بچه که بودم، پای منبرها زیاد عبارت رزق لایحتسب را میشنیدم. آن وقتها فکر میکردم این حتما باید یک چیز عجیب و غریب باشد که به راحتی هم نصیب آدمیزاد نمیشود. بزرگتر که شدم فهمیدم رزق لایحتسب میتواند خیلی چیزها باشد؛ مثلا میتواند قرار گرفتن یک آدم، یک رفیق، یک همراه سر راه زندگیات باشد که اصلا فکرش را هم نمیکردی؛ میتواند رسیدن غذایی باشد از جایی که انتظارش را نداشتی؛ میتواند وصل شدن سیم دلت باشد در جایی که برایش آماده نبودی.
من امشب، نمیدانم به دعای کدام انسان عزیز، باز هم طعم شیرین این رزق را چشیدم. آنقدر حلاوتش در جانم دویده است که بعید میدانم تا سحر، خواب به چشمم بیاید.
بدون هیچ برنامه قبلی، امشب، یک ماراتن دو ساعت و نیمه برای احیای نیمه شعبان برگزار کردیم. در یک جمع حدود بیست نفره، دعوت شدیم به کنار هم مناجات خواندن، کتاب خواندن، نهجالبلاغه خواندن و اشک ریختن؛ و من کنار دوستانی که تابحال ندیدمشان اما عجیب در کنارشان احساس آشنایی دیرینه دارم، پُر شدم از شَعَف.
🌱 زندگیتان سرشار از رزقهای لایحتسب😍
و بهترین عیدیها نصیب دلهای قشنگتان🌹
#روایت_زندگی
#رزق_لایحتسب
#امام_حاضرم
#نیمه_شعبان
#ماراتن_دوستداشتنی
@Negahe_To
امروز را گذاشتهام برای سر و سامان دادن به گلدانها که یکی از شیرینترین کارهای دنیا برای من است. بعد از عوض کردن خاک و گلدان، تا چند روزی گلها بیحال میشوند. مثل هر آدمی که طول میکشد تا با شرایط جدیدش انس بگیرد. کلا تغییر سخت است، هر جنس تغییری و برای هر موجود زندهای. اینها را که میبینم سعی میکنم از تغییرات ارادی و غیرارادی زندگیام کمتر بترسم. شاید همان تغییری که از آن گریزان هستم، قرار است یک محل جدید و بهتر برای رشد کردن برایم فراهم کند مثل گلدانهای جدید برای این گلهای دوستداشتنی خانهام.
#روایت_زندگی
#درسهایی_از_گیاهان
@Negahe_To
همه آدمها چه بدانند و چه ندانند نیاز دارند به یک کنج دوستداشتنی که آنجا خود خودشان باشند، بیهیچ نگرانی، راحت و به دور از هیاهوی بیرون.
مهم نیست این کنج، بزرگ باشد یا کوچک، توی یک اتاق مستقل باشد یا وسط سالن پذیرایی، پنجره داشته باشد یا نداشته باشد، توی یک خانه ویلایی چند صد متری باشد یا یک گوشه یک متری از یک خانه پنجاه متری. مهم این است که آن کنج را خودشان جوری بسازند که دوستش دارند. جوری که در طول شبانهروز مشتاق باشند به نشستن در آنجا. جوری که به آنجا پناه بیاورند از خستگیها و ناامیدیهایشان. جوری که دیدن آن کنج، لبخند بیاورد به لبشان، حتی وقتی از غصه لبریز شدهاند.
منتظر نباشید کسی برایتان اینجا را بسازد. این کنج دوستداشتنی را فقط باید خودتان برپا کنید. بسازید و بعد ببینید که روزنههای عشق و امید از همین کنج به زندگیتان میتابد.
اینجا کنج دوستداشتنی من است. پنج ماه بود نتوانسته بودم بروم سراغش و سر و سامانش بدهم. امروز توانستم و دوباره ساختمش.
