نو+جوان تنهامسیری
😂👨🏫👳♂🙅♂🙇♂ #احکام_به_بیان_طنز .......یه دفعه به خاطر همین شفاف نبودن، معلم پرورشی مون دو روز ر
🤓😬👳♂👨🏫🤦♂
🔸✨احکام به بیان طنز
.....مکلف به کسی می گن که به سن بلوغ رسیده باشه👱♂
پرسیدم آقا اجازه چند سال طول می کشه تا برسیم ✋
معلم گفت :کجا برسی گفتم : به سن بلوغ
معلم گفت آفرین به نشاطی، سوال خوبی پرسیدی. بچه ها از نشاطی یاد بگیرین😁
🔹 پسرها تا 15 سال قمری و
🔹دخترا تا 9 سال قمری
طول می کشه به سن بلوغ برسن
🧕👱♂
پرسیدم یعنی دخترا الگانس🏎 تشریف دارن که خیلی زود تر از ما به سن بلوغ می رسن اینجور باشه ما موتور گازی هم نیستیم 🏍
پرسیدم : آقا اجازه؟ اگه بخواهیم بریم به سن بلوغ باید پیاده بریم یا سواره؟🚶♂🚕
معلم به نگاهی به من کرد و سری تکان داد و گفت :تو که الحمدلله کلا پیاده ای😂
گفتم : خوب آقا اگه با هواپیما✈️ بریم زودتر به سن بلوغ می رسیم خیلی دوست دارم ببینم سن بلوغ چطور جایی هست خیلی دوست دارم زودتر از همه برسم حتی از دختر خاله ام 🙃
آقا معلم وقتی دید ایکیوی من بالاست و علمش قد نمی ده جواب منو بده محلی بهم نذاشت😕 و رو کرد به بچه ها و گفت :
دانش آموزان عزیز! دختر وقتی 9 سالش تمام میشه به سن بلوغ می رسه و پسر وقتی 15 سالش تمام می شه بالغ میشه
🔶بلوغ علامت های دیگری هم دارد که اگر یکی از آن علامت ها قبل از رسیدن به سن بلوغ در انسان ایجاد شود انسان بالغ می شود
پرسیدم: آقا اجازه
اگه پسر سبیل 🧔در بیاره بالغ شده؟ معلم گفت :نه
بچه ها زدن زیر خنده و معلم منو آورد پهلوی تخته و گفت دوتا دستات با یه پات رو بیار بالا 🙆♂
من که دنبال حفظ تعادلم بودم معلم فرصتی پیدا کرد و گفت :
سن بلوغ یعنی سن رسیدن، سن ثمر دادن، سن فهمیدن 🧠و درک کردن ، سنی که توان و فهم و عقل و درک و احساس و عاطفه ی انسان به حد استاندارد می رسه،
انسان وقتی بالغ می شه چون می تونه به دستورات خدا عمل کنه دستورات خدا براش واجب میشه
اگه انجام نده گناه کرده ❌
📝دستورات خدا همان تکلیف یا مشقه ولی نوشتنی نیست عمل کردنی است 👌
✅معلم داشت صحبت می کرد که یهو تعادلم رو از دست دادم و گرمبی 😇🙃افتادم روی زمین و نشیمنگاهم چپید توی سطل آشغال گوشه ی کلاس وکلاس رفت روی هوا. 😁🤣😂
دوتا از بچه ها کمک دادن تا اومدم بیرون. معلم گفت : برو بشین
تا نشستم گفتم: آفرین آقا معلم اینجوری که توضیح دادید فهمیدم سن بلوغ و تکلیف چیه😎
فقط یه سؤال داشتم
معلم گفت: بفرما
پرسیدم: آقا اجازه؟ اینکه گفتید عقل و درک و توان ما به حد استاندارد برسه🤚
این استاندارد ایزو دوهزار و چنده و آیا گارانتی هم داره؟ 💭📊
نمی دونم معلما به جای اینکه پاسخ سؤالات مهم منو بدن چرا نمی تونن هوش سرشار منو تحمل کنن و حسودی شون میشه؟ ☺️😌
یا سرشون رو به دیفال می زنن یا قرص می خورن و می خوابن 🤪
ولی من می دانم اگر تلاش کنم به کوری چشم حسود زمانی بوعلی سینا خواهم شد.🤓 به خاطر یه سؤال که نباید معلم سرشو به دیفال بکوبه ☹️
قرار است معلم پرورشی بعد از مرخصی دو روزه بقیه جمله را هم معنی کند😉😂😆😁🤣😄
ادامه دارد.......
