eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
. «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الر ۚ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِينٍ *بنام خداوند بخشنده مهربان* الر، این آیات کتاب الهى، و قرآن مبین است. (حجر/۱) * رُّبَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ كَانُوا مُسْلِمِينَ کافران (هنگامى که آثار شوم اعمال خود را ببینند،) چه بسا آرزو مى کنند که اى کاش مسلمان بودند! (حجر/۲) * ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ ۖ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ آنها را به حال خود واگذار تا بخورند، و (از دنیا) بهره گیرند، و آرزوها آنان را غافل سازد. ولى بزودى خواهند فهمید! (حجر/۳) * وَمَا أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ إِلَّا وَلَهَا كِتَابٌ مَّعْلُومٌ ما اهل هیچ شهر و دیارى را هلاک نکردیم جز این که اجل معیّن (و زمان تغییرناپذیرى) داشتند. (حجر/۴) * مَّا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ هیچ گروهى از اجل خود پیشى نمى گیرد. و از آن عقب نخواهد افتاد. (حجر/۵) *** @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹 تفسیر سوره مبارکه ابراهیم🔹 ↩️ ادامه آیات (۴۶ الی ۵۲) ↩️ این آیه با این تعبیر خاص، دلیل دیگرى بر
🔹تفسیر سوره مبارکه حجر آیات(۱ الی ۵)🔹 🔴آرزوهاى بى جا! باز در آغاز این سوره با حروف مقطعه الف، لام، راء برخورد مى کنیم، که نمایانگر ترکیب این کتاب بزرگ آسمانى ـ که راهگشاى همه انسانها به سوى سعادت مى باشد، ـ از حروف ساده الفباء است، همین ماده خامى که در اختیار همه افراد بشر، حتى کودکان دو سه ساله قرار دارد، و این نهایت درجه اعجاز است که از چنان مصالحى چنین محصول بى نظیرى ساخته شود. و لذا بلا فاصله بعد از آن مى گوید: اینها آیات کتاب آسمانى و قرآن آشکار است (تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ وَ قُرْآن مُبِین). مى دانیم: تِلْکَ اسم اشاره به دور است، در حالى که قاعدتاً باید در اینجا هذِهِ (اسم اشاره به نزدیک) به کار رود، ولى، چنان که سابقاً هم گفته ایم، در ادبیات عرب (و حتى در زبان فارسى) گاهى براى بیان عظمت چیزى از اسم اشاره به دور، استفاده مى شود، یعنى آن چنان عظمت دارد که گوئى در آسمانها در یک فاصله دور دست، از ما قرار گرفته. این درست به آن مى ماند که گاهى در حضور شخص بزرگى مى گوئیم: اگر آن سرور اجازه دهند، ما دست به چنین اقدامى مى زنیم کلمه آن در اینجا براى بیان عظمت مقام او است، همان گونه که ذکر قرآن به صورت نکره نیز براى بیان عظمت است. به هر حال، ذکر قرآن بعد از کتاب ، در حقیقت به عنوان تأکید است، و توصیف آن به مُبِین براى این است که: بیان کننده حقایق و روشنگر حق از باطل مى باشد. و این که: بعضى از مفسران احتمال داده اند: کتاب در اینجا اشاره به تورات و انجیل است، بسیار بعید به نظر مى رسد. * * * پس از آن، به آنها که در لجاجت و مخالفت با این آیات روشن الهى، اصرار مىورزند هشدار مى دهد، که روزى فرا مى رسد اینها از نتائج شوم کفر و تعصب کورکورانه و لجاجت خویش پشیمان خواهند شد و چه بسا این کافران آرزو مى کنند: اى کاش! مسلمان بودند (رُبَما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ کانُوا مُسْلِمِینَ). بنابراین، منظور از یَوَدُّ (دوست مى دارند) ـ همان گونه که در تفسیر المیزان بیان شده ـ دوست داشتن به معنى تمنّى و آرزو کردن است، و ذکر کلمه لَوْ دلیل بر آنست که آنها آرزوى اسلام را در زمانى مى کنند که قدرت بازگشت به سوى آن را ندارند، و این خود قرینه اى خواهد بود بر این که: این تمنّى و آرزو در جهان دیگر و پس از مشاهده نتائج اعمالشان است. حدیثى که از امام صادق(علیه السلام) در این زمینه نقل شده نیز، کاملاً این معنى را تأیید مى کند: یُنادِى مُناد یَوْمَ الْقِیامَةِ یَسْمَعُ الْخَلائِقُ اِنَّهُ لایَدْخُلُ الْجَنَّةَ اِلاّ مُسْلِمٌ فَثَمَّ یَوَدُّ سائِرُ الخَلائِقِ اِنَّهُمْ کانُوا مُسْلِمِیْنَ: روز قیامت که مى شود کسى صدا مى زند ـ به گونه اى که همه مردم مى شنوند ـ (که امروز) جز افرادى که اسلام آورده اند داخل بهشت نمى شوند در این هنگام، سایر مردم آرزو مى کنند: اى کاش مسلمان بودند . و نیز از پیامبر بزرگ اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده: هنگامى که دوزخیان در دوزخ گرد مى آیند و گروهى از مسلمانان خطاکار را، با آنها قرار مى دهند، کفار به مسلمین مى گویند: مگر شما مسلمان نبودید؟ در پاسخ مى گویند: آرى بودیم، آنها مى گویند: پس اسلام شما هم نیز به حالتان سودى نداشت! چون شما هم با ما در یک جا هستید!. مسلمانان مى گویند: ما گناهان (بزرگى) داشتیم که به خاطر آن به این سرنوشت گرفتار شدیم (این اعتراف به گناه و تقصیر و آن سرزنش دشمن سبب مى شود که) خداوند دستور مى دهد، هر فرد با ایمان و مسلمانى در دوزخ است را خارج سازید در این هنگام، کفار مى گویند: اى کاش ما نیز اسلام آورده بودیم ! این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که: در میان کافران افرادى هستند که هنوز پرتوى از وجدان بیدار در دلهاى آنها هست و هنگامى که دعوت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، و این آیات کتاب مبین، با آن محتواى دلپسند را مى بینند در اعماق دل به آن علاقمند مى شوند، و آرزو مى کنند: اى کاش! مسلمان بودند، ولى تعصب ها و لجاجت ها و یا منافع مادى، به آنها اجازه نمى دهد این واقعیت بزرگ را بپذیرند، لذا همچنان در زندان کفر و بى ایمانى، محصور مى مانند. یکى از دوستان با ایمان و مجاهد ما که به اروپا رفته بود، مى گفت: هنگامى که من مزایاى اسلام را براى یکى از مسیحیان مى شمردم او که آدم منصفى بود در پاسخ به من گفت: من به راستى به شما تبریک مى گویم که پیرو چنین مذهبى هستید، ولى چه کنیم، که شرائط زندگى ما به ما اجازه نمى دهد که دست از آئین خود برداریم! جالب این که: در بعضى از روایات اسلامى مى خوانیم: هنگامى که فرستاده پیامبر(صلى الله علیه وآله) نامه آن حضرت را براى قیصر روم آورد، او به طور خصوصى در برابر فرستاده پیامبر(صلى الله علیه وآله) اظهار ایمان نمود، و حتى میل داشت رومیان را به آئین توحید بخواند، اما فکر کرد،⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه حجر آیات(۱ الی ۵)🔹 🔴آرزوهاى بى جا! باز در آغاز این سوره با حروف مقطعه الف، لام
↩️قبلاً آنها را آزمایش کند همین که لشکریانش احساس کردند: او مى خواهد آئین نصرانیت را ترک گوید، قصر او را محاصره کردند او فوراً به آنها اظهار داشت: منظورم آزمایش شما بود به جاى خود برگردید، سپس به فرستاده پیامبر(صلى الله علیه وآله) گفت: من مى دانم پیامبر شما از ناحیه خدا است. و همان شخص است که ما انتظار او را داشتیم، اما، چه کنم که من مى ترسم حکومتم از دستم برود و جانم در خطر است. ولى به هر حال، باید توجه داشت: این دو تفسیر هیچگونه تضادى با هم ندارند و ممکن است آیه، اشاره به پشیمانى گروه هائى از کافران در آن جهان و این جهان باشد، در حالى که، نه آنجا و نه اینجا قدرت بازگشت ـ به جهات متفاوتى ـ ندارند! (دقت کنید). * * * آن گاه با لحنى بسیار کوبنده، مى گوید: اى پیامبر! اینها را به حال خود بگذار (تا همچون چهار پایان) بخورند، و از لذتهاى این زندگى ناپایدار، بهره گیرند، و آرزوها آنها را از این واقعیت بزرگ غافل سازد ولى به زودى خواهند فهمید (ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ). اینها چون حیواناتى هستند که: جز اصطبل و علف، و جز لذت مادى، چیزى نمى فهمند، و هر حرکتى دارند، براى رسیدن به همین ها است. پرده هاى غرور و غفلت و آرزوهاى دور و دراز، چنان بر قلب آنها چیره شده، و آنها را به خود مشغول ساخته که، دیگر توانائى درک واقعیتى را ندارند. اما آن گاه که سیلى اجل به صورت آنها نواخته شود، و پرده هاى غفلت و غرور، از مقابل چشمانشان کنار رود، و خود را در آستانه مرگ و یا در عرصه قیامت ببینند، آرى، آن گاه مى فهمند که: چه اندازه در غفلت و تا چه حد زیانکار و بدبخت بوده اند، و چگونه گرامى ترین سرمایه ها را براى هیچ، از دست دادند؟! * * * در آیه بعد براى این که: گمان نکنند، این مهلت و تمتع از لذائذ دنیا پایان ناپذیر است، اضافه مى کند: ما هیچ گروهى را در هیچ شهر و آبادى نابود نکردیم مگر این که: آنها، اجل معین و زمان تغییرناپذیرى داشتند (وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَة إِلاّ وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ). * * * و هیچ امت و جمعیتى از اجل معین خود پیشى نمى گیرد، و هیچیک نیز عقب نخواهد افتاد (ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّة أَجَلَها وَ ما یَسْتَأْخِرُونَ). سنت الهى همه جا این بوده که به قدر کافى براى تجدید نظر و بیدارى و آگاهى مهلت بدهد، حوادث دردناک، و وسائل رحمت را یکى پس از دیگرى مى فرستد، تهدید مى کند، تشویق مى کند، اخطار مى نماید تا حجت بر همه، تمام شود. ولى هنگامى که این مهلت، به پایان رسید، سرنوشت قطعى دامنشان را خواهد گرفت، ـ دیر و زود، به خاطر مصالح تربیتى، ممکن است ـ اما ـ به اصطلاح ـ سوخت و سوز ندارد! آیا توجه به همین واقعیت کافى نیست تا همگان از سرنوشت گذشتگان عبرت گیرند، و از مدت مهلت الهى براى بازگشت و اصلاح ، استفاده کنند؟ آیا باید باز هم نشست تا سرنوشت شوم اقوام گمراه و ستمگر پیشین درباره خود ما نیز تکرار گردد، و به جاى این که: از پیشینیان عبرت گیریم، عبرتى شویم براى آیندگان؟! ضمناً، از دو آیه اخیر فلسفه بیان تاریخ گذشتگان به طور مکرر در آیات قرآن حتى در همین سوره اى که از آن بحث مى کنیم روشن مى شود. * * * نکته: آرزوهاى دراز، عامل بزرگ غفلت بدون شک امید و آرزو و یا به تعبیر عرب أَمَل عامل حرکت چرخهاى زندگى انسانها است، که اگر یک روز از دلهاى مردم جهان برداشته شود، نظام زندگى به هم مى ریزد، و کمتر کسى دلیلى بر فعالیت، تلاش و جنب و جوش خود پیدا مى کند! حدیث معروفى که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شد: اَلأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِى وَ لَوْلاَ الأَمَل ما رَضَعَتْ والِدَةٌ وَلَدَها وَ لا غَرَسَ غارِسٌ شَجَراً: امید، مایه رحمت امت من است، اگر نور امید نبود، هیچ مادرى فرزند خود را شیر نمى داد، و هیچ باغبانى نهالى نمى کاشت اشاره به همین واقعیت است. ولى همین عامل حیات و حرکت، اگر از حدّ بگذرد و به صورت آرزوى دور و دراز در آید بدترین عامل انحراف و بدبختى است، و درست، همانند آب باران که مایه حیات است اما این آب، اگر از حدّ گذشت مایه غرق شدن و نابودى خواهد شد. این آرزوى کشنده، همان است که آیات فوق، روى آن تکیه کرده و آن را مایه بى خبرى از خدا و حق و حقیقت مى شمارد، این آرزوها و امیدهاى دور و دراز، چنان انسان را به خود مشغول مى دارد، و غرق در عالمى از تخیّل مى سازد، که از زندگى و هدف نهائیش به کلى بیگانه مى شود. حدیث معروفى که در نهج البلاغه از على(علیه السلام) نقل شده نیز بیان گویائى براى این واقعیت است آنجا که مى فرماید: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَانِ: اتِّبَاعُ الْهَوى وَ طُولُ الأَمَلِ، فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمّا طُولُ الأَمَلِ فَیُنْسِی الآخِرَةَ:⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
↩️قبلاً آنها را آزمایش کند همین که لشکریانش احساس کردند: او مى خواهد آئین نصرانیت را ترک گوید، قصر ا
↩️اى مردم مخوفترین چیزى که بر شما از آن مى ترسم، دو چیز است: پیروى از هوا و هوسها، و آرزوهاى دراز، چرا که پیروى از هوسها شما را از حق باز مى دارد،و آرزوى دراز، آخرت را به دست فراموشى مى سپارد . 🔹و به راستى چه افراد با استعداد و شایسته و لایقى که بر اثر گرفتارى در دام آرزوى دراز، به موجودات ضعیف و مسخ شده اى مبدّل گشتند، که نه تنها به حال جامعه شان مفید نیفتادند، بلکه منافع شخصى خود را نیز پایمال کردند، و از هر گونه تکامل نیز بازماندند، آن چنان که در دعاى کمیل مى خوانیم: وَ حَبَسَنِى عَنْ نَفْعِى بُعْدُ أَمَلِى: آرزوى دراز مرا از منافع واقعیم محروم ساخت !. اصولاً، آرزو که از حدّ گذشت، دائماً انسان را در رنج و تعب وا مى دارد، شب و روز، باید تلاش کند، به گمان خود، دنبال سعادت و رفاه مى رود در حالى که: چیزى جز بدبختى و شقاوت براى او فراهم نمى شود. و این گونه افراد، غالباً در همین حال، جان مى دهند و زندگى دردناک و غم انگیزشان مایه عبرت است، براى آنها که چشم و گوش بینا و شنوا دارند!. ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه و شرح حکمت (۲۷۷)🔹 ✅سوگندى بسيار زيبا: هدف جناب سيّد رضى از ذكر اين سوگند، نشان دادن فصاحت
🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۷۸)🔹 ✅ارزش اعمال كم توأم با نشاط: امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته اى اشاره مى فرمايد كه بسيارى از آن غافلند، مى فرمايد: «كار كمى كه (با نشاط) آن را ادامه دهى اميدبخش تر از كار زياد و خسته كننده است»؛ (قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ أرْجى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ). «أرْجى» به معناى اميدبخش تر از ماده «رجاء» گرفته شده و به يقين، كارى كه دوام داشته باشد هر چند كم باشد اميدبخش تر از كارهاى زيادى است كه مايه ملالت است و به زودى قطع مى شود. بسيارى افراد هنگامى كه اهميت و فوايد كارى را مى شنوند ـ خواه فوايد مادى داشته باشد يا معنوى ـ به آن هجوم مى آورند، به مقدار زيادى انجام مى دهند و خسته و وامانده شده و درنتيجه، از آن كار سرخورده مى شوند واى بسا كمتر رغبت تكرار آن را پيدا مى كنند در حالى كه اگر كار كمتر باشد وانسان آن را با ميل و رغبت ادامه دهد بسيار مفيدتر است. كارِ گروه اول مانند رگبارى است كه