فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 اثبات نحوه وضو شیعه از آیه وضو
#استاد_هاشمی
@mahdaviyt_313yar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 بانویی که ۲۳۰ سال عمر کرد!!!
حکایت «حَبابه والِبیه» که ۸ امام معصوم را زیارت کرد و دوباره در رکاب حضرت مهدی علیه السلام رجعت خواهد کرد.
📗 کمال الدین ج۲ ص۵۳۶
📗هدایة الکبری ص۱۶۷
🎙 حجت الاسلام محمود قدرتی
@mahdaviyt_313yar
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل عمران 🌷آیه ۳۸ زکریا و مریم(علیهما السلام) این آیات، گوشه اى از زندگى پیا
✨
✅ادامه تفسیر سوره آل عمران
... ثانیاً ـ ممکن است یحیى(علیه السلام) نیز همانند عیسى(علیه السلام) بر اثر شرایط خاص زندگى و اجبار به سفرهاى متعدد، براى تبلیغ آئین خدا ناچار به مجرد زیستن بوده است.
این، یک قانون کلى براى همه نمى تواند باشد و اگر خداوند او را به این صفت مى ستاید به خاطر این است که او بر اثر شرایط خاصى ازدواج نکرد، ولى، در عین حال توانست خود را از گناه حفظ کند، و به هیچ وجه آلوده نشود.
به طور کلى قانون ازدواج، یک قانون فطرى است و در هیچ آیینى ممکن نیست حکمى بر خلاف این قانون فطرى، تشریع گردد، بنابراین، نه در آئین اسلام و نه در هیچ آئین دیگرى ترک ازدواج، کار خوبى نبوده است.
۲ ـ یحیى و عیسى(علیهما السلام)
واژه یحیى از ماده حیات به معنى زنده مى ماند است، که به عنوان نام براى این پیامبر بزرگ انتخاب شده است و منظور از زندگى، هم زندگى مادى و هم معنوى در پرتو ایمان و مقام نبوت و ارتباط با خدا است و چنان که از این آیه و آیه ۷ سوره مریم استفاده مى شود، این نام را خداوند پیش از تولد، براى او انتخاب کرد: یا زَکَرِیّا إِنّا نُبَشِّرُکَ بِغُلام اسْمُهُ یَحْیى لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیّاً: اى زکریا ما تو را بشارت به فرزندى مى دهیم که نامش یحیى است و پیش از او همنامى برایش قرار ندادیم .
ضمناً از جمله اخیر، استفاده مى شود: نام مزبور نام بى سابقه اى بوده است.
همان طور که از آیات گذشته استفاده شد، تقاضاى تولد یحیى بعد از مشاهده پیشرفت هاى سریع معنوى مریم به وسیله زکریا انجام شد.
و جالب توجه این که بر اثر این دعا خداوند فرزندى به زکریا داد که از جهات زیادى شباهت به فرزند مریم، عیسى داشت:
از جهت نبوت در کودکى، و از جهت مفهوم اسم (عیسى و یحیى هر دو از نظر لغت به معنى زنده مى ماند است) و از نظر درود فرستادن خداوند بر آنها در مراحل سه گانه تولد، مرگ و حشر و از جهات دیگر.
۳ ـ به سمت پیرى رفتن یا...
در آیات فوق، زکریا به هنگام شرح پیرى خود مى گوید: وَ قَدْ بَلَغَنِى الْکِبَرُ: پیرى به سراغ من آمده ولى در آیه ۸ سوره مریم از قول او مى خوانیم: وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیّاً: من به آخرین مرحله پیرى رسیده ام .
این اختلاف در تعبیر، به خاطر آن است، همان طور که انسان به سوى پیرى مى رود گویا پیرى و مرگ هم از مقابل به سراغ او مى آید، چنان که على(علیه السلام)مى فرماید: إِذا کُنْتَ فِی إِدْبار وَ الْمَوْتُ فِی إِقْبال فَما أَسْرَعَ الْمُلْتَقى: چون که تو به سوى پایان عمر مى روى و مرگ به سوى تو مى آید چه زود به یکدیگر خواهید رسید .(۳)
۴ ـ غلام از نظر لغت، به معنى پسر جوان است. و عاقِرٌ از واژه عُقْر به معنى ریشه و اساس یا به معنى حبس است و این که به زنان نازا عاقِر مى گویند، یا به خاطر آن است که کار آنان به پایان رسیده و یا این که از نظر تولد فرزند محبوس گشته اند.