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿
#بیان_احکام_در_قالب_طنز
#قسمت_سوم
#نویسنده_جناب_مسعوداسدی
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
🗣👨👩👦👦💑💝
3⃣با یک گفتگوی منطقی، والدین را از خود و کارتان مطمئن کرده و با خود همراه سازید.
#همراهان_نوجوان
#قسمت_سوم
#نحوه_ی_صحیح_رفتارباپدرومادرحساس
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
⬆️⬆️⬆️
👈لذا زمان یکی از عناصر هولناک و با عظمت و با اقتداره،
هیبت زمان، انسان رو میگیره.👤
گذران زمان، هیبتی داره که امیرالمومنین علی علیهالسلام میفرماید:
«المُسْتَسْلِم لِلدَّهْرِ»
پسرم،من دیگه به سنی رسیدم که تسلیم شدم به روزگار.🍃
یه بخش دهر، همین «گذران زمان» هست.🍃
یه بخش روزگار، همین سنت بسیار قویِ الهی است که ما معمولاً بهش توجه نمیکنیم.❗️
🔸بله به ما نعمت آب و نان داده میشه
🔸به ما نعمت هوا و اکسیژن داده میشه
🔸به ما نعمت آبرو و اعتبار داده میشه
🔸به ما لذتهای مختلف داده میشه اما در کنار همهی این نعمات، یه نعمتی هست به نام «زمان» که او رو معمولاً نمیبینیم🙈
عمر که به پایان رسید، اونوقت میخواهیم ببینیمش که قدرت دیدن نداریم.😢
زمان خیلی اهمیت داره✅
قدر این زمان را بدانیم، یه مقدار اول باید قدر زمان را اساساً بدانیم
کسی که اساساً در زندگی خود ارزش زمان را نمیفهمد
⏳⏰📝
بعید است که بتواند ارزش زمانهای خوب مثل ماه مبارک رمضان را هم بفهمد.
🎛
#پای_درس_استاد
#استادحسینی
#مدیریت_زمان
#درس_اول
#قسمت_سوم
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
نو+جوان تنهامسیری
رمان دایره آتش🔥 قسمت دوم 🧕مادر سه قباره چادر داشت یکی برای نماز ، سفیدبا گلهای کوچک صورتی و معطر
دایره ی آتش🔥 . قسمت سوم
🔰کلاس هفتم شروع آن یک روز شوم بود
اواخر مهر ماه با فریبا آشنا شدم فریبا همکلاسیم دختری مهربان و شیک پوش و دست و دلباز و زیبا و خنده رو بود☺️ ولی با چادر میانه ای نداشت قیافه ی تکیده و لاغر اندام و اتوکشیده و چشمان سبز درشت با ابروهایی صاف و بینی کوچک و لبان بیرون زده ی غنچه ای او جلب توجه می کرد 🧐
و اگر از دست کسی عصبانی می شد😡 سعی میکرد با برخوردها و سخنان خیلی زننده طرف را له کند چیزی که حتی یک بار در خانه ما اتفاق نیفتاده بود،
مدتی گذشت تا فهمیدم پشت صحنه آن چهره ی زیبا و آن همه خوشرویی و دست و دلبازی نمایشی از کلاس و فرهنگ مثلا مدرن امروزی بود!
البته من آدمی نبودم که کسی از دستم ناراحت بشود برای همین با فریبا مشکلی نداشتم ،🙂دوستی با فریبا کم کم مرا به دنیای او نزدیک می کرد به همین خاطر دوست داشتم در دنیای فریبا وارد شوم و دنیای جدیدی را تجربه کنم اما می ترسیدم🤔😏
🌀برای یک تجربه جدید اگر از توجیهات و اما و اگرهای ذهن کمک نگیری اضطراب و ترس رهایت نمیکند.
