eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
۲۱قالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِی وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ یَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاّ خَس
✨ ✅ادامه تفسیر سوره نوح لطف حق با تو مداراها کند... هنگامى که نوح، آخرین تلاش خود را در طى صدها سال به کار زد، و آن قوم ، جز گروه اندکى، همچنان بر کفر، بت پرستى، گمراهى و فساد اصرار ورزیدند، از هدایت آنها مأیوس شد، رو به درگاه خدا آورد، و ضمن مناجات مستدلى از خداوند تقاضاى مجازات براى آنها کرد، چنان که در آیات مورد بحث مى خوانیم: نوح گفت: پروردگارا! آنها نافرمانى من کردند، و از کسى پیروى نمودند که اموال و فرزندانش چیزى جز زیانکارى بر او نیفزوده است (قالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِی وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ یَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاّ خَساراً). اشاره به این که: رهبران این قوم، جمعیتى هستند که تنها امتیازشان اموال و فرزندان زیاد است، آن هم اموال و فرزندانى که جز در مسیر فساد به کار گرفته نمى شود، نه خدمتى به خلق مى کنند، و نه خضوعى در برابر خالق دارند، و این امکانات فراوان، مایه غرور، طغیان و سرکشى آنها شده است. اگر به تاریخ بشر نگاه کنیم، مى بینیم بسیارى از رهبران اقوام مختلف از همین قماش مردم بوده اند، کسانى که تنها امتیازشان اندوختن اموال حرام، و به وجود آوردن فرزندان ناصالح، سپس سرکشى، طغیان، و سر انجام تحمیل افکار خود بر توده هاى مستضعف و به زنجیر کشیدن آنها بوده است. و مى افزاید: این رهبران ضال و مضل مکر عظیمى به کار بردند (وَ مَکَرُوا مَکْراً کُبّاراً). کُبّار که صیغه مبالغه از کبر است و در اینجا به صورت نکره ذکر شده، نشان مى دهد: آنها طرح هاى شیطانى عظیم و گسترده اى براى گمراه ساختن مردم، و ممانعت از قبول دعوت نوح ریخته بودند، اما این طرح ها چه بوده است؟ درست مشخص نیست. احتمال دارد: همان مسأله بت پرستى بوده باشد; زیرا طبق بعضى از روایات، بت پرستى قبل از نوح سابقه نداشت، بلکه قوم نوح آن را به وجود آوردند، و مسأله از اینجا سر چشمه گرفت که در فاصله زمان آدم و نوح، مردان صالحى بودند که مردم به آنها اظهار علاقه مى کردند، شیطان (و انسان هاى شیطان صفت) از علاقه مردم سوء استفاده نمود، و آنها را تشویق به ساختن مجسمه آن بزرگان و گرامى داشت آن مجسمه ها کرد. اما چیزى نگذشت که نسل هاى بعد، رابطه تاریخى این موضوع را فراموش کرده، تصور نمودند این مجسمه ها موجوداتى محترمند که باید مورد پرستش قرار گیرند، و به این ترتیب، به پرستش بتها سرگرم شدند، و مستکبران ظالم با اغفال آنها از این طریق، آنان را به بند کشیدند، و مکر بزرگ واقع شد. آیه بعد، مى تواند گواه این مطلب باشد; زیرا بعد از اشاره سر بسته به این مکر بزرگ مى افزاید: رؤساى آنها گفتند: دست از خدایان و بت هاى خود برندارید (وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ). و هرگز دعوت نوح را به خداى یگانه نپذیرید، خدائى که هرگز دیده نمى شود، و با دست قابل لمس نیست!. مخصوصاً روى پنج بت تأکید کردند، و گفتند: بت هاى ود و سواع و یغوث و یعوق و نسر را هرگز رها نکنید، و دست از دامنشان نکشید ! (وَ لا تَذَرُنَّ وَدّاً وَ لا سُواعاً وَ لا یَغُوثَ وَ یَعُوقَ وَ نَسْراً). از قرائن چنین استفاده مى شود که: این پنج بت امتیازات ویژه اى داشتند، و مورد توجه خاص آن قوم گمراه بودند، به همین دلیل، رهبران فرصت طلب آنان نیز روى عبادت آنها تکیه مى کردند. در این که: این پنج بت از کجا پیدا شدند؟ روایات گوناگونى وجود دارد: ۱ ـ بعضى گفته اند: اینها نام پنج مرد صالح است که قبل از نوح مى زیستند، هنگامى که از دنیا رفتند، مجسمه هاى آنان را به عنوان یادگار به تحریک ابلیس ساختند و گرامى داشتند، و تدریجاً به صورت بت پرستى در آمد. ۲ ـ بعضى گفته اند: اینها نام هاى پنج فرزند آدم است که هر کدام از دنیا مى رفت، مجسمه او را براى یاد بود مى ساختند، ولى مدتى بعد، این مسائل فراموش شد و در عصر نوح(علیه السلام) موج پرستش آنها بالا گرفت. ۳ ـ بعضى دیگر معتقدند: اینها نام بت هائى است که در عصر خود نوح(علیه السلام)ساخته شد، و این به خاطر آن بود که نوح مردم را از طواف قبر آدم جلوگیرى مى کرد، گروهى به تحریک ابلیس به جاى آن، مجسمه هائى ساختند و به پرستش آنها مشغول شدند.(۱) اتفاقاً، این بت هاى پنجگانه به عرب جاهلى منتقل شد، و هر قبیله اى یکى از این بت ها را براى خود برگزیدند، البته بسیار بعید است که خود آن بت ها منتقل شده باشد، بلکه ظاهر این است: نام آنها منتقل شد و بت هائى به این نام ها ساختند. ولى بعضى از مفسران از ابن عباس نقل کرده اند: این بت هاى پنجگانه در طوفان نوح، دفن شد و در عصر جاهلیت عرب، شیطان آنها را بیرون کشید و مردم را به پرستش آن دعوت نمود.(۲) ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح نامه ۲۳ در تاريخ بشر، شبيه اين حادثه کم نيست که افراد يا گروه ها و کشورهاى نيرومندى ب
✨ ✅ادامه شرح نامه ۲۳ آنچه در بخش اخير اين وصيّت نامه آمده همان است که امير مؤمنان على(عليه السلام) بارها در نهج البلاغه و غير آن بيان فرموده. امام(عليه السلام) که جاى خود دارد، مؤمنان عادى هم هرگز از مرگ نمى ترسند مخصوصاً اگر مرگ آميخته با شهادت در راه خدا باشد. کسانى از مرگ مى ترسند که يا ايمان به زندگى پس از مرگ ندارند و مرگ را فنا و نابودى همه چيز مى پندارند و از آن وحشت مى کنند يا اينکه ايمان به زندگى پس از مرگ دارند ولى پرونده اعمالشان به گونه اى سياه و تاريک است که مى دانند مرگ براى آنان آغاز ناراحتى و عذاب است; اما آنها که هم ايمان به آخرت دارند و هم پرونده اعمالشان پاک و نورانى است، دليلى ندارد که از مرگ بترسند، بلکه به بيان امام(عليه السلام) در خطبه 5 نهج البلاغه علاقه آنها به مرگ از علاقه طفل شيرخوار به پستان مادر هم بيشتر است (وَاللهِ لاَبْنُ أبى طالب آنَس بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْىِ أُمِّهِ). بى جهت نيست که طبق روايت مشهور هنگامى که عبد الرحمن ملجم مرادى فرق نازنين امام(عليه السلام) را در محراب عبادت شکافت، امام(عليه السلام) فرمود: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَة; به پروردگار کعبه رستگار شدم». با توجّه به اينکه «قارب» طبق آنچه در لسان العرب و بعضى از کتب آمده است به معناى کسى است که شبانه به دنبال آب مى رود و يا کسى که فاصله ميان او و سرچشمه آب يک شب راه است، استفاده مى شود که جمله «کَقارِب وَرَدَ وَ طالِب وَجَدَ» اشاره به اين است که من مرگ و شهادت را همچون تشنه کامى که زودتر از آنچه فکر مى کرد به سرچشمه آب رسيد، به دست آوردم و گمشده خود را که سال ها در انتظارش بودم يافتم. چقدر تفاوت است ميان اين سخن و سخن زورمندان از خدا بى خبر که وقتى در چنگال مرگ گرفتار مى شوند، مى لرزند و فرياد مى کشند و ذليلانه تقاضاى بازگشت به دنيا مى کنند. مرحوم سيّد رضى در پايان اين نامه مى گويد: «قالَ السَّيِّدُ الشَّريفُ رَحْمَةُ اللهِ عَلَيْهِ: أقولُ: وَقَدْ مَضى بَعْضُ هذا الْکَلامُ فيما تَقَدَّمَ مِنَ الْخُطَبِ، إلاّ أنَّ فيهِ هاهُنا زِيادَةٌ أَوْجَبَتْ تَکْريرُهُ; بخشى از اين سخن در گذشته در ضمن خطبه هاى پيشين (خطبه 149)  گذشت ولى به جهت اضافه اى که در اينجا بود آن را تکرار نموديم». 