از آسمان نازل شود و سيلابى راه بيفتد وهمه جا را آب فرا بگيرد و بسيارى از زراعت ها و خانه ها را ويران سازد؛ ولى كار گروه دوم مانند باران هاى نرم نرم طولانى و مفيد است كه همه جا را آباد مى كند بى آنكه ويرانى به بار آورد. نيز كارِ گروه اول مانند كسى است كه داروى شفابخشى را به مقدار زياد وبدون رعايت كميت لازم مصرف مى كند و به جاى درمان، به مسموميت گرفتار مى شود و چه بسا براى هميشه از آن دارو بيزار مى گردد. كار گروه دوم مانند كسى است كه آن دارو را به مقدار كم و طبق دستور طبيب به تدريج در مدت نسبتآ طولانى مصرف مى كند و بهبودى مى يابد و زيانى دامن او را نمى گيرد. شبيه همين كلام حكيمانه در حكمت 444 نيز آمده است كه مى فرمايد: «قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ؛ كار كمى كه دوام يابد بهتر از كار زيادى است كه خسته كننده باشد». همين معنا در حديث مفصلى كه مرحوم كلينى در كافى ذكر كرده، آمده است. آغاز حديث چنين است: همه مردم در ايمان و عمل يكسان نيستند؛ بعضى داراى يك سهم، بعضى دو سهم و بعضى بيشترند و نبايد كسى كه توان بيشترى دارد وضع خود را بر كسى كه توان كمترى دارد تحميل كند. سپس امام عليه السلام فرمود: براى تو مثالى ذكر مى كنم: مردى از مسلمانان همسايه اى داشت كه نصرانى بود، او را به اسلام دعوت كرد و مزاياى اسلام را براى وى برشمرد، او هم پذيرفت ومسلمان شد. هنگام سحر، مرد مسلمان درِ خانه همسايه تازه مسلمان را كوفت. گفت: كيستى؟ گفت: من فلان شخص، همسايه توام. گفت: چه كار دارى؟ گفت: وضو بگير و لباسهايت را بپوش و همراه من بيا براى نماز صبح برويم. او وضو گرفت و لباس پوشيد و همراه او آمد و مقدار زيادى پيش از طلوع فجر نماز خواندند. سپس صبر كردند تا صبح شد و مرد تازه مسلمان برخاست تا به خانه اش برگردد. رفيق مسلمانش گفت: كجا مى روى؟ روز كوتاه است و تا ظهر وقت زيادى نيست. آن مرد تازه مسلمان همراه همسايه مسلمانش نشست تا نماز ظهر را خواندند. سپس به او گفت: بين ظهر و عصر نيز فاصله زيادى نيست باش تا نماز عصر را بخوانيم. مرد تازه مسلمان مى خواست به منزل خود بازگردد، به او گفت: روز به پايان رسيده بمان تا نماز مغرب را بخوانيم. بعد از نماز مغرب مى خواست به خانه اش برگردد گفت: يك نماز بيشتر باقى نمانده بمان تا آن را هم بخوانيم بعد به منزل مى روى. مرد تازه مسلمان نماز عشا را هم خواند؛ سپس از هم جدا شدند و هركدام به منزل خود رفتند. هنگامى كه سحر روز بعد شد بار ديگر مرد مسلمان آمد و درِ خانه او را زد. گفت: كيستى؟ گفت: من فلان شخص هستم. گفت: چه كار دارى؟ گفت: وضو بگير ولباسهايت را بپوش برويم نماز بخوانيم: مرد تازه مسلمان گفت: أُطْلُبْ لِهذَا الدِّينِ مَنْ هُوَ أفْرَغْ مِنّى وَأنَا إنْسانٌ مِسْكينٌ وَعَلى عَيالٌ؛ براى اين دين، آدم بيكارتر از من را پيدا كن. من آدم محتاجى هستم و عيال وارم و بايد دنبال كار و زندگى باشم. امام عليه السلام در پايان فرمود: «أدْخَلَهُ فِي شَيْءٍ أخْرَجَهُ مِنْهُ؛ او را داخل اسلام كرد (اما براثر نادانى و تحميل زياد) او را از اسلام خارج ساخت». اين درواقع درسى است به همه مسلمانان و به خصوص براى مبلغان و پدران و مادران كه مراقب باشند وظايف سنگين و به خصوص مستحباتى كه جز افاضل و اوتاد تحمل آن را ندارند، بر توده مردم و فرزندان تحميل نكنند و اسلام را آنگونه كه هست دين سهل و آسان معرفى نمايند تا بتوانند بر آن تداوم يابند.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۷۸)🔹 ✅ارزش اعمال كم توأم با نشاط: امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكت
↩️درواقع آنچه امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه فرموده برگرفته از كلام رسول خدا صلي الله عليه وآله است آنجا كه مى فرمايد: «إنَّ النَّفْسَ مَلُولَةٌ وَإنَّ أَحَدَكُمْ لا يَدْري ما قَدْرُ الْمُدَّةِ فَلْيَنْظُرْ مِنَ الْعِبادَةِ ما يُطِيقُ ثُمَّ لِيُداوِمْ عَلَيْهِ فَإنّ أحَبَّ الاْعْمالِ إلَى اللهِ ما يُديمُ عَلَيْهِ وَإنْ قَلَّ؛ روح انسان كسل مى شود و شما نمى دانيد چه اندازه توان و تحمل داريد. بايد به سراغ عبادتى برويد كه توان آن را داريد و بر آن تداوم يابيد، زيرا محبوب ترين كارها عملى است كه ادامه داشته باشد، هرچند كم باشد». ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهادت، نه مرگ در بستر قال امیر المومنین علیه السلام : ایها الناس ان الموت لا یفوته المقیم و لایعجزه الهارب لیس عن الموت محیص و من لم یمت یقتل و ان افضل الموت القتل، والذی نفسی بیده لالف ضربه بالسیف اهون علی من میته علی فراش. حضرت علی علیه السلام فرمود : ای مردم همانا ایستادگان و فراریان را از مرگ گریزی نیست و هر کس به مرگ طبیعی نمیرد کشته می شود و شهادت بهترین مرگ است و سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، هزار ضربه شمشیر آسانتر است بر من از مرگ در بستر. وسائل الشیعه، ج11، ص8، حدیث12 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حجت الاسلام عالی ✅ استدلال محکم حضرت زهرا درباره خلافت امام علی !! @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: بیست و یکم 🔷واقعه غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺍﺳﺤﻖ ﺍﺯ ﺳﻌﻴﺪ ﺑﻦ ﻭﻫﺐ ﻛﻪ
