9.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#موعظه
🎙 استاد قرائتی
💠 راز طول عمر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف . مگه میشه یه نفر این همه سال عمر کنه؟
#امام_زمان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: صد و نود و چهار 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️35- ﻋﻠﺎﺀ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﻋﻠﻲ ﺑ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: صد و نود و پنجم
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
42- ﻣﺤﺐ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺍﻓﻨﺪﻱ، ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺧﻮﺩ (ﺗﻨﺰﻳﻞ ﺍﻟﺎﻳﺎﺕ ﻋﻠﻲ ﺍﻟﺸﻮﺍﻫﺪ ﻣﻦ ﺍﻟﺎﺑﻴﺎﺕ) ﭼﺎﭖ ﺳﺎﻝ 1281 ﺩﺭ ﺷﺮﺡ ﺑﻴﺖ ﻟﺒﻴﺪ، ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺭﺍ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﻤﻮﺩﻩ. ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﺎﻥ ﻋﻠﻢ ﻋﺮﺑﻴﺖ ﻭ ﺍﺳﺎﺗﻴﺪ ﻟﻐﺖ
ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻟﻐﻮﻱ ﻓﻘﻂ ﻣﻮﻟﻲ ﻧﻤﻴﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﻭﺍ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ " ﺍﻭﻟﻲ " ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ، ﻭ ﺍﻣﺎ ﺳﺨﻦ ﺑﻴﻀﺎﻭﻱ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺫﻛﺮ ﻣﻌﻨﻲ ﺍﻭﻟﻲ ﻛﻪ ﮔﻮﻳﺪ: ﻭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺁﻥ " ﻣﺤﺮﺍﻛﻢ " ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ ﻳﻌﻨﻲ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻲ ﻛﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ " ﻫﻮ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﻜﻢ " ﻳﻌﻨﻲ ﺁﻥ ﻟﺎﻳﻘﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﺸﻤﺎ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﮔﻮﺋﻲ: " ﻫﻮ ﻣﺌﻨﻪ ﺍﻟﻜﺮﻡ " ﻳﻌﻨﻲ ﺍﻭ ﻣﻜﺎﻥ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﮔﻮﻳﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: " ﺍﻧﻪ ﺍﻟﻜﺮﻳﻢ " ﻳﻌﻨﻲ ﺑﺮﺍﺳﺘﻲ ﺍﻭ ﻛﺮﻳﻢ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﻣﻌﻨﺎﻱ: " ﺍﻭﻟﻲ ﺑﻜﻢ " ﺑﻤﻌﻨﻲ: " ﻣﻜﺎﻧﻜﻢ ﻋﻤﺎ ﻗﺮﻳﺐ " ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻭﻟﻲ ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﻗﺮﺏ ﺍﺳﺖ- ﻳﺎ ﺑﻤﻌﻨﻲ " ﻧﺎﺻﺮﻛﻢ " ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻲ ﻳﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﻃﺒﻖ ﻗﻮﻝ ﺷﺎﻋﺮ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ: ﺗﺤﻴﻪ ﺑﻴﻨﻬﻢ ﺿﺮﺏ ﻭﺟﻴﻊ " ﻳﻌﻨﻲ ﺳﻠﺎﻡ ﻭ ﺗﺤﻴﺖ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺿﺮﺑﺖ ﺩﺭﺩﻧﺎﻙ، ﻳﺎ ﻣﻌﻨﺎﻱ " ﻣﻮﻟﺎﻛﻢ ": ﻣﺘﻮﻟﻴﻜﻢ ﺑﺎﺷﺪ، ﻳﻌﻨﻲ: (ﺁﺗﺶ) ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺖ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﻣﻮﺟﺒﺎﺕ ﺁﻧﺮﺍ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻳﺪ. ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺑﻴﻀﺎﻭﻱ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺷﺮﺡ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻌﻨﻲ ﺣﻘﻴﻘﻲ ﻟﻐﻮﻱ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ ﺑﺪﺍﻥ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﻣﻘﺼﻮﺩﺵ ﺑﻴﺎﻥ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﻌﻨﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻘﺪﻡ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﻛﻪ: " ﻫﻲ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﻜﻢ "، ﻭ ﺍﺳﺘﺸﻬﺎﺩ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺑﻴﺖ ﻟﺒﻴﺪ ﻛﻪ ﺟﺰ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ
(ﺍﻭﻟﻲ) ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﺸﻌﺮ ﺑﺮ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺍﺻﻠﻲ ﻭ ﺣﻘﻴﻘﻲ ﻛﻠﻤﻪ (ﻣﻮﻟﻲ) ﻫﻤﺎﻥ (ﺍﻭﻟﻲ) ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﺨﻦ ﺍﺧﻴﺮ ﺍﻭ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ: ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻲ ﻛﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﺍﻟﺦ ﻭ ﻧﻜﺘﻪ ﺳﻨﺠﻲ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺗﻘﺮﻳﺐ ﺑﻘﻴﻪ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﺑﻨﺤﻮﻱ ﺍﺯ ﻋﺒﺎﺭﺍﺕ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﺳﺘﺜﻨﺎﻱ ﻣﻌﻨﻲ " ﺍﻭﻟﻲ " ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺗﻘﺮﻳﺐ ﻣﻌﻨﻲ ﺍﺯ ﻭﺟﻬﻪ ﻟﻐﻮﻱ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﻟﻐﻮﻱ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﻘﺪﻡ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺁﻥ ﻭ ﺍﺳﺘﺸﻬﺎﺩ ﺑﻪ ﺑﻴﺖ ﻟﺒﻴﺪ ﺗﺜﺒﻴﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻣﺮﺍﺩ ﺗﻘﺮﻳﺐ ﻣﻌﻨﻲ ﺍﺯ ﻭﺟﻬﻪ ﻗﺼﺪ ﻭ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ (ﺑﻌﺒﺎﺭﺕ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﺮﺍﺩﺵ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻌﻨﻲ ﻟﻐﻮﻱ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ، ﻣﺮﺍﺩ ﻭ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺁﻥ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻴﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ) ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻧﺴﻔﻲ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻗﺮﻳﺐ ﺑﺎﻳﻦ ﺍﺳﺖ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیات ۴۵ تا ۴۸ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🌧شأن نزول: جم
* * *
نکته ها:
۱ ـ جمع بندى و مرورى بر این آیات
آیات فوق، ترسیم دقیقى از حال گمراهان و موانع شناخت مى کند، و به طور کلى مى گوید: آنها سه مانع بزرگ شناخت دارند، و گرنه، دیدن چهره حق، سهل و آسان است.
نخست این که: میان تو و آنها حجابى افتاده است، این حجاب، در حقیقت چیزى جز کینه ها، حسادت ها، بغض و عداوت ها که نسبت به تو دارند، نیست، این امور، سبب شده که: شخصیت والاى تو را نبینند، عظمت گفتار و رفتار تو را درک نکنند، حتى خوبى ها در نظرشان زشتى جلوه کند.
دیگر این که،: منهاى کینه ها و حسادتى که به پیامبر(صلى الله علیه وآله) داشتند، اصولاً بر دل هاى آنها پرده جهل و تقلید کورکورانه افتاده، به طورى که حاضر نبودند سخن حق را از هیچ کس بشنوند.
بالاخره سومین مانع شناخت آنها این بود که: حتى ابزار شناختشان، مانند گوش ها گوئى از سخن حق نفرت داشت، آن را از خود بیرون افکنده و کَر مى شد، به عکس، سخنان باطل که با ذائقه هاشان سازگار و لذت بخش بود، به سرعت در اعماق جانشان نفوذ مى کرد.
مخصوصاً، به تجربه ثابت شده: انسان، سخنانى را که به آن تمایل ندارد، به سختى مى شنود، و سخنانى که مورد علاقه و عشق او است با سرعت و تیز گوشى مخصوصى درک مى کند، گوئى تمایلات درونى، در حواس ظاهرى انسان، نیز اثر مى گذارند، و آن را به رنگ خود درمى آورند.