💢در حالیکه گاهی ترس نیاز است چون هر تجربه ای برای انسان مفید نیست اما آن روزها من این را نمی دانستم ❗️
🔅 کم کم به فریبا نزدیکتر شدم تا اینکه تفریح و درس خواندن و بازی ها و خنده ها مان با هم شد
🔺تقاضا و تصمیم بر دوستی از طرف هر کس که باشد قدرت و تسلط در دست طرف مقابل است.این را تا تجربه نکنی نمی فهمی ❗️
⭕️ متوجه نبودم بی آنکه او را با خودم آشنا کنم دارم با دنیا و فکر او انس میگیرم چون میخواستم با او دوست شوم
🚹 انسان برای اموری که به تدریج اتفاق میافتد هیچ برنامهای ندارد
جاذبه ی شیک پوشی و نفوذ در دیگران با دست و دلبازی فریبا کم کم به من هم سرایت کرده بود🔺
🔶 دختر قانع و دلسوز پدر و مادر، بهانه گیر شده بود. به دنبال لباس های گران قیمت بودم. درخواست پول تو جیبی هم کم کم به آن اضافه شد و از آن👗💵😔
🧚♂🧚♀ دو فرشته الهی جز مهربانی و گاهگاهی پند های دلسوزانه و برآوردن خواستههای من چیز دیگری دیده نمی شد.
ولی می دیدم پدرم برای کار و درآمد بیشتر دیرتر به خانه می آمد و خستگی اش دو چندان شده بود اما از محبت او چیزی کم نشده بود✨
😒 نگرانی و ترس را در چهره مادر و در زمزمه ها و چشمان نمناکش می شد دید انگار دو نگرانی داشت یکی من یکی پدر،
❇️ اما خرید لباس های گران قیمت و پول توجیبی و سرگرم شدن در دنیایی که از فریبا به بهای خستگی پدر و اشک چشم مادر عاریه گرفته بودم مانند مواد مخدر دلم را از توجه به پدر و مادر و همه ی داشته هایم کم کم دور میکرد 👚💵 😟😭
💢 یک روز به بهانه درس خواندن فریبا را به خانه دعوت کردم از ظهر تا شب درس خواندیم و بازی کردیم و خندیدیم آنقدر در دنیای خود غرق شده بودیم که ناخواسته پدر و مادرم را از متن زندگیم به حاشیه رانده بودم ⛔️
🚻نوجوان وقتی در وادی انحراف قدم می گذارد واکنش بزرگترها را یا نمی فهمد یا برنمی تابد ❌
فریبا از خانه ما و زندگی پر از صفا و صمیمیت ما از برخوردهای پر مهر پدر و مادرم خیلی خوشش آمده بود اما این را روزی گفت که دیگر کار از کار گذشته بود
روزی فریبا مرا به منزل خودشان دعوت کرد از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم🏠☺️😍
با کسب اجازه از پدر و مادرم به خانه فریبا رفتم سرویس خصوصی داشت قبل از حرکت، فریبا نگاهی به من انداخت انگار می خواست چیزی بگوید که خجالت می کشید🧐😔
به فریبا گفتم چیزی شده است❓ مطلبی می خواهید بگویید❓
👈اشارهای به چادرم کرد گفتم مگر چه عیبی دارد گفت آخر در خانه ما چادر رسم نیست آن را توی کیفت بگذار خواستی بروی سرت کن❓❗️
با تعجب پرسیدم: چرا ❓ مگر وقتی تو بدون چادر به خانه ی ما آمدی پدر و مادرم چیزی گفتند 😳
چون اصرار کرد با ناراحتی چادرم را توی کیفم گذاشتم 🔹
وقتی به خانه ی فریبا رسیدیم خانه ای بود وسیع با نمای بسیار زیبا و تعارفات رسمی که انگار در یک دنیای تصنعی قدم گذاشته باشی .🏘
حرکات و رفتارها و گفتارها انگار دیکته ی از قبل تهیه شده ای است که به صورت رباتیک اجرا میشود دنیای نمایشی، فیلم سینمایی طولانی به اندازه ساعات یک عمر🤔
آن روز اینها را نمی فهمیدم فقط می فهمیدم اگرچه ظاهر قشنگی دارد اما دلچسب نیست🚫
👥 پدر و مادر فریبا خیلی تحویلم میگرفتند مثل مدیری که کارمندش را احترام می گذارد یا معلمی که به شاگردش خوش آمد میگوید نه مثل پدر و مادری که فرزندش را. یا رفیقی که دوستش را. 🙄
فریبا با اینکه در وفاه و پول زندگی میکرد اما زود حوصله اش سر میرفت روی یک بازی یا درس یا کار وقت نمی گذاشت ذهن متمرکزی نداشت تنوع طلب بود. ❌
به همین دلیل با اینکه هر دو 12 سال بیشتر نداشتیم پیشنهاد های عجیب و غریب و خنده دار می داد 📛😳🙁😟
ادامه ......