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: بیست و دوم 🔷واقعه غدیرخم ﮔﻮﺍﻫﺎﻥ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺣﺒﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﺍﺩﻧﺪ 1- ﺍﺑﻮ ﺯﻳﻨﺐ ﺑﻦ ﻋﻮﻑ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ. 2- ﺍﺑﻮ ﻋﻤﺮﻩ ﺑﻦ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻣﺤﺼﻦ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ. 3- ﺍﺑﻮ ﻓﻀﺎﻟﻪ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ- ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺑﺪﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺻﻔﻴﻦ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻳﺎﺭﻱ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻳﺎﻓﺘﻪ. 4- ﺍﺑﻮ ﻗﺪﺍﻣﻪ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺻﻔﻴﻦ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻳﺎﻓﺘﻪ. 5-ﺍﺑﻮ ﻟﻴﻠﻲ ﻧﺼﺎﺭﻱ- ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺍﻭ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺻﻔﻴﻦ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻳﺎﻓﺘﻪ. 6-ﺍﺑﻮ ﻫﺮﻳﺮﻩ ﺩﻭﺳﻲ ﻛﻪ (ﺩﺭ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎﻱ 9/ 8/ 57 ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ). 7- ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻬﻴﺜﻢ ﺑﻦ ﺗﻴﻬﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺑﺪﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺻﻔﻴﻦ ﺑﺸﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﻴﺪﻩ. 8- ﺛﺎﺑﺖ ﺑﻦ ﻭﺩﻳﻌﻪ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ- ﺧﺰﺭﺟﻲ- ﻣﺪﻧﻲ. [ ﺻﻔﺤﻪ 42] 9- ﺣﺒﺸﻲ ﺑﻦ ﺟﻨﺎﺩﻩ ﺳﻠﻮﻟﻲ ﺩﺭ ﻏﺰﻭﺍﺕ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ. 10- ﺍﺑﻮ ﺍﻳﻮﺏ ﺧﺎﻟﺪ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺑﺪﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺭﻭﻡ (ﺣﺪﻭﺩ ﺳﺎﻟﻬﺎﻱ 2/ 1/ 50 ﺑﺸﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﻴﺪﻩ. 11- ﺧﺰﻳﻤﻪ ﺑﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﻭ ﺫﻭ ﺍﻟﺸﻬﺎﺩﺗﻴﻦ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺑﺪﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺻﻔﻴﻦ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻳﺎﻓﺘﻪ. 12- ﺍﺑﻮ ﺷﺮﻳﺢ ﺧﻮﻳﻠﺪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮﻭ ﺧﺰﺍﻋﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 68 ﻭﻓﺎﺕ ﻳﺎﻓﺘﻪ. 13- ﺯﻳﺪ- ﻳﺎ ﻳﺰﻳﺪ ﺑﻦ ﺷﺮﺍﺣﻴﻞ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ. 14- ﺳﻬﻞ ﺑﻦ ﺣﻨﻴﻒ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﺍﻭﺳﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺑﺪﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 38 ﻭﻓﺎﺕ ﻳﺎﻓﺘﻪ. 15- ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺳﻌﺪ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ ﺧﺪﺭﻱ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎﻱ 5/ 4/ 63 ﻭﻓﺎﺕ ﻳﺎﻓﺘﻪ. 16- ﺍﺑﻮﺍﻟﻌﺒﺎﺱ ﺳﻬﻞ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 91 ﻭﻓﺎﺕ ﻳﺎﻓﺘﻪ. 17- ﻋﺎﻣﺮ ﺑﻦ ﻟﻴﻠﻲ ﻏﻔﺎﺭﻱ. 18- ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺭﺏ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ. 19- ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺧﺪﻣﺘﻜﺎﺭ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. 20- ﻋﺒﻴﺪ ﺑﻦ ﻋﺎﺯﺏ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺩﻩ ﻧﻔﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎﺳﻠﺎﻡ ﮔﻤﺎﺷﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ. 21- ﺍﺑﻮ ﻃﺮﻳﻒ ﻋﺪﻱ ﺑﻦ ﺣﺎﺗﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 68 ﺩﺭ ﺳﻦ ﺻﺪ ﺳﺎﻟﮕﻲ ﻭﻓﺎﺕ ﻳﺎﻓﺘﻪ. 