eitaa logo
نسیم عرفان
2.7هزار دنبال‌کننده
20 عکس
2 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم 🔵 مقام فوق تجرد ✅ مقام فوق تجرد در بیان صدرا آمده است. ملائکه مقام معلو
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش سوم 🔵 اصل تدریج ✅ البته ایشان این بیان را با این نکته جمع می‌کرد، ما تا بی‌نهایت راه داریم، ولی آهستگی و تدریج را باید در کار داشت. تدریج یک اصل محکم در نفسِ انسانی است. به دلیل اینکه نفس حرکت جوهری دارد و در بستر زمان است و تدریج خاصِ خودش را دارد. تدریج هست، ولی هرچه جلوتر می‌روید، سریع‌تر می‌شود. گاهی یک شب، ره صد ساله طی می‌شود که شخص اگر به‌تدریج و پله‌پله پیش می‌رفت، شاید سی سال طول می‌کشید، اما در یک شب به اندازه کل این سی سال، طی طریق می‌کند. هر چه مُنّه بیشتر باشد، شتاب بیشتر می‌شود. جسته‌جسته، انسان قوت پیدا می‌کند. درست مثل اینکه انسان به‌تدریج به اجتهاد می‌رسد. انسان وقتی جلو رفت، احوال پیدا می‌کند که گاهی یک شب برابر با یک عمر است. معنایش این نیست که تدریج برداشته شود. انسان همیشه باید دهانش باز باشد برای لقمه‌گرفتن. حقایق عالم لقمه‌های جان ما است. «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا» (بقره، آیۀ ۳۱). کل اسماء برای ما است و انسان این‌گونه است؛ این خاصیت انسانی است. بعضی از آقایانی که اکتفا می‌کنند، بدانید که کارشان خلل دارد. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۷۳ 🔴 بخش اول ✅ یکی از بحث‌های مهم در عرفان در وادی عمل این است که چگونه باید با دستورات سلوکی تعامل کرد. برنامه ما این بود که دستورات سلوکیِ چندگانه‌ای را بخوانیم و بر اساس آنها توضیح دهیم. دستورات سلوکی حضرت استاد را که گفتیم، فضا تا حدودی روشن شد. دستورات سلوکی برای ما خام است؛ لذا باید شیوه‌ای را یاد بگیریم که نشان دهد استادِ سلوکی چه کار کرده است. اصول و مبانی سلوکی را بررسی می‌کردیم که چه مبانی‌ای داشت که ایشان را کشاند به اینکه چنین دستوراتی بدهد. این راه برای ما مهم است که چگونه دستگاه سلوکی سالکان و عارفان را تقییم کنیم. هر عارفی که دستور می‌دهد، ما باید معیارهایی برای تقییم داشته باشیم و آن معیارها به ما خیلی کمک می‌کند. عملاً با اصول و مبانی سلوکی نشان داده می‌شود که هر کس چه مبنایی دارد و آیا این دستور درست هست یا نه. مثلاً اگر کسی شریعت در کارش جدی نباشد، برخی خلل‌ها در دستوراتش دیده می‌شود. 🔵 مبانی و اصول سلوکی ۱. شریعت‌محوری؛ ۲. عرفان سازگار با زندگی اجتماعی؛ اگر این عنصر نباشد، با فطرت ما سازگار نیست. ۳. عقلانیت سلوکی؛ اگر عقلانیت سلوکی نباشد، انسان می‌پاشد. ۴. تأکید بر علم و حرف‌شنیدن و معرفت به نفس و معرفت رب و عرفان نظری؛ این امر در کار حضرت استاد خیلی به چشم می‌آمد. ۵. توجه به اوج بی‌انتها و حرکت بی‌پایان و سلوک‌ بی‌وقفه. در هر رتبه‌ای که انسان باشد. 🔵 ۵. توجه به اوج بی‌انتهای سلوک ✅ برخی تا به جایی می‌رسند و به شهودی دست پیدا می‌کنند، فکر می‌کنند که همین جا آخر کار است و کافی است! مثلاً کسی هست که نهایت کارش در حد کشف صوری است، نوع دستوراتی که می‌دهد، در همین حد است. 🔵 مقام لایقفی ✅ مبنای حضرت استاد این است که هم هستی بی‌انتها است و تجلی ذاتی به لحاظ عمق پایان‌ناپذیر است و تجلی اسمائی بی‌نهایت است به لحاظ بسط اسماء. آنی که انسان باید به آن برسد یعنی هستی، بی‌پایان است. هر چند اسماء به لحاظ تفاصیل بی‌انتها است، در عین حال عمقی هم پیدا می‌کنند. تجلی ذاتی هم به لحاظ عمق بی‌انتها است که در نهایت می‌رسد به تجلی ذاتی اهل بیت علیهم‌السلام. (یعنی) تجلی ذاتی رسیدن انسان به تعین اول و تجلی اسمائی رسیدن انسان به تعین ثانی. از طرفی هم، انسان مقام لایقفی دارد و از ناحیه آنچه انسان باید به آن برسد، بی‌انتها است. و انسان هم بی‌انتها می‌تواند بپذیرد و در خودش هضم کند. این مقام لایقفی است. 