#رمان_دایره_آتش
#قسمت_سوم
#نویسنده_جناب_مسعوداسدی
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
نو+جوان تنهامسیری
🌹﷽🌹 سلاااااااام به همه شما بزرگواران، حال واحوالتون خوبه ان شاءالله؟😊 به امید پروردگار آغاز کردیم
🌹﷽🌹
سلام عزیزان حالتون خوبه؟😍
انشاءالله که تا اینجای هفته رو بخوبی و خوشی سپری کرده باشید 🤲🏻
〰〰〰🍀🌺🍀〰〰〰
امروز هم در خدمتتون هستیم با مبحث دیگر از #چگونه_گناه_نکنیم
⬇️⬇️⬇️
#قسمت_سوم
سومین درِ ورودی👈باطل کردن همین هدفای کوچیکه...
یعنی چی⁉️
یعنی شیطان مدام بهت اهداف غلط القا میکنه
اهدافی که تو رو از اون هدف اصلی دور میکنه.
شیطان مدام بهت القا میکنه که 👈قدمهای غلط برداری.❌
وقتی سرگرم آرزوهای غلط شدی🚫
و بهش رسیدی
یهو به خودت میای میبینی ای دل غافل!😔
این آرزو کجا اون آرزویِ اصلی کجا!؟😢
به اون اصلیه نزدیک که نشدی هیچ،،تازه دورم شدی..😞
این درِ ورودی خیلی مهمه...✅
👌 اینقدر که شیطان از این در برای نفوذ در وجود پیامبران هم استفاده میکرده که به امر خدا موفق نمیشده.
حالا یه سوال پیش میاد
💠چطور متوجه بشیم قدمی که داریم برمیداریم یا همون آرزوهای کوچیکمون، القای غلط شیطان هست؟
راه تشخیصش اینه که ⤵️
وقتی هدف یا آرزویی رو در نظر گرفتی و خواستی تلاش کنی⤵️
بری با 👈اهل فنِّ همون هدف، مشورت کنی✅
سوال کنی ببینی اصلا این آرزوی تو نهایتش به آرزوی اصلی تو رو میرسونه یا نه..⁉️
ماها خیلی وقتا درگیر آرزوهایی میشیم که حتی رنگ و بوی اون آرزوی اصلیمون رو هم نداره.😔
❌شیطان خیلی خوب کارش رو بلده.❌
چنان ما رو درگیر آرزوها و هدفهای غلط میکنه
که تا سر بر میگردونی میبینی
تو موندهای و یه دنیا حسرت برای از دست رفتن فرصتها.🚫
فرصت هایی که 🔰
میتونست همه خرج رسیدن به اون آرزوی اصلی بشه ولی نشد..‼️
🌙امروز خیلی روز مهمیه🙏
حواست به آرزوی اصلیت باشه..✅
💠 از خدا بخواه جز برای همون هدف قدم برنداری...
💠 از خدا بخواه جز برای همون هدف، آرزو و هدفی نداشته باشی.
💠از خدا بخاطر داشتن آرزوهای غلطی که سرگرمت کرده عذرخواهی کن.
💠 از خدا بهخاطر گناهانی که از هدف اصلی دورت کرده عذرخواهی کن.
دعا یادت نره🙏😊
ادامه...
#چگونه_گناه_نکنیم
#قسمت_سوم
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
🌱نو+جوان تنها مسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
نو+جوان تنهامسیری
🗒 #وصیت_نامه آسمانی شهیدحاجقاسم سلیمانی 💖« #قسمت_دوم » 🌴💫🌴💫🌴 🌸پروردگا
🗒 #وصیت_نامه آسمانی شهیدحاجقاسم سلیمانی
💖« #قسمت_سوم »
🌴💫🌴💫🌴
🔸 سارُق، چارُقم پر است از امید به "تو و فضل و کرَم تو"
⚜همراه خود دو چشم بسته آورده ام، که ثروت آن در کنار همه ناپاکیها یک ذخیره ارزشمند دارد...!
و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است...گوهر اشک بر اهل بیت است....گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم..... دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم....
✨😭💔🌺
💗خداوندا!
