فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺سه دسته از زنان عذاب قبر ندارند
🎙استاد عالی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: پانزدهم 🔷واقعه غدیرخم #علامهامینی ﻭ ﺍﺑﻦ ﻛﺜﻴﺮ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 5 ﺗﺎﺭﻳﺨﺶ ﺻﻔﺤﻪ 209
ترجمه کتاب الغدیر🔹
✅ قسمت: شانزدهم
🔷واقعه غدیرخم
#علامهامینی
ﻭ ﺍﺑﻦ ﺍﺛﻴﺮ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 5 " ﺍﺳﺪ ﺍﻟﻐﺎﺑﻪ " ﺻﻔﺤﻪ 276 ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺍﺑﻲ ﻣﻮﺳﻲ ﺍﺯ ﺷﺮﻳﻒ ﺍﺑﻲ ﻣﺤﻤﺪ ﺣﻤﺰﻩ ﻋﻠﻮﻱ ﺍﺯ ﺍﺣﻤﺪ
ﺑﺎﻃﺮﻗﺎﻧﻲ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻣﺴﻠﻢ ﺑﻦ ﺷﻬﺪﻝ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﻌﺒﺎﺱ ﺍﺑﻦ ﻋﻘﺪﻩ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺷﻌﺮﻱ ﺍﺯ ﺭﺟﺎ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻛﺜﻴﺮ ﺍﺯ ﻓﻄﺮ، ﻭ ﺍﺑﻦ ﺟﺎﺭﻭﺩ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﻄﻔﻴﻞ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﻋﻠﻲ ﺭﺿﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻴﺪﻫﻢ ﺑﺨﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﻫﺮ ﻛﺮﺍ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮﺧﻢ ﺭﺍ ﺩﺭﻙ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺮﺧﻴﺰﺩ، ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻫﻔﺪﻩ ﺗﻦ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺑﻮ ﻗﺪﺍﻣﻪ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﺑﻮﺩ، ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻣﺎ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﻣﻴﺪﻫﻴﻢ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﺯ ﺣﺠﻪ ﺍﻟﻮﺩﺍﻉ ﺑﺮ ﻣﻴﮕﺸﺘﻴﻢ، ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻇﻬﺮ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺍﺯ ﻗﺮﺍﺭﮔﺎﻩ ﺧﻮﺩ) ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﻣﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﭼﻨﺪ ﺩﺭﺧﺖ ﺭﺍ ﻣﺤﻜﻢ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻓﻜﻨﺪﻧﺪ، ﺳﭙﺲ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺍﻋﻠﺎﻡ ﻛﺮﺩ، ﭘﺲ ﻧﻤﺎﺯ ﮔﺬﺍﺭﺩﻳﻢ، ﺳﭙﺲ ﺑﭙﺎ ﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﺣﻤﺪ ﻭ ﺛﻨﺎﻱ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﻤﻮﺩ، ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﻣﺮﺩﻡ: ﺁﻳﺎ ﻣﻴﺪﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻱ ﻋﺰ ﻭ ﺟﻞ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻦ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻣﻮﻣﻨﻴﻦ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻣﻦ ﺑﺸﻤﺎ ﺍﻭﻟﻲ (ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺗﺮ) [ ﺻﻔﺤﻪ 29] ﻫﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺷﻤﺎ- ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺭﺍ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﮔﻔﺘﻴﻢ: ﺁﺭﻱ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ (ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻌﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻭﺍﻝ ﻣﻦ ﻭﺍﻟﺎﻩ ﻭ ﻋﺎﺩ ﻣﻦ
ﻋﺎﺩﺍﻩ- ﺳﻪ ﺑﺎﺭ. ﺍﺑﻮ ﻣﻮﺳﻲ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺳﻨﺪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺑﻦ ﻋﻘﺪﻩ ﺍﺯ ﻛﺘﺎﺏ ﺍﻭ (ﺍﻟﻤﻮﺍﻟﺎﺕ ﻓﻲ ﺣﺪﻳﺚ ﺍﻟﻐﺪﻳﺮ) ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 4 " ﺍﻟﺎﺻﺎﺑﻪ " ﺻﻔﺤﻪ 159 ﺁﻧﺮﺍ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺳﻴﺪ ﻧﻮﺭ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺳﻤﻬﻮﺩﻱ ﺩﺭ " ﺟﻮﺍﻫﺮ ﺍﻟﻌﻘﺪﻳﻦ " ﻧﻘﻞ ﺍﺯ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺑﻲ ﻧﻌﻴﻢ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻲ ﺩﺭ " ﺣﻠﻴﻪ ﺍﻟﺎﻭﻟﻴﺎﺀ " ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﻄﻔﻴﻞ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﻋﻠﻲ ﺭﺿﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﺑﭙﺎ ﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﺣﻤﺪ ﻭ ﺛﻨﺎﻱ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺖ: ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻴﺪﻫﻢ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺮﺧﻴﺰﺩ- ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻧﻘﻞ ﻗﻮﻝ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﮔﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺮ ﻧﺨﻴﺰﻧﺪ، ﻓﻘﻂ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺑﺮﺧﻴﺰﻧﺪ ﻛﻪ ﮔﻮﺵ ﺁﻧﻬﺎ (ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ) ﺍﻳﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﺭﺍ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﻭ ﻗﻠﺐ ﺁﻧﻬﺎ ﺁﻧﺮﺍ ﺿﺒﻂ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻫﻔﺪﻩ ﺗﻦ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺁﻧﻬﺎ: ﺧﺰﻳﻤﻪ ﺑﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﻭ ﺳﻬﻞ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﻭ ﻋﺪﺩﻱ ﺑﻦ ﺣﺎﺗﻢ ﻭ ﻋﻘﺒﻪ ﺑﻦ ﻋﺎﻣﺮ ﻭ ﺍﺑﻮ ﺍﻳﻮﺏ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﻭ ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻱ ﻭ ﺍﺑﻮ ﺷﺮﻳﺢ ﺧﺰﺍﻋﻲ ﻭ ﺍﺑﻮ ﻗﺪﺍﻣﻪ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﻭ ﺍﺑﻮ ﻟﻴﻠﻲ ﻭ ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻬﻴﺜﻢ ﺑﻦ ﺗﻴﻬﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻧﻲ ﺍﺯ ﻗﺮﻳﺶ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺳﭙﺲ ﻋﻠﻲ ﺭﺿﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻭ ﻋﻨﻬﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ ﺁﻧﭽﻪ ﺷﻨﻴﺪﻳﺪ، ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﻴﺪﻫﻢ ﻛﻪ: ﻣﺎ ﺑﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﺯ ﺣﺠﻪ ﺍﻟﻮﺩﺍﻉ ﺁﻣﺪﻳﻢ ﺗﺎ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻇﻬﺮ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ
ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ (ﺍﺯ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺧﻮﺩ) ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﻣﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺷﺎﺧﻪ ﻭ ﺧﺎﺭﻫﺎﻱ ﭼﻨﺪ ﺩﺭﺧﺖ ﺭﺍ ﺯﺩﻭﺩﻧﺪ ﻭ ﺧﺮﻗﻪ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﻜﻨﺪﻧﺪ ﺳﭙﺲ ﺍﻋﻠﺎﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﻣﺎ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺷﺪﻳﻢ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﮔﺬﺍﺭﺩﻳﻢ، ﺳﭙﺲ ﺑﭙﺎ ﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﺣﻤﺪ ﻭ ﺛﻨﺎﻱ ﺧﺪﺍ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﺷﻤﺎ (ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﻭﻇﺎﻳﻔﻲ ﻛﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ) ﭼﻴﺴﺖ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺑﺘﺤﻘﻴﻖ ﺍﺑﻠﺎﻍ ﻧﻤﻮﺩﻱ. ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍﻳﺎ ﮔﻮﺍﻩ ﺑﺎﺵ (ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﻳﻦ ﻛﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩ). ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺩﻋﻮﺕ ﺷﻮﻡ [ ﺻﻔﺤﻪ 30] ﻭ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻧﻤﺎﻳﻢ ﻭ ﻣﻦ ﻣﺴﻮﻟﻢ ﻭ ﺷﻤﺎ ﻣﺴﻮﻟﻴﺪ. ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺩﻭ ﭼﻴﺰ ﺧﻄﻴﺮ ﻭ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﻣﻴﮕﺬﺍﺭﻡ، ﻛﺘﺎﺏ ﺧﺪﺍ ﻭ ﻋﺘﺮﺕ ﻣﻦ: ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻣﻦ، ﺍﮔﺮ ﺑﺎﻧﺪﻭ ﻣﺘﻤﺴﻚ ﺷﻮﻳﺪ ﻫﺮﮔﺰ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻧﺨﻮﺍﻫﻴﺪ ﺷﺪ. ﭘﺲ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻛﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻧﺪﻭ، ﭼﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺧﻠﻔﻲ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺷﺪ؟ ﻭ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺁﻧﺪﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺟﺪﺍ ﻧﻤﻴﺸﻮﻧﺪ ﺗﺎ ﻛﻨﺎﺭ ﺣﻮﺽ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﻧﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺫﻱ ﻟﻄﻒ ﻭ ﺁﮔﺎﻩ، ﻣﺮﺍ ﺑﺎﻳﻦ ﺧﺒﺮ ﺍﻣﺮ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ. ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺧﺪﺍﻱ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻦ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻣﻮﻣﻨﻴﻦ ﻫﺴﺘﻢ. ﺁﻳﺎ ﻧﻤﻴﺪﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﺸﻤﺎ ﺍﻭﻟﻲ (ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺗﺮ) ﻫﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺑﻠﻲ ﻣﻴﺪﺍﻧﻢ- ﺳﻪ ﺑﺎﺭ- ﺳﭙﺲ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻳﺎ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻠﻨﺪﻛﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻬﺬﺍ ﻋﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻭﺍﻝ ﻣﻦ ﻭﺍﻟﺎﻩ ﻭ ﻋﺎﺩ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺍﻩ ﭘﺲ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺭﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻴﺪ ﻭ ﻣﻦ ﻧﻴﺰ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺍﺯ ﮔﻮﺍﻫﺎﻥ ﻫﺴﺘﻢ. ﻭ ﺻﺎﺣﺐ ﻳﻨﺎﺑﻴﻊ ﺍﻟﻤﻮﺩﻩ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 38 ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﻬﻤﻮﺩﻱ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺷﻴﺦ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻓﻀﻞ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺎﻛﺜﻴﺮ ﻣﻜﻲ ﺷﺎﻓﻌﻲ ﺩﺭ (ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﻓﻲ ﻋﺪ ﻣﻨﺎﻗﺐ ﺍﻟﺎﻝ) ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻬﻤﻴﻦ ﻟﻔﻆ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﻄﻔﻴﻞ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ 12- ﺍﺑﻮ ﻋﻤﺎﺭﻩ ﻋﺒﺪ ﺧﻴﺮ ﺑﻦ ﻳﺰﻳﺪ ﻫﻤﺪﺍﻧﻲ ﻛﻮﻓﻲ (ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺹ 121 ﺟﻠﺪ 1 ﮔﺬﺷﺖ)، ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﻲ ﺩﺭ " ﺍﻟﻤﻨﺎﻗﺐ " ﺻﻔﺤﻪ 94 ﺑﺎﺳﻨﺎﺩﺵ ﺍﺯ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻴﻬﻘﻲ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺑﺎﺧﺒﺎﺭ ﺍﺯ ﺍﺑﻮ ﻣﺤﻤﺪ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻳﺤﻴﻲ ﺑﻦ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺠﺒﺎﺭ ﺳﻜﺮﻱ ﺩﺭ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺑﺎﺧﺒﺎﺭ ﺍﺯ ﺍﺳﻤﻌﻴﻞ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺻﻔﺎﺭ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﻣﺎﺩﻱ ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺯﺍﻕ ﺍﺯ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺍﺳﺤﻖ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻤﻮﺩ ﻣﺮﺍ ﺳﻌﻴﺪ ﺑﻦ ﻭﻫﺐ ﻭ ﻋﺒﺪ ﺧﻴﺮ... ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 26- ﮔﺬﺷﺖ. ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﻔﺤﻪ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻛﺜﻴﺮ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺑﻦ ﺟﺮﻳﺮ ﺍﺯ ﺳﻌﻴﺪ ﻭ ﻋﺒﺪ ﺧﻴﺮ ﺫﻛﺮ ﺷﺪ. ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻧﻤﺎﺋﻴﺪ.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت صد و نهم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻3. الف) ا