نتیجه این موانع سه گانه آن بود که:
اوّلاً ـ از شنیدن حق فرار مى کردند، مخصوصاً هنگامى که سخن از یگانگى خدا به میان مى آمد که با اساس همه معتقدات شرک آلودشان تناقض داشت به سرعت مى گریختند.
ثانیاً ـ براى تقویت خط انحرافى خود، به توجیهات غلط درباره پیامبر(صلى الله علیه وآله) و سخنانش پرداخته، هر کدام او را به چیزى متهم مى ساختند: ساحر، شاعر، مجنون و دیوانه!
و این چنین است، سرنوشت همه دشمنان حق که اعمال و صفات رذیله آنها حجابى است براى آنان.
و اینجا است که، مى گوئیم: اگر کسى بخواهد صراط مستقیم حق را بپوید، و از انحراف و گمراهى در امان بماند، باید قبل از هر چیز، در اصلاح خویشتن بکوشد.
دل را از بغض، کینه، حسد و عناد، و روح را از کبر، غرور و نخوت، و خلاصه، وجود خود را از صفات رذیله، پاک کند; چرا که آئینه قلب، هر گاه از این رذائل پاک شود و صیقل یابد، همه حقایق در آن پرتوافکن خواهد بود، به همین دلیل، گاهى، افراد بى سواد پاکدل، حقایقى را مى فهمند که دانشمند تهذیب نایافته، قدرت درک آن را ندارد.
* * *
۲ ـ چرا این حجاب ها به خدا نسبت داده شده؟
این آیات، مانند بسیارى دیگر از آیات قرآن، وجود این حجاب ها را به خدا نسبت مى دهد، مى گوید: ما بر دل هاى آنها پرده مى افکنیم، میان تو و ایشان حجاب قرار مى دهیم، و در گوششان سنگینى.
تعبیراتى که افراد بى خبر، ممکن است از آن مکتب جبر را استشمام کنند، در حالى که اینها همان آثار و خاصیت هاى اعمالشان است.
در واقع، خود آنها هستند که با گناهان و صفات زشتشان این حجاب ها را مى آفرینند.
ولى چون خاصیت هر چیزى از ناحیه خدا است، و او است که در عمل زشت و صفات رذیله این اثر را آفریده، به او نیز مى توان نسبت داد.
در این باره در بحث هاى گذشته کراراً صحبت کرده ایم، و شواهد فراوانى از قرآن نیز آورده ایم.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیات ۴۵ تا ۴۸ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🌧شأن نزول: جم
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیات ۴۵ تا ۴۸
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
در آخرین آیه، باز، روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده، ضمن عبارت کوتاهى پاسخ دندان شکنى به این گروه گمراه داده و مى گوید: بنگر چگونه براى تو مثل مى زنند؟ (یکى ساحرت مى خواند دیگرى مسحور ، یکى کاهن و دیگرى مجنون) و از همین رو، آنها گمراه شده اند و قدرت پیدا کردن راه حق را ندارند
(انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الاْ َمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلاً).
نه این که: راه ناپیدا باشد و چهره حق مخفى، که آنها چشم بینا ندارند، و عقل و خرد خود را به خاطر بغض، جهل، تعصّب و لجاج از کار انداخته اند.
* * *
نکته ها:
۱ ـ جمع بندى و مرورى بر این آیات
آیات فوق، ترسیم دقیقى از حال گمراهان و موانع شناخت مى کند، و به طور کلى مى گوید: آنها سه مانع بزرگ شناخت دارند، و گرنه، دیدن چهره حق، سهل و آسان است.
نخست این که: میان تو و آنها حجابى افتاده است، این حجاب، در حقیقت چیزى جز کینه ها، حسادت ها، بغض و عداوت ها که نسبت به تو دارند، نیست، این امور، سبب شده که: شخصیت والاى تو را نبینند، عظمت گفتار و رفتار تو را درک نکنند، حتى خوبى ها در نظرشان زشتى جلوه کند.