در دستان من چیزی نیست؛
• نه برای عرضه چیزی دارندو نه قدرت دفاع دارند....•
🔅 اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده ام که به این ذخیره امید دارم....!!
•||و آن روان بودن پیوسته به سمت تو است||•
🌷 وقتی آنها را به سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برائت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی.
🤲💐🌟
❣خداوندا!
پاهایم سست است.رمق ندارد.😔
جرأت عبور از پلی که از «جهنّم»
عبور میکند،ندارد...
💠من در پل عادی هم پاهایم میلرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازکتر است و از شمشیر بُرنده تر؛ اما یک امیدی به من نوید میدهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم.
🌺من با این پاها در حَرَمت پا گذارده ام...
و دورِ خانه ات چرخیده ام...
و در حرم اولیائت در بین الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم...و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم...!!
🔹و در دفاع از دینت
دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. 🥀
🌻امیددارم آنجهیدنها و خزیدنها و به حُرمت آن حریم ها، آنها را ببخشی.
خـــ❤️ــــداوندا، « سر من، عقل من، لب من، شامّه من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به سر میبرند...
#مکتب_حاج_قاسم
#سردار_دلها
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
🌱#نوجوان_تنهامسیری
@NojavanTanhamasiri
⬆️⬆️⬆️
عزیز من ☺️
اینطوری دینداری کردن ما رو هیچوقت به جایی نخواهد رسوند....🙃
🚫🚫
➖مثلا یه مدت کار فرهنگی در مورد "نماز" 📿میکنه.
➖بعدش یه مدت "حجاب"
🧕
➖بعد میگه نه باید در مورد "تکبر" کار کرد!😌
➖چند روز بعد به این نتیجه میرسه که الان باید در مورد "رابطه دختر و پسر" 👱♀👱♂کار فرهنگی کنم!😣
♦️ آخرش میبینی که همیشه هم دچار آشفتگی و سردرگمی هست!🤯😤
چرا؟!
🔰چون نمیدونه ✨"نظم دین"✨ چیه
و نمیدونه از کجا باید شروع کنه😫
🚫🚫🚫
این پراکندگی ذهنی 🤯
🔹باید سامان داده بشه🤔
🔸باید معارفی از دین رو که در ذهنمون هست "مرتب و منظم" بکنیم👌
✅ تا بدونیم وقتی در مورد یک مفهوم دینی صحبت میکنیم
👈دقیقاً در مورد کدوم قسمت دین داره بحث میشه.
⁉️
ان شالله بیشتر در این مورد صحبت خواهیم کرد...😊
#استاد_پناهیان
#درس_اول
#قسمت_سوم
#ضرورت_نظم_دراطلاعات_دینی
🍃نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
⁉️⁉️❇️
سوال اصلی ما اینه که:
"نظم دهنده" خوبی های دین
و "نخ تسبیح" فضایل و معارف دینی چیه؟
⁉️☢
6⃣🌷...اگه این نظم نباشه
ما خیلی راحت ممکنه فریب ریش و تسبیح یه نفر رو بخوریم🧔📿
و فکر کنیم آدم خوبیه
یا با دیدن یه فرد ظاهراً غیر مذهبی👱♂
فکر میکنیم اون آدم بدیه❗️
🚫 در واقع ظاهر بین میشیم.
😒
✨نِظامُ الدین مُخالفه الهَوی✨
❇️ موضوع اصلی در تربیت دینی
"مبارزه با هوای نفس" هست
خط اصلی ما، مبارزه با حسادت 🤨و تکبر😌 و دروغ🙃 و حرص😤 و تنبلی🚶♂ و... نیست
🚫🚫🚫
خط اصلی "مبارزه با هوای نفس" هست👿
✅✅✅
[ اگه میخواهید بدونید یه نفر چقدر با ارزش هست✨
ببینید چقدر مبارزه با نفس😈 میکنه]
🔵 اگه با هواهای نفسانی و تمایلات سقوط دهندش مبارزه میکنه👈 آدم خوبیه
اگرچه ممکنه ظاهرش غیر مذهبی باشه🧝♀
🔴 اما اگه کسی نمیتونه
جلوی خودش رو بگیره👈 آدم بدیه
اگر چه ظاهرش هم مذهبی باشه🧕✔️✔️
( حرف بالا خیییلی مهمه👆👆 )
🔱🌿🌸
#استادپناهیان
#درس_دوم
#قسمت_سوم
#اهل_مراقبه_باش
🍃نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
🌈☀️🌈☀️🌈☀️
🌹 درک واقعیت های زندگی در دنیا 🧐
ما رو برای دین داری آماده میکنه؛👌
🔸برای همین اگه خواستید کسی رو دیندار کنید⬇️
👈 اول از همه براش از "واقعیت های زندگی" بگید.
