eitaa logo
نوید دلها 🫀🪖
3هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
62 فایل
واسه‌ی تبادل: 🆔| @motahareh_sh کانال اصلی و فرهنگی #شهیدنویدصفری اگه حاجت گرفتین یا سؤالی داشتین بپرسید💌👇🏻 🆔| @Massoumeh_sh84 🆔| @maede_sadatt 🆔| @motahareh_sh حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون!🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[ 📬 ] 💌مولاجان‌علی‌(علیه‌السلام) : آدم بدكار را به وسيله كارِ نيك خود اصـلاح كن ، و با سخن زيبايت ديگران را به كار خير رهنمون باش. 📚غررالحکم‌موضوعی،ج۱ص۹۹ میدونستی شیعه یعنی پیرو ؛ و اونی که صرفا اهل‌بیت رو دوست داره میشه مُحِب؟! اگه ما پیرو رفتار و گفتار اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نباشیم یعنی شیعه نیستیم💔❗️ مُحِبی یا شیعه؟! 🌺کانال‌رسمی‌شهید‌نوید‌صفری
چله😍 روز: بیست و دوم به نیت:↷ شهید هادی کجباف 💚 ۱_تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) ۲_حاجت روایی شما بزرگواران ۳_عاقبت بخیری همه جوونااا کانال رسمی شهید نوید صفری♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"بہ‌قول‌آقامصطفی‌صدرزاده"↓ کسۍ‌کہ‌توے‌هیئت‌فقط‌سینہ‌می‌زنہ‌ خیلےکاربزرگےنمیڪنه . . کسے‌کہ‌سینہ‌مۍ‌زنہ‌فقط‌یہ‌سینہ‌زنہ‌‌، شیعہ‌ۍمرتضی‌علے . . بایدبارفتارش‌عشقش‌روثابت‌کنہ‌♥!' 🌿 🕊 ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا در قلبم انتظارِ چیزی که اتفاق نمی‌افتد را قرار نده..
چنان باش که همیشه زنده‌ای و چنان باش که فردا می‌میری». هم شوق شهادت داشت و هم شوق زندگی
سلام مولای من 🌱 مےشودکمی زودتر از دیر بیایی آقــا!؟ عمرِمن تابه ابدطول نخواهدکه کشید مـــن منتظـــــــرم ،چشــــم به راهـم! نکند دیر شود،دیــر شود،دیر بیــایی!
به وقت ﴿ گام های عاشقی﴾😍
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗💗 قسمت109 تپش قلب گرفته بودم سید تا منو دید از جاش بلند شد و لبخند زد - سلام سید: علیک السلام خانووم ،خوب خوابیدی ؟ از خجالت احساس میکردم کل صورتم در حال سرخ شدن بود چیزی نگفتم و روی تخت نشستم سید هم کنارم نشست با دیدن سینی چایی خنده اش گرفت سید : هر چند دیگه جایی نداره شکمم ولی این چایی از دست شما خوردن داره.. سید مشغول خوردن چایی شد و منم با لبه شالم ور میرفتم سید : اومدم دنبالت با هم بریم بیرون اینقدر این مدت اذیتش کردم دیگه نمیتونستم بهونه ای بیارم - باشه چشم،الان آماده میشم سید: چشمت بی بلا ،پس میرم داخل ماشین منتظرت میشم - باشه تن تن رفتم توی خونه سارا مثل بختک افتاد روی سرم سارا: چی شد؟ چی میگفت؟ چرا اینجا اومده ؟ -اومده دنبالم بریم بیرون سارا: بابا دمش گرم ،گفتم الان تو رو تو آفتاب میشوره و آویزونت میکنه... - هه هه هه ،نمکدون وارد اتاقم شدم مانتو مو پوشیدم ،یه روسری آبرنگی سرم کردم چادر عبایی مو از داخل کمد برداشتم سرم کردم کیف و گوشیمو برداشتم از اتاقم رفتم بیرون از مامان خدا حافظی کردم و رفتم بیرون سوار ماشین شدیمو حرکت کردیم... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗‌💗 قسمت110 سید: خوب آیه خانم کجا بریم ؟ - هر جا که شما دوست دارین! سید: اول اینکه هر جا که تو دوست داری ،دوم اینکه من جایی رو دوست دارم برم که تو دوست داری ! الان کجا بریم - گلزار سید : ای به چشم توی راه خیلی دلم میخواست به سید بگم یه جا نگه داره گل و گلاب بخریم ولی روم نمیشد اما انگار فکرمو خونده بود ،یه جا نگه داشت و پیاده شد ،دوتا شاخه گل نرگس خرید با یه گلاب داخل ماشین نشست یکی از گلا رو داد به من ... سید: تقدیم با عشق - خیلی ممنونم سید : از امیر پرسیدم از چه گلی خوشتون میاد بهم گفت گل نرگس ،منم عاشق گل نرگسم بعد حرکت کردیم سمت گلزار ..وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدیمو وارد گلزار شدیم انگار منتظر بود من بگم کجا بریم واسه همین حرفی نزدمو به سمت مزار شهیدم حرکت کردم سیدم پشت سرم می اومد وقتی رسیدم به مزار شهیدم نشستم سید اول سنگ قبر و بادستش کمی تمیز کرد و بعد با گلاب شست منم گل و گذاشتم روی سنگ قبر بعد سید شروع کرد صحبت کردن با شهید : سلام دوست عزیز ،خیلی ممنونم که مهر منو تو قلب این آیه جان انداختی که حاضر شد با من ازدواج کنه ،لطفا برای خوشبختی مون دعا کن - شما شهید منو میشناسین؟ سید: وقتی که درباره ات به امیر صحت کردم ،امیر گفت بیام از شهیدت بخوام تو رو به من برسونه ،واسه همین چند باری اومدم اینجا البته منم یه دوست شهید دارم - واقعا ،اسم شهیدتون چیه؟ سید: ابراهیم هادی، راستش از شهید خودمم خیلی خواستم کمکم کن ،در کل همه رو واسطه کردم تا به تو برسم... لبخندی زدمو چیزی نگفتم بعد از فاتحه مزار دوست شهیدم ،رفتیم سمت مزار شهید ابراهیم هادی یه کم قرآن خوندیمو و رفتیم سوار ماشین شدیم صدای اذان و شنیدیم سید نزدیک یه مسجد ایستاد و پیاده شدیم ... سید: آیه جان بعد نماز بیا کنار ماشین منتظرم باش - چشم از اینکه اولین باری که با هم بیرون اومده بودیم مکان های خوب خوبی بود دوست داشتم از همه بیشتر تلفظ اسمم به زبون سید خیلی خوشایند بود برام... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