🌳شجره آشوب« قسمت صد و دهم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻ب)از سوی دیگر ابن قتیبه آورده است که وی با عدهای اهل یمن، بعد از پیشنهاد حکمیت از سوی لشکر شام، پیش امام علی آمدند و گفتند آنچه را که سپاه شام در مورد حکمیت میگویند بپذیرد. او به امام چنین گفت:
🔻 «در آن صورت مردم انصاف را در مورد تو رعايت مىكنند. به خدا سوگند، اگر از آنان قبول نكنى كسى همراه تو باقى نمىماند؛ و تير و سنگى همراه تو نخواهيم انداخت و در هيچ جايگاهى همراه تو نخواهيم بود.»
🔻در بخش های بعد درباره رسالت اشعث در نبرد صفین، مفصلا بحث و تحلیل خواهیم کرد.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَٰذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَن نَّعْبُدَ الْأَصْنَامَ
(به یاد آورید) زمانى را که ابراهیم گفت: «پروردگارا! این شهر (مکه) را شهر امنى قرار ده. و من
و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاه دار
(ابراهیم/۳۵)
*
رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ ۖ فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي ۖ وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
پروردگارا! آنها [= بتها]بسیارى از مردم را گمراه ساختند. هر کس از من پیروى کند از من است. و هر کس نافرمانى من کند، تو آمرزنده و مهربانى.
(ابراهیم/۳۶)
*
رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ
پروردگارا! من بعضى از فرزندانم رادر سرزمین بى آب و علفى، در کنار خانه اى که حرم توست، ساکن ساختم تا نماز را برپا دارند. تو دلهاى گروهى از مردم را متوجّه آنها ساز. و از ثمرات به آنها روزى ده. شاید آنان شکر تو را به جاى آورند.
(ابراهیم/۳۷)
*
رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ ۗ وَمَا يَخْفَىٰ عَلَى اللَّهِ مِن شَيْءٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ
پروردگارا!تو آنچه را که پنهان کرده و یا آشکار مى سازیم، مى دانى.
و چیزى در زمین و آسمان بر خدا پنهان نیست.
(ابراهیم/۳۸)
*
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ ۚ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ
ستایش مخصوص خدایى است که در پیرى، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید. به یقین پروردگار من، شنونده
(و اجابت کننده) دعاست.
(ابراهیم/۳۹)
***
رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي ۚ رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ
پروردگارا! مرا بر پادارنده نماز قرار ده، و از فرزندانم (نیز چنین فرما)، پروردگارا! دعاى مرا بپذیر.
(ابراهیم/۴۰)
رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ
پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را، در آن روزى که حساب برپا مى شود، بیامرز!»
(ابراهیم/۴۱)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۳۲تا۳۴)🔹 ↩️خورشید براى او نورافشانى مى کند، بسترش را گرم مى سازد، ان
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۳۵تا۴۱)🔹
🤲دعاهاى سازنده ابراهیم بت شکن
از آنجا که در آیات گذشته بحث از مؤمنان راستین و شاکران در برابر نعمت هاى خدا در میان بود، به دنبال آن در آیات مورد بحث گوشه اى از دعاها و درخواست هاى ابراهیم، بنده مقاوم و شاکر خدا را بیان مى کند تا تکمیلى باشد براى بحث گذشته و سرمشق و الگویى براى کسانى که مى خواهند از نعمت هاى الهى بهترین بهره را بگیرند. مى گوید: به یاد آورید زمانى (را) که ابراهیم گفت: پروردگارا، این شهر ]= مکّه[ را سرزمین امنى قرار ده (وَ إِذْ قَالَ إِبْرهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَـذَا الْبَلَدَ آمِنًا).
و من و فرزندانم را (مشمول لطف و عنایتت بنما و ) از پرستش بت ها دور نگاه دار (وَاجْنُبْنِى وَبَنِىَّ أَنْ نَّعْبُدَ الاَْصْنَامَ).
*
چراکه مى دانم بت پرستى چه بلاى بزرگ و خانمان سوزى است و با چشم خود قربانیان این راه را دیده ام پروردگارا، آنها ]= بت ها[ بسیارى از مردم را گمراه ساختند (رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ).
آن هم چه گمراهى خطرناکى، تا آنجا که همه چیز خود حتّى خردشان را در این راه باخته اند.
خداوندا، من دعوت به توحید مى کنم و همه را به سوى تو مى خوانم، هر کس از من پیروى کند، او از من است و هر کس نافرمانىِ من کند، (اگر قابل هدایت و بخشش است درباره او محبّت کن، چرا که) تو بخشنده و مهربانى (فَمَنْ تَبِعَنِى فَإِنَّهُ مِنِّى وَ مَنْ عَصَانِى فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
در حقیقت ابراهیم(علیه السلام) با این تعبیر مى خواهد به پیشگاه خداوند عرض کند که حتّى اگر فرزندان من از مسیر توحید منحرف گردند و به بت توجّه کنند، از من نیستند و اگر بیگانگان در این خط باشند، آنها همچون فرزندان و برادران من اند.