🔵 توقف بی‌معنا است ✅ این اندیشه حضرت استاد، باعث می‌شود که ایشان قوت پیدا کردند و اصلاً توقف معنا ندارد. چنین اندیشه‌ای نمی‌تواند بگوید قانع باش؛ بلکه می‌گوید قانع نباش. حتی اگر به جایی رسیدی که تالی تلو معصوم شدی و بالاتر از آن کسی نرسیده است، نباید بگویی بس است و باز هم باید ادامه بدهی. این چیزی است که من تعبیر می‌کنم هم عمق هستی برای خودش تحملِ بی‌نهایت را دارد و هم انسان می‌تواند به لحاظ مقام لایقفی‌اش تحملِ بی‌نهایت کند. این دو باعث می‌شود نوع دستورات تغییر کند و نوع رویکرد و نوع نتایجی که به‌دست می‌آید، تغییر می‌کند؛ یعنی دم‌به‌دم به عمق هستی رفتن و دم‌به‌دم به سمت بی‌نهایت شدن حرکت‌کردن. ✅ در این صورت، دیگر کشف‌های صوری و پایین، رنگ می‌بازد و خیلی جدی نیست. این به صورت پایه‌ای در کار حضرت استاد بود و این باعث می‌شود که یک تشنگی بی‌پایان ایجاد می‌کند و یک سلوک بی‌پایان ایجاد می‌کند و هیچ وقت باز نمی‌ایستد. 🔵 قوّت در پیری ✅ برخی می‌گویند وقت پیری تازه وقتِ دم‌به‌دم‌ها رسیدن و دریافت‌های ویژه کردن است. به لحاظ بدنی و ظاهری پیر شده است و حرکاتش کُند شده است، اما به لحاظ باطنی بر عکس است. این باعث می‌شود که در پیری گه‌گاه بهتر می‌گیرند و لزومی ندارد اعمال سخت جوانی را انجام دهند و نمی‌شود و بدن نمی‌کِشد، ولی برای او ملکه شده است. این پایه بحث است که باعث می‌شود هم توانایی انسان را بفهمیم و هم عمق هستی را بیشتر بشناسیم. 🔵 به عمق رفتن ✅ هر دم ما می‌توانیم بگوییم سلوکی باید داشته باشیم که عمق بیشتر و معرفت و دانایی بیشتر به ما بدهد. ما دانایی‌هایی داریم که وقتی به اهل و اصلش می‌رسد، خودش صدها جلد کتاب است. مثل معراج رسول‌الله که می‌فرمود: وقتی می‌رفتم عرق بر پیشانی بود و وقتی برگشتم، هنوز عرق پیشانی‌ام خشک نشده بود. آنجا هر چه قوی‌تر می‌شوند، دیدن‌های بسیار روی می‌دهد. قونوی می‌گفت: چیزی به من دادند که اگر بخواهم بنویسم، تا آخر عمر هم بنویسم، تمام نمی‌شود و امور جزئی‌اش بی‌انتها است؛ من فقط اصول و امهات آن را برای شما می‌نویسم. شبیه آنچه برای عقل فعال نقل می‌کنند. عقل فعال از آنچه در عالم هست، خبر دارد به صورت بی‌انتها. برای کسی که بالا می‌رود، چنین عمقی هست. هر چه سلوک بیشتر (باشد)، دانایی‌های بیشتر و عمیق‌تر (افاضه می‌شود) به گونه‌ای که قابل قیاس با قبل نیست.
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۷۳ 🔴 بخش اول ✅ یکی از بحث‌های مهم در عرفان در وادی عمل این
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم 🔵 شور و عشق بیشتر ✅ هر شهودی که روی می‌دهد، شور و عشق فراوانی در خودش دارد که دم‌به‌دم بر آن افزوده می‌شود. ما شوق‌هایی که اول داریم، گاهی اوقات به حدی از تشنگی می‌رسد که این عشق انسان را با خود می‌برد. این حالت را مغناطیس قرب می‌گویند. و بعد از این، تمام شهودات چیزی سراسر عشقی است. و برخی گفته‌اند: اگر این مستی‌ای که من دارم بین همه انسان‌ها پخش شود، همه مست می‌شوند. و این شور و عشق اصلاً قابل وصف نیست که اگر از ابتدا به او می‌دادند، نمی‌توانست تحمل کند؛ هر دم عزم و همت قوی‌تر. بعضی عزم‌ها، نسبت بعضی از عزم‌ها عزم به حساب نمی‌آید. اگر اولوالعزم را ببینید، ما نسبت به آن‌ها عزمی نداریم! 🔵 محالّ مشیةالله ✅ این باعث می‌شود که هر دم تقرب بیشتری پیدا شود به حضرت حق. اصلش هم به دنبال تقرب و بندگی هستیم. بندگی نهایی آنجایی است که آن قدر قرب حاصل شود که تو نمانی و خدا بماند و انسان محالّ مشیةالله شود. و خداوند حکومت کند و کسی اگر این را ببیند، از آن تعبیر می‌کنیم به سلوک و اندیشه بی‌پایان که تا کجا ندارد و تا انتها ادامه دارد. چون حقیقت هستی بی‌انتها است و انسان هم مقام لایقفی دارد. تو می‌توانی! این تقرب بی‌انتها پیداکردن، اگر بخواهیم بگوییم تجلی اسمائی دارد از این اسم به آن اسم و از آن اسم به اسم دیگر و کم‌کم به سمت عمق می‌رود و بعد می‌رسد به اسمای ذاتیه در تعین ثانی و بعد می رسد به اسمای ذاتیه در تعین اول. در آنجا هم به صورت بی‌انتها می‌رود؛ چون همیشه حظّی از تجلی دارد. تجلیِ ذاتیِ اصلی برای اهل بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است. این باعث می‌شود که انسان دم‌به‌دم الهی‌تر شود و دم‌به‌دم رفتارش خدایی‌تر شود و این‌سویی نیست. 