eitaa logo
نسیم عرفان
2.7هزار دنبال‌کننده
20 عکس
2 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۶۸ (۲) (۱۴۰۱/۷/۱۶ ۱۱ربیع‌الاول/ شنبه) 🔴 بخش اول ✅ از
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم ✅ حضرت استاد بر معرفت رب و معرفت نفس تأکید می‌کردند. این دو تعامل‌ساز است. ایشان می‌فرمود: اینها را باید بهتر دانست و خوش‌تر دریافت و بعد بهتر عمل کرد. این پایۀ کار است. همین اندیشه در مراحل نهایی خیلی اثرگذار است. یعنی برای کسانی که می‌خواهند به مراحل نهایی برسند و تجلی ذاتی داشته باشند، این طرح خیلی اثرگذار است. برخی می‌گویند: اینها چیست؛ باید اینها را کنار گذاشت و رفت به سراغ تجلی ذاتی. برای این دسته افراد تجلی ذاتی واضح نشده است؛ حتی تعامل هم که می‌کنند نمی‌دانند تجلی ذاتی نیست. 🔵 سامان‌دهی به لحاظ اندیشه ✅ علامه طباطبایی رساله‌الولایه را برای سلوک نوشت. ابتدا توضیح می‌دهند که فلسفۀ سلوک چیست و چرا باید رفت و چگونه باید رفت. ایشان از تجلی و وحدت شخصیه شروع کرده و بعد مراتب تقرب و سلوک و تجلی را مطرح کرده‌اند. این سامان‌دهی به لحاظ اندیشه است. ✅ علامه طباطبایی برای برخی رساله نور الوحده را درس گفته است. شاگردان به ایشان گفتند (این کار) چه لزومی دارد؟ علامه فرمودند: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصّالِحُ يَرْفَعُهُ»(فاطر، آیۀ ۱۰). اعتقاد پاک است که بالا می‌رود. این نحوی که علامه برای سلوک استفاده کرده است، خیلی ارزشمند و زیبا است. 🔵 نورِ پیشران ✅ علامه در سوره حدید که صحبت نور در جلو برای مؤمنان است و نور در سمت راست، می‌فرمود: نور در جلو علم و معرفت است و نور دست راست، عمل است. این نور علم و اعتقاد است که راه را باز می‌کند و شفاف می‌کند. اما نور دست راست کمک می‌کند نور جلو را. نور در جلو، نور پیشران است. 🔵 جهان‌بینیِ سبدی ✅ شیخ اشراق در یک بحثی توضیح می‌دهد طاوس‌هایی در بوستان بودند؛ پادشاهی یکی از آنها را در یک سلّه قرار داد و در سبد قرار گذاشت. یک سوراخی گذاشتند که از آن ارزن و آب می‌ریختند. این طاوس زندانی تا جایی پیش رفت که می‌گفت: غیر از این سلّه و این زنبیل، همه‌اش کفر است و هیچ چیزی غیر از این نیست. این اندیشه تعاملی را ایجاد می‌کند که همۀ هستی را درون همین سبد ببیند. گهگاهی نسیمی که از آن سوراخ می‌آمد یاد آن باغ و بوستان می‌افتاد و احساس می‌کرد ورای سبد هم چیزی هست. ✅ اگر کسی بگوید فقط دنیا هست و لاغیر، خدمت کنیم و انفاق کنیم، منطق پشت صحنه‌اش چیست؟ بالاخره باید در همین دنیا انصاف و وجدان داشت. این طرح او را در حد همین دنیا نگه می‌دارد. انفاق می‌کند، ولی او از این دنیا بالاتر نمی‌رود. آن اعتقاد و منطق عمل است که او را بالا می‌برد یا همین پایین نگه می‌دارد. اما اگر بگوید ورائی هست و خدایی هست و قیامتی هست، چگونه رفتار می‌کند؟ کار می‌کنم برای خدا؛ کار می‌کنم برای ابد خودم. این یک سطح دیگری است. اینجا بحث از حرف‌شنیدن و معارف است. 🔵 ما هیچیم؛ هر چه هست اوست ✅ حقیقت و معارف نوع نگاه و تعامل ما را رقم می‌زند. و عمق تعامل ما را تغییر می‌دهد. سطح کار ما را تغییر می‌دهد. اگر کسی این‌گونه نگاه کند، نور پیشران چیست؟ خدای ورای دنیا. اگر رسیدید به خدا، ببینید با شما چه می‌کند؟ اگر کسی بداند که خدایی هست و ما عین فقر به اوییم، در او تعاملی عجیب ایجاد می‌کند. تمام همتش می‌شود او و جلب رضایت او. به تعبیر حضرت امام رحمت‌الله‌علیه ما هیچیم؛ هر چه هست اوست». هر چه توحید و معرفت قوی‌تر شود، نور پیشران قوی‌تر می‌شود و شما را به مقصد نزدیک‌تر می‌کند و تعامل هم قوی‌تر می‌شود. 🔵 من صِفرم! ✅ برخی از بزرگان می‌گویند: شما معرفتتان را نسبت به امام زیاد کنید، بعد از مدتی می‌فهمید چه کاری کرده‌اید؟ چه کوتاهی‌ای کرده‌اید؟ و چه نکرده‌اید؟ چرا؟ چون معرفت شما نسبت به حجت خدا زیاد شده است. برخی در باب امامان معصوم حرفی دارند؛ چون عمقی را فهمیده‌اند، خودش را با همه آنچه که احساس می‌کند از همه سَر است، خودش را نسبت به اهل بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین صِفر می‌داند. هر چقدر هم از جهت علمی و معنوی و اخلاقی قوی شود، خودش را نسبت به آنها صفر می‌داند و بلکه ما شعبه‌ای از آنها هستیم. اگر کسی این را بداند، ببیند زیارتش چگونه می‌شود. حالت محوی پیدا می‌کند. اما اینکه حجت خدا کیست اگر بخواهیم بگوییم بصیرت و پیشران و نورِ کار است. بعضی‌ها روی این بصیرت می‌گویند: برو بیاب. این خوب است، اما بهتر این است بِدان و برو و بیاب. اگر بدانیم، خیلی بهتر می‌شود سلوک کرد. لذا حضرت استاد روی این تأکید می‌کرد و معرفت را نور پیشران می‌دانست. ✅ حضرت استاد تأکید می‌کردند باید حرف شنید. گاهی به شاگردی دستوری می‌دادند و آن شاگرد خللی داشت و دستور را خوب اجرا نکرده بود؛ حضرت استاد می‌فرمود: خوب است که درس ما می‌آیی و چیزهایی می‌گویم که بهتر بفهمی. با این وضعیت که نمی‌شود کار روحی کرد. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم ✅ حضرت استاد بر معرفت رب و معرفت نفس تأکید می‌کردند. این دو تعامل‌ساز اس
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش سوم 🔵 نتیجه علم ✅ ما توجه داشته باشیم که یک علم داریم با قیل‌وقال‌هایش و یک نتیجۀ علم و حاصل علم داریم. اینکه گفتند نور پیشرانِ کار و فهم است، از راه علم و معرفت بود؛ معرفت حقیقی. در علوم قیل‌وقال زیاد است، ولی یادتان باشد، در کار علمی ما بعد از مدتی به نتیجه و حاصلِ علم می‌رسیم که خیلی ارزشمند است. حضرت استاد روی این تأکید می‌کرد. کار علمی بدون حصر و زواید وجود ندارد؛ اقوالی هست؛ اشکال و جواب هست، ولی بعد از اینکه رسیدی و ادامه دادی، به نتیجۀ علم می‌رسی. این نتیجه علم خیلی خوب است و کمک می‌کند در مرحله عمل. شما چند سال اصالت وجود می‌خوانی، ولی آخرش چه شد؟ بعد از این قیل‌وقال‌ها به نتیجۀ علم می‌رسید. نتیجۀ علم برای کسانی که کار علمی خوب کرده‌اند، خیلی شفاف و واضح است. نتیجه علمی که برآمده از کار علمی باشد، خیلی شفاف است. ✅ حضرت استاد برای عده‌ای می‌فرمود: این کار را بکنید تا برسید. مثل همان دستور «لا اله الا الله»ای که از حضرت علامه طباطبایی گرفتند و بعد ایشان فرمود: کدام خدا؟ و حضرت استاد در پاسخ فرمود: خدایی که همه جا هست و از خلق جدا نیست. یعنی، حاصل علم راجع به خداوند چیست، تو بر اساس آن عمل کن. حاصل علم، یعنی سر بلند کنید و ببینید که چه شده است. ایشان حاصل علم را خیلی تأکید داشت و گاهی این حاصل علم را به غیرطلاب هم می‌گفت. حاصل علمی که به ما تصویر هم بدهد و بر اساس آن تصویر سیر کنیم. حتی افرادی که معمولاً در کار علمی نبودند، تلاش می‌کرد که کار علمی کنند. بلکه برایشان درس می‌گذاشت و اینها را بالا می‌آورد. بنده‌خدایی در آمل تعمیرکار دوچرخه بود. حضرت استاد ایشان را به جاهای خوبی رساند. حتی گاهی نتیجه علم را با بیانی تکرار می‌کرد، مثلاً نتیجۀ اتحاد عقل و عاقل و معقول را به گونه‌ای تکرار می‌کرد که جزء جان ما شود. 🔵 تنظیمِ بصیرت ✅ علم و معرفت دریچۀ حقیقت است؛ باید دانست و در عمل از آن بهره برد. خودشناسی زمینۀ خودسازی است. در شریعت مسئله قرب وریدی مطرح است. کسی که این مسئله برایش حل شده باشد، نمازش چگونه می‌شود؟ خدایش کجا است؟ خدایی که همه جا هست؛ هیچ جا خالی از او نیست «هُوَ الَّذِي فِي السّمَاءِ إِلَٰهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَٰهٌ»(زخرف، آیۀ ۸۴). عملی که با این اندیشه و نور پیشران می‌آید، عمل جور دیگری است. هزار بار با اندیشه قرب وریدی سجده کنی، به گونه‌ای است و اگر هزار بار با این اندیشه که خدایی هست و جدا است سجده کنی، این اعمال نتیجه‌اش فرق می‌کند. بیشترین بیانات قرآنی در باب خدا است یا چیز دیگر؟ قرآن با این کار، اندیشه و فکر و بصیرت را تنظیم می‌کند. حضرت استاد می‌فرمود: باید تنظیم بصیرت صورت بگیرد و بعد دست به کار شد. 🔵 بصیرت‌افزایی با علم حصولی ✅ ما در بحث وجود ذهنی توضیح دادیم که حتی علم حصولی چگونه بصیرت می‌آورد و ما را به واقعِ ندیده وصل می‌کند تا بر اساس آن تعامل کنیم. 🔵 نقشه راه ✅ تعبیر دیگری که ایشان می‌فرمود: علم دریچه حقیقت است و نقشه راه است. نقشه راه چیست؟ یعنی کجا باید بروید و چه مراحلی دارید و چی هستید و کجا مطرح است و آنجا کجاست و چه مراحلی دارید. ابتدا باید اینها را بدانید. 