eitaa logo
ندای رضوان🇮🇷
5.1هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
86 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
۳ دقیقا کنار مادرشوهرم و زیر ی سقف قرار شد مدت کوتاهی اونجا باشیم از همون اول دخالت هاش شروع صد هرچی به شوهرم گفتم گفت که کاری از دستم بر نمیاد مادرشوهرم علاقه زیادی به نوه دختریش داشت که تفاوت سنیش با دختر من همش دو هفته بود با اینکه خونه خواهرشوهرم تهران بود ولی میرفت پسر خواهز شوهرم و میاورد خونمون و به دخترش میگفت خیالت راحت بچه رو بذار پیش منو برو، خواهرشوهرمم که بیشتر به فکر خودش گذرونی خودش بود تا بچه از خدا خواسته میذاشتش و میرفت فقط میخواست که به همه بفهمونه بچه خواهرشوهرم رو خیلی دوست داره به بچه علاقه داشت ولی نه اونقدر که نشون میداد دارد ❌کپی حرام❌
۱ شوهر من پنجاه و یک سالش هست دوتا دختر و دوتا پسر داریم شکرخدا زندگیمون عالی بود همیشه شوهرم تلاش میکرد تا ما راحت باشیم برای یکی از دخترهام خواستگار اومد و مورد مناسبی بود همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه برادرشوهر جوونم که سی و سه سال سن داشت فوت کرد همه ناراحت بودیم و بیشتر دلم‌برای جاریم که بیست و شش سالش داشت و ی بچه دوساله میسوخت دلم‌میخواست هر طوری میتونم‌کمکش کنم ولی هیچ چیز و هیچ کس نمیتونست جای همسرش رو پر کنه روزای اول خیلی بی قراری میکرد تا اینکه بهم زنگ زد و گریه کرد گفت _توروخدا به دادم برس از وقتی شوهرم فوت کرده ی هزار تومنی ندارم بچه م مریضه و پول دارو دکتر ندارم همه ی خدابیامرز گفتن و رفتن کسی نمیگه این زن بیوه داغدار با ی بچه چی میخوره واقعا اون لحظه حس شرمندگی و خجالت داشتم حق داشت همه رهاش کرده بودن دارد ❌کپی حرام ❌
۲ به محض اینکه قطع کرد به شوهرم همه چیزو گفتم خیلی خجالت کشید و گفت که بریم خونشون، حاضر شدیم و راه افتادیم به سمت خونشون بین راه همسر ایستاد و به فروشگاه رفتیم هر چیزی که برای خونه نیاز بود از گوشت و برنج تا مواد شوینده خریدیم و تو ماشین گذاشتیم و راه افتادیم بین راه هم همسرم میوه و چیزهای دیگه خرید و رسیدیم به خونه ش مقابل خونه ش ایستادیم و در زدیم‌تا در و باز کرد از دیدن‌اون همه مواد غذایی تعجب کرد و بغض کرد چونه ش لرزید _وقتی شوهرم زنده بود نمیذاشت نیازمند کسی بشم اما شما هم لطف کردی ممنونم شوهرم بهش گفت بچه رو بردار بیا بریم دکتر اون امانت و یادگار برادرمه، جاریم از خدا خواسته حاضر شد و بچه رو برداشت سوار ماشین شدیم و رفتیم دکتر، تجویز دکتر ی سرماخوردگی کوچیک بود که دارو داد و برگشتیم خونه هر چی به جاریم تعارف کردم بیا بریم خونه ما‌گفت نه خونه خودم راحتترم دارد ❌کپی حرام