eitaa logo
[نگاه ِ تو]
379 دنبال‌کننده
614 عکس
62 ویدیو
2 فایل
من، بی نام ِ تو‌ حتی یک لحظه‌ احتمال ندارم. چشمان تو‌ عین الیقین من،‌ قطعیت "نگاه ِ تو‌" دین من است.‌‌‌ [قیصر امین‌پور] ‌ ‌ 🌱 روایت لحظه‌های زندگی 🌱‌ ‌ ‌ هم‌صحبتی: @MoHoKh ‌هم‌صحبتیِ ناشناس: https://daigo.ir/secret/21385300499
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ‌شش صبح بیدار شدم. از آن روزهایی بود که از وقتی چشم باز کردم، دلم می‌خواست یک غُر تکراری به خودم بزنم که چرا آخه این ترم کلاس اول صبح گرفتی که مجبور باشی شش صبح بیدار شی و تازه شب قبلشم با نگرانی بخوابی. بعد هم جواب خودم را دادم که خب می‌دونی که مجبور بودی. اما آن وَرِ غُرزننده ذهنم دلش نمی‌خواست با این جمله قانع شود. ولش کردم تا برای خودش راحت باشد.‌‌ بالاخره خودش یک جایی از غر زدن خسته می‌شد. ‌‌ روزی که صبحش اینطور شروع بشود معلوم است تا ساعت یازده و چهل دقیقه شبش چگونه می‌گذرد. من ماندم با یک جسم خسته و یک روح خسته‌تر، به همراه آن وَرِ غُرزننده ذهنم که از صبح تا شب، کلی موضوع جدید هم برای غر زدن پیدا کرده بود.‌ ‌ ‌ شاید باورش سخت باشد اما فقط یک بو، همه چیز را شُست و برد! و من باز به قدرت حس شامه ایمان آوردم. یادم رفته بود که دیروز یک گلدان شب‌بو هدیه گرفته‌ام. دقیقا زمانی که دنبال راه فراری برای کشمکش‌های درونی ذهنم می‌گشتم تا بگذارند چند ساعتی استراحت کنم، بوی شب‌بو مثل نسیم بهشت وزید و من را از دنیای شلوغ درونم، کِشاند به یک دنیای قشنگ و آرام.‌ تازه می‌فهمم اسم شب‌بو چقدر برایش برازنده است. بخصوص وقتی شب‌ها عطرش چندین برابر می‌شود. ‌‌ فردا هم باید شش صبح بیدار شوم اما یقین دارم با عطر این شب‌بو، فردا صبح، روزم را جور دیگری شروع می‌کنم. یک جور قشنگ‌تر و آرام‌تر، به قشنگی و آرامی عطر دل‌انگیز شب‌بو.‌ ‌ ‌ 🍃شبت به دل‌انگیزی عطر شب‌بو رفیق‌ ‌ ‌ ‌ ‌@Negahe_To
‌ ‌ عطر شب‌بو جواب داد. امروز آن وَرِ غُر زننده ذهنم رفته بود استراحت کند و بجایش وَرِ امید دهنده آمده بود. تازه امروز یک گلدان آگاو هم هدیه گرفتم😍‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌@Negahe_To
‌ ‌ دوست‌ بدارید‌ و‌ بگذارید‌ دوست داشته‌ شوید.‌ آدم‌ بدون این بساط‌ها زندگی از گلویش پایین نمی‌رود!‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ @Negahe_To
Alireza GhorbaniAlireza Ghorbani - Eshgh Asan Nadarad (320).mp3
زمان: حجم: 8M
‌ ‌گفتم این آغاز، پایان ندارد‌ عشق، اگر عشق است، آسان ندارد‌ ‌ ‌ @Negahe_To
[نگاه ِ تو]
‌ 🍃🍃‌🍃🍃🍃 ‌ خبر از عیش ندارد که ندارد یاری ‌دل نخوانند که صیدش نکند دلداری
‌ ‌ ‌اولین بار است دارم به صورت رسمی از شما می‌نویسم. برای همین است که هول کرده‌ام. مدام می‌نویسم و پاک می‌کنم. چیزی مثل یک آونگ در سرم دنگ دنگ می‌کند و این جمله را می‌کوبد به دلم که تو را چه به نوشتن از او!‌ جمله‌اش زهری دارد که تلخی‌اش، دلم را می‌گزد.‌ ‌ ‌ ‌‌آونگ‌ را درمی‌آورم و پرت می‌کنم به یک جای خیلی دور. می‌خواهم راحت برایتان بنویسم. می‌خواهم بگویم من شما را آن روز شناختم که توانستم ساده و بی‌هیچ آداب و تکلف، رو به قبله بایستم دستم را روی قلبم بگذارم و از اعماق وجودم بگویم السلام علیک ایها الامام الحاضر. اصلا اینجوری صدا کردنتان قند در دلم آب می‌کند. امام حاضر.