🔵 فاصله ما با خدا به اندازه یک آه است ✅ اگر حرف آخر در باب توحید را بدانید، می‌دانید که الان وصل هستیم و نیستیم. در قرب وریدی، حضرت حق از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است؛ خداوند از ما به میت نزدیک‌تر است. فاصله ما با خدا به اندازه یک آه است. چطور اینقدر فاصله کم داریم، پس چرا اینقدر دوریم؟ این نقشه راه برای بعضی‌ها وضوح ندارد؛ لذا در وسط راه گم می‌شوند. به هر نوع از بصیرت و علم توجه می‌شود، باید روشن باشد که کدام بخش از مسیر را روشن می‌کند. 🔵 راه مقابله با مشکل‌آفرینیِ شیطان ✅ بعضی از مشکلات سلوکی به این خاطر است که مسئله برای ما خوب حل نشده است؛ شیطان رخنه می‌کند و مزاحمت ایجاد می‌کند. تا جدی می‌شود و دور می‌گیرد، یک دفعه مسایلی پیش می‌آورد. ولی اگر کار علمی کرده باشد، می‌داند که باید چگونه رفتار کند. اینکه شیطان بر صراط نشسته است، برای اهلش معنا دارد. چون کسانی که از صراط رد شده‌اند که هیچ؛ آنها که می‌خواهند رد شوند، برای آنها مشغله درست می‌کند. بنده‌خدایی می‌گفت: من این را تجربه کرده‌ام که هر وقت اوج گرفتم، شیطان یک کاری می‌کند که دعوایی بین من و خانمم ایجاد کند. راه مقابله با مشکل‌آفرینیِ شیطان، علم است و با وجود علم مسئله حل می‌شود. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۶۹ (۳) (۱۴۰۱/۷/۲۳ ۱۸ربیع‌الاول/ شنبه) 🔴 بخش اول 🔵 مبانی سلوکی علامه حسن‌زاده آملی ✅ در عرفان در وادی عمل درباره مکتب سلوکی حضرت استاد حسن‌زاده آملی رحمت‌‌الله‌علیه صحبت می‌کنیم. ابتدا دستورالعمل سلوکی ایشان را بیان کردیم. راه و رسم سلوکِ ایشان را که برای عموم فرهیختگان و عموم طلاب بیان کرده بودند، توضیح دادیم. از اواخر سال گذشته، به اصول و مبانی سلوکی حضرت استاد پرداختیم. بنیاد این دستورالعمل‌ها چیست؟ این نوع سؤال معمولاً برای دستیابی به پشت‌صحنه‌های دستورالعمل‌های سلوکی است که خیلی کمک می‌کند تا انسان مطالب را بیابد. شریعت‌محوری و عرفان سازگار با زندگی اجتماعی و عقلانیت سلوکی را در سال گذشته بیان کردیم. ✅ چهارمین مبنای ایشان تأکید بر علم و حرف‌شنیدن و معرفت نفس و عرفان نظری است. شیوه سلوکی حضرت استاد یک شیوه خاصی بود. با اینکه کارهای ایشان زیاد بود، در عین حال نمی‌توانست همه‌جانبه متکفل همه شود. ایشان ابتدا بنایشان این نبود که خیلی در فضای سلوکی بروز کنند. گرچه این اواخر این‌گونه نبود و بنایشان بر این شد که دستگیری بیشتری نسبت به افراد داشته باشند. ایشان معتقد بود باید حرف شنید. در این زمینه باید موقعی ورود کرد که حقایق درست شود. 🔵 ۴. تأکید بر حرف‌شنیدن زیاد ✅ نحوۀ وجود انسان شعوری‌ارادی است. علم دریچۀ حقیقت است. علم ما را از ابهام خارج می‌کند و نورِ پیشِ روی ما است و از طرفی باعث می‌شود که درک موقعیت کنیم. اینها را در جلسه قبل توضیح دادیم. یکی از فواید حرف‌شنیدن این است که در موقع عمل کمتر شبهۀ نظری پیش می‌آید. شبهه عملی عمدتاً موجب گناه می‌شود که عزم را می‌گیرد یا دل همراه ندارد. آنها پابرجا است. اما در کار سلوک که گه‌گاهی خوب دارد گُر می‌گیرد و به عمق می‌رسد، یک دفعه شیطان می‌آید و شبهه‌های علمی پیش می‌آورد. اما اگر کسی مسیر علمی را درست طی کرده باشد، شبهه علمی ندارد. مسئله واضح است؛ فقط باید در عمل اجرا کند. این افراد کمتر دچار شبهه علمی می‌شوند. 🔵 نشسته بر سر صراط ✅ شیطان می‌گوید من سر صراط نشسته‌ام. کسانی که کار سلوکی کرده‌اند می‌گویند ما دیده‌ایم که چگونه شیطان بر سر صراط نشسته است. تا انسان دارد خوب گُر می‌گیرد، شیطان یک خللی در کارش ایجاد می‌کند و شخص را دچار شبهه علمی می‌کند. کسی که مسیر علمی را طی کرده و در عمل هم قوی است، او دچار هیچ گونه شبهه‌ای نمی‌شود، بلکه شیطان از بیرون کاری می‌کند. شیاطین همیشه درکارند. حتی در میادین سیاسی هم شیاطین به جد کار می‌کنند. شیاطین در پشت‌صحنه‌های سیاسی، از لحاظ باطنی، دل‌ها را عجیب می‌لغزانند و می‌لرزانند. اینکه شیاطین در حرکات سیاسی با دل‌ها چه می‌کنند، در قرآن آمده است. کسی که کار علمی کرده است مسئله برایش واضح است و می‌داند چه کند؛ فقط باید دست به کار شود و برای خودش برنامه داشته باشد. چنین کسی از این مرحله می‌گذرد و نوعاً در زحمت نمی‌افتد. برخی در حال ذکرند و در ذکر شیطان با آنها چه می‌کند؟ از این موارد زیاد داریم. انسان باید یک دور بحث شیطان را در کار سلوکی ببیند و بشنود و بداند جنس کار شیطان چگونه است. معمولاً از چه راهی وارد می‌شود. مشکل کجا است. برادران یوسف اگر در درون زمینه‌ای نداشتند، شیطان نمی‌توانست کاری کند. همان‌طورکه بحث نفس اماره را انجام دادیم، باید یک دور بحث شیطان هم از منظر سلوکی کار شود. 🔵 تأثیر معارف بر کار روحی و سلوک ✅ نوعاً آنچه از معارف شنیده‌اید، شرح ذکرند و اِعمال‌اند یا کمک می‌کند به شیوۀ اِعمال. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۶۹ (۳) (۱۴۰۱/۷/۲۳ ۱۸ربیع‌الاول/ شنبه) 🔴 بخش اول 🔵 مبا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم 🔵 شرح ذکر ✅ ۱. مباحث علمی معرفتی، شرح حقایق و معارف دینی هستند. برای کسانی که می‌خواهند در کارهای روحی و معنوی ورود کنند، شنیدن حقایق و معارف، شرح کار است که چگونه باید ورود کنند. اینکه ذکری دارند، باید بدانند که اینها چگونه‌ است و آن را پیاده کنند. لذا شرح ذکر می‌شود، وقتی که می‌خواهند آن ذکر را به جان برسانند. ما هر گونه که دریافتیم، اگر درست دریافتیم، آن ذکری که می‌گوییم در جان اثر می‌گذارد. شرح ذکر است و شیوه اعمال است. مثلاً وقتی می‌گویم «یاالله» چه می‌گویم و چه معنایی مورد نظرم است. باید بدانیم تا بتوانیم اِعمال کنیم. من «یا الله» که می‌گویم، می‌خواهم آن را به تعامل وجودی تبدیل کنم؛ یعنی اینکه من مستقیماً با حضرت حق تعامل کرده باشم و با حق نشسته باشم و حق را ببینم و در حق محو شوم. باید بدانم چه خبر است تا بتوانم اِعمال کنم. لذا اینها شرح ذکر است و شیوۀ اِعمال است برای کسانی که این راه را بلدند. 🔵 شیوه اِعمال ✅ ۲. بحث‌های معرفت نفس و نفس، جزء شیوه‌های اِعمال است. باید بدانیم تا اعمال کنیم. لذا دانستن اینها خیلی مفید است. البته به شرط اینکه درگیر این الفاظ و اصطلاحات نشویم. از دل این معارف، به لطافت برسیم. نه اینکه تبدیل به إنانیت شود. اگر حقیقت عالَم این‌گونه است، با آن تعامل کن. لذا معتقدم آنچه از مباحث معارفی می‌شنویم، شیوه اعمال و شرح ذکر است و این خیلی کمک می‌کند. چرا می‌گویید این را کنار بگذاریم؟ این معارف هم بصیرت افزا و هم شیوه اِعمال و هم شرح ذکر است و هم از شبهه جلوگیری می‌کند. 🔵 میان‌بر ✅ ۳. تأثیر سوم معارف بر کار روحی و سلوک این است که راه میان‌بر است. سنت معقول ما بعد از صدرا چقدر عارف پرورش داده است. در محیط علمی این اتفاق روی داده است. (در محیطی که مملو از بگومگوها است). خصیصۀ علم خضوع است. چون حقیقت فهمیده شده است، می‌فهمد اینهایی که داریم، هر چقدر است، در برابر حجت خدا هیچ است. اینهایی هم که داریم، از خودمان نیست، همه از خدا است. اگر این‌گونه است، چرا تکبر کنیم. اگر این‌گونه بداند، هیچ وقت علم به تکبر و انانیت تبدیل نمی‌شود. متأسفانه در کار علمی، خیلی‌ها گرفتار می‌شوند. برخی یک وقت سر بلند می‌کنند و می‌بینند هیچ ندارند. آنکه بهره می‌برد، عالمی است که کار عقلی می‌کند و آن را در مسیر عبودیت استفاده می‌کند. ✅ علم راه میان‌بر است. بعضی افرادی را می‌برند، باید از این راه به آنجا و از آنجا به جای دیگر و... اگر کسی باشد که بدون کار علمی سلوک می‌کند، گاهی ممکن است که او در وسط راه بماند. حتی استاد هم او را ذره‌ذره ببرد، باز آن‌گونه که باید باشد، نمی‌شود. تنها یک مورد هست و آن کسی که مناسبت ذاتیه جدی دارد که از همان ابتدا در ملکوت است. این برای همگان نیست، بلکه برای عده خاصی است و دلایل خاصی دارد. اگر همین‌ها هم مسیر علمی را طی کنند، برایشان بسیار مفید خواهد بود. اما عموم که مناسبت ذاتیه ندارند، گاهی بیست سال یک جا ایستاده‌اند و به هیچ کجا نرسیده‌اند. یعنی آنی که باید بشود نشده است. اما اگر کسی کار علمی کند، راه‌های میان‌بر را هم یاد می‌گیرد. درست مثل اینکه من می‌خواهم بروم به حرم، فقط یک راه را بلد باشم. اما کسی هم هست که می‌داند پنج راه هست و یکی از آنها خیلی نزدیک است. ✅ در فضای سلوکی هم راه‌های میان‌بری هست که مثلاً زودتر و بدون طی تجلی افعالی و صفاتی، به تجلی ذاتی برسند. بیشتر آقایان می‌گویند نمی‌شود. اما آیا می‌شود راه میان‌بر را طی کرد؟ بله می‌شود. باید اهلش باشد. گرچه رسیدن به آن نهایت، اگر توجهات و تحلیل‌های علمی نباشد، به سادگی نمی‌توان به آن مغز رسید. اما اگر کسی کار علمی کرده باشد، در نهایت با چند تنبه می‌تواند به آن عمق برسد. کار علمی، میان‌بر است و خیلی از راه‌های ناپیموده شده، می‌تواند برسد. راه‌های میان‌بر خیلی کمک می‌کند برای انتقال و قانع‌نشدن به کم. یعنی بدان کجا هستم؛ تا کجا باید بروم؛ تا کجا نرفتم. برخی تا به لبه عالم عقل می‌رسند، همان را کافی می‌دانند و به مراحل بعد منتقل نمی‌شوند. ولی این‌گونه نیست. بعضی‌ها نمی‌دانند عالم عقل با عالم اله فرق دارد. عالم اله هم برای خودش عمقی دارد. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم 🔵 شرح ذکر ✅ ۱. مباحث علمی معرفتی، شرح حقایق و معارف دینی هستند. برای کسانی که
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش سوم 🔵 تلنگر عرفانی ✅ اینکه حضرت استاد تأکید می‌کردند بر تحصیل معرفت و علم، در همین راستا آیت‌الله شاه‌آبادی استاد امام خمینی می‌فرمود: کسانی که عرفان نظری خوانده‌اند درست مثل کسانی هستند که در یک حباب شیشه‌ای در دل دریا هستند، کافی است که یک تلنگر بزنند و آن حباب شیشه‌ای را بشکنند و به دریا وصل شوند. این تعبیر دقیقی است. البته در این شیوه باید به دنبال حاصل علم باشید و آن را سر سفره بیاورید. تأکید بر تحصیل و اِعمال آن در سیره حضرت استاد، خیلی جدی بود و اجرا شد. پس نتیجه این می‌شود که عرفان حضرت استاد از دل حکمت و حقایق معرفتی بود که ایشان مطرح می‌کرد. و البته تکینک‌هایی در فضای سلوک هم داشتند که اشاره‌ای به آن خواهیم کرد. این پایۀ کار ایشان بود. 🔵 سفره علمی ✅ هستند کسانی که خودشان قوی بودند و از جهت علمی هم قوی بودند، ولی شاگردان علمی قوی نصیبشان نشد، لذا ناچار شدند آنها را از ابتدا ذره‌ذره بالا ببرند و گاه آنها را به سمت کار علمی هم می‌کشاندند، در عین حال آنی که باید می‌شد نمی‌شد. اما کسانی مثل حضرت استاد، خودشان سفره علمی هم پهن می‌کردند و از نظر معرفتی بالا می‌آوردند و در عین حال در این زمینه دستگیری هم می‌کردند. عمده تأکید ایشان در فضای معرفت، تأکید بر معرفت نفس و معرفت رب بود. از یک جهت هم بوعلی و شیخ اشراق و صدرا و ... را کار می‌کردند، ولی در عین حال، آنچه وزنه کار بود و تمرکز می‌کردند، معرفت نفس و معرفت رب بود. 🔵 معرفت نفس ✅ کتاب‌هایی که حضرت استاد در معرفت نفس نوشته‌اند: معرفت نفس؛ صد کلمه؛ انسان در عرف عرفان؛ اتحاد عاقل و معقول؛ عیون مسائل نفس؛ آغاز و انجام؛ گنجینه گوهر روان. در بعضی آثار برخی از این اصول را جدا کرده‌اند که در عرفان و فضای سلوکی به کار می‌آید و اگر بدانی، می‌توانی دست به کار شوید؛ مانند فصل چهارم از کتاب انسان در عرف عرفان. صد کلمه ایشان هم همین‌گونه است. یعنی خلاصه و عصارۀ مباحث ایشان است. مباحث مفصل در عیون مسائل نفس آمده است. ایشان این سبک را اِعمال می‌کرد و در درس‌ها مکرر می‌گفت. ولی ما می‌دیدیم حاصل عملی هم دارد و توجه به عمل هم می‌داد. در آمل هم عمدتاً همین کتاب‌ها را درس می‌داد. مثل معرفت نفس. ✅ ایشان در معرفت نفس، یک بخش درباره انسان توضیح می‌داد و توضیح می‌داد که حقیقت انسان چیست. حقیقت انسان آن روح خداوندی و روح مجرد است. از آنجا شروع می‌کرد. بعد انواع تجرد را توضیح می‌داد: برزخی، و عقلانی. اطوار وجودی انسان را توضیح می‌داد. حقیقت واحده از عرش تا فرش را توضیح می‌داد که با اینها انسان یک شناختی نسبت به حقیقت خودش پیدا می‌کرد. این حقیقت واحده از عرش تا فرش نکات نابی دارد. قوه خیال و صورت‌گری آن را بیان می‌کرد که جُبِلَت لِلمُحاکاة. و همچنین مراتب ادراکی را شرح می‌داد: حسی، خیالی، عقلی، روحی، قلبی. حقیقت مرگ چیست؟ همین که بفهمیم حقیقت ما روح ما است، اولین نتیجۀ آن این است که بدن دیگر برای ما مهم نیست. نمی‌گویم بدن نیست، بدن مرتبۀ نازلۀ نفس است. نباید به بدن جفا کنیم؛ باید به آن هم برسیم. اما این‌طور نباشد که تمام همت ما این باشد که در حد بدن بمانیم. حتی بعضی از شاگردان ایشان که در آمل بودند و ساواک اینها را گرفته بود، می‌گفتند: شما هرچه بکنید با بدن ما می‌کنید، با روح ما نمی توانید کاری کنید. از جمله کسانی بودند که سلوک داشتند و اهل مکاشفه هم بودند. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش سوم 🔵 تلنگر عرفانی ✅ اینکه حضرت استاد تأکید می‌کردند بر تحصیل معرفت و علم، در همین