🔵 مراتب ایمان ✅ علامه طباطبایی در اواخر جلد اول المیزان مراتب ایمان را توضیح می‌دهد ذیل «أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ»(بقره، آیه ۱۳۱) مقام سوم ایمان را این‌گونه توضیح می‌دهند: مقام سوم ایمان مقام رضا است که راضی است به دستور الهی و هیچ‌گاه مِنّ‌ومِنّ ندارد و از کل هستی هم راضی می‌شود. بعد می‌رسد به مرتبه چهارم اسلام و ایمان که مرتبه فنا است. در اینجا می‌گوید اصلاً جنس این مقام با مقام رضا فرق دارد. از این به بعد تازه می‌فهمد بندگی یعنی چه. تا حالا بندگی کرده بود، ولی بندگی (ناب) نکرده بود. یعنی راه باز است و به شکل طولی و تشکیکی همه مراحل را نگاه کنید. ✅ این مسئله در مسلک حضرت استاد خیلی زیبا معنی پیدا می‌کند. اگر این (نگاه) آمد، نوع دستورات تغییر می‌کند. تا کی باید مراقبه داشته باشیم؟ جنس مراقبه چیست؟ جنسش تغییر می‌کند، ولی معنایش این نیست که از مراقبه در بیاید. علامه طباطبایی مراقبه را در چهار مرحله توضیح داده است که در ابتدای دروس عرفان در وادی عمل آنها را توضیح دادم. ✅ جانب خداوند را رعایت‌کردن، یک نوع مراقبه است و همیشه احساس حضور حق کردن، این هم خوب است. ولی وقتی بالاتر رفتی، مراقبه این‌گونه نیست. اصل مراقبه (همیشه) پابرجا است. همیشه مراقبه هست، ولی مراقبۀ مخصوص آن مقام. می‌گویند: مراقبه مع الله مطرح است. گاهی قرآن می‌خواند، ولی به جایی می‌رسد که قرآن خواندنش هم تغییر می‌کند و گاهی احساس می‌کند که خود خداوند متعال است که دارد قرآن می‌خواند. ✅ حضرت استاد از ابتدا نمی‌گوید به صورت نهایی قرآن بخوانید. ایشان می‌فرمود: استادی به شاگردش گفت: قرآن بخوان؛ به گونه‌ای که احساس کنی نزد من می‌خوانی. چند وقت بعد گفت: قرآن بخوان به گونه‌ای که نزد رسول‌الله و امام معصوم هستی. بعد اثری عجیب داشت . و بعد فرمود: قرآن بخوان آن گونه که نزد خدایی. و اثر کرده است و تا عمق رسیده است. اصلاً نوع قرآن خواندن تغییر می‌کند. این دستور همیشه هست، ولی نوع آن تغییر می‌کند. ✅ حضرت استاد دستور وضو داده است که همیشه دائم‌الوضو باشید، ولی ایشان گاهی توضیحی داده است درباره حقیقت وضو که خیلی عجیب است؛ روایتی که هر کسی وضو گرفت و نماز نخواند «فقد جفانی». ایشان چون خودش این مسیر را طی کرد، دستور وضو را به شاگردانی که بالاتر آمده بودند، به‌تدریج ارتقا می‌داد؛ یعنی وضو و مراقبه و قرآن خواندن برداشته نمی‌شود، ولی جنس آن کم‌کم تغییر می‌کند. ✅ گاهی کسی می‌گفت: این حال به من روی داد، استقبال می‌کرد و می‌فرمود: همین جور و همین طور باید باشد. اگر کسی این مبنا را قبول می‌کند، باید در دستورات ایشان اشباع شده باشد. در دستورات حضرت استاد اشباع شده است. ✅ همیشه دستور می‌داد که کار علمی‌تان را رها نکنید، ولی تأکید می‌کرد که این علم باید از دانایی به دارایی تبدیل شود. باید به شهود تبدیل شود. یعنی بعداً تشویق می‌کند به کار علمی شهودی. جنس کار در سلوک باید به این سمت برود. هیچ وقت نگویید بس است. اصل ذکر باید باشد، ولی ذکر باید چه شود؟ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم 🔵 شور و عشق بیشتر ✅ هر شهودی که روی می‌دهد، شور و عشق فراوانی در خودش دار
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش سوم 🔵 مکتبی که تشنگی می‌آورد ✅ مرحوم ملاعلی نوری بعد از اینکه استاد قَدَر شده بود، در ایشان تشنگی ایجاد شده بود، دستور گرفت و ذکر را ادامه داد. دیدند نمی‌شود تا اینکه به او گفتند: تو خودت باید ذکر شوی! و از آن به بعد راه برایشان باز شد. (ملاعلی نوری حدود شصت‌هفتاد سال استاد بود و واقعاً کار صدرایی تشنگی ایجاد می‌کند). از ذکر در نیامده است، ولی عمق ذکر برایش باز شد و همان را ادامه داده است. ✅ حضرت استاد توضیح می‌داد اگر شما در راه بیفتید، حال خودتان، خودش راهبرتان می‌شود؛ این می‌شود دم‌به‌دم سلوک پی‌درپی در دل شیوه‌های ثابت. معنای این اصل این است که هیچ‌گاه وقتی به مقامات معنوی رسیدی، متوقف نشو و قانع نشو. ✅ ما کار خودمان را می‌کنیم. مثلاً اگر از صد سال عمر ما، نود و نُه سال و یازده ماه گذشت و هیچ به ما نداده باشند