۵ ـ تعجب زکریا از چه بود؟
در اینجا سؤالى پیش مى آید که تعجب و شگفتى زکریا با توجه به قدرت بى پایان پروردگار براى چه بود؟
ولى با توجه به آیات دیگر قرآن، پاسخ آن روشن مى گردد: او مى خواست بداند که از یک زن نازا که حتى سال ها پیش دوران قاعدگى را پشت سر گذاشته بود، چگونه ممکن است، فرزندى متولد شود؟
چه تغییراتى در وجود او پیدا مى شود، آیا بار دیگر همچون زنان جوان و میان سال عادت ماهانه مى بیند؟ یا به طرز دیگر آماده پرورش فرزند مى شود؟
به علاوه، ایمان به قدرت خداوند غیر از شهود و مشاهده است. او در حقیقت مى خواست در اینجا ایمانش به مرحله شهود برسد و همانند ابراهیم(علیه السلام)که ایمان به معاد داشت و تقاضاى شهود مى کرد، مى خواست به چنین مرحله اى از اطمینان نایل گردد، و این طبیعى است که هر انسانى هنگامى که با مسأله اى بر خلاف قوانین طبیعت مواجه مى شود، در فکر فرو مى رود و تمایل پیدا مى کند یک نشانه حسى براى آن بیابد.
📚۱ ـ ذُرِّیَّة چنان که (ذیل آیه ۳۴) گفتیم، در اصل به معنى فرزندان کوچک است، گاه به اولاد بزرگ نیز گتفه مى شود، این واژه هر چند در اصل معنى جمعى دارد، ولى بر مفرد هم اطلاق مى گردد (مفردات راغب) ضمناً طَیِّبَةً به صورت مؤنث آمده با این که حضرت زکریا تقاضاى پسر کرده بود، این به خاطر ۲ مراعات ظاهر لفظ ذُرِّیَّة است.
۲ ـ مستدرک ، جلد ۱۴، صفحه ۱۵۶، چاپ آل البیت ـ بحار الانوار ، جلد ۱۴، صفحه ۱۶۹، ۱۷٠، ۱۸۵.
۳ـ نهج البلاغه ، حکمت ۲۹ ـ وسائل الشیعه ، جلد ۲، صفحه ۴۳۹، چاپ آل البیت ـ بحار الانوار ، جلد ۶، صفحه ۱۳۶ وجلد ۷٠، صفحه ۱۲۸ و جلد ۷۵، صفحه ۶۷.
#تفسیرسورهآلعمران
@mahdaviyt_313yar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹آثار و برکات دنیوی انس با قرآن🍃
🎤حاج آقا فرازی نیا
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@mahdaviyt_313yar
ایثار و فداکاری که پای گذاردن بر هوای نفس است، به وارستگی از دنیا و رفع تعلقات مادی می انجامد🌷
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
ص 323. 29. به کنز العمّال , جلد 11 , صفحه 322 (حديث 31627) و ملل و نحل شهرستاني , جلد 1 , صفحه 114
.
✅شرح خطبه ۳ بخش ۳
( مکارم شیرازی )
🔸دوران خليفه سوّم:
در اين قسمت از خطبه، امام(عليه السلام) به پايان يافتن دوران خليفه دوّم و تحولاتى که براى رسيدن عثمان به مقام خلافت صورت گرفت اشاره مى کند و از نکات دقيق و باريک تاريخى و اسرار پنهان يا نيمه پنهان اين داستان پرده برمى دارد و موضع خود را در برابر اين امر روشن مى سازد و در ادامه آن به مشکلات عظيمى که امّت اسلامى در دوران خليفه سوّم گرفتار شدند و شورشهايى که منتهى به قتل او شد، با عبارت کوتاه و بسيار فشرده و پرمعنا و آميخته با کنايات و استعارات و تشبيهات اشاره مى فرمايد.