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش چهارم 🔵 کمال انسان ✅ این را توضیح می‌دادند. انسان چگونه به کمال می‌رسد؟ اتحاد عاقل و معقول و اتحاد عمل و عامل را توضیح می‌دادند. این کتاب را هم در آمل برای عده‌ای خاص گفته بود. بعضی‌ها می‌گفتند چرا اینها را مفصل می‌گویید؟ چون شفاف می‌کرد. شاگردان می‌گفتند: ما به‌خوبی می‌دیدیم که با عملمان چه می‌کنیم و خودمان را چگونه شکوفا می‌کنیم و می‌بینیم که عملمان با ما چه می‌کند. ✅ علم و عمل انسان‌سازند. حقیقت انسان را این دو می‌سازند و در این زمینه مکرر در کلاس‌ها اینها را تکرار می‌کرد و شاگردان را به اینجا می‌کشاند که انسان در تک‌تکِ نیات و اَعمال و خطوراتش چه باید بکند. تک‌تک نیات و اندیشه‌ها و... با انسان چه می‌کند؟ و ایشان می‌فرمود: ما سر این سفره نشسته‌ایم. همه‌اش هم برآمده از مخّ حکمت. سه فصل آخر اتحاد عاقل و معقول، شرح دقیق بسیاری از آیات و روایات است و خیلی از اسرار را ایشان با همین مسئله می‌فهمید. کمال ما به علم و عمل است. علم مشخِّصِ روح است و عمل مشخِّصِ بدن در برزخ و قیامت است. علم و روح و عمل ما بدن اخرویِ ما را می‌سازد. الان هم ساخته شده است. (اگر کسی چشم برزخی داشته باشد، همین الان هم آن را می‌بیند). ✅ جزاء هم به نفسِ عمل است. «وَمَا تُجْزَوْنَ إِلّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»؛ و جز آنچه مى‌كرديد جزا نمى‌يابيد. (صافات، آیۀ ۳۹). نفس عمل جزای شما است؛ نه اینکه جزا به عمل داده شود. اینها را هم با طول و تفصیل به شکل ایقانی توضیح می‌داد. بحث کمال انسانی را این‌گونه حل می‌کرد. بحث معاد را هم با همین مباحث حل می‌کرد. 🔵 مباحث سلوکی ✅ ایشان وقتی به مباحث سلوکی می‌رسید در اینجا مسئله مرگ ارادی را توضیح می‌داد که ما چگونه می‌توانیم به شکل ارادی از این نشئه به در آییم و مرگ ارادی روی دهد. اینکه اگر قرار است از عالم بهره ببریم، باید از جان استفاده کنیم و از طریق جان به آن رسید. فلسفه سلوک و جهاد اکبر را توضیح می‌داد. انواع جذبه و سلوک را توضیح می‌داد. توضیح می‌داد که سلوک و جذبه به حسب استعدادها است. حتی توضیح می‌دهد که موقع توجه وجودی و عرفانی، حتی فکر هم مانع است؛ با اینکه این همه توصیه می‌کرد به علم و کار فکری. همه اینها را به شکل علمی توضیح می‌داد. خوپذیری نفس را بیان می‌کرد و اینکه شدت لطافت نفس با انسان چه می‌کند. اگر کسی به این نکته توجه کند، می‌فهمد چرا ذکر ما را به خدا می‌رساند. اگر چنین کنید، مراحل عالی در مراحل دانی سریان پیدا می‌کند و قلب و روح خودش را به حس می‌کشاند. مقام خلافت انسانی را توضیح می‌داد. انواع تجلی را توضیح می‌داد. ✅ اینها را که توضیح می‌داد، کمال انسان و سعادت و شقاوت و مسیر سلوک و کیفیت سلوک و مبانی سلوک و راه‌های سلوک، باعث می‌شد کسی که اینها را می‌شنید، تشنه می‌شد. اینکه می‌گوییم کسانی که صدرا می‌خوانند عمدتاً منتهی به عرفان می‌شوند، به این خاطر است که سعادت و شقاوت را صدرا به گونه‌ای توضیح می‌دهد که انسان را به سلوک می‌کشاند. (در سنت صدرایی و پس از آن) هیچ فیلسوفی نمی‌تواند فقط در کار فلسفی بماند. (خواه ناخواه به سلوک و عرفان کشیده می‌شود). ✅ ایشان در مقدمه کتاب معرفت نفس فرمود: خودشناسی مقدمه خودسازی است. انسان تا این سنخ از معارف را می‌خواند، حال‌وحس پیدا می‌کند و در فضای (سلوک) قرار می‌گیرد. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
هدایت شده از نسیم حکمت
حادثه شاهچراغ.mp3
14.57M
🔰 حادثه شاهچراغ ▪️ بیانات استاد یزدان‌پناه در خصوص اتفاقات اخیر و شهادت جمعی از هم‌وطنان در حرم مطهر شاهچراغ شیراز 🔹 حادثه شاهچراغ از بینات حوادث سیاسی 🔹کوتاهی‌های خواص 🔹عقب ننشستن از مبانی نظام 🔹 لزوم ید واحده بودن حوزه‌های علمیه 🔹بی اهمیتی موضع‌گیری‌های برخی خواص حوزه 🔹لزوم کنترل فضای مجازی و جهاد تبیین @nasimehekmat