✅👆
📎 در تربیت فرزند هم این قاعده رو باید رعایت کرد🧐
یعنی اول از همه باید بچه ها👧🧒 رو با واقعیت های دنیا آشنا کرد.✅✔️
💯 پدر و مادری که فرزندشون رو با واقعیت های دنیا آشنا کنن؛
در تربیت فرزندشون مشکلی نخواهند داشت.☺️
🌹🔹🔶
🔷 ما توی این بحث قبل از اینکه بخوایم به "ایمان به خدا"🧚♂ برسیم
باید "تشنه ایمان به خدا"🌊 بشیم 🌺✅
⭕️ اگه کسی تشنه ی ایمان به خدا نشه و شما بهش معارف دینی رو بدید🤨
🚫 احساس میکنه خیلی هم نیازی نیست به این حرفا!😌
🔹پیش خودش فکر میکنه و میگه حالا نیاز هم نیست، زیاد دیندار باشیم❗️
همین که نماز بخونیم📿
و روزه بگیریم خوبه دیگه!😌
🔶 قبل از اینکه پیامبران الهی با ما حرف بزنن🗣
ما باید بدونیم " چه نیازی " به اونها داریم.🤔
🔷 مثلاً اگه یه طبیب👨⚕ بیاد و از ما بپرسه حالت چطوره؟ بیمار🤒 که نیستی⚕❓
💢 اونوقت اگه ما دردی رو توی خودمون احساس نکنیم،
حتی ممکنه به اون پزشک بخندیم 🤣و کارش رو جدی حساب نکنیم!😇
✅ اما اگه انسان به تشنگی برسه
💍قدرِ دین، این چشمه جوشانِ معرفتِ الهی رو میدونه و ازش لذت میبره
و تا پای جان ازش دفاع خواهد کرد...❤️
#استاد_پناهیان
#درس_سوم
#قسمت_سوم
#اول_تشنه_دین_بشید
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
🌱#نوجوان_تنهامسیری
@NojavanTanhamasiri
نو+جوان تنهامسیری
🗒 #وصیت_نامه آسمانی شهیدحاجقاسم سلیمانی 💖«#قسمت_دوم» 🌴💫🌴💫🌴 🌸پروردگارا
🗒 #وصیت_نامه آسمانی شهیدحاجقاسم سلیمانی
💖« #قسمت_سوم »
🌴💫🌴💫🌴
🔸 سارُق، چارُقم پر است از امید به "تو و فضل و کرَم تو"
⚜همراه خود دو چشم بسته آورده ام، که ثروت آن در کنار همه ناپاکیها یک ذخیره ارزشمند دارد...!
و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است...گوهر اشک بر اهل بیت است....گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم..... دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم....
✨😭💔🌺
💗خداوندا!
در دستان من چیزی نیست؛
• نه برای عرضه چیزی دارندو نه قدرت دفاع دارند....•
🔅 اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده ام که به این ذخیره امید دارم....!!
•||و آن روان بودن پیوسته به سمت تو است||•
🌷 وقتی آنها را به سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برائت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی.
🤲💐🌟
❣خداوندا!
پاهایم سست است.رمق ندارد.😔
جرأت عبور از پلی که از «جهنّم»
عبور میکند،ندارد...
💠من در پل عادی هم پاهایم میلرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازکتر است و از شمشیر بُرنده تر؛ اما یک امیدی به من نوید میدهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم.
🌺من با این پاها در حَرَمت پا گذارده ام...
و دورِ خانه ات چرخیده ام...
و در حرم اولیائت در بین الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم...و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم...!!
🔹و در دفاع از دینت
دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. 🥀
🌻امیددارم آنجهیدنها و خزیدنها و به حُرمت آن حریم ها، آنها را ببخشی.
خـــ❤️ــــداوندا، « سر من، عقل من، لب من، شامّه من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به سر میبرند...
#مکتب_حاج_قاسم
#سردار_دلها
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
#تنهامسیر