نخست مى گويد: «اين وضع همچنان ادامه داشت تا او (خليفه دوّم) نيز به راه خود رفت و در اين هنگام (در آستانه وفات) خلافت را در گروهى به شورا گذاشت که به پندارش من نيز يکى از آنها بودم» (حَتّى اِذا مَضى لِسَبيلِهِ جَعَلَها فى جَماعَة زَعَمَ اَنّي اَحَدُهُمْ).
تعبير به «زَعَمَ اَنّي اَحَدُهُم; پنداشت من يکى از آنها بودم» ممکن است اشاره به يکى از دو معنا باشد: نخست اين که مرا در ظاهر جزء نامزدهاى خلافت قرارداد در حالى که مى دانست در باطن، نتيجه چيست و چه کسى از اين شورا بيرون مى آيد. ديگر اين که او در ظاهر چنين وانمود کرد که من همرديف آن پنج نفرم، در حالى که در باطن، مى دانست قابل مقايسه با هيچ کدام نيستم.(1)
اين جمله اشاره به زمانى است که عمر به وسيله مردى به نام «فيروز» که کُنيه اش «اَبُولُؤلُؤ» بود به سختى مجروح شد و خود را در آستانه مرگ ديد.
جمعى از صحابه نزد او آمدند و به او گفتند: «سزاوار است کسى را به جانشينى خود منصوب کنى که مورد قبول تو باشد» و او طىّ سخنان مشروحى که در نکات، به آن اشاره خواهد شد شش نفر را به عنوان شورا تعيين کرد: «على(عليه السلام)، عثمان، عبدالرحمن بن عوف، طلحه، زبير و سعد بن ابى و قاص) که در عرض سه روز بنشينند و يکى را از ميان خود انتخاب کنند و دستور داد «اَبُو طَلحه انصارى» با پنجاه نفر از انصار، اين شش نفر را در خانه اى جمع کنند تا با يکديگر براى تعيين خلافت مشورت نمايند و سرانجام، به خاطر ارتباطاتى که ميان چند نفر از آن شش تن بود عثمان انتخاب شد.
امام(عليه السلام) در اشاره به اين ماجرا، نخست مى فرمايد: «پناه بر خدا از اين شورا» (فَيا لَلّهِ وَ لِلشُّورى).(2)
سپس به نخستين نقطه ضعف اين شورا پرداخته، مى فرمايد: «کدام زمان بود که در مقايسه من با نخستين آنها ـ يعنى ابوبکر ـ (و برترى من بر او) شک و ترديد وجود داشته باشد تا چه رسد به اين که مرا همسنگ امثال اينها (اعضاى شورا) قرار دهند؟»
(مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِىَّ مَعَ الاَوَّلِ مِنْهُمْ، حَتّى صِرْتُ اُقْرَنُ اِلى هذِهِ النَّظائِرِ).
اين نهايت تأسف مولا را از حق کشى هايى که در مورد آن حضرت صورت گرفت آشکار مى سازد و اشاره به اين حقيقت مى کند که اگر مى خواستند شايستگى براى خلافت را ملحوظ دارند، جاى ترديد نبود که مرا مى بايست تعيين مى کردند، ولى افسوس که هدفهاى ديگرى در اين مسأله دنبال مى شد و به راستى جاى تأسف است کسى که به «منزله جان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و باب مدينة علم النّبى و عالم به کتاب و سنّت و آگاه بر تمام مسائل اسلام بوده و از آغاز عمر در مکتب توحيد و در کنار پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم)پرورش يافته، کارش به جايى برسد که او را در رديف «عبدالرحمن بن عوف»ها و «سعد و قّاص»ها و مانند آنها قرار دهند.
سپس مى افزايد: «ولى (من به خاطر مصالح اسلام با آنها هماهنگى کردم) هنگامى که پايين آمدند پايين آمدم و هنگامى که پرواز کردند پرواز کردم» (لکِنّى اَسْفَفْتُ اِذْ اَسَفُّوا، وَ طِرْتُ اِذْ طَارُو).(3)
اين در حقيقت کنايه اى است از وضع پرندگانى که به صورت دسته جمعى پرواز مى کنند گاه اوج مى گيرند و به فراز مى روند و گاه پايين مى آيند و به زمين نزديک مى شوند و در هر دو حال همراه يکديگرند.