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۷۰ (۴) (۱۴۰۱/۷/۳۰ ۲۵ربیع‌الاول/ شنبه) 🔴 بخش اول 🔵 مبانی سلوکی علامه حسن‌زاده آملی ✅ سال گذشته، از مکتب سلوکی حضرت استاد، دستورالعمل‌های سلوکی ایشان را بیان کردیم. 🔵 عرفان ساده‌لوحانه ✅ اصول و مبانی سلوکی ایشان خیلی اهمیت دارد. بعد از دستورات سلوکی باید پشتوانه‌های کار را در نظر گرفت. پشتوانه‌ها نشان می‌دهد که سنخ این دستورالعمل‌ها چگونه است و چگونه عمل می‌کند. بعضی از عرفان‌ها، عرفانِ ساده‌لوحانه‌ای است که مبانی خاصی دارند. در این عرفان‌ها درس و کار علمی جایگاهی ندارد و می‌گویند سلوک نیاز چندانی به کار علمی ندارد و فقط باید به عمل پرداخت. ما در عرفان در وادی عمل باید مسیر را روشن کنیم تا پشتوانه‌های دستورات مشخص شود. برخی می‌گویند: علم و کار علمی چیست؟ عرفان از سنخ عمل است. درست است که عرفان از سنخ عمل است، اما این نگاه که نفی علم می‌کند، نادرست است. گاهی می‌گویند: ذهن با علم آلوده می‌شود و علم را کنار بگذارید و خالص و صاف به سمت سلوک بروید. برخی می‌گویند: عرفان فطری؛ دستورهایی هم می‌دهند. در عین حال، گاهی دستورهای خوبی هم می‌دهند، اما گاهی به گونه‌ای دیگر است. چرا؟ چون مبنا را فطری گذاشته است و در بعضی موارد راه را دور می‌کند. فطرت درست است، اما نه اسم فطری. ✅ اینها پشتوانه‌های دستور است. مثلاً انسانی که او می‌شناسد این‌گونه است و بر اساس آن تصویر می‌کند و دستور می‌دهد. نوع نگاه به انسان و عرفان و هستی، گاهی در کارهایش اثر دارد. گاهی برخی نفی علم می‌کنند تا کار را پیش ببرند. 🔵 پشتوانه‌ها را بررسی کنید ✅ یادتان باشد، وقتی هر دستوری شنیدید و چندتا دستور لیست شد، این کافی نیست، بلکه پشتوانه‌های آن را باید دید. این پشتوانه‌ها مبانی و اصول دستورات است. (باید ببینیم که) هر کس دستوراتی می‌دهد، چه مبانی‌ای دارد. مثلاً بعضی‌ها دستوراتشان این‌گونه است: فلان ذکر را ده هزار مرتبه در روز بگویید. بعضی می‌گویند: روزی یک قدم بردار! واقعاً دستور داده بود و شخص هم در مسیر رسیدن به حرم، مثلاً مُرد. 🔵 سخت‌گیری زیاد ✅ برخی سخت‌گیری زیاد بر انسان را راه نجات می‌دانند. چرا؟ برای کنترل نفس اماره. چون نفس اماره آنقدر قوی است که جز با زحمت‌ها و سختی‌های فراوان درست نمی‌شود. من انکار نمی‌کنم گاهی برای فردی در یک مقطع باید فشاری تحمل شود. در این بحثی نیست. ولی اینکه اساس بر ریاضت سنگین باشد، این درست نیست. بنده‌خدایی برای کار سلوکی لیست بلندبالایی داده بود، اما زمانی برای حال خوش و استراحت و شادابی برایش باقی نمانده بود. تقریباً پانزده ساعت درگیر این لیست بود. او چه کار می‌کند و گاه با زندگی‌اش جور در نمی‌آید. شما نگاه نکنید که دستور سنگین است، پس خوب است. (نه این‌طور نیست) باید دید که مبانی و اندیشه‌های پشت صحنه آن چیست. لذا باید به کسی تن داد که مبانی سلوکی او از یک وزانت ویژه‌ای که شریعت و عقل همراهی می‌کند، برخوردار باشد. به هر چیزی نباید تن داد. پشت صحنه‌ها مهم است. ✅ یادتان باشد که این مبانی خیلی اثرگذار است. برخی کار علمی زیاد را مزاحم می‌دانند. برخی اشتغال به نفس اماره را مزاحم می‌دانند و لذا آنقدر به جنگ آن می‌روند که دیگر حال خوشی برایشان باقی نمی‌ماند. بعضی از بزرگان گفته‌اند: تو آنقدر به نفس اماره می‌پردازی، پس چه وقت به خدا می‌رسی. نمی‌گویم با نفس اماره مبارزه نکن، ولی سبک ورود به آن توضیح دارد. ✅ اصول و مبانی حضرت استاد چند مورد است: ۱. شریعت‌محوری؛ ۲. عرفان سازگار با زندگی و حیات اجتماعی؛ ۳. عقلانیت سلوکی. 🔵 ۴. تأکید بر حرف‌شنیدن زیاد (علم و معرفت و فلسفه و عرفان نظری) ✅ حرف‌شنیدن از اختصاصات حضرت استاد است. این امر در کار حضرت استاد خیلی جدی است و غلظت دارد و به این غلظت در کار دیگران ندیدیم. ایشان حتی نسبت به عموم مردم سعی می‌کردند یک عقلانیت ارائه و درست کنند و یک نوع بصیرت ایجاد کنند. ایشان تأکید بر معرفت نفس و معرفت رب داشتند. عمدتاً در کار ایشان حکمت و سنت معقول حوزه، حتی برای عموم هم باید باشد و خواند. همان بحث معرفت نفس و دیگر کتاب‌هایی که ایشان برای عموم دارد. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۷۰ (۴) (۱۴۰۱/۷/۳۰ ۲۵ربیع‌الاول/ شنبه) 🔴 بخش اول 🔵 مبا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم 🔵 معرفة الله ✅ ایشان نوعاً تأکید بر کار علمی دارند، خصوصاً معرفت نفس و معرفت رب. درباره معرفت نفس توضیحاتی دادیم. الان می‌خواهیم توضیحی درباره معرفت ربّ بدهیم. در نامه‌هابرنامه‌ها یکی از نامه‌هایی که خواندیم توضیحی درباره توحید دادند. یک توضیح ویژه‌ای دادند تا توحید واضح شود و بر اساس آن ذکری بدهند. ابتدا اثبات ذات و صفات حضرت حق است. بعد ایجاد ماسوی است و بعد به نحو تجلی توضیح می‌دهند. 🔵 توحید ذاتی ✅ نسبت خلق با حضرت حق تجلی است. ایشان این اصطلاح را بدون لفظ تجلی آنقدر زیبا و روان برای مردم گفتند به گونه‌ای که همه فهمیدند و می‌شود این کار را کرد. 🔵 فهم‌پذیرکردن عرفان برای همه ✅ بنده‌خدایی که قرب وریدی را توضیح می‌داد. به این آیه «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ» رسید. کمی که خوش توضیح داد، مردم گفتند: این معنایی که او می‌گوید، ما خودمان می‌فهمیم. (یعنی به گونه‌ای بیان شده بود که فهم‌پذیر و قابل پذیرش بود). من معتقدم که اگر چیزی را برای مردم می‌گویید، اگر توحید عرفانی است، بگوییم آنچه دین گفته است. توحید قرآنی را باید گفت. علامه می‌دانست که آنچه مغز شریعت است، عارفان گفته‌اند. واقعاً این‌گونه است که ظاهر قرآن گفته است: «فَأَيْنَمَا تُوَلّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله»؛ پس به هر سو رو كنيد، آنجا روى [به‌] خدا است (بقره: آیۀ ۱۱۵). هر یک از اینها نکات ناب فراوانی در آن نهفته است. 🔵 التوحید اسقاط الاضافات ✅ هو معکم و قرب وریدی، اینها باید درست شود. حضرت استاد نسبت خلق با حق را به نحو تجلی توضیح می‌دادند. این نگاه باعث می‌شود یک وحدت خاصه پیش بیاید که عنوان می‌دهند «وحدت حقۀ حقیقیه» که به واحد قهار تعبیر می‌کنند. تا این درست شود، خداوند یک حقیقت است که همه جا هست. با او هستیم؛ هیچ وقت هم از ما جدا نیست. بر این اساس «التوحید اسقاط الاضافات» خوب معنا می‌شود. ما یکی هستیم؛ هیچ وقت از او جدا نیستیم. هر کجا برویم از خدا جدا نیستیم. هیچ موطنی از خدا خالی نیست. امام صادق علیه‌السلام فرمودند: هیچ موطنی از خداوند خالی نیست، اما نه آن‌گونه که آنجا را اشغال کند. اینها را باید فهمید. همین را بفهمیم لوازمی دارد. نسبت حضرت حق با عالَم هم وحدت حقه و هم توحید صمدی را درست می‌کند. 🔵 تمایز احاطی ✅ آن ذات بی‌نیاز محض که همه به اونیازمندند. «كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ»؛ همه فرمانپذير اويند (بقره: آیۀ ۱۱۶). همه جا او حاضر و هیچ جا از او خالی نیست. همین تبدیل می‌شود به قرب وریدی. هیچ جا خالی نیست. کنارش هم یکتای بی‌همتایِ همه جا حاضر که هیچ وقت خلق از او جدا نمی‌شود. اینها که درست شد یک تصویری از رابطه حق و خلق درست می‌شود و تمایز احاطی روشن می‌شود. حضرت استاد در همان اشارات، تمایز احاطی را توضیح می‌دادند. حضرت استاد مکرر این‌گونه حرف‌ها را در درس‌ها بیان می‌کردند (تا در حافظۀ نزدیک ما حاضر باشد و جا بیفتد). 🔵 تأثیرِ فهمِ احاطۀ وجودی ✅ علامه طباطبایی احاطه وجودی حق را از خود قرآن اثبات می‌کنند. «وَالله بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ». با چنین تصویری از حق، هر ذکری بخواهیم بگوییم، معنای خاصی پیدا می‌کند. «لا اله الا الله» یک معنای دیگری پیدا می‌کند. هر چه غور در توحید ناب قرآنی بیشتر شود، وقتی سر سفره عمل انسان بیاید، تأثیرش عجیب می‌شود. صحبت انبیا با خدا در قرآن حظّ ویژه‌ای در تعامل با خدا دارد. حتی اوصافی که برای خدا بیان می‌کنند، جور دیگری است. این باعث می‌شود فکر و ذکر و رفتار و تعامل انسان به طور کلی تغییر کند و آهسته‌آهسته می‌شود این معانی را به مردم منتقل کرد. وقتی این معنی منتقل شود، می‌بینیم که عجیب جان‌ها متأثر می‌شوند و معنویت در کارشان می‌آید و نگاهشان به خدا تغییر می‌کند و تعامل عجیبی دارند. حتی این دریافت حق را در مردمی که هیچ درس نخوانده‌اند هم دیده‌ام؛ این‌گونه‌اند. چون معمولاً خلوت و جدایی از خلق را احساس کرده‌اند. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