🔹🔹نکته ها: 1. قصاص يا عفو؟ همان گونه که در بالا اشاره شد حکم قصاص در اسلام براى حفظ جامعه انسانى از شر اشرار تشريع شده است و همان گونه که قرآن کريم مى فرمايد: (وَلَکُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِى الاَْلْبابِ)(3) و آنها که در زمان ما با حکم قصاص مخالفت مى کنند، در واقع ترحم بر پلنگ تيزدندان دارند و به بى گناهان جامعه که گرفتار اين گرگ صفتان مى شوند، اهمّيّتى نمى دهند. همواره افراد شرورى پيدا مى شوند که اگر احساس امنيت از قصاص کنند، کسى نمى تواند جلودار آنها باشد. يکى از عوامل افزايش قتل نفس در بعضى از جوامع همان الغاى حکم حکيمانه قصاص است. ولى اسلام براى اينکه جلو خشونت ها را تا حد ممکن بگيرد و کسانى را که بر اثر هيجان هاى آنى يا فريب خوردن، دست به قتل نفس زده اند از نظر دور ندارد، در کنار حکم قصاص، حکم عفو را قرار داده است و اولياى خدا همواره اين گزينه را انتخاب مى کردند و به همين دليل امام(عليه السلام) در وصيّت بالا فرزندان و ياران نزديک خود را توصيه به عفو قاتل مى کند آن هم قاتلى همچون ابن ملجم. در اينجا اين سؤال پيش مى آيد که با اين توصيه امام(عليه السلام) چرا فرزندان گرامى آن حضرت قصاص را ترجيح دادند؟ پاسخ اين سؤال با توجّه به يک نکته روشن مى شود و آن اينکه احساسات مردم در برابر اين جنايت به قدرى شديد بود که عفو ابن ملجم سبب ناآرامى جامعه آن روز مى شد و عاشقان امام(عليه السلام) قدرت تحمل چنين عفوى را نداشتند. به علاوه اگر ابن ملجم را زندانى مى کردند، جمعيّت به زندان هجوم مى بردند و اگر آزادش مى گذاشتند او را قطعه قطعه مى کردند، پس بهتر اين بود که با قصاص آرامش به جامعه باز گردد. ✅ادامه دارد... ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۴۵- و من كتاب له ( عليه السلام ) >إلي عثمان بن حنيف الأنصاري و كان عامله علي البصرة و قد بلغه أنه دعي إلي وليمة قوم من أهلها، فمضي إليها قوله < أَمَّا بَعْدُ يَا ابْنَ حُنَيْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْيَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاكَ إِلَي مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَيْهَا تُسْتَطَابُ لَكَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَيْكَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِيبُ إِلَي طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِيُّهُمْ مَدْعُوٌّ فَانْظُرْ إِلَي مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ فَمَا اشْتَبَهَ عَلَيْكَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَيْقَنْتَ بِطِيبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِيءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَي مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَي ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ فَوَاللَّهِ مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْيَاكُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لَا أَعْدَدْتُ لِبَالِي