روشن است که احوال شکننده زمان خلفا ـ مخصوصاً به هنگامى که يک خليفه از دور، خارج مى شد ـ ايجاب مى کرد که از هر گونه تفرقه پرهيز شود مبادا دشمنانى که در کمين نشسته بودند سر برآورند و اساس اسلام را به خطر بيندازند.
اين احتمال نيز در تفسير اين جمله وجود دارد که منظور امام(عليه السلام) اين بوده است که من همواره به دنبال حق بوده ام و براى بدست آوردنش همراه آن حرکت کردم، با آنهايى که در رديف بالا بود همراه شدم و با اينها که در رديف پايين بودند نيز همراهى کردم.
🌱ادامه دارد...
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل عمران ... ثانیاً ـ ممکن است یحیى(علیه السلام) نیز همانند عیسى(علیه السلا
✨
✅ادامه تفسیر سوره آل عمران
🌷آیه ۴۱
🍃بشارت تولد یحیى
سخن از زکریا(علیه السلام) و درخواست فرزندى از سوى او از پیشگاه خدا و بشارت به تولد یحیى(علیه السلام) بود.
در اینجا زکریا از خداوند تقاضاى نشانه اى بر این بشارت بزرگ مى کند و چنان که گفتیم، نه به خاطر عدم اعتماد بر وعده هاى الهى، بلکه، براى تأکید بیشتر و این که ایمان او به این مطلب ایمان شهودى گردد، تا قلبش مالامال از اطمینان شود، همان گونه که ابراهیم خلیل(علیه السلام) تقاضاى مشاهده صحنه معاد براى آرامش هر چه بیشتر قلب مى نمود.
زکریا عرضه داشت: پروردگارا! نشانه اى براى من قرار ده ! (قالَ رَبِّ اجْعَلْ لی آیَةً).
در پاسخ، خداوند به او گفت: نشانه تو آن است که سه روز با مردم جز به اشاره و رمز، سخن نخواهى گفت و زبان تو بدون هیچ عیب و علت براى گفتگوى با مردم از کار مى افتد (قالَ آیَتُکَ أَلاّ تُکَلِّمَ النّاسَ ثَلاثَةَ أَیّام إِلاّ رَمْزاً).
ولى پروردگار خود را (به شکرانه این نعمت) بسیار یاد کن و هنگام شب و صبحگاهان او را تسبیح گوى ! (وَ اذْکُرْ رَبَّکَ کَثیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ الإِبْکارِ).
از این جمله، استفاده مى شود در حالى که زبان او به طور موقت، براى سخن گفتن با مردم از کار افتاده بود، قادر بر تسبیح و ذکر خدا بود، تا هم وظیفه شکرگذارى را نسبت به این موهبت عظیم که خدا به او عنایت کرده بود، انجام دهد و هم نشانه روشنى از خداوند بزرگ بر گشودن موضوعات بسته باشد.
یا به تعبیر دیگر، بریدن از مردم و پیوستن به حق در این سه روز، او را به خدا نزدیک تر کند و آیت و نشانه روشنى از قدرت خدا باشد.(۱)
رَمْز در اصل، اشاره کردن با لب ها را گویند، به صداى آهسته نیز رَمْز گفته مى شود، این واژه در گفتگوهاى معمولى، معنى وسیع ترى پیدا کرده و به هر سخن و اشاره و نشانه اى که مطلبى را مخفیانه یا به طور غیر صریح، برساند، رمز مى گویند.
به هر حال، خداوند در خواست زکریا را پذیرفت و سه شبانه روز زبان او بدون هیچ عامل طبیعى از سخن گفتن با مردم باز ماند، در حالى که به ذکر خدا مترنم بود.
این وضع عجیب، نشانه اى از قدرت پروردگار بر همه چیز بود، خدایى که مى تواند زبان بسته را به هنگام ذکرش بگشاید، قادر است از رحم عقیم و بسته، فرزندى با ایمان که مظهر یاد پروردگار باشد، به وجود آورد، و از اینجا رابطه این نشانه با آنچه زکریا مى خواست، روشن مى شود.
بعضى از مفسران گفته اند: احتمال دارد که این خوددارى از سخن گفتن با مردم جنبه اختیارى داشته، و زکریا به فرمان خدا مأمور بوده که در این سه روز، زبان جز به ثناى الهى نگشاید و به اصطلاح مأمور به روزه سکوت بوده، که در بعضى از امم پیشین وجود داشته است.