این تعبیر مؤدّبانه و بسیار محبّت آمیز ابراهیم(علیه السلام) نیز قابل توجّه است که نمى گوید هر کس نافرمانى من کند از من نیست و چنین و چنان کیفر کن، بلکه مى گوید هر کس نافرمانى من کند تو بخشنده و مهربانى.
*
آن گاه دعا و نیایش خود را چنین ادامه مى دهد: پروردگارا، من بعضى از فرزندانم را در سرزمین بى آبوعلفى، در کنار خانه اى که حرم تو است، ساکن ساختم تا نماز را به پا دارند (رَبَّنَا إِنِّى أَسْکَنتُ مِنْ ذُرِّیَّتِى بِوَاد غَیْرِ ذِى زَرْع عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلَوةَ).
و این هنگامى بود که ابراهیم پس از آنکه خداوند پسرى از کنیزش هاجر داد
و نامش را اسماعیل گذاشت، حسادت ساره، همسر نخستین ابراهیم، تحریک شد و نتوانست حضور هاجر و فرزندش را تحمّل کند، از ابراهیم(علیه السلام)خواست که آن مادر و فرزند را به نقطه دیگرى ببرد و ابراهیم، طبق فرمان خدا، در برابر این درخواست تسلیم شد و اسماعیل و مادرش هاجر را به سرزمین مکّه که در آن روز منطقه اى خشک و بى آبوعلف بود، آورد و در آنجا ساکن نمود و بعد آنها را ترک کرد.
چیزى نگذشت که کودک و مادرش در آن هواى گرم تشنه شدند. هاجر براى نجات جان کودکش تلاش فراوان کرد، امّا خدایى که اراده کرده بود آن سرزمین به صورت یک کانون بزرگ عبادت درآید، چشمه زمزم را آشکار ساخت. چندان فاصله نشد که قبیله جُرهُم که از آنجا مى گذشتند، با پیدایش چشمه زمزم، در آنجا رحل اقامت افکندند و مکّه رفته رفته شکل گرفت.
سپس ابراهیم(علیه السلام) در ادامه دعاى خود مى گوید: خداوندا، اکنون که آنها در این بیابان سوزان براى احترام خانه ات مسکن گزیده اند تو دل هاى گروهى از مردم را متوجّه آنان ساز (فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِى إِلَیْهِمْ).
و از ثمرات (مادّى و معنوى) به آنان روزى ده، شاید شکر (نعمت هاى) تو را به جاى آورند (وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ).
*
و از آنجا که یک انسان موحّد مى داند که علمش در برابر آگاهى خداوند محدود است و مصالح او را فقط خدا مى داند، چه بسا چیزى از خدا بخواهد که صلاح او در آن نیست، یا چیزهایى نخواهد امّا صلاح او در آن است و گاه مطالبى در درون جان اوست که نمى تواند همه را بر زبان آورَد، ابراهیم نیز به دنبال تقاضاهاى گذشته چنین عرض کرد: پروردگارا، تو مى دانى آنچه را ما پنهان
مى داریم و آنچه را آشکار مى کنیم (رَبَّنَا إِنَّکَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِى وَ مَا نُعْلِنُ).
و چیزى در زمین و آسمان بر خدا پنهان نیست (وَ مَا یَخْفَى عَلَى اللهِ مِنْ شَىْء فِى الاَْرْضِ وَ لاَ فِى السَّمَاءِ).
اگر از فراق فرزند و همسرم غمگین هستم تو مى دانى، اگر قطره هاى اشک آشکارا از چشمم سرازیر مى شود تو مى بینى، اگر اندوه فراق قلبم را احاطه کرده و با شادى از اداى وظیفه و اطاعت فرمان تو آمیخته است باز هم مى دانى و اگر هنگام جدایى همسرم به من مى گوید: إِلى مَن تَکِلُنى (مرا به که مى سپارى؟) تو آگاهى. آینده این سرزمین و آینده آنها که سخت به هم گره خورده،⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۳۵تا۴۱)🔹 🤲دعاهاى سازنده ابراهیم بت شکن از آنجا که در آیات گذشته ب
↩️در پیشگاه علم تو روشن است.
بعد به شکر نعمت هاى خداوند اشاره مى کند که یکى از مهم ترین آنها در حقّ ابراهیم این بود که در پیرى صاحب دو فرزند برومند شد به نام هاى اسماعیل و اسحاق. مى گوید: حمد خداى را که در پیرى، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید و دعاى مرا اجابت کرد (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى وَهَبَ لِى عَلَى الْکِبَرِ إِسْمَـعِیلَ وَ إِسْحَـقَ).
مسلّماً پروردگار من شنونده (و اجابت کننده)ى دعاهاست (إِنَّ رَبِّى لَسَمِیعُ الدُّعَاءِ).
*
باز به تقاضا و نیایش و دعا ادامه مى دهد و عرض مى کند: پروردگارا، مرا برپاکننده نماز قرار ده، و از فرزندانم نیز چنین فرما (رَبِّ اجْعَلْنِى مُقِیمَ الصَّلَوةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِى).
پروردگارا، دعاى مرا بپذیر (رَبَّنَا وَ تَقَبَّلْ دُعَاءِ).
*
در اینجا آخرین تقاضاى ابراهیم(علیه السلام) این است که: پروردگارا، من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در آن روز که حساب برپا مى شود، بیامرز (رَبَّنَا اغْفِرْ لِى وَ لِوَالِدَىَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ).
نکته ها:
۱. آیا مکّه در آن زمان شهر بود؟
در آیات مورد بحث دیدیم که ابراهیم(علیه السلام) یک بار عرض مى کند: خداوندا، بعضى از فرزندانم را در سرزمین بى آبو علفى ساکن ساختم. این مسلّماً اشاره به آغاز ورود او در سرزمین مکّه است که در آن موقع نه آب و آبادى بود و نه خانه و ساکن خانه، فقط بقایاى خانه خدا در آنجا به چشم مى خورد و یک مشت کوه هاى خشک و بى آبوعلف.
ولى مى دانیم که این تنها سفر ابراهیم(علیه السلام) به سرزمین مکّه نبود بلکه مکرّر به این سرزمین مقدّس گام نهاد، در حالى که مکّه تدریجاً شکل شهر به خود مى گرفت و قبیله جُرهُم در آنجا ساکن شده بودند و پیدایش چشمه زمزم، آنجا را قابل سکونت ساخته بود. به نظر مى رسد که دعاهاى ابراهیم در یکى از این سفرها بوده و لذا مى گوید خداوندا، این شهر را محلّ امنى قرار ده.
و اگر سخن از وادى غیر ذى ذرع مى گوید، یا از گذشته خبر مى دهد و خاطره نخستین سفرش را بازگو مى نماید، یا اشاره به این است که سرزمین مکّه حتّى پس از شهر شدن، سرزمینى است غیر قابل زراعت که باید احتیاجاتش را از بیرون بیاورند، زیرا از نظر جغرافیایى در میان یک مشت کوه هاى خشک و بسیار کم آب واقع شده است.
۲. امنیّت سرزمین مکّه
جالب اینکه ابراهیم(علیه السلام) نخستین تقاضایى را که در این سرزمین از خداوند کرد، تقاضاى امنیّت بود. این نشان مى دهد که نعمت امنیّت، نخستین شرط براى زندگى انسان و سکونت در یک منطقه و براى هر آبادى و پیشرفت و ترقّى است و به راستى هم چنین است.
اگر جایى امن نباشد قابل سکونت نیست، هر چند تمام نعمت هاى دنیا در آن جمع باشد. اصولاً شهر و دیار و کشورى که امنیّت ندارد همه نعمت ها را از دست خواهد داد.
تذکّر این نکته نیز لازم است که خداوند دعاى ابراهیم(علیه السلام) را درباره امنیّت مکّه از دو سو اجابت کرد: هم امنیّت تکوینى به آن داد، زیرا شهرى شد که در طول تاریخ حوادث ناامن کننده کمتر به خود دیده، و هم امنیّت تشریعى، یعنى خدا فرمان داده که همه انسان ها و حتّى حیوانات در این سرزمین در امن و امان باشند.
صید کردن حیوانات در سرزمین مکّه ممنوع است و حتّى تعقیب مجرمانى که به حرم و خانه کعبه پناه برند جایز نیست. فقط مى توان براى اجراى عدالت، راه رسیدن آذوقه را بر چنین مجرمان بست تا بیرون آیند و تسلیم شوند.
۳. چرا ابراهیم تقاضاى دورى از بت پرستى مى کند؟
بى گمان ابراهیم(علیه السلام) پیامبر بود و معصوم و فرزندان بىواسطه او که به طور قطع در کلمه بَنِىَّ در آیه مورد بحث داخل هستند، یعنى اسماعیل و اسحاق نیز پیامبر بودند و معصوم. ولى با این حال تقاضا مى کند که خدایا من و آنها را از پرستش بت ها دور بدار.
این دلیل بر تأکید هر چه بیشتر روى مسأله مبارزه با بت پرستى است که حتّى پیامبران معصوم و بت شکن نیز در این زمینه از خدا تقاضا مى کنند.
این درست شبیه تأکید کردن پیامبر در وصایایش به على(علیه السلام) یا امامان دیگر نسبت به جانشین خود در زمینه نماز است که هرگز احتمال ترک آن در مورد آنها مفهوم نداشت، بلکه اصولاً نماز با تلاش آنها برپا شده بود.
اکنون این پرسش پیش مى آید که چگونه ابراهیم گفت: پروردگارا، بت ها بسیارى از مردم را گمراه ساخته اند، در حالى که سنگ و چوبى بیش نبودند و قدرت بر گمراه ساختن مردم نداشتند؟
پاسخ این پرسش را از اینجا مى توان دریافت که اوّلاً بت ها همیشه از سنگ و چوب نبودند بلکه گاهى فرعون ها و نمرودها مردم را به پرستش خود دعوت مى کردند و خود را ربّ اعلى و زنده کننده و میراننده مى نامیدند. ثانیاً گاه بت هاى سنگى و چوبى را متولّیان و کارگردانان چنان مى آراستند و تشریفات براى آنها قائل مى شدند که براى عوام ساده لوح به راستى گمراه کننده بودند.
۴. تابعان ابراهیم کیانند؟
✔️ ادامه دارد..
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه و شرح حکمت (۲۷۵)🔹 🔺کوهش طمع و دلبستگی به دنیا 6⃣شش نكته آموزنده: امام عليه السلام در اين گ
🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۷۶)🔹
🔺از رياكارى به خدا پناه بريم:
امام عليه السلام در اين دعاى نورانى اش در پيشگاه خدا از رياكارى به او پناه مى برد وبا چند تعبير دقيق آن را بيان مى كند. نخست عرضه مى دارد: «بارپروردگارا! به تو پناه مى برم از اينكه ظاهرم را در چشمها نيكو جلوه دهى و باطنم را در پيشگاهت زشت سازى»؛ (اللّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ تُحَسِّنَ فِي لاَمِعَةِ الْعُيُونِ عَلاَنِيَتي، وَتُقَبِّحَ فِيَما أُبْطِنُ لَکَ سَرِيرَتِي).