22- ﻋﻘﺒﻪ ﺑﻦ ﻋﺎﻣﺮ ﺟﻬﻨﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﻳﻜﺎﻥ ﻭ ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﺍﻥ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺳﺎﻝ 60 ﺩﺭﮔﺬﺷﺘﻪ.23- ﻧﺎﺟﻴﻪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮﻭ ﺧﺰﺍﻋﻲ. 24- ﻧﻌﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﻋﺠﻠﺎﻥ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ- ﺳﺨﻨﮕﻮ ﻭ ﺷﺎﻋﺮ ﺍﻧﺼﺎﺭ ﺑﻮﺩﻩ. [ ﺻﻔﺤﻪ 43] ﺍﻳﻨﻬﺎﻳﻨﺪ ﻛﺴﺎﻧﻴﻜﻪ ﺍﺯ ﮔﻮﺍﻫﺎﻥ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﻭ ﺑﻨﺎﻡ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻏﺪﻳﺮ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﺷﺪﻩ ﺭﺣﺒﻪ ﺑﺪﺳﺘﻴﺎﺭﻱ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻭ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﺍﺣﺎﺩﻳﺚ ﭘﻴﺶ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺪﺍﻧﻬﺎ ﻭﺍﻗﻒ ﻭ ﺁﮔﺎﻩ ﺷﺪﻳﻢ. ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺣﻤﺪ ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺜﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 26 ﮔﺬﺷﺖ، ﺗﺼﺮﻳﺢ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺷﻬﻮﺩ ﺩﺭ ﺁﻧﺮﻭﺯ (ﺭﺣﺒﻪ) ﺳﻲ ﺗﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺣﺎﻓﻆ ﻫﻴﺜﻤﻲ ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺰﻭﺍﻳﺪ ﺧﻮﺩ ﺑﻄﻮﺭﻳﻜﻪ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻭ ﺻﺤﺖ ﺁﻥ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﻧﻤﻮﺩﻩ، ﻭ ﺩﺭ ﺗﺬﻛﺮﻩ ﺳﺒﻂ ﺍﺑﻦ ﺟﻮﺯﻱ ﺹ 17 ﻭ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺍﻟﺨﻠﻔﺎﻱ ﺳﻴﻮﻃﻲ ﺹ 65 ﻭ ﺟﻠﺪ 3 ﺍﻟﺴﻴﺮﻩ ﺍﻟﺤﻠﺒﻴﻪ ﺹ 302 ﻧﻴﺰ ﻣﻠﺎﺣﻈﻪ ﻣﻴﺸﻮﺩ، ﻭ ﻟﻔﻆ ﺍﺑﻲ ﻧﻌﻴﻢ " ﻓﻀﻞ ﺑﻦ ﺩﻛﻴﻦ " ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ (ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺑﭙﺎ ﺧﺎﺳﺘﻨﺪ ﻭ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺩﺍﺩﻧﺪ- ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 26- ﮔﺬﺷﺖ. ﺟﻠﺐ ﺗﻮﺟﻪ- ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﺮﺍﻣﻲ ﺑﺎﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﺟﺪﺍ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺭﺩ، ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻨﺎﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ (ﺳﺎﻝ 35 (ﻛﻪ ﺑﺎ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻭﻗﻮﻉ (ﺳﺎﻝ ﺣﺠﻪ ﺍﻟﻮﺩﺍﻉ) ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﭘﻨﺠﺴﺎﻝ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺧﻠﺎﻝ ﺍﻳﻦ ﻣﺪﺕ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭﻓﺎﺕ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺟﻨﮕﻬﺎ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺑﻠﺎﺩ ﻣﺨﺘﻠﻔﻪ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﻧﺪ، ﻭ ﻛﻮﻓﻪ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻣﻨﻮﺭﻩ ﻛﻪ ﻣﺮﻛﺰ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺟﺰ ﻣﻌﺪﻭﺩﻱ ﺍﺯ ﭘﻴﺮﻭﺍﻥ ﺣﻖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺪﺍﻧﺠﺎ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺣﻀﻮﺭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻣﻨﺎﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﺗﻔﺎﻗﻲ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﻭ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﻃﻮﺭﻱ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﻗﺒﻠﺎ ﺍﻋﻠﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﻋﻠﺎﻗﻤﻨﺪﺍﻥ ﺑﺤﻀﻮﺭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺁﻫﻨﮓ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ ﻭ ﮔﻮﺍﻫﺎﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻭ ﺭﺍﻭﻳﺎﻥ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻲ ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻊ ﻣﻨﺎﺷﺪﻩ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺣﺎﺿﺮﻳﻦ ﻧﻴﺰ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺳﻔﺎﻫﺖ ﻳﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﻭﺭﺯﻱ ﺍﺯ ﺍﺩﺍﻱ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻱ ﻭ ﻛﺘﻤﺎﻥ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﻄﻮﺭﻳﻜﻪ ﺩﺭ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺍﺣﺎﺩﻳﺚ ﻣﺬﻛﻮﺭﻩ ﺑﺎﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺗﻔﺼﻴﻞ ﺁﻥ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺁﺗﻴﻪ ﺑﻴﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ، ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﻋﻠﻞ ﻭ ﺟﻬﺎﺕ ﮔﺮﻭﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﻘﻞ ﻭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﭼﻪ ﺭﺳﺪ ﺑﺎﻳﻨﻜﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻮﺍﻧﻊ ﻭ ﻋﻠﻠﻲ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﻤﻴﺪﺍﺷﺖ ﭘﺲ ﺑﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺫﻛﺮ ﺷﺪ ﺑﺮ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﺁﺷﻜﺎﺭ ✔️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت صد و پانزدهم» 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻بعد از
🌳شجره آشوب« قسمت صد و شانزدهم» 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻در گزارشی دیگر از ملاقات عتبه بن ابوسفیان، برادر معاویه با اشعث، قبل از حکمیت سخن به میان آمده و در آن آمده که: «‏ معاويه، عتبه را فرا خواند و گفت: سخنى به اشعث بگو، اگر وى راضى به صلح شود همه مردم نيز راضى خواهند شد. 🔻 عتبه نزديك لشكر عراق آمد و اشعث را فرا خواند و به او گفت: معاويه اگر مى‏خواست به غير از تو و يا على را ديدار كند مى‏توانست. تو بزرگ مردم عراق هستى و آقاى مردم يمن‏» نکته مهم اینکه معاویه در صفین، از اشعث درخواست صلح کرد اما عتبه بن ابی سفیان، برادر معاویه، اصرار کرد که باید به صورت حضوری با اشعث دیدار کند. 🔻 بعد از دیدار عتبه با اشعث نیز، عتبه برای به دست آوردن دل اشعث و کار روی فکرش، او را عاقل و بزرگ کوفه معرفی کرد. 🔻در نتیجه، اشعث ابتدا با آماده سازی افکار عمومی در سپاه امام، توانست آنان را برای پذیرش حکمیت، قانع کند. 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
🤲دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان @Nahjolbalaghe2
aqayi_tahdir_joz-19_119575.mp3
4.02M
تلاوت جزء نوزدهم قرآن کریم @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ⚫️بوی سجاده خونین کسی می آید 🏴 اهتزاز پرچم «فزت و رب الکعبه» در حرم امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام ▪️با فرا رسیدن ایام ضربت خوردن و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام پرچم‌های حزن و اندوه در حرم مطهر علوی نصب شد. @Nahjolbalaghe2
🔴 دو رکعت نماز بسیار مهم در شبهای قدر حتما بخونید ثواب عجیب غریبی داره @Nahjolbalaghe2
🔴نقش یهود در شهادت امام علی علیه‌السلام ✍بخش اول 🔹هم‌چنان که در همه‌ی فسادها و فتنه‌ها از زمان رسول خدا (ص) یهود نقش داشته است، در قتل خلیفه‌ی بر حق رسول خدا (ص)، یعنی حضرت امیرالمؤمنین امام علی (ع)، نیز یهود و عامل آن یعنی بنی‌امیه نقش اساسی را ایفا کرده‌اند. 🔸️🔸طبق برخی از نقل‌ها و قراین تاریخی، مشخص می‌شود که ابن‌ملجم که خود یهودی‌الاصل است، به‌تنهایی تصمیم به قتل امام علی (ع) نگرفته و این کار را به‌تنهایی انجام نداده است؛ بلکه وی مجری توطئه‌ی معاویه و عمرو عاص بوده است. در اینجا به برخی از شواهد و قراینی که بر این مطلب دلالت دارند اشاره می‌شود. ↩️پیشینه‌ی تاریخی ابن‌ملجم 🔹طبق نوشته‌ی ابن‌سعد، عبدالرحمان بن ملجم از قبیله‌ی مراد بود که با بنی‌جبله از قبیله‌ی کنده (قبیله‌ی اشعث بن قیس) هم‌پیمان بودند. برخی گفته‌اند وی زمان جاهلیت را درک کرده بود و در زمان عمر مسلمان شد. در فتح مصر شرکت کرد و در مصر ساکن شد. 🔸زمانی که عمرو بن عاص از سوی خلیفه دوم والی مصر بود، وی در نامه‌ای به عمروعاص تأکید کرد که از اراضی حکومتی، زمینی وسیع را در را در نزدیکی مسجد به ابن ملجم اختصاص داده و وی را به‌عنوان معلم قرآن و فقه در مصر قرار دهد. عمروعاص ابن ملجم را جزء مقرّبان خود قرار داد. 🔹️ابن ملجم در مصر دارای مسجدی بود و همیشه با اشراف مصر درمی‌آمیخت. برخی نیز گفته‌اند ابن‌ملجم از عبّاد و زهّاد مصر بوده و قرآن را از معاذ بن جبل یاد گرفته است. 🔸از این گزارشات استفاده می‌شود که ابن ملجم با سران حزب نفاق ارتباط داشته و هم‌چنان که کعب‌الاحبار و زید بن ثابت یهودی به‌عنوان مفسّر و فقیه مطرح می‌شدند، ابن ملجم نیز در مصر به‌عنوان مفسّر و معلم قرآن و فقیه معرفی شد. 🔹️از طرف دیگر، عنایات خلیفه دوم به وی قابل توجه است. ابن ملجم از اراضی حکومتی و عنایات وی و عمرو بن العاص برخوردار بود و با اشراف مصر نشست و برخاست داشت؛ اما در عین حال از زهّاد و عبّاد معرفی شده است. به‌نظر می‌رسد عبادت و زهد ابن ملجم استنباط ذهنی برخی از نویسندگان باشد؛ بدین‌گونه که وقتی دیده‌اند وی از خوارج است و غالب خوارج اهل عبادت و زهد بوده‌اند، لذا وی را نیز به این صفت متّصف کرده‌اند. وگرنه گزارشات دیگر از اشرافی‌گری و ثروت ابن ملجم خبر می‌دهند، آن‌هم ثروت وابسته به حکومت عمروعاص. ✍ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