فخر رازى این قول را از ابومسلم نقل مى کند، و آن را تفسیر زیبا و معقولى مى شمرد.(۲)
ولى روشن است این تفسیر با محتواى آیه سازگار نیست; زیرا زکریا درخواست آیه و نشانه اى براى بشارت الهى کرد، و سکوت اختیارى هیچگونه دلیلى بر این معنى نمى تواند باشد.
واژه عَشِىّ معمولاً به ساعات آخر روز گفته مى شود همان گونه که اِبْکار به ساعات آغاز روز مى گویند.
بعضى معتقدند: از ابتداى ظهر تا غروب آفتاب عَشِىّ نام دارد، و از ابتداى طلوع صبح تا هنگام ظهر، اِبْکار است.(۳)
اما راغب اصفهانى در کتاب مفردات مى گوید: عَشِىّ از هنگام ظهر است تا صبح فردا، و اِبکار از طلوع صبح است تا ظهر، بنابراین عَشِىّ و اِبکار، مجموع شبانه روز را شامل مى شود، ولى، همان طور که گفتیم این دو واژه معمولاً در دو معنى اول به کار مى رود.
نکته:
سازگارى مقام تبلیغ و سکوت
در اینجا سؤالى پیش مى آید که: آیا بسته شدن زبان پیامبر، با مقام نبوت و وظیفه تبلیغى او سازگار است؟
پاسخ این سؤال، چندان مشکل نیست; زیرا این موضوع، در صورتى با وظیفه نبوت سازگار نمى باشد که طولانى باشد، اما براى یک مدت کوتاه، مدتى که پیامبر مى تواند در آن مدت از قوم و جمعیت خود غایب گردد، و به عبادت خدا بپردازد مانعى نخواهد داشت.
به علاوه در همین مدت او مى توانست با ایماء و اشاره مطالب لازم را به اطلاع آنها برساند و یا با تلاوت آیات پروردگار، که ذکر خدا محسوب مى شد، حقایق را به آنها تفهیم کند و اتفاقاً همین کار را کرد و با اشاره، مردم را به ذکر خداوند هدایت نمود!
📚۱ ـ این احتمال نیز وجود دارد که چون ذکر توجه درونى است و ورد جنبه لسانى دارد، در اینجا مأمور به توجه و یاد خدا در دل بوده باشد.
۲ ـ تفسیر کبیر ، جلد ۸، صفحه ۴۱، ذیل آیه ـ بحر المحیط ، ذیل آیه.
۳ ـ المُصْحَفُ الْمُفَسَّر ، نوشته فرید وجدى ، ذیل آیه مورد بحث.
#تفسیرسورهآلعمران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 وَ لَقَد خَلَقنَا الاِنسانَ ...
✳️ مقطعی بسیار بسیار جان نواز و دلنشین با اجرای آرامش بخش و ملکوتی استاد #عبدالباسط عبدالصمد
🔹 بخشی از سوره #قاف
@mahdaviyt_313yar
4_5810041125905368615.mp3
2.59M
🖤 #غریب_امام_صادق_ع
🎤 #حاج_مهدی_رسولی
بسیار سوزناک
🏴 شهادت امام صادق علیه السلام
تسلیت باد
@mahdaviyt_313yar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرفهایِ #شہید_احمد_مشلب پیرامونِ حجاب :)🌱
+ توصیه به خواهران !
@mahdaviyt_313yar
🔹نخستین ادبِ ایثار، اخلاص است. زیبایی و ارزشمندی ایثار در صورتی است که این کار سترگ در راستای خشنودی خدای بزرگ و خالصانه انجام گیرد🌷
🔹دومین ادب ایثار، علاقه مندی به چیزی است که ایثار می شود🌷
Ali_Fani_Dar_Madine_1397-4-16-19-22.mp3
2.72M
◾️در مدینه
به مناسبت شهادت حضرت #امام_صادق علیه السلام
🎤 علی فانی
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘ 📚نهج البلاغه/حکمت ۴۸ 🍃رازداری و پیروزی(اخلاقی،سیاسی) ✨ وَ قَالَ ( عليه السلام ) : الظَّفَرُ بِ
✨
✅شرح حکمت ۴۸
( مکارم شیرازی)
راه پيروزى:
امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه و پرمایه در سه جمله کوتاه رمز پیروزى را در کارها بیان مى کند. نخست مى فرماید: «پیروزى در گرو تدبیر است»;
(الظَّفَرُ بِالْحَزْمِ).