بیصبرانه، مشتاق و منتظر هستم برای اینکه زودتر کنجهای دوستداشتنیتان را بسازید و البته عکسهایش را هم حتما برایم بفرستید😍
#روایت_زندگی
#کنج_دوستداشتنی
#شببو
@Negahe_To
Reza Bahram - جناب موزیکReza Bahram - Atash.mp3
زمان:
حجم:
3.7M
من پریشان شده موی پریشان توام
کفر اگر نیست بگویم که مسلمان توام
من گرفتار تو و موی سیاه تو شدم
منِ سرکش به خدا رام و به راه تو شدم
وایِ من هر نفست معجزهای تازه کند
عشق آمد که مرا با تو هم اندازه کند
من که آتش شدهام، بَه که تو دریا داری
بیسبب نیست که در ساحل من جا داری
ماه کامل شدهای چشم حسودانت کور
آنچه خوبان همه دارند تو یک جا داری
لحن زیبای تو و چشم سیاهت ای وای دلربایی و دل آرام و نگاهت ای وای
#صبح_شد_خیر_است
#موسیقی_دلنشین
#رضا_بهرام
@Negahe_To
9.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سپاهان یک گل زده است و آنقدر بخاطرش ذوق زده شدهاند که بلافاصله توی حیاط مسجد، با یک لنگه دمپایی پلاستیکی شروع کردند فوتبال بازی کردن. قبل از شنیدن خبر گل زدن سپاهان، همهشان کز کرده بودند گوشه ایوان حیاط.
🌱 چه میکند شوق و امید با آدمیزاد!
#روایت_زندگی
@Negahe_To
وقتی شکوفه میزنی تازه به چشم میآیی. در طول چند ماه قبلش که داشتی آرام آرام آماده میشدی برای جوانه زدن و کلنجار میرفتی برای رشد کردن، به چشم هیچکس نمیآمدی. در نگاه رهگذران، هیچ فرقی با بقیه چوب خشکهای دنیا نداشتی و کسی خبر از غوغای درونت نداشت. همان روزها که مدام ناامید میشدی که من نمیتوانم از دل این چوب خشک و سخت گذر کنم. همان روزها که خیلیها با بیتفاوتی نگاهت کردند و با تمسخر از کنارت عبور کردند؛ در حالی که تو روزها و شبهای متمادی در حال تلاش برای جوانه زدن بودی.
شکوفه زدن کار خیلی سختی است؛ اما سختیاش را هیچکس نمیبیند. وقتی شکوفه میزنی تازه به چشم میآیی.
#دلنوشته
#شکوفه
#لذت_عکاسی
@Negahe_To
دلم میخواست میتوانستم عطر دلانگیز این شببوها را بریزم در جان همه آنهایی که تلخی یک غمی دارد دلشان را خراش میدهد🌱
🍃 دلت بیغم رفیق
#دلنوشته
#شببو
#لذت_عکاسی
@Negahe_To
در روزها و شبهایی که سرعت زندگی آدمها روی دور بسیار تند تنظیم شده است، تجربه چهار ساعت و نیم همراهی در یک جمع صد نفره از اهالی دوستداشتنی دنیای کتاب، چیزی شبیه معجزه است. امشب با تمام خستگیهایمان، چهار ساعت و نیم کنار هم ماندیم؛ کتاب خواندیم، مناجات شنیدیم، جایزه گرفتیم و از ته دل خندیدیم.
قطعا یکی از زیباییهای ماندگار این شبهایم، این شبهای آخر سال ۱۴۰۱، ماراتن خاطرهانگیز امشب خواهد بود. از آقای سیبویه عزیز برای همراهی فوقالعادهشان صمیمانه سپاسگزارم.
🌱 عمر این حلقههای کتابخوانی و ماراتنهای دوستداشتنیاش دراز باد!
#ماراتن_بهیادماندنی
#حلقه_کتابخوانی_مبنا
@Negahe_To
هدایت شده از گاه نوشتههایم
#کوتاه_نوشت
.نقطه.سرخط.
کاش بتوانم بر سر تمام قصورها و کوتاهیهایی که در ۱۴۰۱ مرتکب شدم نقطه بگذارم حتی به سرخط بروم، تا در ۱۴۰۲ پیشان را نگیرم.
الاهی آمین
#گاه_نوشتههای_یک_مثلا_نویسنده
#gahnevis
هدایت شده از درونیـ ـات...🌱
.
بشارت می دهد هر دم
عصای پیر در دستم
که مرگ
اینجاست یا اینجاست یا اینجاست یا اینجا؟
#جناب_صائب
#عمر
.