ثَوْبِي طِمْراً وَ لَا حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لَا أَخَذْتُ مِنْهُ إِلَّا كَقُوتِ أَتَانٍ دَبِرَةٍ وَ لَهِيَ فِي عَيْنِي أَوْهَي وَ أَوْهَنُ مِنْ عَفْصَةٍ مَقِرَةٍ بَلَي كَانَتْ فِي أَيْدِينَا فَدَكٌ مِنْ كُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِينَ وَ نِعْمَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَكٍ وَ غَيْرِ فَدَكٍ وَ النَّفْسُ مَظَانُّهَا فِي غَدٍ جَدَثٌ تَنْقَطِعُ فِي ظُلْمَتِهِ آثَارُهَا وَ تَغِيبُ أَخْبَارُهَا وَ حُفْرَةٌ لَوْ زِيدَ فِي فُسْحَتِهَا وَ أَوْسَعَتْ يَدَا حَافِرِهَا لَأَضْغَطَهَا الْحَجَرُ وَ الْمَدَرُ وَ سَدَّ فُرَجَهَا التُّرَابُ الْمُتَرَاكِمُ وَ إِنَّمَا هِيَ نَفْسِي أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَي لِتَأْتِيَ آمِنَةً يَوْمَ الْخَوْفِ الْأَكْبَرِ وَ تَثْبُتَ عَلَي جَوَانِبِ الْمَزْلَقِ وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَيْتُ الطَّرِيقَ إِلَي مُصَفَّي هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَكِنْ هَيْهَاتَ أَنْ يَغْلِبَنِي هَوَايَ وَ يَقُودَنِي جَشَعِي إِلَي تَخَيُّرِ الْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْيَمَامَةِ مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ فِي الْقُرْصِ وَ لَا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَبِيتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِي بُطُونٌ غَرْثَي وَ أَكْبَادٌ حَرَّي أَوْ أَكُونَ كَمَا قَالَ الْقَائِلُ : وَ حَسْبُكَ دَاءً أَنْ تَبِيتَ بِبِطْنَةٍ * وَ حَوْلَكَ أَكْبَادٌ تَحِنُّ إِلَي الْقِدِّ أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِي بِأَنْ يُقَالَ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِي مَكَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِي جُشُوبَةِ الْعَيْشِ فَمَا خُلِقْتُ لِيَشْغَلَنِي أَكْلُ الطَّيِّبَاتِ كَالْبَهِيمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا أَوِ الْمُرْسَلَةِ شُغُلُهَا تَقَمُّمُهَا تَكْتَرِشُ مِنْ أَعْلَافِهَا وَ تَلْهُو عَمَّا يُرَادُ بِهَا أَوْ أُتْرَكَ سُدًي أَوْ أُهْمَلَ عَابِثاً أَوْ أَجُرَّ حَبْلَ الضَّلَالَةِ أَوْ أَعْتَسِفَ طَرِيقَ الْمَتَاهَةِ وَ كَأَنِّي بِقَائِلِكُمْ يَقُولُ إِذَا كَانَ هَذَا قُوتُ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَدْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتَالِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّيَّةَ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْيَةَ أَقْوَي وَقُوداً وَ أَبْطَأُ خُمُوداً. وَ أَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ كَالضَّوْءِ مِنَ الضَّوْءِ وَ الذِّرَاعِ مِنَ الْعَضُدِ وَ اللَّهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَي قِتَالِي لَمَا وَلَّيْتُ عَنْهَا وَ لَوْ أَمْكَنَتِ الْفُرَصُ مِنْ رِقَابِهَا لَسَارَعْتُ إِلَيْهَا وَ سَأَجْهَدُ فِي أَنْ أُطَهِّرَ الْأَرْضَ مِنْ هَذَا الشَّخْصِ الْمَعْكُوسِ وَ الْجِسْمِ الْمَرْكُوسِ حَتَّي تَخْرُجَ الْمَدَرَةُ مِنْ بَيْنِ حَبِّ الْحَصِيدِ . >وَ مِنْ هَذَا الْكِتَابِ ، وَ هُوَ آخِرُهُ < إِلَيْكِ عَنِّي يَا دُنْيَا فَحَبْلُكِ عَلَي غَارِبِكِ قَدِ انْسَلَلْتُ مِنْ مَخَالِبِكِ وَ أَفْلَتُّ مِنْ حَبَائِلِكِ وَ اجْتَنَبْتُ الذَّهَابَ فِي مَدَاحِضِكِ أَيْنَ الْقُرُونُ الَّذِينَ غَرَرْتِهِمْ بِمَدَاعِبِكِ أَيْنَ الْأُمَمُ الَّذِينَ فَتَنْتِهِمْ بِزَخَارِفِكِ فَهَا هُمْ رَهَائِنُ الْقُبُورِ وَ مَضَامِينُ اللُّحُودِ وَ اللَّهِ لَوْ كُنْتِ شَخْصاً مَرْئِيّاً وَ قَالَباً حِسِّيّاً لَأَقَمْتُ عَلَيْكِ حُدُودَ اللَّهِ فِي عِبَادٍ غَرَرْتِهِمْ بِالْأَمَانِيِّ وَ أُمَمٍ أَلْقَيْتِهِمْ فِي الْمَهَ