«حَزْم» که به معناى دوراندیشى و مطالعه عواقبِ کار است، یکى از مهم ترین عوامل پیروزى است، زیرا افراد سطحى نگر که گرفتار روزمرّگى هستند در برابر حوادث پیش بینى نشده به زودى به زانو در مى آیند و رشته کار از دستشان بیرون مى رود و شکست مى خورند.
در حدیث دیگرى در غررالحکم امام مى فرماید: «مَنْ أخَذَ بِالْحَزْمِ اسْتَظْهَرَ وَمَنْ أضاعَ الْحَزْمَ تَهَوَّرَ; کسى که حزم و دوراندیشى بر گیرد پیروز مى گردد و کسى که آن را ضایع کند به هلاکت مى افتد».(1)
سپس امام(علیه السلام) در جمله دوم مى فرماید: «حزم و دوراندیشى در گرو به کار گرفتن فکر است»; (وَ الْحَزْمُ بِإِجَالَةِ الرَّأْیِ).
«اجالة» به معناى جولان دادن و «رأى» به معناى فکر است و منظور از جولان دادن فکر این است که انسان همچون اسب سوارى که در تمام اطراف میدان نبرد، قبل از شروع گردش مى کند تا از نقاط ضعف و قوت با خبر شود، باید در مسائل مهم نیز چنین کند و تمام جوانب یک مسئله را از خوب و بد بدون اغماض بررسى کند تا بتواند تصمیم صحیح بگیرد.
شخصى به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) عرض کرد: اى رسول خدا! به من سفارشى کن. فرمود: اگر بگویم مى پذیرى؟ عرض کرد: آرى! پیامبر این جمله را سه بار تکرار کرد و در هر سه بار آن مرد گفت: آرى اى رسول خدا! پیامبر فرمود: «فَإِنِّی أُوصِیکَ إِذَا أَنْتَ هَمَمْتَ بِأَمْر فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ فَإِنْ یَکُ رُشْداً فَامْضِهِ وَ إِنْ یَکُ غَیّاً فَانْتَهِ عَنْهُ; من به تو سفارش مى کنم هنگامى که تصمیم بر انجام کارى گرفتى در عاقبت آن بیندیش اگر کار صحیحى بود انجام ده و اگر گمراهى بود از آن خوددارى کن».(2)
به یقین حزم و دوراندیشى ایجاب مى کند که انسان افزون بر استفاده از فکر خویش، از افکار دیگران نیز بهره بگیرد، همان گونه که در حدیثى از امام باقر(علیه السلام)مى خوانیم که فرمود: «از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پرسیدند حزم و دوراندیشى چیست؟ فرمود: مشورت با صاحب نظران و پیروى از آنها».(3)
گاه براى رسیدن به پیروزى باید از نقشه پیچیده و مختلفى استفاده کرد که آگاهى دشمن بر آن سبب نابود شدن وى است، از این رو امام(علیه السلام) در سومین و آخرین جمله حکمت آمیز فوق مى فرماید: «تفکر صحیح در گرو نگه دارى اسرار است»; (وَ الرَّأْیُ بِتَحْصِینِ الاَْسْرَارِ).