مسئله‌ای نیست، ضرر نکرده‌ایم و عمل به وظیفه کرده‌ایم. آنی که گفتیم، در برزخ و قیامت هم صعود معنا دارد. اصل ذکر گفتن و توجه به حق، خوب است، ولو اینکه به انسان چیزی ندهند. صدرا می‌گوید: اگر کسی در اینجا به کشف نرسد، قطعاً در برزخ و قیامت به او خواهند داد. اگر به کسی هم ندهند، مشکلی نیست، ما به دنبال این هستیم که سالم زندگی کنیم و عمق را ببینیم و به سمتش حرکت کنیم. اگر ندادند، ما ضرر نکردیم، اگر هم دادند، بله انسان نفس تازه می‌کند و خستگی از تنش بیرون می‌رود. مراقبه کن، خود همین خوب است و انسان را به کمال می‌رساند. درسم را خواندم، در عین حال چشم و گوش و زبانم را مراقبت کردم. حتی ذکر را به زبان گفتن، لطف دارد، خوب است، همین را نگاه دار و این لطف دارد. بنده‌خدایی می‌گفت من روزی صد مرتبه سورۀ توحید خواندم و به انبیا هدیه کردم. ( مطمئن هستم انبیا با من هستند). 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۷۴ (۸) (۱۴۰۱/۹/۵ / اول جمادی‌الاولی/ شنبه) 🔴 بخش اول ✅ از اواخر سال قبل به اصول و مبانی سلوکی حضرت استاد حسن‌زاده آملی رحمت‌الله‌علیه پرداختیم. اصول و مبانی، پایه‌هایی هستند که بر اساس آنها دستورات سلوکی داده می‌شود. تاکنون پنج اصل و مبنا را بیان کرده‌ایم: ۱. شریعت‌محوری؛ ۲. عرفان سازگار با زندگی و حیات اجتماعی؛ ۳. عقلانیت سلوکی؛ ۴. تأکید بر علم و حرف‌شنیدن؛ ۵. توجه به اوج بی‌انتها و حرکت بی‌پایان و سلوک بی‌وقفه. بحث بعدی ما نکته‌های سلوکی ایشان است. انصافاً تحلیل‌های عمیقی در کار ایشان روی داده است. در همین بحثی که داشتیم، اصول و مبانی سلوکی حضرت استاد، الان مبنای ششم را عرض می‌کنیم. 🔵 ۶. تبیین سلوکی ✅ منظور از تبیین سلوکی این است وقتی دست به کاری می‌شویم، یک وقت تعبداً انجام می‌دهیم؛ یعنی انجام بده و برو. نپرس چه خبر است، برو! برخی روششان این‌گونه است. اما برخی توضیح می‌دهند که سرّ و لِمّش چیست و چه نسبتی با جان پیدا می‌کند. این را تبیین سلوکی عنوان می‌دهیم. بعضی مواقع انسان می‌داند که ذکر می‌گوید، فلسفه ذکر چیست. اگر سحر دارد، می‌داند سحر چیست. اگر مراقبه دارد، فلسفۀ آن را می‌داند. قرآن خواندن فلسفه‌اش چیست، می‌داند. این را می‌گوییم تبیین سلوکی. ✅ صرف دستوردادن در حد اولیه نیست، بلکه توجیه می‌کنند. حضرت استاد تبیین دستور را می‌گفتند و توضیح می‌دادند که فلسفه‌اش چیست. این را در کار برخی از بزرگان دیده‌ایم. اصلاً سلوک کردن چرا؟ این دستور برای چه؟ چه می‌شود؟ چه نتیجه‌ای را دنبال می‌کنیم؟ حضرت استاد معمولاً دستوراتی که می‌دادند، تلاش می‌کردند که سرّ آن دستور را هم بیان کنند و توضیح دهند که چگونه است، تا شخص بداند که چگونه است و چرا و چگونه اجرا کند. 🔵 مزایای تبیین سلوکی ✅ ۱. شفافیت مسیر؛ یکی از دلایل این است که برای شخص، شفافیت مسیر روشن می‌شود. بنده‌خدایی به یکی از شاگردان دستوری جهت رسیدن به تجرد برزخی داده بود و آن شخص بعد از مدتی فکر می‌کرد که توصیه ایشان جهت رسیدن به این مرتبه است که همه‌اش تخیلی و توهمی است. او نمی‌دانست آن استاد می‌خواهد او را به کجا بکشاند. ✅ ۲. وضوحِ در سِیر؛ بر اساس شفافیت، به صورت واضح سیر می‌کند. مثلاً اگر بگویند برای رفتن به حرم دو راه هست، راه اول این‌گونه و راه دوم آن‌گونه، وقتی می‌خواهید بروید، با وضوح سیر می‌کنید. این یکی از خاصیت‌های تبیین است. اصلاً کنش انسانی به گونه‌ای است که هر چه مسیر واضح شود، بهتر می‌تواند سیر کند؛ یعنی با چشم باز و ورود واضح و روان و طبیعی داشتن. ✅ ۳. ایجاد طمأنینه؛ طمأنینه در ورود ایجاد می‌کند. وقتی برایش وضوح دارد و وارد می‌شود، طمأنینه پیدا می‌کند و با آرامش این مسیر را طی می‌کند. در کار سلوکی طمأنینه خیلی کمک می‌کند. در سلوک باید یک طمأنینه‌ای داشته باشیم. کسی که یک دور حقایق و فلسفۀ سلوک وامثال اینها را می‌خواند، می‌داند در کجای راه است و چگونه است؛ می‌فهمد که چگونه مسیر را طی کند. ✅ ۴. اثرگذار در کیفیت سلوک؛ وقتی انسان می‌داند متوجه است که در برخورد با مشکلات چگونه عمل کند. ممکن است در مسیر این حال به او دست دهد که همه عالم به او بند است. اما شخص باید بداند که اگر در این مسیر هست، بنده هست! (بندگی را فراموش نکند). 