اوِي وَ مُلُوكٍ أَسْلَمْتِهِمْ إِلَي التَّلَفِ وَ أَوْرَدْتِهِمْ مَوَارِدَ الْبَلَاءِ إِذْ لَا وِرْدَ وَ لَا صَدَرَ هَيْهَاتَ مَنْ وَطِئَ دَحْضَكِ زَلِقَ وَ مَنْ رَكِبَ لُجَجَكِ غَرِقَ وَ مَنِ ازْوَرَّ عَنْ حَبَائِلِكِ وُفِّقَ وَ السَّالِمُ مِنْكِ لَا يُبَالِي إِنْ ضَاقَ بِهِ مُنَاخُهُ وَ الدُّنْيَا عِنْدَهُ كَيَوْمٍ حَانَ انْسِلَاخُهُ اعْزُبِي عَنِّي فَوَاللَّهِ لَا أَذِلُّ لَكِ فَتَسْتَذِلِّينِي وَ لَا أَسْلَسُ لَكِ فَتَقُودِينِي وَ ايْمُ اللَّهِ يَمِيناً أَسْتَثْنِي فِيهَا بِمَشِيئَةِ اللَّهِ لَأَرُوضَنَّ نَفْسِي رِيَاضَةً تَهِشُّ مَعَهَا إِلَي الْقُرْصِ إِذَا قَدَرْتُ عَلَيْهِ مَطْعُوماً وَ تَقْنَعُ بِالْمِلْحِ مَأْدُوماً وَ لَأَدَعَنَّ مُقْلَتِي كَعَيْنِ مَاءٍ نَضَبَ مَعِينُهَا مُسْتَفْرِغَةً دُمُوعَهَا أَ تَمْتَلِئُ السَّائِمَةُ مِنْ رِعْيِهَا فَتَبْرُكَ وَ تَشْبَعُ الرَّبِيضَةُ مِنْ عُشْبِهَا فَتَرْبِضَ وَ يَأْكُلُ عَلِيٌّ مِنْ زَادِهِ فَيَهْجَعَ قَرَّتْ إِذاً عَيْنُهُ إِذَا اقْتَدَي بَعْدَ السِّنِينَ الْمُتَطَاوِلَةِ بِالْبَهِيمَةِ الْهَامِلَةِ وَ السَّائِمَةِ الْمَرْعِيَّةِ طُوبَي لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَي رَبِّهَا فَرْضَهَا وَ عَرَكَتْ بِجَنْبِهَا بُؤْسَهَا وَ هَجَرَتْ فِي اللَّيْلِ غُمْضَهَا حَتَّي إِذَا غَلَبَ الْكَرَي عَلَيْهَا افْتَرَشَتْ أَرْضَهَا وَ تَوَسَّدَتْ كَفَّهَا فِي مَعْشَرٍ أَسْهَرَ عُيُونَهُمْ خَوْفُ مَعَادِهِمْ وَ تَجَافَتْ عَنْ مَضَاجِعِهِمْ جُنُوبُهُمْ وَ هَمْهَمَتْ بِذِكْرِ رَبِّهِمْ شِفَاهُهُمْ وَ تَقَشَّعَتْ بِطُولِ اسْتِغْفَارِهِمْ ذُنُوبُهُمْ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ فَاتَّقِ اللَّهَ يَا ابْنَ حُنَيْفٍ وَ لْتَكْفُفْ أَقْرَاصُكَ لِيَكُونَ مِنَ النَّارِ خَلَاصُكَ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح_صوتی_نامه_۴۵_جلسه_۱_(ضیافت_اشرافی).mp3
10.2M
✅شرح نامه ۴۵ 🔹جلسه اول /بنیاد‌مجازی‌نهج‌البلاغه کانال نهج‌البلاغه 🌺✨ ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺دعوت حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان به پویش ملی توسل به باب الحوائج ✅قرار ما امشب راس ساعت ۲۰ رهپویان‌بصیرت 🇮🇷 @Rahpooyan_basirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره نوح لطف حق با تو مداراها کند... هنگامى که نوح، آخرین تلاش خود را در طى صدها
✨ ✅ادامه تفسیر سوره نوح باز در این که این بت ها در میان قبائل عرب جاهلى چگونه تقسیم شد؟ گفتگو است: بعضى گفته اند: بت ود متعلق به طایفه بنى کلب در سر زمین دومة الجندل قرار داشت (شهرى در نزدیکى تبوک که امروز آن را جوف مى نامند). و سواع متعلق به قبیله هذیل در سرزمین رهاط بود. و بت یغوث به طائفه بنى قطیف یا طائفه بنى مذجح تعلق داشت. و یعوق به طایفه همدان . و نسر به طایفه ذى الکلاع از قبائل حمیر .(۳) روى هم رفته، از این پنج بت، سه بت (یغوث و یعوق و نسر) در سرزمین یمن قرار داشت که با تسلط ذو نواس بر یمن از میان رفت و مردم آن سامان به آئین یهود گرویدند.