«لامِعَةُ الْعُيُونِ» به اصطلاح ازقبيل اضافه صفت به موصوف و به معنى «عيون لامعه» يعنى چشمهاى پرنور است؛ يعنى كار من به جايى نرسد كه حتى افراد تيزبين مرا خوب پندارند در حالى كه در باطن خوب نباشم.
در دومين جمله همين معنا را در قالب ديگرى آورده، عرضه مى دارد : «(خداوندا چنان نباشم كه) خوشبينى مردم را نسبت به خودم در آنچه تو از آن آگاهى جلب كنم (در حالى كه در باطن چنين نباشم و از طريق ريا خود را در صف نيكان معرفى كنم)»؛ (مُحَافِظاً عَلى رِثَاءِالنَّاسِ مِنْ نَفْسِي بِجَمِيعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَيْهِ مِنِّي).
حضرت در سومين تعبير، همين معنا را با اشاره به ثمره نامطلوب آن بازگوكرده، عرضه مى دارد: «(چنان نباشم) كه حُسن ظاهرم را براى مردم آشكار سازم و اعمال بدم را فقط به سوى تو آورم تا به اين وسيله به بندگانت نزديك گردم و از رضا و خشنودى تو دور شوم»؛ (فَأُبْدِي لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِي، وَأُفْضِي إِلَيْکَ بِسُوءِ عَمَلِي، تَقَرُّباً إِلَى عِبَادِکَ َتَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِکَ).
روشن است كه هدف رياكاران جلب توجه مردم و از اين طريق، رسيدن به منافع مادى و دنيوى است اين يك هدف است، ولى دورى از خداوند هدف نيست بلكه غايت و نتيجه اين كار است هر چند مَجازا در عبارت بالا به شكل هدف بيان شده است. بديهى است كه اين دعا درسى است براى همه مردم نه اينكه امام عليه السلام چنين باشد بلكه مى خواهد به طور غير مستقيم كه در دلها تأثير بيشترى دارد نتيجه رياكارى را براى همگان روشن سازد و آن را خطايى بزرگ معرفى كند كه نتيجه آن، دورى از خدا و سرگردانى در وادى شرك و بت پرستى است.
*
نكته:
نكوهش شديد ريا در كتاب و سنّت:
در آيات قرآن و روايات اسلامى، عمل ريايى به شدت نكوهش شده است. قرآن مجيد در آيه 264 سوره «بقره» مى گويد: «(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالاَْذَى كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الاْخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدا لّاَ يَقْدِرُونَ عَلَى شَىْءٍ مِّمَّا كَسَبُوا وَاللهُ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ)؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! بخششهاى خود را با منّت و آزار، باطل نسازيد! همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مى كند؛ و به خدا و روز رستاخيز، ايمان نمى آورد؛ (كار او) همچون قطعه سنگى است كه بر آن، (قشر نازكى از) خاك باشد؛ (و بذرهايى در آن افشانده شود؛) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاكها و بذرها را بشويد،) و آن را صاف (و خالى از خاك و بذر) رها كند. آنها از كارى كه انجام داده اند، چيزى به دست نمى آورند؛ و خداوند، جمعيت كافران را هدايت نمى كند».
در اين آيه شريفه نكات بسيارى نهفته است: از يكسو ريا و شرك را همرديف قرار داده و از سويى ديگر عمل ريايى را بى نتيجه و بى اثر خوانده ومسلمانان را به شدت از چنين كارى نهى كرده همانگونه كه انفاق هاى توأم با منت و آزار را منفور شمرده است.
رسول خدا صلي الله عليه وآله در حديثى از آينده چنين خبر مى دهد. «سَيَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ تَخْبُثُ فِيهِ سَرَائِرُهُمْ وَتَحْسُنُ فِيهِ عَلانِيَتُهُمْ طَمَعاً فِي الدُّنْيَا لا يُرِيدُونَ بِهِ مَا عِنْدَ رَبِّهِمْ يَكُونُ دِينُهُمْ رِيَاءً لا يُخَالِطُهُمْ خَوْفٌ يَعُمُّهُمُ اللَّهُ بِعِقَابٍ فَيَدْعُونَهُ دُعَاءَ الْغَرِيقِ فَلا يَسْتَجِيبُ لَهُمْ؛ زمانى بر مردم فرا مى رسد كه باطن آنها زشت وظاهرشان براى طمع در دنيا زيبا مى شود. هرگز پاداشهايى را كه نزد خداست طلب نمى كنند، دينشان رياسْت و خوف خدا در وجودشان نيست. در آن زمان خدا آنها را به مجازاتى مبتلا مى سازد كه حتى اگر مانند دعاى غريق (كسى كه با تمام وجودش خدا را مى خواند) خدا را بخوانند دعايشان مستجاب نمى شود».