🔵 دل‌آزرده‌شدنِ مَلَک از علامه ✅ علامه طباطبایی رحمت‌الله‌علیه از مرحوم قاضی دستوری گرفته بودند. مرحوم قاضی فرموده بود اگر در حین عمل به این دستور مَلَکی آمد به آن اعتنا نکن. به کار خودت مشغول باش. علامه طباطبایی می‌فرمود: من مشغول بودم دیدم مَلَکی آمد و دور من می‌گردد. من طبق دستور استاد نگاه نکردم و آن مَلَک درحالی‌که مکدّر شده بود رفت. آن مکدّرشدن همچنان در خاطر من هست؛ ولی دستور استاد این‌گونه بود. ✅ باید تبیین‌هایی شود و راه‌ها مشخص شود تا درست به نتیجه برسد. برخی دغدغه‌های سلوکی‌شان و اخذِ اصولِ سلوکی‌شان، خیلی زیاد است. خود حضرت استاد از این دست افراد بودند. این افراد به وقتش می‌فهمند باید چه کار کنند؛ چه در سقوط و چه در صعود همه را می‌فهمند. اما بقیه افراد، باید این اصول را بشنوند تا بهفمند که چگونه است و باید چه کار کنند و چه کار نکنند، تا سلوکی مؤثر داشته باشد. مثلاً اگر شیطانی آمد و گفت تکلیف را از تو برداشتیم، چه کار کند. تبیین‌های سلوکی به انسان این قدرت را می‌دهد. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۷۴ (۸) (۱۴۰۱/۹/۵ / اول جمادی‌الاولی/ شنبه) 🔴 بخش اول ✅
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم ✅ ما در کار حضرت استاد، خیلی از حقایق اسرار سلوکی را شنیدیم؛ در حرف‌هایشان چه در کتاب و چه در درس. برخی از این حقایق، مرکز ثقل آن مباحث سلوکی بود که ایشان بیان می‌کردند. من چند نمونه را می‌گویم. در بحث سحر ایشان می‌فرمود: باید سحر داشت. ایشان توضیح دادند که تعقل با تعلق نمی‌سازد و اینکه سحر چه اثری دارد و چه می‌شود. نکته‌هایی در باب سحر می‌گفت تا برای ما وضوح حاصل شود. اینکه یک سحر بلند می‌شوم و حالم بد است، می‌فهمم که چرا این‌گونه است. حتی خودشان که برخی به تجربه سلوکی خودشان بود، اصطیاد این‌گونه مسائل را زیاد داشتند. بگذارید من یک نمونه بگویم. ✅ حضرت استاد در بحث ذکر که دستور ذکر می‌دهند، خیلی از بحث‌ها را دیده است؛ مثلاً دیده بود در کتاب بحرالمعارف عبدالصمد همدانی یک نکته بسیار عالی در ذکر هست که ایشان آن را آورده است. (به همان جا ارجاع می‌دادند). به مغز کار می‌پرداخت؛ به جوانبش و به قیودش می‌پرداخت. این می‌شود تبیین سلوکی. این باعث می‌شود که حتی کیفیتِ ذکرِ انسان هم تغییر کند. البته بعضی از دستورات ایشان که در لابه‌لای مباحث آمده است، خواهیم آورد. ✅ تجربه‌های سلوکی خود حضرت استاد و یا از دیگران آورده‌اند، تجربه‌های سلوکی که به ما بصیرت می‌دهد، در حقیقت اصول و قواعد سلوکی است. تبیین‌های ویژه‌ای در آن وجود دارد. اینها را باید اخذ کرد. در باب سحر، ذکر، مراقبه، قرآن همه این دستورات در بیانات ایشان فلسفه‌اش ذکر شده است. 🔵 کتاب فنّیِ سلوکی ✅ واقعاً باید به جایی برسیم که کتاب‌هایی داشته باشیم در این فضا به شکل فنی. مثلاً همان‌طور که کتاب‌های فلسفی و عرفان نظری فنی می‌خوانیم، در سلوک هم باید چند کتاب فنی بخوانیم. و حتی نشان دهیم که مبانی و اصولی که به اینجا می‌کشاند، چیست و چرا. درست مثل آن کاری که پزشکان انجام می‌دهند، بدون این که درد بکشند، اما می‌دانند کسانی که این درد را دارند، چه می‌کشند و بدین طریق می‌توانند درمان کنند. در مباحث سلوکی هم باید این‌گونه باشد و حتی می‌شود کسی این مباحث را خوب بخواند و حتی راهبر سلوکی شود، بدون اینکه خودش سلوک کرده باشد. ✅ مباحث سلوکی باید به صورت اجتهادی کار شود؛ آیات و روایات فراوانی وجود دارد که به زوایای پنهان جان اشاره می‌کند. چیزی که می‌تواند موجب کمال جان شود، حتی ادبیات بی‌نظیری در شریعت وجود دارد، متأسفانه اینها به شکل علمی جاری نشده است. اما در کنار همه اینها، خود شخص هم باید اهل سلوک شود و دست به کار شود تا بتواند درست مسیر را طی کند. 