eitaa logo
نوید دلها 🫀🪖
3هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
62 فایل
واسه‌ی تبادل: 🆔| @motahareh_sh کانال اصلی و فرهنگی #شهیدنویدصفری اگه حاجت گرفتین یا سؤالی داشتین بپرسید💌👇🏻 🆔| @Massoumeh_sh84 🆔| @maede_sadatt 🆔| @motahareh_sh حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون!🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
💫 🌺آيت الله‌مجتهدى‌تهرانى می فرمود : استاد ما حضرت حاج شیخ علی اکبر برهان (ره) مےفرمودند: آن قدر درقبر بخوابیم که استخوان هایمان بپوسد😞 یك شب هم بلند شو ببین چه خبر است‼️ ❤️پیامبر اکرم صلےالله علیہ وآله وسلم می فرمایند: 🦋🌸وقتی بنده ای از خواب شیرینش و از رختخوابش برخیزد در حالیكه خواب آلود است، [برای این كه به سبب می خواهد كه خداوند را راضی كند.😍🌼] 💥💥خداوند متعال به سبب آن بنده، بر ملائكه مباهات می کند و می گوید :👈✨این بنده ام را می بینید كه بلند شده و را ترك كرده تا كاری را انجام دهد كه بر او واجب نكرده ام؟🌟شاهد باشید كه من او را آمرزیدم🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا ابا صالح المهدی 🍀☘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چله به نیابت از هدیه به(ع) و حاجت روایی شما بزرگواران روز و دوم https://eitaa.com/Navid_safare
به قول استاد پناهیان: شیطون برای کسایی که مذهبی هستن بیشتر دام پهن میکنه.. اون خودش یه بچه مذهبی بود که عاقبت به شر شد! به خودمون مغرور نشیم(:
💚..🌿 یه‌بنده‌خدایی.. خیلی‌قشنگ‌تعریف‌کرد میگفت‌میخواستی‌گناه‌کنی عاشورا‌‌ به‌ یاد ‌بیار که حسین داد زد گفت!! (هَل مِن ناصرِ یَنصُرنی) صدای‌امام‌‌زمانتو‌نشنوی:)💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شـاید لایـق شدیـم...💔 https://eitaa.com/Navid_safare
امام‌علی(ع) فرموده‌اند: ای ‌مالک..! اگر شب‌ هنگام‌ کسی ‌را‌ در حالِ ‌گناه ‌دیدی../: فردا‌ به آن ‌چشم ‌نگاهش‌ مڪُن👐' شاید سحر توبه کرده‌ باشد..(: و تو ‌ندانی..! ‌‌ ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•........••✾•🌸•✾••......• شهیدان هوایے دگر داشتند...؟! ز غیرت دلے شعلہ ورداشتند شهیدان ڪہ دل را بہ دریا زدند♥️ عجـب پشت پایے بہ دنیـ🌏ـا زدند 💚 https://eitaa.com/Navid_safare کانال رسمی شهید نوید صفری🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت های حاج مهدی رسولی درباره بیانات اخیر مقام معظم رهبری 🔴
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان_لبخند_بهشتی نویسنده: میم بانو قسمت_نود_یکم +چرا قبول کردی اینا رو برای من تعریف کنی ؟ اگه شهروز بفهمه میخوای چیکار کنی ؟ _بهت گفتم تا یه جورایی بدیام رو جبران کنم . اولش ازت فرار میکردم تا بهت نگم ولی الان میبینم بهترین کار همینه ، در ضمن تو به شهروز نمیگی . اگرم بگی ..... اگرم بگی ....... با کلافگی میگوید _نمیدونم ولی امیدوارم نگی نازنین با چیزی که فکر میکردم خیلی متفاوت است . خیلی مظلوم و مهربان است درست برعکس آخرین بار که دیدمش ، الحق که او هم با زیگر خوبیست . با لحنی پر محبت همراه با لبخند میگویم +نازنین من تورو حلال کردم ولی ازت میخوام که دیگه هیچکس رو حتی اگه پای جون خودت و عزیزات در میکن بود چه جسمی و چه روحی از عمد اذیت نکنی نازنین با تکان داون سر حرفم را تایید میکند و با لبخندی متقابل از من تشکر میکند ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ روی تخت مینشینم و نگاهی به ساعت دیواری اتاقم می اندازم . عقربه ها ۱ و ۳۰ دقیقه نیمه شب را نشان میدهند . طبق قول و قرارمان تا آخر فردا باید چیز هایی که از نازنین دستگیرم شده را برای شهریار تعریف کنم . مصمم از روی تخت بلند میشوم و از اتاق بیرون میروم . پشت در اتاق شهریار می ایستم و با کشیدن نفس عمیقی خودم را به آرامش دعوت میکنم . آرام تقه ای به در میزنم . با گفتن (بفرماییدی) از سوی شهریار در را باز کنم و در چهار چوب در می ایستم . با دیدن شهریار که رو بع روی سجاده ایستاده بی اختیار لبخند میزنم . لبخندم را عمیق تر میکنم و با لحنی که در آن شیطنت موج میزند میگویم +پس میخواستی نماز شب بخونی لبخند میزند و به شوخی پیگوید _تُف به ریا و بعد هر دو میخندیم . سر کج میکنم +من که هر وقت میام تو داری نماز میخونی یه جوری پیش برو ماهم بهت برسیم _۲ تا نماز دست و پا شکسته که حسرت خوردن نداره اخم تصنعی میکنم +بحث من حسادت نیست ، بحث من اینه که بهت نگفت نباید تک خوری کنی ؟ تنها تنها نماز شب میخونی ؟ نمیخوای یه مسلمون دیگرو هم شریک کنی ؟ بلند میخندد _تو اول بزار ببینم بلدم بخونم ، هر وقت درست و حسابی یاد گرفتم تو رو هم خبر میکنم . حالا برای چی اومده بودی ؟ لبخند پهنی میزنم +میرم بعدا میام شاید قرار شد یه چیزی بهت الهام بشه من مزاحم بودم . بعد چشمکی حواله اش میکنم و سریع در را میبندم . شهریار با صدای بلندی که خنده در آن موج میزند طوری که من بشنوم میگوید _باشه خانوم خانوما نوبت منم میرسه آرام میخندم و به سمت اتاقم حرکت میکنم ♡♡♡♡♡♡♡♡♡ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان_لبخند_بهشتی نویسنده: میم بانو قسمت_نود_دوم ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ فردای آن روز تا جایی که نازنین به من اجازه داده بود ماجرا را برای شهریار تعریف کردم ؛ البته با حذف شهروز و قرار دادن شخصیت خیالی به نام فرهاد به جای او . فرهادی که از ایران رفته و هیچکس از محل زندگی او خبر ندارد ! بهتر است کسی چیزی راجب کار های شهروز نداند ، حد اقل فعلا ! شهریار با کمی بد خلقی بلاخره از پیگیری ماجرای نازنین منصرف شد . من و شهریار بعد از ۲ روز حرف زدن با پدر و مادرم بلاخره آن ها را هم منصرف کردیم . راضی کردن مادرم کار سختی نبود اما پدرم خیلی سخت حاضر شد کوتاه بیاید ، البته کوتاه آمدن همراه با دلخوری ای ظاهری . پدرم در آخر گفت که اگر دوباره فرهاد خیالی یا نازنین کاری بکنند به هیچ وجه حاضر نیست کوتاه بیاید . ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ دیروز عمو محسن و خانواده اش از خارج برگشتند و شهریار بعد از یک هفته از پیش ما رفت . آنقدر از رفتنش ناراحت و گرفته شدم که انگار دیگر قرار نیست اورا ببینم . با صدای سوگل نا خواسته از افکارم بیرون میایم _با تو ام نورا ! نگاهش میکنم و بی حوصله میگویم +بله ؟ نفسش را با حرص بیرون میدهد _۲ ساعت دارم باهات حرف میزنم +ببخشید حواسم نبود دوباره بگو کنجکاو نگاهم میکند _میخوای برای تولد شهریار چیکار کنی ؟ چند وقت میش بهم گفتی با مامانت صحبت کردی یه فکرایی تو سرت داری . یک تای ابرویم را بالا میدهم +تولد شهریار ؟ _آره دیگه دوهفته دیگه ۱۱ مهر سریع می ایستم و محکم روی پیشانی ام میکوبم +وای کلاً یادم رفته بود . از یه ماهه پیش داشتم براش برنامه ریزی میکردم ، کلی برنامه ریخته بودم ولی روزی که رفتم براش کادو بخرم....... تازه به یاد میاورم که نازنیم از ماجرای نازنین با خبر نیست سوگل پرسشگرانه نگاهم میکند _ خب چی شد ؟ لبم را با زبان تر میکنم +کادوی خوب پیدا نکردم ، میخواستم ساعت بخرم اما مدلاشون خوشگل نبودن ، دیگه از اون روز به بعد یادم رفت . عیب نداره یه هفته مونده به تولدش کار کم کم وسایلو آماده میکنم . کمی جا به جا میشود و نگاهش را از من میگیرد _ نمیشه +چرا نمیشه ؟ _۳ روز دیگه دانشگاه ها باز میشه ، باید قبل از دانشگاه کار هارو انجام بدی بی خیال روی تخت دراز میکشم +اولاش کلاسا تَقُ لَقِ _آره راس میگی 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
شجاعی.mp3
2.17M
ماخیلۍراحت بدون امام زمان داریم زندگۍمیکنیم😭 اصلا غصه امام زمانو نخوردیم😔 ♥️ 🌱
شهید می‌گفت... https://eitaa.com/Navid_safare کانال رسمی شهید نوید صفری 💐
جوری‌زندگی‌کن . . جوری‌برخورد‌کن . . جوری‌حرف‌بزن . . کہ‌وقتی‌مردم‌تو‌رودید‌ن‌عاشق‌خدا‌بشن(:'!
🔶 میانبر رسیدن به خدا "نیت" است. کار خاصی لازم نیست بکنیم، کافیست کارهای روزمره مان را به خاطر خدا انجام دهیم، اگر در این کار زرنگ باشی، شک نکن،شهید بعدی تویی.. 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتم حاجی رویِ امـــر به معــــروف هم دیگه نمیشه حســـاب کرد، چون تأثیـــر نداره!🥲 گفت ولی دشمن روی سکوت🤫 تو حساب ویژه‌ای باز کرده...
نوید دلها 🫀🪖
دلبَــــرا‌... ؛ قیمت‌ِوصل‌ِتُــوڪنون‌دانستم ، ڪھ‌فَراوان‌طلبت‌ڪردم‌و‌نتوانستم! 🌹🌿
سلام رفقا میشه برای ادمینای کانال دعا کنین 🙃 و اگر زیارت عاشورایی خوندین از دعاتون بی نصیبمون نکنین 🙃 ممنون میشم برای حال دل و حاجتمون دعا کنین 🙏✨
هدایت شده از نوید دلها 🫀🪖
1_1658430465.mp3
8.81M
زیارت عاشورا.... با صدای حاج قاسم سلیمانی 🥀🖤
زیارت عاشورای امام حسین ع باشه💔 با صدای بابا قاسمم باشه 🙃 دل شکسته هم باشه 🥺🍃 ...
@madahi_۲۰۲۲_۱۱_۳۰_۱۹_۵۵_۲۳_۷۱۲.mp3
9.81M
خسته ام مثل نوکری که صاحبش جوابش کرده خسته ام مثل آدمی که زندگی خرابش کرده خسته ام مثل مجرمی که دنیا آبروشو برده خسته ام مثل بیگناهی که حقشو ظالم خورده خسته ام .. https://eitaa.com/Navid_safare
✨یک جرعه معرفت ✅آیت الله ناصری 🌸آقا خداوند سریع_الرضاست... زود می بخشد و زود آشتی می‌کند. به کسی غیر خودش نگو... در میان شب دو رکعت بخوان و از خدا عذرخواهی کن، توبه کن، تمام گناهانت را نابود می کند، بلکه گناهان را تبدیل به حسنه می کند. خدای به این مهربانی را سزاوار رفاقت است. خدا دوست خوبی است.