‌ ‌ ‌ ‌‌‌نمی‌دانم کم‌کاری از کجا بوده است آقا جان اما راستش ما گاهی با امام حسین، با امام علی، با امام رضا، ... احساس قرابت بیشتری می‌کنیم تا با شما. چون از کودکی خیلی تصویر شیرین از لحظه‌های ناب زندگی پدرانتان برایمان گفته‌اند اما به شما که رسیده، به اشتباه، بیشتر، غم و غصه سرگردانی در بیابان‌ها را تحویل‌مان داده‌اند. راستش آنقدر که به ما گفته‌اند برای آرامش قلب شما دعا کنیم گاهی باور کرده‌ایم که خدای نکرده ما برای خودمان خیلی آدم هستیم و زبانم لال، شما محتاج به ما هستید! به ما نگفته‌اند که اصلا آرامش قلب تمام آدم‌ها دست شماست. نگفته‌اند که اصلا همینکه ما وجود داریم به خاطر وجود مبارک شماست.‌ ‌ ‌ ‌‌اصلا چه فرقی دارد شما کجا باشید. همینکه هستید خیلی خیلی خیلی خوب است. همینکه دلمان قرص است امام داریم یعنی غرق در نعمتیم. خدا می‌داند که چقدر دوست دارم تا قبل از مرگ، ببینمتان؛ ولو به اندازه یک چشم برهم زدن؛ اما من ندیده هم عاشقتان هستم. یک عاشق پر و پا قرص. می‌شود امشب که شب تولدتان است و زمین و آسمان غرق در شادی‌ست، با محبت نگاهمان کنی و دل ما را برای خودت صید کنی امام حاضرم؟...‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ #‌@mahfelmag‌ @Negahe_To
‌ ‌ بچه که بودم، پای منبرها زیاد عبارت رزق لایحتسب را می‌شنیدم. آن وقت‌ها فکر می‌کردم این حتما باید یک چیز عجیب و غریب باشد که به راحتی هم نصیب آدمیزاد نمی‌شود. بزرگتر که شدم فهمیدم رزق لایحتسب می‌تواند خیلی چیزها باشد؛ مثلا می‌تواند قرار گرفتن یک آدم، یک رفیق، یک همراه سر راه زندگی‌ات باشد که اصلا فکرش را هم نمی‌کردی؛ می‌تواند رسیدن غذایی باشد از جایی که انتظارش را نداشتی؛ می‌تواند وصل شدن سیم دلت باشد در جایی که برایش آماده نبودی.‌ ‌ ‌من امشب، نمی‌دانم به دعای کدام انسان عزیز، باز هم طعم شیرین این رزق را چشیدم. آنقدر حلاوتش در جانم دویده است که بعید می‌دانم تا سحر، خواب به چشمم بیاید.‌ ‌ ‌بدون هیچ برنامه قبلی، امشب، یک ماراتن دو ساعت و نیمه برای احیای نیمه شعبان برگزار کردیم. در یک جمع حدود بیست نفره، دعوت شدیم به کنار هم مناجات خواندن، کتاب خواندن، نهج‌البلاغه خواندن و اشک ریختن؛ و من کنار دوستانی که تابحال ندیدمشان اما عجیب در کنارشان احساس آشنایی دیرینه دارم، پُر شدم از شَعَف.‌ ‌ ‌ 🌱 زندگی‌تان سرشار از رزق‌های لایحتسب😍‌‌ و بهترین عیدی‌ها نصیب‌ دل‌های قشنگ‌تان🌹‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ @Negahe_To
‌ ‌ امروز را گذاشته‌ام برای سر و سامان دادن به گلدان‌ها که یکی از شیرین‌ترین کارهای دنیا برای من است. بعد از عوض کردن خاک و گلدان، تا چند روزی گل‌ها بی‌حال می‌شوند‌. مثل هر آدمی که طول می‌کشد تا با شرایط جدیدش انس بگیرد. کلا تغییر سخت است، هر جنس تغییری و برای هر موجود زنده‌ای. اینها را که می‌بینم سعی می‌کنم از تغییرات ارادی و غیرارادی زندگی‌ام کمتر بترسم. شاید همان تغییری که از آن گریزان هستم، قرار است یک محل جدید و بهتر برای رشد کردن برایم فراهم کند مثل گلدان‌های جدید برای این گل‌های دوست‌داشتنی خانه‌ام.‌ ‌ ‌ ‌ ‌ @Negahe_To
