eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
35 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۶۰)🔹 ⛔️نهی سپاهیان از آزار مردم نبايد سپاهيان به مردم مسير زيان برسانند:
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه(۶۱)🔹 🔭نامه در یک نگاه: این نامه همان گونه که از عنوانش پیداست نامه عتاب آمیزى است که امام(علیه السلام) به کمیل بن زیاد که فرماندار منطقه آبادى در اطراف بغداد و در نزدیکى شهر انبار بود مرقوم داشت، زیرا او مرتکب یک خطاى نظامى شده بود و مناطق حساس تحت نفوذ خود را رها کرده و به سراغ مناطق دیگرى رفته بود و همین امر سبب شد که غارتگران لشکر شام و معاویه ضربه سنگینى بر مردم منطقه وارد سازند. ماجرا به گونه اى که «ابن اثیر» مورخ معروف در کتاب «کامل» نوشته است چنین بود: در سال 39 هجرت، معاویه، سفیان بن عوف را با شش هزار مرد جنگى به مرزهاى عراق فرستاد و دستور داد به سراغ منطقه «هیت» بیاید و آنجا را از مناطق دیگر جدا سازد سپس به سراغ شهر «انبار» و بعد «مدائن» برود و ضرباتى بر مردم آنجا وارد سازد (و گروهى از اهل آنجا را به قتل برساند و خون هاى بى گناهان را بریزد). سفیان هنگامى که به «هیت» آمد کسى را ندید که از آنجا دفاع کند. به «انبار» آمد که در آنجا یکى از پادگان هاى على(علیه السلام) براى حفظ مرزها مستقر بود و پانصد نفر از آن نگهدارى مى کردند در حالى که بیشتر آن جمعیت پراکنده شده بودند و سبب پراکندگى آنها این بود که به «کمیل بن زیاد» خبر رسید گروهى از اهل «قرقیسا»; (یکى از شهرهاى شام نزدیک مرزهاى عراق که مرکز تجارى مهمى میان عراق و شام محسوب مى شد) مى خواهند به «هیت» حمله کنند او بدون کسب اجازه از امیرمؤمنان على(علیه السلام) به سوى «قرقیسا» رفت و «هیت» را خالى گذارد و همراهان سفیان آمدند و جنایات زیادى در آنجا مرتکب شدند; اموال زیادى را از انبار غارت کردند و به سوى معاویه برگشتند. به محض اینکه این خبر به على(علیه السلام) رسید، گروهى از سپاهیان خود را به تعقیب آنها فرستاد; ولى آنها منطقه را ترک کرده بودند. امام(علیه السلام) کمیل را سرزنش کرد و نامه مورد بحث را براى وى مرقوم داشت. *** يکى از کارهاى زشت و وحشتناک معاويه اين بود که براى تضعيف روحيه مردم عراق گروهى از سپاهيان غارتگر خود را مى فرستاد تا در مرزهاى عراق نفوذ کنند و گروهى از مردم بيگناه را در آبادى ها و شهرک هاى نزديک به مرز به قتل برسانند و اموالشان را غارت کنند و اين کار را به طور مکرر انجام مى داد. از جمله اين موارد، حمله سپاه او به شهر «هيت» محل فرماندارى «کميل بن زياد» بود. ماجرا از اين قرار بود که کميل به گمان خود، براى مقابله به مثل کردن، سپاهى را که در اختيار داشته به سوى «قرقيسيا» که از شهرهاى مرزى شام بود فرستاد و محل فرماندهى خود را که «هيت» و اطراف آن بود خالى کرد. معاويه با خبر شد و گروهى از لشکر خود را به آنجا فرستاد و منشأ مفاسدى شد. امام(عليه السلام) در اين نامه کوتاه کميل بن زياد را مورد عتاب و سرزنش قرار داد که چرا مرتکب اين کار خلاف شده و محلى را که بايد از آن پاسدارى کند رها کرده و محلى را که مربوط به او نيست بدون کسب اجازه از امام مورد حمله قرار داده است و نکاتى را به او گوشزد مى کند که مى تواند سرمشقى براى همه سربازان و افسران اسلام باشد. در آغاز نامه مى فرمايد: «اما (بعد از حمد و ثناى الهى) تضييع انسان چيزى را که بر عهده او واگذار شده و اصرار بر انجام آنچه وظيفه او نيست يک ناتوانى آشکار و فکر باطل و هلاک کننده است»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ تَضْيِيعَ الْمَرْءِ مَا وُلِّيَ، وَتَکَلُّفَهُ مَا کُفِيَ، لَعَجْزٌ حَاضِرٌ، وَ رَأْيٌ مُتَبَّرٌ. منظور از «ما وُلِّىَ» منطقه «هيت» و منظور از «ما کُفِىَ» «قرقيسيا» و امثال آن است. اين کار درست به اين مى ماند که سيلابى حرکت کرده، انسان خانه خود را که در معرض سيلاب است رها کند و در فکر اين باشد که سيلاب را به خانه دشمن هدايت نمايد. حضرت در ادامه مى افزايد: «مشغول شدن تو به حمله به اهل قرقيسيا و رها ساختن پادگان هايى که حفظش را بر عهده تو واگذار کرده ايم ـ در حالى که هيچ کس از آن دفاع نمى کرد و لشکر دشمن را از آن دور نمى ساخت ـ يک فکر نادرست و پراکنده و بيهوده است»; (وَإِنَّ تَعَاطِيَکَ الْغَارَةَ عَلَى أَهْلِ قِرْقِيسِيَا، وَتَعْطِيلَکَ مَسَالِحَکَ الَّتِي وَلَّيْنَاکَ لَيْسَ بِهَا مَنْ يَمْنَعُهَا، وَلاَ يَرُدُّ الْجَيْشَ عَنْهَا لَرَأْيٌ شَعَاعٌ). سپس امام در ادامه اين سخن مفاسد کارى را که او انجام داده برايش بر مى شمارد و مشکلات حاصل شده را با شش جمله بيان مى کند: نخست مى فرمايد: «بدان تو در حقيقت پلى شده اى براى دشمنانى که مى خواستند بر دوستانت حمله کنند»; (فَقَدْ صِرْتَ جِسْراً لِمَنْ أَرَادَ الْغَارَةَ مِنْ أَعْدَائِکَ عَلَى أَوْلِيَائِکَ). تعبير به «جسر» (پل) اشاره به اين است که تو زمينه نفوذ آنها را در منطقه تحت فرمانت بدون توجّه و بر اثر اشتباه در محاسبه فراهم ساختى; منطقه را خالى کردى و به سراغ جاى ديگرى رفتى که از حوزه مأموريت تو خارج بود⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه(۶۱)🔹 🔭نامه در یک نگاه: این نامه همان گونه که از عنوانش پیداست نامه عتاب آم
↩سپس مى فرمايد: «تو نه بازوى توانايى نشان دادى و نه هیبت و ابهتى در دل دشمن ايجاد کردى; نه مرزى را حفظ نمودى و نه شوکت دشمن را در هم شکستى; نه اهل شهر و ديارت را حمايت کردى و نه امير و پيشوايت را بى نياز ساختى»; (غَيْرَ شَدِيدِ الْمَنْکِبِ، وَلاَ مَهِيبِ الْجَانِبِ، وَلاَ سَادّ ثُغْرَةً، وَلاَ کَاسِر لِعَدُوّ شَوْکَةً، وَلاَ مُغْن عَنْ أَهْلِ مِصْرِهِ، وَلاَ مُجْز عَنْ أَمِيرِهِ).بعيد به نظر نمى رسد که ماجراى کار «کميل بن زياد» در اين حادثه، از جانب عوامل نفوذى معاويه در تشکيلات او صورت گرفته باشد; بدين نحو که او را تشويق کردند که براى ايجاد وحشت در دل شاميان و حاميان معاويه به قرقيسيا حمله کند و در نتيجه منطقه تحت فرمان او خالى بماند و داستان را به معاويه خبر دهند تا به آنجا لشکرکشى کند و بى گناهان را کشته و اموالى را غارت نمايد، منطقه را ناامن و مردم را وحشت زده سازد.امام در واقع با اين چند جمله مى خواهد صفات لازم را براى يک حکمران و فرمانده خوب بيان کند و بگويد: وى بايد در برابر دشمنان بازويى توانا داشته باشد و هيبتش در دل دشمن وحشت ايجاد کند; از مرزها به خوبى دفاع کرده، شوکت دشمن را در هم بشکند و منطقه تحت نظارت خود را کاملا حفاظت کند و به گونه اى عمل نمايد که امير و زمامدار خود را مجبور به دخالت مستقيم در منطقه ننمايد و اضافه بر اينها از کارهايى که به طور مستقيم و يا غير مستقيم به سود دشمن است و او را در شيطنت خود يارى مى کند جدّاً بپرهيزد.البته کميل همواره چنين ضعفى از خود نشان نمى داد و گرنه امام هرگز او را براى چنين منصبى انتخاب نمى کرد، بلکه در اين واقعه يا بر اثر اشتباه در محاسبه و يا به واسطه عوامل نفوذى، گرفتار چنين خطايى شد. ساير مقاطع زندگى اين مرد بزرگ مخصوصاً شجاعت و استوارى و صلابتى که در برابر حجاج خونخوار نشان داد و بعداً به آن اشاره خواهيم کرد شاهد اين مدعاست. از اينجا روشن مى شود که شارحانى که جمله هاى فوق را به صورت يک حالت و عادت مستمر براى کميل تفسير کرده اند راه صحيحى نپيموده اند. کميل بن زياد کيست؟