(۴) واقدى مورخ معروف مى گوید: بت ود به شکل مرد بود و سواع به صورت زن و یغوث به صورت شیر و یعوق به صورت اسب و نسر به صورت باز (پرنده معروف).(۵) البته، عرب جاهلى مخصوصاً اهالى مکّه بت هاى دیگرى نیز داشتند که از جمله بت هبل بود که بزرگترین بت هاى آنان محسوب مى شد و در داخل خانه کعبه قرار داشت، و ۱۸ ذراع طول آن بود! و بت اساف در مقابل حجر الاسود و بت نائله در مقابل رکن یمانى (گوشه جنوبى خانه کعبه) و همچنین بت لات و عزّى بود.(۶) سپس، نوح مى افزاید: خداوندا این رهبران گمراه و خود خواه گروه بسیارى را گمراه ساختند (وَ قَدْ أَضَلُّوا کَثِیراً).(۷) خداوندا! ظالمان را جز ضلالت میفزا (وَ لا تَزِدِ الظّالِمِینَ إِلاّ ضَلالاً). منظور از افزودن ضلالت و گمراهى ظالمان و ستمگران، همان سلب توفیق الهى از آنها است که سبب بدبختى آنها مى شود، و یا مجازاتى است که آنها به خاطر ظلمشان دریافت مى دارند، که خدا نور ایمان را از آنها مى گیرد، و تاریکى کفر را جانشین آن مى سازد. و یا این خاصیت اعمال آنهاست که به خدا نسبت داده مى شود; زیرا هر موجودى هر تأثیرى دارد به فرمان او است (دقت کنید). هر چه باشد، هیچ منافاتى با حکمت خداوند در مورد مسأله ایمان و کفر و هدایت و ضلالت ندارد، و سبب سلب اختیار نیز نمى شود. سرانجام، در آخرین آیه مورد بحث، خداوند سخن آخر را در این زمینه چنین مى فرماید: به خاطر گناهانشان غرق شدند، و آنها را در آتش وارد ساختند، و یاورانى جز خدا نیافتند که در برابر خشم او از آنها دفاع کند (مِمّا خَطِیئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ یَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْصاراً).(۸) تعبیر آیه نشان مى دهد که: آنها بعد از غرق شدن، بلافاصله وارد آتش شدند، و این عجیب است که از آب فورا وارد آتش شوند! و این آتش همان آتش برزخى است; چرا که طبق گواهى آیات قرآن، گروهى بعد از مرگ، در عالم برزخ مجازات مى شوند، و طبق بعضى از روایات قبر یا باغى از باغ هاى بهشت است، یا حفره اى از حفره هاى دوزخ!. این احتمال نیز داده شده که: منظور، آتش قیامت است، ولى از آنجا که وقوع قیامت قطعى است و فاصله زیادى ندارد، به صورت فعل ماضى ذکر شده است.(۹) بعضى نیز احتمال دادند: منظور آتش دنیا است، مى گویند: به فرمان خدا در میان همان امواج طوفان آتشى ظاهر شد و آنها را در کام خود فرو کشید!.(۱٠) 📚۱ ـ مجمع البیان ، جلد ۱٠، صفحه ۳۶۴ ـ تفسیر على بن ابراهیم ـ تفسیر ابوالفتوح رازى و تفسیرهاى دیگر (ذیل آیات مورد بحث). ۲ ـ تفسیر قرطبى ، جلد ۱٠، صفحه ۶۷۸۷. ۳ و۴ ـ مجمع البیان ، جلد ۱٠، صفحه ۳۶۴ و اعلام القرآن ، صفحه ۶۳۱. ۵ ـ مجمع البیان ، جلد ۱٠، صفحه ۳۶۴. ۶ ـ مجمع البیان ، جلد ۱٠، صفحه ۳۶۴. ۷ ـ ضمیر در أَضَلُّوا به رؤسا و رهبران ثروتمند این گروه باز مى گردد، به قرینه آیه قبل که مى گوید: وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ: گفتند: بت هاى خود را رها نکنید . ولى بعضى از مفسران، احتمال داده اند: ضمیر به بت ها باز مى گردد; چرا که آنها مایه گمراهى بودند (و شبیه آن در آیه ۳۶ ابراهیم نیز آمده است، اما نه به صورت ضمیر جمع مذکر، بلکه به صورت ضمیر جمع مؤنث) اما، این احتمال در آیه مورد بحث بسیار بعید به نظر مى رسد. ۸ ـ مِن در مِمّا خَطِیئاتِهِمْ به معنى باء سببیت یا لام تعلیل است و ما در اینجا زائده و براى تأکید مى باشد. ۹ ـ فخر رازى در تفسیر خود آن را به عنوان یک قول نقل کرده است، جلد ۳٠، صفحه ۱۴۵. ۱٠ ـ تفسیر ابوالفتوح رازى ، جلد ۱۱، صفحه ۲۸٠ ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح خطبه ۲ بخش ۴ آيه مباهله، على(عليه السلام) را به منزله نفس نفيس و جان پاک پيغمبر، و فا