‌ ‌ نتیجه تلاش‌هایم😍‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ @Negahe_To‌
‌ ‌ همه آدم‌ها چه بدانند و چه ندانند نیاز دارند به یک کنج دوست‌داشتنی که آنجا خود خودشان باشند، بی‌هیچ نگرانی، راحت و به دور از هیاهوی بیرون.‌ ‌ ‌مهم نیست این کنج، بزرگ باشد یا کوچک، توی یک اتاق مستقل باشد یا وسط سالن پذیرایی، پنجره داشته باشد یا نداشته باشد، توی یک خانه ویلایی چند صد متری باشد یا یک گوشه یک متری از یک خانه پنجاه متری. مهم این است که آن کنج را خودشان جوری بسازند که دوستش دارند. جوری که در طول شبانه‌روز مشتاق باشند به نشستن در آنجا. جوری که به آنجا پناه بیاورند از خستگی‌ها و ناامید‌ی‌هایشان. جوری که دیدن آن کنج، لبخند بیاورد به لبشان، حتی وقتی از غصه لبریز شده‌اند.‌ ‌ ‌منتظر نباشید کسی برایتان اینجا را بسازد. این کنج دوست‌داشتنی را فقط باید خودتان برپا کنید. بسازید و بعد ببینید که روزنه‌های عشق و امید از همین کنج به زندگی‌تان می‌تابد. ‌ اینجا کنج دوست‌داشتنی من است. پنج ماه بود نتوانسته بودم بروم سراغش و سر و سامانش بدهم. امروز توانستم و دوباره ساختمش.‌ ‌ ‌ بی‌صبرانه، مشتاق و منتظر هستم برای اینکه زودتر کنج‌های دوست‌داشتنی‌تان را بسازید و البته عکس‌هایش را هم حتما برایم بفرستید😍‌ ‌ ‌ ‌ ‌ @Negahe_To‌
Reza Bahram - جناب موزیکReza Bahram - Atash.mp3
زمان: حجم: 3.7M
‌ ‌ ‌من پریشان شده موی پریشان توام‌ کفر اگر نیست بگویم که مسلمان توام من گرفتار تو و موی سیاه تو شدم منِ سرکش به خدا رام و به راه تو شدم ‌ وایِ من هر نفست معجزه‌ای تازه کند عشق آمد که مرا با تو هم اندازه کند من که آتش شده‌ام، بَه که تو دریا داری‌ بی‌سبب نیست که در ساحل من جا داری ماه کامل شده‌ای چشم حسودانت کور‌ آنچه خوبان همه دارند تو یک جا داری لحن زیبای تو و چشم سیاهت ای وای دلربایی و دل آرام و نگاهت ای وای ‌‌ ‌ ‌@Negahe_To
9.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ ‌ سپاهان یک گل زده است و آنقدر بخاطرش ذوق زده شده‌اند که بلافاصله توی حیاط مسجد، با یک لنگه دمپایی پلاستیکی شروع کردند فوتبال بازی کردن.‌ قبل از شنیدن خبر گل زدن سپاهان، همه‌شان کز کرده بودند گوشه ایوان حیاط. ‌ ‌ 🌱 چه می‌کند شوق و امید با آدمیزاد!‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ @Negahe_To‌
‌ ‌ وقتی شکوفه می‌زنی تازه به چشم می‌آیی. در طول چند ماه قبلش که داشتی آرام آرام آماده می‌شدی برای جوانه زدن و کلنجار می‌رفتی برای رشد کردن، به چشم هیچکس نمی‌آمدی. در نگاه رهگذران، هیچ فرقی با بقیه چوب خشک‌های دنیا نداشتی و کسی خبر از غوغای درونت نداشت. همان روزها که مدام ناامید می‌شدی که من نمی‌توانم از دل این چوب خشک و سخت گذر کنم. همان روزها که خیلی‌ها با بی‌تفاوتی نگاهت کردند و با تمسخر از کنارت عبور کردند؛ در حالی که تو روزها و شب‌های متمادی در حال تلاش برای جوانه زدن بودی.‌ ‌ ‌شکوفه زدن کار خیلی سختی است؛ اما سختی‌اش را هیچکس نمی‌بیند. وقتی شکوفه می‌زنی تازه به چشم می‌آیی.‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌@Negahe_To‌‌