در حدیث دیگرى که از امام(علیه السلام) در غررالحکم نقل شده مى خوانیم: «سِرُّکَ أسیرُکَ فَانْ أفْشَیْتَهُ صِرْتَ أسیرَهُ;
راز تو اسیر توست; اما اگر آن را افشا کردى تو اسیر آن مى شوى».(4)
در حدیث دیگرى از امام جواد(علیه السلام) آمده است: «إِظْهَارُ الشَّیْءِ قَبْلَ أَنْ یُسْتَحْکَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ; اظهار کردن چیزى (سرى از اسرار) پیش از آنکه مستحکم شود و به نتیجه برسد موجب فساد آن است».(5)
از بعضى روایات معصومین استفاده مى شود که اسرارتان را حتى به همه دوستان هم نگویید، زیرا احتمال تغییر حالت در آنان وجود دارد. امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «لاَ تُطْلِعْ صَدِیقَکَ مِنْ سِرِّکَ إِلاَّ عَلَى مَا لَوِ اطَّلَعَ عَلَیْهِ عَدُوُّکَ لَمْ یَضُرَّکَ فَإِنَّ الصَّدِیقَ قَدْ یَکُونُ عَدُوَّکَ یَوْماً مَا; اسرارت را حتى به دوستت مگو مگر در آنجا که اگر دشمن تو بر آن سر آگاه شود ضررى به تو نمى رساند، زیرا دوست ممکن است روزى به صورت دشمن درآید».(6)
گفتنى است که انسان گاهى سر خود را براى دوست مطمئنى بیان مى کند غافل از آنکه آن دوست نیز ممکن است دوست مطمئن دیگرى داشته باشد و سومى نیز به همین صورت، ناگاه متوجه مى شود که اسرارش همه جا بر سر زبان هاست.
از این رو شاعر پرمایه، سعدى شیرازى مى گوید:
به دوست گرچه عزیز است راز دل مگشاى
که دوست نیز بگوید به دوستان عزیز!(7)
📚پی نوشت:
(1). غررالحکم، ص 457، ح 10870.
(2). کافى، ج 8، ص 149، ح 130.
(3). بحارالانوار، ح 72، ص 100، ح 16.
(4). غررالحکم، ص 320، ح 7415.
(5). بحارالانوار، ج 72، ص 71، ح 13.
(6). همان، ج 71، ص 177، ح 15.
(7). سند گفتار حکیمانه: صاحب کتاب نهایة الارب (شهاب الدین نویرى) این کلام حکمت آمیز را با تفاوت هایى ذکر کرده مى گوید: على (رضى الله عنه) فرمود: «الظَفَرُ بِالْحَزْمِ وَالْحَزْمُ بِأصالَةِ الرَّأىِ وَالرَّأىُ بِتَحْصینِ السِّرِ» این تفاوت آشکار نشان مى دهد که او این کلام را از نهج البلاغه نگرفته بلکه از منبع دیگرى اخذ نموده است. (مصادر نهج البلاغه، ج4، ص 47). در کتاب تمام نهج البلاغه، این جمله حکمت آمیز در ضمن نامه امام به فرزندش امام حسن مجتبى(علیه السلام) نقل شده است. (تمام نهج البلاغه، ص 972).
#شرححکمتهاینهجالبلاغه
💢 سه گروه مخالفظهور
1️⃣ گروه اول از مخالفان ظهور، آدمهای پستهمت و خودخواهی هستند که دنبال آبادی همۀ جهان نیستند.
2️⃣ طبق روایت، ظهور وقتی خواهد بود که نظریات مدعی ادارۀ زندگی بشر به بن بست رسیده باشند و بشر از انواع نظامهای حکومتی غیر ولایی مأیوس شده باشد. گروه دوم مخالفین ظهور آنهایی هستند که امید دارند غرب و شرق عالم راهی برای سعادت بشر باز کنند. در واقع، غربزدهها مخالف ظهورند! اینها دنبال جامعۀ مدنی غربی هستند نه جامعۀ مهدوی! مدینۀ #فاضله اینها جوامع اروپایی و آمریکایی است که رذلترین انسانها بر آنها حکومت میکنند. اینها رشد و سعادت را در آنجا میدانند، و لذا دنبال ظهور مهدی فاطمه نیستند.
3️⃣ سومین گروه مخالفین ظهور، مسئولانی هستند که نانشان فعلاً در روغن است و دوست دارند اول نان خودشان در روغن باشد و بعد خدمت کنند؛ اینها بهدرد امام زمان نمیخورند و طبیعتاً اینها برای فرج هم دعا نمیکنند! چون حضرت به #دولتمردانش سخت میگیرد و به آنها جز نان خشک و لباس خشن نخواهد داد! (إِلَّا أَکْلُ الْجَشِبِ وَ لُبْسُ الْخَشِن؛ دعوات راوندی/296) و مسئولانی که اول دنبال نان خودشان هستند را دور خواهد انداخت.
استاد پناهیان
@mahdaviyt_313yar