اولین ماراتن سال جدید را کنار دوستان خوب مبناییام برگزار کردیم. چهار ساعت و نیم در یک جمع صد نفره و در سحر آخرین روزهای مهمانی خدا، غرق شدیم در دنیای کتابها.
لابهلای کتاب خواندنهایمان نیز مناجات شنیدیم، اشک ریختیم و خندیدیم، معرفیهای جذاب شنیدیم، قرعهکشی کردیم، هدیه دادیم و مهمتر از همه، چند لحظهای هم رفتیم صحنِ قدسِ امام رئوف♥️
کوچکترین عضو ماراتن امشبمان هم نرگس خانومِ پنج روزه بود😍
#خدایا_شکرت
#روایت_زندگی
#ماه_مهمانی
#سحر_بیستونهم
@Negahe_To
📚 کمافیالسّابق عجله میکنم، کمافیالسّابق خیال میکنم اگر دو دقیقه زودتر به هر کار و هر چیز برسم بهتر است تا یک دقیقه دیرتر، کمافیالسّابق گمان میکنم بیداری بهتر از خواب است.
خوبه حداقل توی این چیزها با جلال اشتراک داریم😅
#روایت_زندگی
#یک_پیاله_کتاب
#کتاب_نامههایسیمینوجلال
@Negahe_To
مُسَکِّنِ تضمینی برای رفع درد ناامیدی♥️
#روایت_زندگی
#خالهخواهرزاده
@Negahe_To
"الذی جَعَلته لِلمُسلمین عیدا"
روزی که تو بگویی خودت آن را برای ما عید قرار دادی معلوم است که با همه عیدهای دیگر فرق میکند!
🌱 عیدتون مبارک رفقا😍
امروز ۳۳امین روز از سال ۱۴۰۲ با صفت "یا جابر" است. جابر یعنی شکستهبند، یعنی بهم پیوند دهنده. خدایا دلهای شکسته ما را خودت بهم پیوند بده🌹
#عید_فطر
#روایت_زندگی
#پایان_ماه_مهمانی
@Negahe_To
هدایت شده از درونیـ ـات...🌱
📖
نوشتن مثل یک درمان است،یک شفای درونی، یک امید واقعی. چیزی که کسی نمیتواند آن را از صاحبش بگیرد.
ما مینویسیم چون به نوشتن احتیاج داریم. و ما میخوانیم، چون به کلمه احتیاج داریم. نوشتهها به افکار ما معنی میدهند و به زندگی ما هویت میبخشند. کمک میکنند تا تسلیم نشویم و ادامه دهیم...
[آداب کتابخواری]
#تیکه_کتاب
@daroniyat
هفته پیش دو تا بوکمارک کاغذی ناقابل هدیه دادم. امروز که رسیدم خونه دیدم توی بسته پستی، کنار کتابهایی که سفارش داده بودم چهار تا بوکمارک قشنگ هم هست! تازه به این بوکمارکها آپشن تقویم هم اضافه شده😍
بنظرتون اگه از این بوکمارک جدیدهام هدیه بدم، خدا توی مرحله بعدی به جاشون چی بم میده😎😅
#هدیه
#روایت_زندگی
@Negahe_To
کم پیش میآید که مقدمه یک کتاب، بخصوص قسمت تقدیم کردن کتاب، انقدر شیرین و دلچسب باشد.
📚 کتاب را به همه آنهایی تقدیم میکنم که همیشهی خدا، آن تَه مَههای دلشان، شوق خواندن و خوردن یک کتاب دیگر دارند.
بیش از ده بار این جمله را خواندم و از حلاوتش ذرهای در وجودم کم نشد! هِی خواندم و هِی لذت بردم و هِی هم خوشحال شدم که من جزو آنهایی هستم که این کتاب بهشان تقدیم شده است😍
#روایت_زندگی
#یک_پیاله_کتاب
#کتاب_آدابکتابخواری
@Negahe_To
«شفتي لا تكفي للابتسام…
في وقت رؤيتك، أضحك بعيني»
هنگام دیدنت
لبهایم برای خنده کافی نیست،
با چشمهایم لبخند میزنم.
#صبح_شد_خیر_است
@Negahe_To
تو، بیشک، خوبترین آدمی بودی که من در این دنیا فرصت و لیاقتِ شناختن و زندگی کردن کنارش را داشتم و البته دارد دو سال میشود که از دستت دادهام...
#دلتنگی
#ننه_عذرا
#مادربزرگ_عزیزترازجانم
@Negahe_To
آدمهايى هستند در زندگی که چگالى وجودشان بالاست.
افکار، حرف زدن، رفتار، محبت داشتنشان
و هر جزئى از وجودشان امضادار است.
يادت نمیرود "هستنهايشان را"
بس که حضورشان پُررنگ است.
ردپا حک میکنند اينها روى دل و جانت!
بس که بلدند "باشند"
اين آدمها را، بايد قدر بدانى
وگرنه دنيا پر است از آن ديگرهاى بىامضايى
که شيب منحنى حضورشان،
هميشه ثابت است...
پ.ن. نویسنده این متن نمیدونم کیه. بعضی جاها نوشتن قیصر امینپور ولی انگار درست نیست. در هر حال، هر کی این رو نوشته، دَمِش گرم🙂
@Negahe_To
هر چه دارم بزرگتر میشوم بیشتر میفهمم که معنای ناشکری کردن چقدر وسیع است و چقدر از جملات عادی که صبح تا شب به راحتی به زبان میآورم یا از ذهن میگذرانم مصداق بارز ناشکری است بیآنکه بفهمم و بدانم.
دیروز توی دانشگاه، یکی از همکارهایم داشت از اتفاقهای غیرمترقبه زندگی تعریف میکرد. از اینکه که یکدفعه شارژر لپتاپش سوخته است و خرج روی دستش گذاشته است. نمیدانم در آن لحظه، دقیقا چه فعل و انفعالاتی در ذهنم رخ داد که در جوابش گفتم خداروشکر که شارژر بوده آقای دکتر، من ماه قبل مجبور شدهام فلان مبلغ (ده برابر هزینهای که او برای خرید شارژر جدید کرده بود) برای یکی از وسایل برقی خانه که یکدفعه سوخت هزینه کنم.
دقیقا همان لحظه که این کلمات داشت کنار هم چیده میشد و از دهانم خارج میشد، طعم تلخشان را بوضوح در ذائقهام حس کردم. فهمیدم نباید این حرف را میزدم اما زده بودم دیگر. بعدش به خودم نهیب زدم که مثلا با گفتن این حرف، میخواستی دلداریاش بدهی؟ یا میخواستی بگویی آنقدر که تو هزینه کردی چیز مهمی نبوده؟ یا مثلا من از تو بدبختترم؟ یا چی؟
ساعت ۹ شب رسیدم خانه. رفتم سراغ لپتاپ برای فرستادن یک فایل. شارژر را بیفکر و به عادت همیشه به پریز زدم اما ...
بله، شارژر لپتاپم بدون هیچ ایراد قبلی، یکدفعه من را تنها گذاشته بود!
خدایا بخاطر تمام جاهایی که بلافاصله بعد از یک اشتباه، گوشم را میپیچانی تا حواسم جمع بشود، از تو ممنونم♥️
#روایت_زندگی
@Negahe_To
اسکرین شات گرفتن از یک فیلم، ماندگار کردن یک لحظه است. لحظهای که در گذر جریان فیلم شاید چندان به چشم نیاید. مثل چشم توی چشم شدن با کسی است در ثانیهای از زمان. تلاقی چشمها، همیشه برایم مهم بوده است. حالا یکی دو سالی میشود که تلاقی متنها هم قسمت پررنگی از زندگیام شده است.
تلاقی متن من و پریسا در این دنیا همین یک لحظه بود. همان لحظهای که او با ورود دیرهنگامش به حلقه پنجم کتابخوانیمان، عدد اعضای گروه را به عدد قشنگ ۲۹۲ رسانده بود و من از قشنگی و تقارن این عدد لذت برده بودم.
پریسا مزینانی داشت ۲۹امین بهار عمرش را کنار دو کودک خردسالش تجربه میکرد که دست تقدیر، اردیبهشت دنیایش را وصل کرد به بهشت آخرتش.
بر من منت میگذارید اگر صلوات و فاتحهای، بدرقه راه دوست ندیدهام کنید🙏🏻
#حلقه_کتابخوانی_مبنا
#برای_او_که_محبت_از_چشمانش_میبارید
@Negahe_To