🔵 شیطان بر سر صراط! ✅ بنده‌خدایی می‌گفت: چله‌ای گرفتم و در این چله دیدم که شیطان چگونه بر سر صراط نشسته است! در صراط چه می‌کند و چگونه اثر می‌کند. اینکه شیطان از چهار طرف حمله می‌کند یعنی چه. نوری که از جلو می‌رود و نوری که از دست راست می‌رود یعنی چه. نور پیش‌برنده یعنی چه. این‌ها را توضیح داده‌ایم. خیلی از این اسرار در قرآن آمده است. تبیین‌های سلوکی نابی در دل آن وجود دارد. آن را باید به‌دست آورد. اگر کار علمی منظمی صورت بگیرد، انصافاً برای اهل سلوک راهگشا است. 🔵 سلوک عام ✅ در سلوک عام، همه انسان‌ها در سلوک‌اند؛ چه به سمت بدی‌ها که منتهی به جهنم می‌شود و چه به سمت خوبی‌ها که منتهی به بهشت می‌شود. این سلوک را قرآن بیان کرده است. همۀ انسان‌ها در سلوک‌اند. این سلوک را باید فهمید. اصل سلوک را باید حل کرد که سلوک عام است. لذا تمام زوایای پنهان منافق و کافر گفته می‌شود. زوایای پنهان نفاق خفیف گفته می‌شود؛ یا در ایمان و عبودیت چه زوایایی نهفته است. اینها تبیین‌های سلوکی مربوط به حوزه و حیطه عمل و سلوک است تا در عمل دست ما باز باشد. ✅ دیده‌ایم دربارۀ برخی امور که تأثیر چندانی در سلوک ندارند، کتاب نوشته شده است که باید چه کار کرد؛ در یک کار جزئی مکانیکی. چه مراحلی، چگونه و چه کار باید کرد. تکینک‌های کار، شیوه‌های اِعمال با تمام دقت‌ها، این کار را می‌کنند. اما در سلوک این کار نشده است و کسی هم این کار را نمی‌کند. دوستان سعی کنند که دغدغه‌های سلوکی پیدا کنند و به دنبال اصطیاد نکته‌های سلوکی باشند. نکته‌های سلوکی خیلی اهمیت دارد. حضرت استاد از این دست بودند و در کار خودشان هم این را می‌آورد. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم ✅ ما در کار حضرت استاد، خیلی از حقایق اسرار سلوکی را شنیدیم؛ در حرف‌هایشان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش سوم 🔵 علت ریزش و انحراف در سلوک ✅ یکی از مشکلاتی که باعث ریزش‌های سلوکی یا انحراف در سلوک است، به خاطر این است که تبیین‌های درستی صورت نگرفته است. اگر می‌خواهید به صورت فنی پیش بیاید، نتیجه‌اش این می‌شود که حتی می‌توان گفت اگر ده نفر دارید، ده نوع سلوک خواهید داشت. مثلاً این آقا جنسش، جنس عملی است این دستور. آن آقا جنسش جنس علمی است، این دستور. و ممکن است ذکر واحدی دو نوع توضیح داده شود. شرطش این است که تبیین‌های سلوکی برایش حل و هضم شده باشد. حضرت استاد با اینکه به کسانی دستور اربعین کلیمی می‌دادند، ولی به بعضی از طلبه‌ها که از نظر بدنی ضعیف بودند، می‌فرمود: شما نمی‌خواهد روزه بگیرید و دستور خاصی به آنها می‌داد. بسته به افراد باید دستور در چنته داشت. 🔵 افراز اصول و امهات سلوکی ✅ یاد بگیریم ابراز و افراز اصول و امهات سلوکی با همین دغدغه‌های سلوکی. احساس می‌کنم کار سلوکی و تراث موجود در کار اجتهادی سلوکی، به اولیات در سلوک اکتفا کرده است؛ گرچه علامه طباطبایی و حضرت استاد حسن‌زاده آملی در این مسیر پیش رفته‌اند. ولی باید تفصیل بیشتری پیدا کند. نوع کتاب‌های سلوکی‌ای که وجود دارد، در لابه‌لا این نکات گفته شده است. گه‌گاهی گفته شده است چرا و چگونه. چرا و چگونه را در این بحث‌ها خیلی اهمیت بدهید. 🔵 مطلب سوم: تبیین‌ها و نکته‌های سلوکی ✅ در مکتب سلوکی تا به حال به دو بحث پرداخته‌ایم: یکی دستورالعمل‌ها و دیگری اصول و مبانی سلوکی حضرت استاد. بحث بعدی تبیین‌ها و نکته‌های سلوکی است؛ دقایق و اصول و امهات سلوکی است که عمدتاً تجربه خودشان است؛ گرچه گاهی از دیگران هم استفاده می‌کنند. این کار به انسان خیلی سرمایه می‌دهد. یعنی انسان باید بعضی از چیزها را بشنود. ✅ امور کلی بیان شد؛ معرفت نفس و عرفان نظری و وحدت شخصی در جای خود. آن سرمایۀ کلی بیان شد. الان صحبت از نکته‌های ویژه سلوکی است. بعضی از اینها را تا انسان می‌شنود، رمز کار را پیدا می‌کند. بحث مهمی است. ✅ اینجا ترتیب مباحث نداریم، چون باید تمام مباحث ایشان را ببینیم؛ فرصتش را ندارم. الان به صورت کشکولی بحث می‌کنیم، لذا ترتیب منطقی و نفس‌الامری در مباحث نیست. اگر شد، در پایان ممکن است این مباحث را به ترتیبی گره می‌زنیم. ✅ تلاشمان این است برخی از موارد را که می‌تواند مؤثر باشد در نفسِ سلوک ما، نفسِ توجه ما، آنها انتخاب شود. و الا مباحث بسیار است. مباحث اثرگذار را خواهیم گفت. حضرت استاد کل فلسفه و معارف را از افق اعلی تبیین کردند. و از آن منظر این حرف‌ها را می‌زنند. مثلاً درباره تجرد نفس آنچه یافتند را تبیین می‌کنند و بعد برایش استدلال می‌آورند. 