دیگر این که،: منهاى کینه ها و حسادتى که به پیامبر(صلى الله علیه وآله) داشتند، اصولاً بر دل هاى آنها پرده جهل و تقلید کورکورانه افتاده، به طورى که حاضر نبودند سخن حق را از هیچ کس بشنوند.
بالاخره سومین مانع شناخت آنها این بود که: حتى ابزار شناختشان، مانند گوش ها گوئى از سخن حق نفرت داشت، آن را از خود بیرون افکنده و کَر مى شد، به عکس، سخنان باطل که با ذائقه هاشان سازگار و لذت بخش بود، به سرعت در اعماق جانشان نفوذ مى کرد.
مخصوصاً، به تجربه ثابت شده: انسان، سخنانى را که به آن تمایل ندارد، به سختى مى شنود، و سخنانى که مورد علاقه و عشق او است با سرعت و تیز گوشى مخصوصى درک مى کند، گوئى تمایلات درونى، در حواس ظاهرى انسان، نیز اثر مى گذارند، و آن را به رنگ خود درمى آورند.
نتیجه این موانع سه گانه آن بود که:
اوّلاً ـ از شنیدن حق فرار مى کردند، مخصوصاً هنگامى که سخن از یگانگى خدا به میان مى آمد که با اساس همه معتقدات شرک آلودشان تناقض داشت به سرعت مى گریختند.
ثانیاً ـ براى تقویت خط انحرافى خود، به توجیهات غلط درباره پیامبر(صلى الله علیه وآله) و سخنانش پرداخته، هر کدام او را به چیزى متهم مى ساختند: ساحر، شاعر، مجنون و دیوانه!
و این چنین است، سرنوشت همه دشمنان حق که اعمال و صفات رذیله آنها حجابى است براى آنان.
و اینجا است که، مى گوئیم: اگر کسى بخواهد صراط مستقیم حق را بپوید، و از انحراف و گمراهى در امان بماند، باید قبل از هر چیز، در اصلاح خویشتن بکوشد.
دل را از بغض، کینه، حسد و عناد، و روح را از کبر، غرور و نخوت، و خلاصه، وجود خود را از صفات رذیله، پاک کند; چرا که آئینه قلب، هر گاه از این رذائل پاک شود و صیقل یابد، همه حقایق در آن پرتوافکن خواهد بود، به همین دلیل، گاهى، افراد بى سواد پاکدل، حقایقى را مى فهمند که دانشمند تهذیب نایافته، قدرت درک آن را ندارد.
* * *
۲ ـ چرا این حجاب ها به خدا نسبت داده شده؟
این آیات، مانند بسیارى دیگر از آیات قرآن، وجود این حجاب ها را به خدا نسبت مى دهد، مى گوید: ما بر دل هاى آنها پرده مى افکنیم، میان تو و ایشان حجاب قرار مى دهیم، و در گوششان سنگینى.
تعبیراتى که افراد بى خبر، ممکن است از آن مکتب جبر را استشمام کنند، در حالى که اینها همان آثار و خاصیت هاى اعمالشان است.
در واقع، خود آنها هستند که با گناهان و صفات زشتشان این حجاب ها را مى آفرینند.
ولى چون خاصیت هر چیزى از ناحیه خدا است، و او است که در عمل زشت و صفات رذیله این اثر را آفریده، به او نیز مى توان نسبت داد.
در این باره در بحث هاى گذشته کراراً صحبت کرده ایم، و شواهد فراوانى از قرآن نیز آورده ایم.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۳۲ ✅ اهمیت وجود حاکم و حکومت ⚖ نقش سلطان عادل ↩️در حديث ديگرى از همان حضرت آم
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۳۳
✅صفات مؤمنان راستين:
امام عليه السلام در اين گفتار نورانى صفات مؤمنان راستين را بيان فرموده و هجده وصف براى آنها برمى شمارد. جالب اينكه هر دو فقره، هماهنگى خاصى با هم دارند كه يكى جنبه مثبت را بيان مى كند و ديگرى جنبه منفى را و اگر در كسى اين اوصاف جمع شود به يقين سزاوار است كه نام مؤمن مخلص بر او بنهند.