✨ ✅ادامه شرح خطبه ۲ بخش ۴ ... به يقين پيشداوريها مانع از اين شده است که مفهوم چنين کلام روشنى پذيرفته شود زيرا اگر على(عليه السلام) مى خواست بفرمايد: پيش از اين، حق به دست اهلش سپرده نشده بود و اکنون به دست اهلش رسيده و به محل شايسته خود بازگشته است چه عبارتى از اين روشن تر، ممکن بود بگويد. اين از يکسو، از سوى ديگر مى دانيم اين جمله که عرب نسبت به او حسد مى ورزيد و عداوت داشت سخنى بى اساس است. آرى تنها گروه کوچکى که از بازماندگان سران شرک و کفر بودند چنين حالتى را داشتند و به تعبيرى ديگر جمعى از سران قريش و سران يهود و منافقين که ضربات او را در جنگهاى بدر و خيبر و حنين چشيده بودند، عداوت او را در دل داشتند ولى توده هاى مردم به او عشق مى ورزيدند. لذا در حديث معروفى که در منابع معتبر اسلامى آمده است مى خوانيم که پيامبر(صلى الله عليه وآله) خطاب به على(عليه السلام) کرد و دست بر شانه او زد و فرمود: «لا يُبْغِضُکَ اِلاّ مُنافِق; تنها منافقان با تو دشمنى دارند»(31) و در صحيح ترمذى که از معروفترين منابع اهل سنت است از ابوسعيد خدرى نقل شده است که گفت: «اِنّا کُنّا لَنَعْرِفُ الْمُنافِقينَ بِبُغْضِهِمْ عَلىَّ بْنَ اَبى طالِب; ما منافقان را از طريق دشمنى با على بن ابى طالب مى شناختيم».(32) آيا ابن ابى الحديد راضى مى شود که اکثريّت مسلمين آن روز را از منافقان بشمارد؟ و باز به همين دليل مى بينيم استقبالى که از خلافت على(عليه السلام) و بيعت با او شد از هيچ يک از خلفا نشد در حالى که معاصران او و بيعت کنندگان با وى غالباً همان صحابه پيامبر(صلى الله عليه وآله)يا فرزندان آنها بودند و اين در واقع عذر ناموجّهى است که براى عدم تسليم در برابر واقعيّت ذکر شده است. امّا در مورد اين که مى گويد نصّى بر خلافت و ولايت او نرسيده است، اين سخنى است دور از واقعيّت که در جاى خود آن را اثبات نموده ايم.(33) 📚پی نوشت:⬇️ ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح خطبه ۲ بخش ۴ ... به يقين پيشداوريها مانع از اين شده است که مفهوم چنين کلام روشنى پذي
✨ 📚پی نوشت: 1. در اين احاديث معروف که در کتب و منابع اصلى شيعه و اهل سنّت نقل شده موقعيّت اهل بيت به روشنى بيان شده است. در حديث ثقلين، اهل بيت پيامبر بعد از قرآن مهم ترين وسيله هدايت و نجات شمرده شده اند که هرگز ميان آنان و قرآن جدايى نمى افتد و در حديث دوّم تشبيه به کشتى نوح که تنها مايه نجات از غرقاب به هنگام طوفان بود گرديده اند و در حديث سوّم به منزله ستارگان آسمان که مايه هدايت (در ظلمات برّ و بحر) مى باشد شمرده شده اند. 2. «لجأ» و «ملجأ» به معناى پناهگاه است. 3. «عيبة» به معناى صندوق يا چيزى است که اشيا را در آن پنهان مى کنند و در اصل از مادّه عيب گرفته شده و از آن جا که معمولا عيوب را کتمان مى کنند واژه مزبور به آن معنا که ذکر شد، آمده است. 4. «مَؤئِل» از ماده «وأل» (بر وزن سهل) به معناى پناهگاه و محل نجات آمده است. 5. «کهوف» جمع «کهف» به معناى غار است، ولى بعضى گفته اند کهف به معناى غار وسيع است و از آن جا که انسانها در بسيارى از اوقات به غارها پناه مى بردند مفهوم پناهگاه يا محل حفظ نيز در آن وجود دارد. 6. توجّه داشته باشيد که در مرجع ضمير در اين شش جمله و همچنين در جمله بعد، در ميان شارحان نهج البلاغه گفتگوست. بعضى معتقدند همه اينها به پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) برمى گردد ولى قراين به خوبى نشان مى دهد که ضمير در شش جمله اوّل به خداوند برمى گردد (مخصوصاً با توجّه به جمله «و کهوف کتبه») و در جمله اخير به دين بازگشت مى کند که توضيح آن خواهد آمد. 7. تفسير پيام قرآن، ج 7، ص 254 و تفسير نمونه، ج 25، ص 142، ذيل آيه 26 از سوره جن. 8. بحارالانوار، ج 10، ص 118، ح 1. 