🔵 اصل اول: صفای باطن ✅ «آن كه چند روزى خود را از هرزه‌خوارى و هرزه‌كارى و از گزاف و ياوه‌سرائى، بلكه زياده‌گوئى و خلاصه از مشتهيات و تعشقات حيوانى باز بدارد، مى‌بيند كه اقتضاى تكوينى نفس اين است كه از رياضت، ضياء و صفاء مى‌يابد؛ و آثار او را نور و بهائى است. پس اگر رياضت مطابق دستورالعمل انسان‌ساز، اعنى منطق وحى «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» بوده باشد، اقتضاى تكوينى نفس به كمال غائى و نهائى خود نائل آيد» (صد کلمه در معرفت نفس، کلمه چهل و نه). ✅ اگر انسان چند روزی جلوی تعشقات نفسانی را بگیرد، صفای باطنی خودش را نشان می‌دهد. معمولاً چهل روز و دیده‌ایم که برخی ده روز هم جواب می‌دهد. (وبرخی باید خون دل بخورند و چند چله را به هم وصل کنند تا کار درست شود). ولی این هست که همان اندکی که انجام می‌دهد، مثلاً چهل روز، همان ایام صفا را می‌بیند. می‌بینیم که موجب صفا می‌شود. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۷۵ (۹) (۱۴۰۱/۹/۱۲ ۸جمادی‌الاولی/ شنبه) 🔴 بخش اول ✅ از سال گذشته، به مکتب سلوکی حضرت استاد علامه حسن‌زاده آملی پرداختیم. مقام اول، دستورالعمل‌های سلوکی ایشان بود. مقام دوم، اصول و مبانی دستورات سلوکی ایشان بود. اصول و مبانی هم جزء بحث‌های دستورالعمل سلوکی است تا قدرت تقییم و ترجیح پیدا شود. 🔵 نقد مبنای سرعت در سلوک ✅ بعضی‌ها سرعت را خیلی جدی مطرح می‌کنند؛ می‌گویند: انسان باید به سرعت از این نشأه در برود. آیا سرعت معیار است؟ ما در گذشته، به بحث سرعت نپرداختیم. واقعیت این است که سرعت معیار نیست. برخی می‌گویند خوب است انسان استخوان‌دار شود تا وقتی که آن طرف رفت، کم نیاورد و یا دچار انحراف نشود؛ لذا سرعت معیار نیست. در موارد استثنا بحث سرعت مطرح می‌شود، اما قاعدۀ کلی این است که سرعت معیار نیست. ✅ بنایِ برخی بر این است که به سرعت شخص را از این نشأه بکَنند تا چشم برزخی‌اش باز شود. اما معتقدم نباید این‌گونه باشد، گرچه ممکن است گه‌گاهی و در مرحله‌ای و در شرایطی، سرعت اِعمال شود. بر فرض که هیچ انکشافی حاصل نشد و فتح و فتوحی پیدا نشد و هیچ نحوه اقتداری هم پیدا نشد؛ چون حاصل نشد، پس این چیست که من خود را مشغول کرده‌ام؟ اگر دستورالعمل‌هایت مطابق شریعت باشد، تو را می‌سازد؛ هیچ باکی نیست. تو که مشغول بین‌الطلوعین شدی، مشغول راز و نیاز شدی، مشغول خلاف‌هایت شدی تا جلویش را بگیری، ولو اینکه برای تو کشف و انفتاحی حاصل نشود، اما این کمال تو است. اگر بداند این کمال است و اگر کسی اهلش باشد، می‌تواند به او نشان دهد که چگونه برایش کمال است. ✅ اگر کسی تمام کارهایش را می‌کند و عبادت و مراقبت و توجه و ذکر را داشته باشد، اگر این دنیا برایش حاصل نشد، آن دنیا به او خواهند داد. 🔵 شیطنت در سلوک ✅ دیده‌ایم افرادی که اهل کشف و مکاشفه شده‌اند، ولی اعتدال انسانی پیدا نکرده‌اند. معمولاً برایشان مضر است و مشکلاتی ایجاد می‌کند. بله، گاهی دیدن چند نمونه از احوال خوش، چیزی است، ولی اینکه پایه کار قرار بگیرد، چیز دیگری است. بعضی‌ها سرعت را خیلی جدی می‌گیرند. سرعت زیاد، خیلی مضر است و گاهی ریاضت‌های سنگین انجام می‌دهد تا از عالم ماده عبور کند و به عالم مثال وصل شود و گاهی به جاهای دیگر وصل می‌کند، اما اینها به این صورت درست نیست. چنین چیزی اگر با اعتدال انسانی نباشد و با گناه همراه باشد، تبدیل به شیطنت می‌شود. مگر شیطنت از کجا سر در آورده است؟ مثلاً می‌بیند راحت می‌تواند به خانه‌ها سر بزند، رفته است و دیده است و نفسانیت‌های شدید. اگر این است، پادشاهان هم دیگران را تحت سلطه خود قرار داده‌اند. 🔵 اعتدال و کمال انسانی ✅ سرعت معیار نیست. معیار اصلی، اعتدال و کمال انسانی است و اگر کشف و فتح و فتوحی هم حاصل نشد، نشود. کشف خوب است و انسان با آن می‌تواند خدا را با چشم قلب ببیند، اما اینها معیار نیست. این نحله‌هایی که با سرعت می‌برند، خوب نیست. هنوز استوار در خُلق کریم نشده است؛ هنوز بیداری شبانه‌اش درست نشده است. این چه کاری است؟ شیطان هم همین‌گونه جلو رفته است. برخی کشف و کرامت‌ها در غیر وقتش بیاید، مزاحم است. ما می‌خواهیم بنده شویم. از نظر دینی هرچه (بیشتر) بنده شوید و به رضوان حق نزدیک شوید، آنجا رسیده‌اید؛ اصلش رضوان و بندگی حق است؛ حال چه کشف و شهود دست بدهد یا ندهد. ابن‌عربی می‌گوید: من کسی را می‌شناسم که اهل مکاشفات است، اما گرفتار سنت استدراج الهی شده است؛ او گمراه می‌شود و خودش هم خبر ندارد. ✅ گاهی روال موهبتی است که زمانی شخص روال طبیعی را طی می‌کند و به‌تدریج می‌رسد؛ و گاهی اقتداری است. این اقتداری نوعی شیطنت است. مرتاضین این‌گونه‌اند. اصلش این است که بندگی‌کردن محور باشد. اگر کشف هم داشته باشد، باز هم راه بندگی را طی می‌کند. برخی می‌گویند: زودتر برسیم و تأمین کنیم؛ این از هر کسی بر نمی‌آید. باید همه‌اش خدایی شود. اما اگر شخصی که به این افق رسیده است، اما مطابق افقش حرکت نکند، این خوب نیست و خطرناک است. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
نسیم عرفان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🔵 جلسه ۳۷۵ (۹) (۱۴۰۱/۹/۱۲ ۸جمادی‌الاولی/ شنبه) 🔴 بخش اول ✅ از
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴 بخش دوم 🔵 صد سال ذکر ✅ بنده‌خدایی می‌گفت: اگر من ذکری را صد سال بگویم و بدانم این ذکر اصل کار است، می‌گویم ولو اینکه هیچ (چیزی) به من ندهند. کسی که درس خوانده است، اینها را بهتر می‌فهمد. می‌فهمد که من این راه را رفته‌ام، ولو اینکه هیچ ندهند. یکی هم مثل ملاحسینقلی همدانی سی سال زحمت کشیده است، ولی به او هیچ ندادند، اما شکی در این مسیر پیدا نکرد. (و بعد از آن سی سال راه برایش باز شد). پس باید دانست که معیارهایی از این دست وجود دارد و باید مراقب بود که چه مبنایی از مبانی سلوکی در کار است و کدام مبنا حق است و کدام حق نیست. 🔵 نکات و تجربیات سلوکی حضرت استاد ✅ «آن كه چند روزى خود را از هرزه‌خوارى و هرزه‌كارى و از گزاف و ياوه‌سرائى، بلكه زياده‌گوئى و خلاصه از مشتهيات و تعشقات حيوانى باز بدارد، مى‌بيند كه اقتضاى تكوينى نفس اين است كه از رياضت، ضياء و صفاء مى‌يابد؛ و آثار او را نور و بهائى است. پس اگر رياضت مطابق دستورالعمل انسان‌ساز، اعنى منطق وحى «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» بوده باشد، اقتضاى تكوينى نفس به كمال غائى و نهائى خود نائل آيد» (صد کلمه در معرفت نفس، کلمه چهل و نه). 🔵 صفای فطری ✅ اصل حقیقت ما جز صفا و نور نیست. به تعبیر دیگر، آنی که قرار است به بدن تعلق بگیرد به حسب حقیقت روح خداوند، خودش سراسر نور و صفا است و همین باعث می‌شود یک صفای فطری در همه هست. همان‌طور که یک صفای ویژه در کودکان می‌بینیم، حتی دروغ گفتن‌هایش هم یک پایه صفا دارد. حتی در دعواهایی که می‌کنند، باز هم صفا دارند و خیلی زود کنار هم قرار می‌گیرند، انگار که هیچ دعوایی با هم نداشتند. این صفای فطری برمی‌گردد به روح خداوندی که در ما هست. ✅ شیخ اشراق یک کلامی را نقل می‌کند که اصلش از فلوطین است. او می‌گوید: من وقتی خلأ بدن کردم، نفس خودم و هرچه در آنجا بود، همه‌اش صفا و نور بودند. سراسر نور و صفا برای خود احکامی دارد. آن جنود عقلی که در روایات گفته‌اند، جهات صفا و تجردی نفس ما هستند؛ هفتاد و پنچ سپاه عقل. نوجوانی را دیدم که خیلی صفا داشت، بعد از یک سال که او را مجدد دیدم، خیلی ضمخت شده بود. 🔵 دو نجوا ✅ نفس که به بدن تعلق می‌گیرد، اقتضائات بدنی و نفس اماره‌ای در انسان پدید می‌آید. در این موقع، دو نجوا در انسان پدید می‌آید، یکی فطری توحیدی و دیگری نفس اماره‌ای. یکی می‌گوید خیانت نکن و یکی می‌گوید کام بگیر. همۀ ما با شدت و ضعف اینها را داریم. این روح خداوندیِ پر از صفا را داریم، ولی از این پرگویی‌ها و پرخوری‌ها و پرخوابی‌ها و گناهان شدیداً مکدر می‌شود. از بی‌توجهی‌ها به اصل خود، غفلت، این‌ها گاهی شدید می‌شود. اینها باعث می‌شود که خود را گم می‌کنیم و صفای فطری خود را از دست می‌دهیم و مکدر می‌شویم. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