کميل بن زياد نخعى از ياران نزديک اميرمؤمنان على است و دعاى بسيار پر محتوايى که اميرمؤمنان در اختيار او گذارد تا به وسيله او به شيعيانيش برسد دلالت بر فضل او دارد.افزون بر اين مطابق نامه محل بحث، امام او را نماينده خود براى حکمرانى در منطقه «هيت» برگزيد و اختيار جان و مال مردم در آن نقطه حساس را به دست وى سپرد.سخنانى نيز، امام در ضمن کلمات قصار (کلمه 147) خطاب به او فرمود که مطالب بسيار بالا و عميقى دارد و حاکى از عنايت خاص امام به اوست، به ويژه اينکه براى بيان اين گونه سخنان اسرارگونه او را با خود به بيرون شهر برد سپس آهى کشيد و خطاب به او فرمود: «يَا کُمَيْلُ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ».از سويى ديگر مطابق نقل تنقيح المقال اميرمؤمنان على روزى به کاتب خود ابن ابى رافع فرمود: ده نفر از افراد مورد وثوق من را حاضر کن. ابن ابى رافع عرض کرد: اى اميرمؤمنان نام آنها را ببر. امام نام جمعى را برد که يکى از آنها کميل بن زياد بود.بنابراين وثاقت کميل چيزى نيست که مخفى باشد، هرچند مع الاسف به گفته تنقيح المقال بعضى از بزرگان همچون مرحوم مجلسى در آن ترديد کرده اند. (اين در حالى است که خود مجلسى روايت مربوط به احضار ده نفر از ثقات را در آغاز جلد سى ام بحارالانوار نقل کرده است). نامه عتاب آميز فوق که از اشتباه کميل در يک مقطع از مديريتش در سرزمين «هيت» حکايت مى کند از مقام و شخصيت او نمى کاهد، زيرا افراد غير معصوم پيوسته در معرض پاره اى از اشتباهات هستند.مرحوم ديلمى نيز در کتاب ارشاد داستانى نقل مى کند که آن نيز حاکى از جلالت مقام کميل است، مى گويد: اميرمؤمنان شبى از مسجد کوفه خارج شده به سوى خانه خود مى رفت، کميل بن زياد از شيعيان خوب و دوستان آن حضرت با او بود... .شيخ مفيد در کتاب اختصاص مى گويد او از پيشگامان مقرب نزد اميرمؤمنان على بود.کوتاه سخن اينکه قراين و شواهد فراوانى بر جلالت مقام کميل داريم که کيفيت شهادتش نيز يکى از آن شواهد مهم است.مرحوم مفيد در ارشاد مى گويد: هنگامى که حجاج زمامدار شد به سراغ کميل بن زياد فرستاد و او فرار کرد. حجاج حقوق اقوام و بستگان او را از بيت المال قطع کرد. هنگامى که خبر به کميل رسيد گفت: من پيرمردى هستم که عمرم رو به پايان است سزاوار نيست اقوام و بستگان من از حقشان محروم شوند. از مخفيگاه بيرون آمد و نزد حجاج حاضر شد. حجاج گفت: من دوست داشتم که تو را پيدا کنم ... مى دانم که تو جزو قاتلان عثمان بودى. دستور داد گردنش را زدند. در اين حديث آمده است که اميرمؤمنان علی پيش از اين به او خبر داده بود که به دست حجاج شهيد مى شود. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️⭐️🍂دوست داشتن حضـرت فاطمه اَلْإِمَامُ اَلرَّحْمَة سَيِّدُ اَلْمُرْسَلِين رَسُولُ اَللهِ صَلَّى اَلله عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ : يا سلمان من احب فاطمه ابنتى فهو فى الجنه معى و من ابغضها فهو فى النار.يا سلمان حب فاطمه ينفع فى مإه من المواطن, ايسر ذلك المواطن الموت و القبر و الميزان والحساب و ... 💦❄️امامِ رحمت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند : اى سلمان! كسى كه دخترم فاطمه را دوست داشته باشد در بهشت با من است و كسى كه دشمن او باشد در آتش است. سلمان! محبت فاطمه در صد مورد نافع است [و مايه نجات] كه آسان ترينش مرگ، قبر ، هنگام سنجش اعمال، و... مى‌باشد. 📚ينابيع الموده ص263 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