🔴بیعت مشکوک با امام‌علی علیه‌السلام ✍بخش دوم 🔹کسی که از سال 20 هجری (سال فتح مصر) در کنار عمروعاص و جزء مقرّبان وی بود، بعد از خلافت امیرالمؤمنین (ع) برای بیعت با آن حضرت به کوفه آمد. چنان‌که ابن‌سعد و دیگران نقل کرده‌اند، حضرت چندین بار بیعت وی را نپذیرفته و به شهادت خویش اشاره نمودند: 🔸🔸علی بن ابی‌طالب مردم را به بیعت فراخواند، ابن ملجم به حضور ایشان رسید، اما آن حضرت بیعت او را نپذیرفت، ابن ملجم دوباره آمد، اما باز حضرت نپذیرفت، برای بار سوم آمد تا این‌که بالاخره آن حضرت بیعتش را پذیرفت. سپس فرمود: چه چیزی شقی‌ترین آن‌ها را نگه داشت؟ به خدایی که جانم در دست اوست، همانا این [محاسنم] به آن [خون سرم] رنگین خواهد شد. 🔹برخی وی را جزء شیعیان امام علی و جزء حاضران در صفین دانسته‌اند؛ ولی در کتب تاریخی معتبر از حضور وی در صفین سخن صریح به میان نیامده و فقط وی را از خوارج معرفی کرده‌اند. ورود ابن ملجم به کوفه و پیوستن وی به امام علی (ع)، درست در همان زمانی که ارباب وی (عمروعاص) از مصر به شام رفته و با معاویه متحد شده است، جای تأمل دارد. 🔸️چنان‌چه ذکر شد، ابن ملجم جزء مقرّبان عمرو عاص و مورد عنایت بزرگان حزب نفاق بوده است؛ لذا حرکت او از مصر به کوفه قبل از صفین، امری عادی نبوده، بلکه – باتوجه به پیشینه و کارهای بعدی او – می‌توان گفت وی برای یاری عمرو عاص و معاویه در لشکر امام علی (ع) حضور داشته است. 🔹️چنان‌که منافقانی هم‌چون اشعث بن قیس و همکاران او نیز در لشکر آن حضرت بودند. فرق اشعث با ابن ملجم در این است که اشعث فردی شناخته‌شده است، ولی ابن ملجم تا قبل از قتل امیرمؤمنان (ع)، شخصیتی مجهول بوده است و پنهان بودن برای منافقان و جاسوسان یک رویه‌ی عادی است. 🔹️🔸لذا کسانی که ابن ملجم را جزء شیعیان حضرت شمرده‌اند دچار اشتباه‌اند. اگر حضور ابن ملجم در لشکر حضرت ثابت شود، این به‌معنای شیعه بودن نیست، بلکه ممکن است به‌عنوان جاسوس دشمن نیز باشد. پیشینه‌ی زندگی ابن ملجم و کارهای بعدی وی (مانند قتل حضرت) بیشتر با جاسوسی او در لشکر حضرت سازگاری دارد، نه با شیعه بودن. ✍ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
🔴نقش معاویه و عمروعاص در قتل امام علی ✍بخش سوم 🔹🔸بعد از فتنه‌ی خوارج، که جمعشان پراکنده شد و اکثرشان به قتل رسیدند، عده‌ای از آن‌ها نجات یافتند؛ برخی به کوفه برگشتند و برخی به دیگر مناطق رفتند. در جریان قتل امیرمؤمنان، اکثر تواریخ قصّه‌ای را ذکر نموده‌اند که طبری آن را نقل کرده و خلاصه‌ی آن چنین است: 🔸موسى بن عثمان بن عبدالرحمن المسروقی از عبدالرحمن الحرانی و او از اسماعیل بن راشد نقل می‌کند: سه نفر از خوارج در مکّه اجتماع کردند و با هم در مورد امر مردم و خوارج سخن گفتند. آن‌ها تصمیم گرفتند حضرت علی، معاویه و عمروعاص را در یک شب به قتل برسانند، تا مردم راحت شوند. لذا ابن ملجم مرادی گفت من علی را به قتل می‌رسانم، برک بن عبدالله گفت من معاویه را به قتل می‌رسانم و عمرو بن بکر گفت من عمروعاص را به قتل می‌رسانم. آن‌ها با هم عهد بستند تا در یک شب هر سه را به قتل برسانند. 🔹️ابن ملجم به کوفه آمد و در کوفه این امر را از بقیه پنهان می‌کرد. در این مدت وی با زنی به نام قطام آشنا شد و شیفته‌ی وی گردید. قطام مهریّه‌ی خود را سه هزار [درهم] و یک برده و کنیز و قتل امیرالمؤمنین (ع) قرار داد. وی به ابن ملجم گفت برای قتل علی (ع) به تو دو نفر نیروی کمکی خواهم داد؛ لذا وردان و شبیب را با ابن ملجم آشنا کرد و آن‌ها با هم تصمیم گرفتند که حضرت علی (ع) را در شب جمعه به قتل برسانند. در پی این توطئه، ضربه‌ی ابن ملجم به سر مبارک امیرالمؤمنین خورد و بر اثر آن به شهادت رسید. 🔸️این مطلب در کتاب‌های تاریخی با اختلاف تعابیر و کم و زیادهایی نقل شده است که برای روشن شدن ارتباط معاویه و ابن ملجم لازم است بررسی شود. در رابطه با این مطلب، نکات زیر قابل دقت است. ✍ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙استاد شهید مرتضی مطهری 🔴 شدت اشتیاق و انتظار امیرالمؤمنین علی(ع) برای شهادت ✅ دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/ اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند. @Nahjolbalaghe2