در منابع معروف حديث از جمله كتاب شريف كافى و كتاب وسائل الشيعه روايات بسيارى درباره نكوهش رياكارى وارد شده است؛ از جمله كلينى؛ در جلد دوم كافى در حديثى از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه فرمود: «كُلُّ رِيَاءٍ شِرْکٌ إِنَّهُ مَنْ عَمِلَ لِلنَّاسِ كَانَ ثَوَابُهُ عَلَى النَّاسِ وَمَنْ عَمِلَ لِلَّهِ كَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اللَّهِ»⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۷۶)🔹 🔺از رياكارى به خدا پناه بريم: امام عليه السلام در اين دعاى نورانى اش در پ
↩️َدر حديث ديگرى در تفسير آيه «(فَمَنْ كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلا صَالِحا وَلايُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدا) (و مفهوم شرك در آيه) مى فرمايد: «الرَّجُلُ يَعْمَلُ شَيْئاً مِنَ الثَّوَابِ لا يَطْلُبُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ إِنَّمَا يَطْلُبُ تَزْكِيَةَ النَّاسِ يَشْتَهِي أَنْ يُسْمِعَ بِهِ النَّاسَ فَهَذَا الَّذِي أَشْرَکَ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ ثُمَّ قَالَ مَا مِنْ عَبْدٍ أَسَرَّ خَيْراً فَذَهَبَتِ الاَْيَّامُ أَبَداً حَتَّى يُظْهِرَ اللَّهُ لَهُ خَيْراً وَمَا مِنْ عَبْدٍ يُسِرُّ شَرّاً فَذَهَبَتِ الْأَيَّامُ أَبَداً حَتَّى يُظْهِرَ اللَّهُ لَهُ شَرّاً؛ منظور از آن كسى است كه عملى داراى ثواب را انجام مى دهد؛ ولى مقصودش خدا نيست بلكه مقصودش اين است كه مردم او را پاك بشمرند وپيوسته دوست دارد كه مردم عمل او را بشنوند (و او را ستايش كنند) اين كسى است كه براى عبادت پروردگارش شريك قرار داده است. سپس امام عليه السلام فرمود : هركس كار نيكى را مخفيانه انجام دهد مدت زيادى نمى گذرد كه خدا آن را ظاهر مى سازد و هيچ بنده اى نيست كه امر شرى را پنهانى به جا آورد مگر اينكه پس از مدتى خداوند شر آن را آشكار مى سازد».
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
امام على عليه السلام :
در ماه رمضان، بسيار استغفار و دعا كنيد؛ زيرا با دعا از شما دفعِ بلا مى شود و با استغفار، گناهانتان پاك مى گردد...
کافی، جلد4، صفحه88
#أستغفرالله ...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: شانزدهم 🔷واقعه غدیرخم #علامهامینی ﻭ ﺍﺑﻦ ﺍﺛﻴﺮ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 5 " ﺍﺳﺪ ﺍﻟﻐﺎﺑﻪ "
ترجمه کتاب الغدیر🔹
✅ قسمت: هفدهم
🔷واقعه غدیرخم
#علامهامینی
13- ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻟﻴﻠﻲ (ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺹ 121 ﺝ 1 ﺫﻛﺮ ﺷﺪ)، ﺍﺣﻤﺪ ﺍﺑﻦ ﺣﻨﺒﻞ ﺩﺭ ﺝ 1 ﻣﺴﻨﺪﺵ ﺩﺭ ﺹ119 ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺩﺭ ﺳﻨﺪ ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﻗﻮﺍﺭﻳﺮﻱ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻳﻮﻧﺲ ﺑﻦ ﺍﺭﻗﻢ ﺍﺯ ﻳﺰﻳﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻟﻴﻠﻲ ﺭﻭﺍﻳﺖ [ ﺻﻔﺤﻪ 31] ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺣﺒﻪ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻧﻤﻮﺩﻡ، ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻴﺪﺍﺩ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻛﻪ: ﻫﺮ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺍﻳﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﺭﺍ ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺑﺮﺧﻴﺰﺩ ﻭ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺩﻫﺪ، ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﮔﻔﺖ: ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﺗﻦ ﺍﺯ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻏﺰﻭﻩ ﺑﺪﺭ ﺷﺮﻛﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﭙﺎ ﺧﺎﺳﺘﻨﺪ، ﮔﻮﺋﻲ ﺑﻴﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻴﻨﮕﺮﻡ ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻣﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﻴﺪﻫﻴﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮﺧﻢ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺷﻨﻴﺪﻳﻢ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﻳﺎ ﻣﻦ ﺍﻭﻟﻲ (ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺗﺮ) ﺑﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻧﻴﺴﺘﻢ ﻭ ﺁﻳﺎ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﻣﻮﻣﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ؟ ﮔﻔﺘﻴﻢ ﺑﻠﻲ ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ. ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻓﻤﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻭﺍﻝ ﻣﻦ ﻭﺍﻟﺎﻩ ﻭ ﻋﺎﺩ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺍﻩ ﻭ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺹ 119 ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺳﻨﺪ ﺍﺯ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﻭ ﻛﻴﻌﻲ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﺣﺒﺎﺏ ﺍﺯ ﻭﻟﻴﺪ ﺑﻦ ﻋﻘﺒﻪ ﺑﻦ ﻧﺰﺍﺭ ﻋﺒﺴﻲ ﺍﺯ ﺳﻤﺎﻙ ﺑﻦ ﻋﺒﻴﺪ ﺑﻦ ﻭﻟﻴﺪ ﻋﺒﺴﻲ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻟﻴﻠﻲ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻤﻮﺩ ﺑﺎﻳﻨﻜﻪ ﻋﻠﻲ ﺭﺿﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺣﺒﻪ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻧﻤﻮﺩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻴﺪﻫﻢ ﻣﺮﺩﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﺍ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺩﻳﺪﻩ ﻭ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺑﺮﺧﻴﺰﺩ. ﻭ ﺟﺰ ﺁﻧﻜﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻩ، ﺑﺮ ﻧﺨﻴﺰﺩ. ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻨﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻣﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻳﻢ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ (ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ) ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺷﻨﻴﺪﻳﻢ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻭﺍﻝ ﻣﻦ ﻭﺍﻟﺎﻩ، ﻭ ﻋﺎﺩ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺍﻩ ﻭ ﺍﻧﺼﺮ ﻣﻦ ﻧﺼﺮﻩ، ﻭ ﺍﺧﺬﻝ ﻣﻦ ﺧﺬﻟﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ (ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﻨﺎﺷﺪﻩ ﻭ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺩﺍﺩﻥ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺳﻪ ﺗﻦ ﺑﺮﻧﺨﺎﺳﺘﻨﺪ، ﭘﺲ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﺛﺮ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﺍﻭ ﺑﺎﻧﻬﺎ ﺭﺳﻴﺪ. ﻭ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﻋﺎﺻﻤﻲ ﺩﺭ " ﺯﻳﻦ ﺍﻟﻔﺘﻲ " ﺍﺯ ﺷﻴﺦ ﺯﺍﻫﺪ ﺍﺑﻲ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﻬﺎﺟﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺷﻴﺦ ﺯﺍﻫﺪ ﺍﺑﻲ ﻋﻠﻲ ﻫﺮﻭﻱ ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻋﺮﻭﻩ ﺍﺯ ﻳﻮﺳﻒ ﺑﻦ ﻣﻮﺳﻲ ﻗﻄﺎﻥ ﺍﺯ ﻣﺎﻟﻚ ﺑﻦ ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﺍﺯ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺣﻤﺪ ﺍﺯ ﻳﺰﻳﺪ ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺯﻳﺎﺩ ﻭ ﺍﺯ [ ﺻﻔﺤﻪ 32] ﻣﺴﻠﻢ ﺑﻦ ﺳﺎﻟﻢ، ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻠﻔﻆ ﺍﻭ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺚ ﺍﻭﻝ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺣﺪﻳﺚ ﺍﺣﻤﺪ ﺫﻛﺮ ﺷﺪ، ﻭ ﺑﻬﻤﻴﻦ ﻟﻔﻆ ﺧﻄﻴﺐ ﺑﻐﺪﺍﺩﻱ ﺩﺭ ﺝ 14 ﺗﺎﺭﻳﺨﺶ ﺩﺭ ﺹ 236 ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﺑﻜﻴﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺑﻮ ﻋﻤﺮ ﻳﺤﻴﻲ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﺍﺧﺒﺎﺭﻱ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 363 ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺟﻌﻔﺮ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺿﺒﻌﻲ ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺳﻌﻴﺪ ﻛﻨﺪﻱ- ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺍﺷﺞ- ﺍﺯ ﻋﻠﺎﺀ ﺑﻦ ﺳﺎﻟﻢ ﻋﻄﺎﺭ ﺍﺯ ﻳﺰﻳﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺷﻨﻴﺪﻡ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺭﺣﺒﻪ... ﻭ ﻃﺤﺎﻭﻱ ﺩﺭ ﺝ 2 " ﻣﺸﻜﻞ ﺍﻟﺎﺛﺎﺭ " ﺹ 308 ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺳﻨﺪ ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﻨﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻴﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﻴﮕﻔﺖ: ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻲﺩﻫﻢ ﻫﺮ ﻣﺮﺩﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺁﻧﭽﻪ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺑﺮﺧﻴﺰﺩ ﻭ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺩﻫﺪ، ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﺗﻦ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺭﺍ ﺩﺭﻙ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻨﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺩﺳﺖ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﻳﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺍﻭﻟﻲ (ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺗﺮ) ﻧﻴﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺁﺭﻱ ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻫﺴﺘﻲ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭﻳﻢ ﭘﺲ ﺍﻳﻦ (ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ... ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ. ﻭ ﺍﺑﻦ ﺍﺛﻴﺮ ﺩﺭ ﺝ 4 " ﺍﺳﺪ ﺍﻟﻐﺎﺑﻪ " ﺹ 28 ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﻔﻀﻞ ﺑﻦ ﻋﺒﻴﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻓﻘﻴﻪ ﺑﺎﺳﻨﺎﺩﺵ ﺑﻪ ﺍﺑﻲ ﻳﻌﻠﻲ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺑﻄﻮﺭ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺍﺯ ﻗﻮﺍﺭﻳﺮﻱ ﻧﻘﻞ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻳﻮﻧﺲ ﺑﻦ ﺍﺭﻗﻢ، ﺍﺯ ﻳﺰﻳﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻟﻴﻠﻲ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺣﺒﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻲﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﻴﻔﺮﻣﻮﺩ: ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻲﺩﻫﻢ ﺑﺨﺪﺍ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﺑﺮﺧﻴﺰﺩ، ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﮔﻔﺖ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺩﻭﺍﺯﻩ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺑﺪﺭ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻨﺪ، ﮔﻮﺋﻲ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻧﺮﺍ ﻣﻲﺑﻴﻨﻢ ﻛﻪ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺑﺘﻦ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻣﺎ ﮔﻮﺍﻫﻴﻢ ﻛﻪ ﺷﻨﻴﺪﻳﻢ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﻣﻴﻔﺮﻣﻮﺩ: ﺁﻳﺎ ﻣﻦ ﺍﻭﻟﻲ (ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺗﺮ) ﺑﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻧﻴﺴﺘﻢ؟ ﻭ ﺁﻳﺎ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﻣﻮﻣﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ؟ ﮔﻔﺘﻴﻢ: ﺑﻠﻲ، ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ، ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻭﺍﻝ ﻣﻦ ﻭﺍﻟﺎﻩ، ﻭ ﻋﺎﺩ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺍﻩ
✔️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت صد و دهم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻ب)از سوی
🌳شجره آشوب« قسمت صد و یازدهم»
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻4. معاویه بعد از شهادت امام علی، تعدادی از افراد را تحریک کرد و به آن ها وعده داد تا امام حسن را ترور کنند. از جمله این افراد، اشعث بن قیس بود.
🔻این گزارش نیز حاکی از رابطه اشعث با بنی امیه است که تلاش بر حذف فیزیکی اهل بیت نیز داشتند.
🔻5. از دیگر نشانه های نفاق اشعث که سعی در حذف فیزیکی امام داشت و با بنی امیه و خوارج همکاری می کرد، دریافت پول از عمروعاص و تحریک و پناه دادن ابن ملجم-لعنه الله علیه- برای ترور امام در مسجد کوفه بود.
🔻همچنین معاویه در صفین، شاعران را تحریک می کرد تا اشعث را بر ضد امام علی، برانگیزد. این نکته نیز می رساند معاویه حساب خاصی روی اشعث برای شکست سپاه امام باز کرده بود.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2