1.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 روایتی راجع به ایران در آخرالزمان نهضت_زمینه_ساز_ظهور 🇮🇷 🌷لطفا صلواتی جهت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله فرجه) عنایت بفرمایید… 🕯🍂' الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ وَيَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالًا ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ ۚ وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا ۚ إِنَّهُم مُّلَاقُو رَبِّهِمْ وَلَٰكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ «اى قوم من! به خاطر این دعوت، اجر و پاداشى از شما نمى طلبم. اجر من، تنها بر خداست. و من، کسانى را که ایمان آورده اند، (بخاطر شما) از خود طرد نمى کنم. چرا که آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد. (اگر آنها را از خود برانم، در دادگاه قیامت، خصم من خواهند بود.) ولى شما را گروهى مى بینم که جهالت به خرج مى دهید. (هود/۲۹) *** وَيَا قَوْمِ مَن يَنصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ اى قوم من ! چه کسى مرا در برابر (مجازات) خدا یارى مى دهد اگر آنان را طرد کنم؟! آیا متذکر نمى شوید؟! (هود/30) * وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا ۖ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ ۖ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ من هرگز به شما نمى گویم خزائن الهى نزد من است. و غیب هم نمى دانم. (جز آنچه خدا به من بیاموزد) و نمى گویم من فرشته ام. و (نیز) نمى گویم کسانى که در نظر شما خوار مى آیند، خداوند خیرى به آنها نخواهد داد. خدا از آنچه در دل آنهاست آگاهتر است. (و اگر آنها را از خود برانم،) در این صورت از ستمکاران خواهم بود.» (هود/۳۱) * @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۲۵ الی۲۸)🔹 🔴سرگذشت تکان دهنده نوح(علیه السلام) و قومش همان گون
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۲۹ الی۳۱)🔹 من هیچ فرد باایمانى را طرد نمى کنم! در آیات گذشته، دیدیم که قوم خودخواه و بهانه جو ایرادهاى مختلفى به نوح داشتند، که او با بیانى رسا و روشن به آنها پاسخ گفت. آیات مورد بحث نیز، دنباله پاسخگوئى به بهانه جوئى هاى آنها است. نخستین آیه، یکى از دلائل نبوت را که نوح براى روشن ساختن قوم تاریکدل بیان کرده، بازگو مى کند، مى گوید: اى قوم! من در برابر این دعوت، از شما مال و ثروت و اجر و پاداشى مطالبه نمى کنم (وَ یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مالاً).اجر و پاداش من تنها بر خدا است (إِنْ أَجرِیَ إِلاّ عَلَى اللّهِ) خدائى که مرا مبعوث به نبوت ساخته و مأمور به دعوت خلق کرده است. این، به خوبى نشان مى دهد که، من هدف مادى از این برنامه ندارم و جز به پاداش معنوى الهى نمى اندیشم، چرا که هرگز یک مدعى دروغین نمى تواند چنین باشد، و این همه دردسر و ناراحتى را به خاطر هیچ براى خود بخرد. و این، میزان و الگوئى است براى شناخت رهبران راستین، از فرصت طلبان دروغین، که هر گامى را بر مى دارند، به طور مستقیم، یا غیر مستقیم، هدف مادى از آن دارند. پس از آن، در پاسخ آنها که اصرار داشتند: نوح ایمان آورندگان فقیر و یا کم سن و سال را از خود براند، با قاطعیت مى گوید: من هرگز کسانى را که ایمان آورده اند طرد نمى کنم (وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذینَ آمَنُوا). چرا که آنها با پروردگار خویش ملاقات خواهند کرد، و در سراى دیگر خصم من در برابر او خواهند بود (إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ). در پایان آیه، به آنها اعلام مى کند: من شما را مردمى جاهل مى دانم (وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ). چه جهل و نادانى از این بالاتر که: مقیاس سنجش فضیلت را گم کرده اید، و آن را در ثروت، تمکن مالى، مقام هاى ظاهرى و سن و سال جستجو مى کنید، و به گمان شما، افراد پاکدل و با ایمان که دستشان تهى و پایشان برهنه است، از درگاه خدا دورند، این اشتباه بزرگ شما است و نشانه جهل و بى خبریتان!. به علاوه، شما بر اثر جهل و نادانى چنین مى پندارید که: پیامبر باید فرشته باشد، در حالى که رهبر انسان ها باید از جنس بشر باشد، تا نیازها و مشکلات و دردهاى آنان را بداند و لمس کند. 🔹در آیه بعد، براى توضیح بیشتر به آنها مى گوید: اى قوم! اگر من این گروه با ایمان را طرد کنم، چه کسى در برابر خدا مرا یارى خواهد کرد ؟! (وَ یا قَوْمِ مَنْ یَنْصُرُنی مِنَ اللّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ). طرد افراد صالح و مؤمن کار ساده اى نیست، آنها فرداى قیامت دشمن من خواهند بود، و هیچ کس نمى تواند در آنجا از من دفاع کند، و نیز ممکن است مجازات الهى در این جهان دامن مرا بگیرد. آیا اندیشه نمى کنید ؟ (أَ فَلا تَذَکَّرُونَ) تا بدانید آنچه مى گویم عین حقیقت است. میان تفکر و تذکر این تفاوت وجود دارد که، تفکر در حقیقت براى شناخت چیزى است، هر چند هیچ گونه اطلاعى از آن قبلاً نداشته باشیم، ولى تذکر (یاد آورى) در موردى گفته مى شود که، انسان قبلاً با آن موضوع آشنائى داشته است، هر چند از طریق آگاهى هاى فطرى باشد، و اتفاقاً مسائل مورد بحث نوح با قومش نیز، همه از این قبیل است، مطالبى است که انسان با مراجعه به فطرت و نهاد خویش آنها را درک مى کند، ولى غرور و تعصب و خودخواهى و غفلتشان بر روى آنها پرده افکنده است. 🔹آخرین سخنى که نوح در پاسخ ایرادهاى واهى قوم به آنها مى گوید این است که اگر شما خیال مى کنید و انتظار دارید من امتیازى جز از طریق وحى و اعجاز بر شما داشته باشم اشتباه است، با صراحت باید بگویم: من نه به شما مى گویم خزائن الهى در اختیار من است، و نه هر کارى بخواهم مى توانم انجام دهم (وَ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدی خَزائِنُ اللّهِ). و نه مى گویم از غیب آگاهى دارم (وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ). و نه مى گویم من فرشته ام (وَ لا أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ). این گونه ادعاهاى بزرگ و دروغین، مخصوص مدعیان کاذب است، و هیچ گاه یک پیامبر راستین چنین ادعاهائى نخواهد کرد; چرا که خزائن الهى و علم غیب تنها در اختیار ذات پاک خدا است، و فرشته بودن با این احساسات بشرى نیز سازگار نیست. بنابراین، هر کس یکى از این سه ادعا، یا همه آنها را داشته باشد، دلیل بر دروغگوئى او است. نظیر این تعبیر، درباره پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز در آیه ۵٠ سوره انعام دیده مى شود، آنجا که مى گوید: قُلْ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدی خَزائِنُ اللّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ لا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ ما یُوحى إِلَىّ: بگو من نمى گویم خزائن الهى نزد من است، و نمى گویم از غیب آگاهم، و نمى گویم فرشته ام، من تنها از آنچه بر من وحى مى شود پیروى مى کنم.⬇️