9. به تفسير نمونه، ج 11، ذيل آيه 15 سوره نحل مراجعه شود. 10. «ارتعاد» از ماده «رَعْدَة» به معناى لرزش است و از آن جا که صداى عظيم ابرها، ايجاد لرزش مى کند به آن رعد گفته اند و بنابراين، ارتعاد به معناى لرزيدن است. 11. «فرائص» جمع «فريصة» به معناى قطعه گوشتى است که در کنار قلب قرار گرفته که هنگام وحشت به لرزه درمى آيد و لذا «ارتعاد الفرائص» کنايه از وحشت و اضطراب است و فرصت را نيز از اين جهت فرصت گويند که قطعه زمانى است مناسب انجام کار مطلوب. (مقاييس، مفردات راغب و لسان العرب) 12. نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 147. 13. به تفسير پيام قرآن، ج 9 مراجعه شود. 14. «فجور» از مادّه «فجر» به معناى ايجاد شکاف وسيعى در چيزى است و به همين جهت، طلوع صبح را «فجر» مى گويند گويى نور صبح، پرده سياه شب را مى شکافد و به کارهاى نامشروع فجور گفته مى شود، به خاطر آن که پرده ديانت را مى درد. 15. «غرور» به معناى غفلت در حال بيدارى است و به معناى فريب و نيرنگ نيز آمده است و غرور (به فتح غين) به معناى هر چيزى است که انسان را مى فريبد و غافل مى سازد و گاه تفسير به شيطان شده است چرا که با وعده هاى دروغين، مردم را مى فريبد. 16. «ثبور» از ماده «ثبر» بر وزن صبر به معناى حبس کردن است و سپس به معناى هلاکت و فساد آمده است که انسان را از رسيدن به هدف باز مى دارد. 17. مراجعه شود به احقاق الحق، ج 6، ص 4 و ج 16، ص 402. و به اعيان الشيعة، ج 1، ص 264. 18. تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 20 و 21. 19. تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 134. 20. اين جمله محذوفى دارد و در تقدير تقريباً چنين است: اَلاَنَ اِذْ رَجَعَ الْحَقُّ اِلى اَهْلِهِ لِمَ لا تُؤَدُّونَ حَقَّهُ و در مصادر نهج البلاغه تقدير آن چنين آمده است: اَلاَنَ اِذْ رَجَعَ الْحَقُّ اِلى اَهْلِهِ مِنْ اَهْلِ بَيْتِ النُّبُوَّةِ يَجْرى ما يَجْرى مِنَ الْحَوادِثِ وَ يَقَعُ ما يَقَعُ مِنَ الاِخْتِلافِ. (مصادر نهج البلاغه، ج 1، ص 302) و نتيجه هر دو يکى است. 21. سوره احزاب، آيه 33. 22. سوره آل عمران، آيه 61. 23. سوره مائده، آيه 67. 24. در تفسير نمونه ذيل هر يک از آيات مربوطه اشاراتى به اين منابع شده، شرح بيشتر آن را مى توانيد در احقاق الحق، ج 3 و تفسير پيام قرآن، ج 9، مطالعه فرماييد. 25. کتاب فضائل الخمسة من الصحاح الستّة، نوشته محقق دانشمند مرحوم فيروزآبادى. 26. عبقات الانوار، نوشته ميرحامد حسين هندى. 27. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 17. 28. علىّ فى الکتاب و السنة، ج 1، ص 10. 29. الغدير، ج 10، ص 271. 30.شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 140. 31. شواهد التنزيل، ج 1، ص 329. 32. صحيح ترمذى، ج 13، ص 168، طبع الصاوى مصر (ج 5، ص 635، طبع دار احياء التراث العربى). 33. به جلد نهم «پيام قرآن» مراجعه فرماييد. ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا