى کشاندند، به همین دلیل، هم بار گناه خویش را بر دوش مى کشند، و هم بار گناه دیگران را (بى آن که از گناه دیگران چیزى کاسته شود). شاهد این سخن آن که، در آیات دیگر قرآن مى خوانیم: وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالاً مَعَ أَثْقالِهِمْ: آنها در روز قیامت سنگینى گناه خویش، و گناهان دیگرى را با آن، بر دوش خود حمل مى کنند . و نیز اخبار فراوانى داریم که: هر کس سنت بدى بگذارد، وزر و گناه تمام کسانى که به آن سنت بد عمل مى کنند، براى او نوشته مى شود، همچنین هر کس سنت نیکى بگذارد، معادل پاداش کسانى که به آن عمل مى کنند، براى او ثبت مى گردد. در پایان آیه، ریشه اصلى بدبختى آنها را این گونه شرح مى دهد: آنها نه توانائى شنیدن حق را داشتند و نه مى توانستند ببینند ! (ما کانُوا یَسْتَطیعُونَ السَّمْعَ وَ ما کانُوا یُبْصِرُونَ). در حقیقت، از کار انداختن این دو وسیله مؤثر براى درک حقایق سبب شد، هم خودشان به گمراهى بیفتند و هم دیگران را به گمراهى بکشانند; چرا که حق و حقیقت را، جز با چشم باز و گوش شنوا نمى توان درک کرد. جالب توجه این که، در این جمله مى خوانیم: آنها توانائى شنیدن (حق را) نداشتند، این تعبیر، اشاره به این واقعیت است که، براى آنها شنیدن سخنان حق آن قدر سنگین و ثقیل است، که گوئى اصلاً توانائى شنیدن حق را ندارند، این تعبیر، درست به این مى ماند که مى گوئیم: شخص عاشق نمى تواند سخن از عیب معشوق خود را بشنود. بدیهى است، این عدم توانائى درک حقایق، که نتیجه لجاجت شدید و دشمنى آنان با حق و حقیقت است، از آنها سلب مسئولیت نمى کند، و به اصطلاح، این همان چیزى است که خودشان اسباب آن را فراهم ساخته اند، در حالى که مى توانستند این حالت را از خود دور کنند; چرا که قدرت بر سبب، قدرت بر مسبب است. * * * چهارمین آیه، محصول تمام تلاش ها و کوشش هاى نادرست آنها را در یک جمله بیان مى کند، مى گوید: اینها همان کسانى هستند که سرمایه وجود خود را از دست داده و ورشکست شدند (أُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ). و این بزرگ ترین خسارتى است که، ممکن است دامنگیر انسانى شود که موجودیت انسانى خویش را از دست دهد. سپس، اضافه مى کند: آنها به معبودهائى دروغین دل بسته بودند اما سرانجام تمام این معبودهاى ساختگى گم شدند و از نظرشان محو گشتند (وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ). * * * آخرین آیه مورد بحث، حکم نهائى سرنوشت آنها را به صورت قاطع چنین بیان مى کند: لا جرم و به ناچار آنها در سراى آخرت زیانکارترین مردمند (لاجَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الآْخِرَةِ هُمُ الأَخْسَرُونَ). چرا که، هم از نعمت چشم باز و گوش شنوا محروم شدند، و هم تمام سرمایه هاى انسانى وجود خویش را از دست دادند، و با این حال، هم بار مسئولیت خویش را بر دوش مى کشند و هم بار مسئولیت دیگران را!. * * * معنى اصلى لاجَرَم جَرَم (بر وزن حَرَم) در اصل به معنى چیدن میوه از درخت است (چنان که راغب در مفردات آورده است) و سپس به هر گونه اکتساب و تحصیل امرى گفته شده، و بر اثر کثرت استعمال در کسب ناملایمات این مفهوم را به خود گرفته، به همین دلیل به گناه، جُرم گفته مى شود، ولى هنگامى که این کلمه با لا به صورت لاجَرَم بر سر جمله اى مى آید، این معنى را مى دهد که هیچ چیزى نمى تواند، این موضوع را قطع و منع کند، بنابراین، لاجَرَم به معنى لابد ، ناچار و مسلماً به کار مى رود (دقت کنید). @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه (۵۶)🔹 ↩️روى همين جهت «معاويه» و شاميان از هر فرصتى براى سلطه بر اين شهر به
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۵۷)🔹 شواهد متعدّدى از احاديث رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) و سخنان بزرگان پيشين در دست است که امام (عليه السلام) در اين خطبه از حاکم شدن معاويه بر امّت پيشگويى مى کند و به مفاسدى که از اين حاکميت سرچشمه مى گيرد اشاره مى کند، نخست مى فرمايد: «آگاه باشيد بعد از من مردى گشاده گلو و شکم بزرگ بر شما مسلّط خواهد شد که هر چه بيابد مى خورد و آنچه را نمى يابد جستجو مى کند» (أَمَّا إنَّهُ سَيَظْهَرُ عَلَيْکُمْ بَعْدِي رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُومِ، مُنْدَحِقُ البَطْنِ، يَأْکُلُ مَايَجِدُ وَ يَطْلُبُ ما لا يَجِدُ). اين تعبير ممکن است اشاره به وضع ظاهرى او باشد که طبق بسيارى از روايات چنين اوصافى را داشت و به همين دليل بسيار غذا مى خورد. و ممکن است کنايه از وضع روحى او در امر حکومت باشد، که مردى زياده طلب و حريص بود و در امر حکومت چيزى او را سير نمى کرد. و بعيد نيست که هر دو معنى، هم معنى حقيقى و هم معنى کنايى منظور باشد چرا که او داراى اين صفات، در هر دو جهت بود. سپس امام در ادامه اين سخن دستور قتل چنين فردى را صادر کرده، مى فرمايد: «او را بکشيد ولى هرگز نخواهيد کشت»! (فَاقْتُلُوهُ، وَلَنْ تَقْتُلُوهُ!) به يقين مخاطبِ اين سخن مردم عراقند که امام (عليه السلام) دانست آنها به حکم ضعف روحيه و ناتوانى در تصميم گيرى و پراکندگى افکار، يا توانايى بر کشتن معاويه ندارند و يا اگر بتوانند، چنين شجاعت و شهامت و اراده و تصميمى در آنها وجود ندارد. اما چرا اين مرد از ديدگاه امام (عليه السلام) واجب القتل بوده، روشن ترين دليل آن همان فسادى است که در ميان مسلمين بر پا کرده بود و از بارزترين مصداق هاى «مفسد فى الارض» بود چرا که علاوه بر ايجاد ناامنى در کشور اسلام، جنگ هايى به راه انداخت که خون بسيارى از مسلمانان در آن ريخته شد. گذشته از اين، بدعت هايى در اسلام گذاشت که اگر ادامه مى يافت اسلام به کلّى دگرگون مى شد. اضافه بر اينها او دستور سبّ اميرمؤمنان (عليه السلام) را صادر کرده بود، همان کسى که پيغمبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) درباره اش فرموده بود: «مَنْ سَبَّ عَلِيّاً فَقَدْ سَبَّني» کسى که على را دشنام دهد مرا دشنام داده» و به يقين کسى که رسول الله را سب کند مهدورالدّم است امام (عليه السلام) در اين سخن، از بعضى از حوادث آينده پرده برداشته و بروشنى بيان مى فرمايد که آنها موفق به قتل او نخواهند شد، و اين از علم غيبى است که امام (عليه السلام) از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) آموخته بود. در ادامه اين سخن، از يکى ديگر از حوادث آينده پرده برمى دارد و مى فرمايد: «آگاه باشيد او به شما فرمان مى دهد که مرا دشنام دهيد! و از من بيزارى جوييد!» (أَلاَ وَ إِنَّهُ سَيَأْمُرُکُمْ بِسَبِّي وَ الْبَرَاءَةِ مِنِّي). اين نشان مى دهد که تا چه حدّ معاويه کينه توز و حريص بر مقام بود، او مى دانست فضائلى که پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) درباره على (عليه السلام) گفته است و همه اصحاب و ياران شنيده اند شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت و هر يک از اين احاديث دليلى بر بى اعتبارى حکومت او و باطل بودن ادعاهاى اوست، به همين دليل، براى جلوگيرى از اين خطر نخست تلاش کرد که مردم شام از اين احاديث بى خبر بمانند و نقل آنها را به کلّى ممنوع ساخت. از سوى ديگر، دستور سبّ و دشنام آن حضرت را در منابر و در خطبه هاى نماز جمعه رواج داد و خطباى مزدورش را مجبور به اين کار ساخت، بديهى است جايى که مجبور به سبّ امام باشند هرگز قدرت بر ذکر فضائل او نخواهند داشت و اين يکى از زشت ترين بدعت هاى معاويه بود که هيچ توجيه گر متعصّبى نيز توجيهى براى آن ندارد و به گفته شاعر عرب: أَ عَلَى الْمَنابِرِ تُعْلِنُونَ بِسَبَّهِ *** وَ بِسَيْفِه نُصِبَتْ لَکُمْ أَعْوادُها «آيا بر منبرها آشکارا او را دشنام مى دهيد در حالى که چوبه اين منبرها با شمشير او براى شما بر پا شد» جالب توجه اين که طرفداران معاويه نيز به اين حقيقت «که اين بدعت را براى تحکيم غاصبانه و ظالمانه خود گذارده اند» اعتراف کرده اند، از جمله اين که کسى از مروان سؤال کرد: چرا على را بر منابر دشنام مى گوييد؟ او در جواب گفت: «إنَّهُ لا يَسْتَقيمُ لَناَ الاَْمْرُ إلاّ بِذلِکَ» «کار حکومت ما بدون آن (يعنى سب على) سامان نمى يابد» سپس امام در برابر اين بدعت وقيحانه، به يارانش چنين دستور مى دهد: «اما بدگويى را (به هنگام اجبار دشمن) به شما اجازه مى دهم چرا که اين موجب فزونى مقامات معنوى من و باعث نجات شماست; ولى در مورد بيزارى جستن، هرگز از من بيزارى مجوييد زيرا من بر فطرت پاک توحيد تولّد يافته ام و در «ايمان و اسلام» و «هجرت» بر ديگران پيشى گرفته ام»!⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۵۷)🔹 شواهد متعدّدى از احاديث رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) و سخنان بز
↩️(فَأَمَّا السَّبُّ فَسُبُّونِي، فَإِنَّهُ لي زَکاةٌ، وَ لَکُمْ نَجَاةٌ وَ أَمَّا الْبَراءَةُ فَلاَ تَتَبَرَّأُوا مِنِّي، فَإِنّي وُلِدْتُ عَلَى الْفِطْرَةِِ، وَ سَبَقْتُ إِلَى الاِْيمَان إوَ الْهِجْرَةِ).آيا امر به سب، امر واجب الزامى است يا فقط جنبه اباحه دارد، ظاهر آن، امر الزامى است به خاطر اين که مايه حفظ خون شيعيان راستين و رساندن دعوت مکتب اهل بيت به آيندگان شد.ولى با توجه به اين که طبق تعبير علماى اصول، امر در جايى آمده است که احتمال ممنوعيت (توهّم خطر) وجود دارد، ظهور در الزام نخواهد شد و تنها اباحه را مى رساند بنابراين کسانى همچون «رشيد هجرى» و «ميثم تمّار» و «قنبر» و «سعيدبن جبير» که مقاومت کردند و حاضر نشدند کمترين اهانتى به ساحت مقدّس مولى على (عليه السلام) کنند و در همين راه شربت شهادت نوشيدند، نه تنها کار خلافى نکردند، بلکه به ايثار و فداکارى بزرگى دست زدند.از اين سخن، به خوبى روشن مى شود که اگر انسان با ايمانى از سوى دشمن هتّاک و بى ايمان، مورد هتک قرار گيرد، يا مردم را اجبار به هتک او کند، نه تنها از مقامات او کاسته نمى شود، بلکه خداوند به جبران اين اهانت بر کرامت و عظمت مقام او مى افزايد و او را از هر نظر پاک و پاکيزه مى کند.در اينجا اين سؤال پيش مى آيد که چه تفاوتى ميان سب و برائت است که امام على اوّلى را اجازه مى دهد و دومى را به سه دليل اجازه نمى دهد: نخست تولّد بر فطرت اسلام و ايمان، دوم پيشگام بودن در پذيرش اسلام و ايمان به رسول خد، و سوم پيشگام شدن در هجرت از مکّه به مدينه و پيوستن به پيغمبر خدا و يارى او.«مفسّران نهج البلاغه» در تفاوت ميان اين دو (سب و ناسزا، و برائت جستن) سخنان بسيارى دارند که قسمت قابل ملاحظه اى از آن تکلّف است و قانع کننده نيست; آنچه در تفسير اين تفاوت نزديکتر به نظر مى رسد يکى از دو چيز است:نخست اين که سب و دشنام يک انسان، مى تواند اشاره به بدى او باشد، ولى مفهوم آن کفر و شرک و بى ايمانى نيست، اما بيزارى جستن (هر چند با زبان باشد) مفهومش بيزارى از دين و آئين اوست همان گونه که در آغاز سوره برائت مى خوانيم: «بَراءَةٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ اِلَى الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکينَ»: «اين اعلام بيزارى از سوى خدا و پيامبرش به کسانى از مشرکان است که شما با آنها عهد بسته ايد (و عهدشان را شکسته اند)».بنابراين، مفهوم برائتِ از امام ، برائت از دين و اسلام بود، لذا امام اجازه نداد حتّى به زبان از او برائت جويند و به اسلام و قرآن اهانت کنند، در واقع اجازه اهانت به شخص خود را داد، ولى اجازه اهانت به مکتبش را نداد ديگر اين که بسيارى از مردم تصوّرشان اين است که اگر مجبور به سخنى شدند نمى توانند تنها به الفاظ قناعت کنند و نيّت آن نيز همراه آن سخن به طور اجتناب ناپذير خواهد بود، به همين دليل هر گاه کسى را مجبور به اجراى صيغه طلاق کنند معمولا موقع اجراى صيغه هم قصد لفظ را مى کند و هم قصد معنى را، هر چند طلاق به خاطر اکراه باطل است ولى قصد انشا در آن هست و لذا فقهاء در اين گونه موارد براى ابطال طلاق، به عدم قصد معنى استناد نمى کنند، بلکه به اکراه استناد مى نمايند، .در مورد سبّ و دشنام نيز مسأله همين طور است، به هنگام اجبار هر دو را قصد مى کنند هم لفظ و هم معنى را، چون قادر به تفکيک اين دو از هم نيستند.بديهى است قصد سب بسيار بد است، ولى قصد برائت بسيار بدتر از آن مى باشد، زيرا مفهوم اوّلى نفى احترام يک انسان است و مفهوم دومى ابراز بيزارى از مکتب و آئين او يعنى اسلام مى باشد و هيچ مسلمانى اين کار را نمى کند.دليل هاى سه گانه اى که امام براى نهى از تبرّى جستن فرموده، نيز شاهد اين مدّعاست.شايان توجه اين که امام همان گونه که در بالا اشاره شد ـ در مقام نهى از تبرّى جستن، به سه چيز اشاره مى کند:نخست اين که مى گويد: «من بر فطرت توحيد زاده شده ام». (فَاِنّى وُلِدْتُ عَلَى الفِطْرَةِ)، در حالى که طبق آيه قرآن و روايات اسلامى همه انسانها بر فطرت توحيد متولّد مى شوند، اين چه امتيازى است که امام به آن اشاره فرموده است؟با توجه به يک نکته پاسخ اين سؤال روشن مى شود، و آن اين که بسيارى از مردم با اين که با فطرت توحيد متولّد مى شوند تحت تأثير پدر و مادر غير موحّد يا جوامع آلوده به شرک به زودى از راه توحيد منحرف مى گردند، در حالى که امام در آغوش پيامبر پرورش يافت و از دست او غذا مى خورد و در سايه او تربيت مى شد بگونه اى که کمترين گرد و غبار شرک و جاهليت عرب، بر دامان او ننشست و از مادرى پاک و با ايمان و پدرى موحّد تولّد يافت، آن هم در زمانى که پيامبر دوران آمادگى براى رسالت را مى گذراند،... @Nahjolbalaghe2
🔻🔺هلاکت سفیانی در بيداء (بیابانی میان مکه و مدینه) 🌙🌱امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: «مَهدی دارای چشمانی سیاه و مویی مجعد است، و خالی بر گونه‌اش دارد و ابتدای قیامش از جانب شرق است در آن هنگام سفیانی نیز خروج می‌كند و به اندازه مدت حاملگی يک زن يعنى ۹ماه سلطنت می‌‏كند. او در شام خروج می‌‏كند و مردم شام از او اطاعت خواهند کرد. جز يک عده که بر عقیده حق استوار خواهند ماند و خداوند آنها را از پیوستن به او حفظ می‌‏كند. سفیانی با لشکری جرار به «بیداء» مدینه می‎‌‏آيد. وقتی به «بیداء» رسید، خدا او و لشکرش را به زمين فرو می‌برد و این است معنای آیه شريفه‏: [و لو ترى إذ فزعوا فلا فوت و أخذوا من مكان قريب.] ( سبأ/۵۱ ) 📜غیبت نعمانی، باب۱۸، ح۱۴ 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣اول شکر کن بعد بگو خدا بده ...! 🎙 خدا در دستیست که به یاری میگیری ! درقلبیست که شاد میکنی ! درلبخندیست که به لب مینشانی ! خدا درعطر خوش نانیست، که به دیگری میدهی ! درجشن و سروریست که برای دیگران بپا میکنی + آنجاست که عهد میبندی و عمل میکنی ! خدا، در تو، با تو، و برای توست ..! @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند و در برابر پروردگارشان خاضع و تسلیم بودند، آنها اهل بهشتند. و جاودانه در آن خواهند ماند. (هود/۲۳) *** ۞ مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمَىٰ وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ ۚ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ حال این دو گروه [= مؤمنان و منکران]،حال «نابینا و ناشنوا» و «بینا و شنوا» است. آیا این دو، همانند یکدیگرند؟! آیا متذکّر نمى شوید؟! (هود/۲۴) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۱۸ الی۲۲)🔹 ♨️زیانکارترین مردم در تعقیب آیه گذشته، که سخن از قر
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات (۲۳و۲۴)🔹 در تعقیب آیات گذشته، که حال گروهى از منکران وحى الهى را تشریح مى کرد، این دو آیه نقطه مقابل آنها یعنى حال مؤمنان راستین را بیان مى کند. نخست مى گوید: کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، و در برابر خداوند خاضع و تسلیم و به وعده هاى او مطمئن بودند، اصحاب و یاران بهشتند و جاودانه در آن خواهند ماند (إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فیها خالِدُونَ). بیان این سه وصف، یعنى ایمان ، عمل صالح و تسلیم و خضوع در برابر دعوت حق در حقیقت بیان سه واقعیت مرتبط با یکدیگر است; چرا که عمل صالح میوه درخت ایمان است، ایمانى که چنین ثمرى نداشته باشد، ایمان سست و بى ارزشى است، که نمى توان آن را به حساب آورد، همچنین مسأله تسلیم و خضوع و اطمینان به وعده هاى پروردگار از آثار ایمان و عمل صالح مى باشد; چرا که اعتقاد صحیح و عمل پاک، سرچشمه پیدایش این صفات و ملکات عالى در درون جان انسان است. أَخْبَتُوا از ماده إِخبات از ریشه خبت (بر وزن ثبت) به معنى زمین صاف و وسیع است که انسان به راحتى و با اطمینان مى تواند در آن گام بردارد، به همین جهت، این ماده در معنى اطمینان به کار رفته است، و به معنى خضوع و تسلیم نیز آمده; چرا که چنین زمینى هم براى گام برداشتن اطمینان بخش است، و هم در برابر رهروان، خاضع و تسلیم. بنابراین، جمله أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ ، ممکن است به یکى از سه معنى زیر باشد که در عین حال، جمع هر سه نیز با هم منافاتى ندارد: ۱ ـ مؤمنان راستین در برابر خداوند خاضعند. ۲ ـ آنها در برابر فرمان پروردگارشان تسلیمند. ۳ ـ آنها به وعده هاى خداوند اطمینان دارند. و در هر صورت، اشاره به یکى از عالى ترین صفات انسانى مؤمنان است، که اثرش در تمام زندگى آنان منعکس است . جالب این که، در حدیثى از امام صادق(علیه السلام)چنین مى خوانیم: یکى از یارانش عرض کرد: در میان ما مردى است به نام کُلیب ، هیچ حدیثى از ناحیه شما صادر نمى شود، مگر این که او فوراً مى گوید: من در برابر آن تسلیمم ، و لذا ما اسم او را کُلیب تسلیم گذارده ایم. امام فرمود: رحمت خدا بر او باد ، سپس اضافه کرد: آیا مى دانى تسلیم چیست ؟ ما ساکت شدیم. فرمود: به خدا سوگند این همان إِخبات است که در کلام خداوند عزّوجل آمده است: الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ .(۱) * * * در آیه بعد، خداوند حال این دو گروه را در ضمن یک مثال روشن و زنده بیان مى کند و مى فرماید: حال این دو گروه ، حال نابینا و کر و بینا و شنوا است (مَثَلُ الْفَریقَیْنِ کَالأَعْمى وَ الأَصَمِّ وَ الْبَصیرِ وَ السَّمیعِ). آیا این دو گروه همانند یکدیگرند ؟ (هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلاً). آیا شما متذکر نمى شوید و نمى اندیشید ؟ (أَ فَلا تَذَکَّرُونَ)؟ همان گونه که در علم معانى بیان آمده است، همواره براى مجسم ساختن حقایق عقلى و توضیح و تبیین آنها در سطح عموم، معقولات را به محسوسات تشبیه مى کنند، قرآن این روش را زیاد به کار برده، و در بیان بسیارى از مسائل حساس و پر اهمیت، با استفاده از مثل هاى روشن و زیبا، حقایق را به عالى ترین صورت تبیین مى کند. بیان فوق نیز از همین قبیل است; چرا که مؤثرترین وسیله براى شناخت حقایق حسى در جهان طبیعت، چشم و گوش است، به همین دلیل، نمى توان باور کرد، افرادى که از چشم و گوش به طور کلى ـ مثلاً به صورت مادرزاد ـ بى بهره باشند، چیز درستى از این جهان طبیعت درک کنند، آنها مسلماً در یک عالم بى خبرى کامل به سر خواهند برد. همین گونه، آنها که بر اثر لجاجت و دشمنى با حق و گرفتار بودن در چنگال تعصب، خودخواهى و خودپرستى، چشم و گوش حقیقت بین را از دست داده اند، هرگز نمى توانند، حقایق مربوط به عالم غیب و اثرات ایمان و لذت عبادت پروردگار و شکوه تسلیم در برابر فرمان او را درک کنند، این گونه افراد، به کوران و کرانى مى مانند که در تاریکى مطلق و سکوت مرگبار زندگى دارند، در حالى که مؤمنان راستین با چشم باز و گوش شنوا هر حرکتى را مى بینند، و هر صدائى را مى شنوند، و با توجه به آن، راه خود را به سوى سرنوشتى سعادت آفرین مى گشایند. * * * ۱ ـ تفسیر برهان ، جلد ۲، صفحه ۲۱۴، حدیث ۱ (جلد ۳، صفحه ۲۱۴، حدیث ۱، طبق چاپ بعثت، ۱۴۱۵ هـ .ق) ـ کافى ، جلد ۱، صفحه ۳۹٠، حدیث ۳ (دار الکتب الاسلامیة) ـ بحار الانوار ، جلد ۲، صفحه ۲٠۳، حدیث ۸٠. @Nahjolbalaghe2