در وصف اول و دوم مى فرمايد: «انسان باايمان شادى اش در چهره واندوهش در درون قلب اوست»؛ (قال عليه السلام فِي صِفَةِ الْمُوْمِنِ: المُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَحُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ). اشاره به اينكه شخص باايمان به قدرى صابر و شكيباست كه غم و اندوه خود را در دل نگه مى دارد و در چهره اش چيزى جز شادى نيست؛ شادى از نعمت هاى خدا و شادى در برابر دوستان و معاشران و همين امر جاذبه فوق العاده اى به آنها مى دهد، چراكه هميشه او را شاد و خندان مى بينند و او هرگز نزد كسى زبان به شكوه نمى گشايد و اندوه درون خود را به دوستان ومعاشران منتقل نمى سازد در حالى كه افراد ضعيف الايمان و كم ظرفيت تا مشكلى براى آنها پيدا مى شود سفره دل خود را در برابر همه كس باز مى كنند ولب به شكايت مى گشايند.
حضرت در سومين و چهارمين صفت مى افزايد: «سينه اش از هرچيز گشاده تر و هوسهاى نفسانى اش از هرچيز خوارتر (و تسليمتر) است»؛ (أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً، وَأَذَلُّ شَىْءٍ نَفْساً). اشاره به اينكه حوادث گوناگون زندگى او را تكان نمى دهد، در برابر ناملايمات تحمل مى كند، با همه افراد اعم از دوست و دشمن با سينه گشاده روبرو مى شود، عفو را بر انتقام ترجيح مى دهد و با افرادى كه به او ستم روا مى دارند و دوستانى كه او را در تنگناها محروم و تنها مى گذارند محبت مى ورزد و بدى را با خوبى پاسخ مى گويد. نيز هواى نفس در برابر او ذليل و تسليم است؛ هرگز عنان خويش را به دست هواى نفس نمى سپارد و خواسته هاى دل را با حكم عقل و ايمان كنترل مى كند. جمله اخير تفسير ديگرى نيز دارد و آن اينكه مؤمن از همه در برابر عظمت خدا و در برابر خلق خدا متواضع تر است.
در كتاب كافى درباره سعه صدر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله حديث جالبى آمده و آن اينكه امام صادق عليه السلام به يكى از يارانش فرمود: آيا مى خواهى حديثى را براى تو بازگو كنم كه در دست هيچيك از (محدثان) اهل مدينه نيست؟ عرض كرد: آرى. فرمود: روزى پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در مسجد نشسته بود، كنيز يكى از انصار وارد مسجد شد و گوشه لباس پيغمبر صلي الله عليه و آله را گرفت. پيامبر صلي الله عليه و آله برخاست ببيند چه مى خواهد ولى آن كنيز چيزى نگفت و پيغمبر هم به او چيزى نگفت و نشست. بار ديگر آمد و همين كار را تكرار كرد تا سه مرتبه. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله براى مرتبه چهارم برخاست در حالى كه كنيز پشت سر پيغمبر صلي الله عليه و آله بود. او نخى از لباس پيغمبر صلي الله عليه و آله كشيد و با خود برد. مردم به او گفتند: خدا تو را چنين و چنان كند، پيغمبر صلي الله عليه و آله را سه بار از كار خود بازداشتى و در هيچ مرتبه چيزى نگفتى و او هم چيزى نگفت: از حضرت چه مى خواستى؟ گفت: ما بيمارى داشتيم، خانواده من مرا فرستادند كه نخى از لباس پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله برگيرم تا به وسيله آن بيمار شفا يابد. هنگامى كه تصميم به اين كار گرفتم پيغمبر صلي الله عليه و آله مرا ديد و برخاست. من حيا كردم كه نخى برگيرم در حالى كه او مى ديد مرا و دوست نداشتم كه از او اجازه بخواهم، ازاينرو (پشت سر حضرت رفتم و) آن را گرفتم.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2