14.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆اظهارات امام جمعه خواف در خصوص تکذیب شهادت صدیقه کبری سلام الله علیها و تماس تلفنی یکی از دانشجویان با ایشان و جوابهای داده شده..... شنیدنی است. عجب گفتگوی نابی با عالم سنی حیف از دست ندهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙تجسم اعمال انسان پس از مرگ او
👌 #تلنگر
قیمت زندگی چنده؟؟!
فرزندی از پدرش پرسید
قیمت زندگی چقدره؟؟؟
🧔🏻 پدر یک سنگ زیبا بهش داد و گفت: این را ببر بازار، ببین مردم چقدر میخرند؛ اگر کسی قیمت را پرسید، هیچ نگو، فقط دو انگشت را بالا بیاور؛ ببین آنها چگونه قیمتگذاری میکنند.
👱🏻♂او سنگ را به بازار برد.
نفر اول سنگ را دید و پرسید:
قیمت این سنگ چند؟
پسر دو انگشتش را بالا آورد؛
آنمرد گفت: دو هزار تومان!
آنگاه نزد پدرش بازگشت
و ماجرا را گفت؛
🧔🏻پدر به او گفت: اینبار برو
در بازار عتیقهفروشان،
👱🏻♂آنجا وقتی پسر دو انگشتش را بالا برد عتیقه فروش گفت: دویست هزار تومان!
اینبار هم فرزند نزد پدر بازگشت
و ماجرا را تعریف کرد.
🧔🏻پدر به او گفت: اینبار به بازار جواهرفروشان و نزد فلان گوهرشناس برو. وقتی دو انگشتش را بالا برد آن گوهرشناس گفت دو میلیون تومان!
آن پسر باز ماجرا را برای پدر تعریف کرد.
🧔🏻 پدر گفت: فرزندم! حالا فهمیدی که
قیمت زندگی چنده؟!
⚠️ مهم این است که گوهر وجودت را
به چه کسی بفروشی❗️
✅ قیمت ما به این بستگی دارد که
مشتری ما چه کسی باشد . . .
🦋 امیرالمؤمنین علیهالسلام:
بهايى براى جان شما جز بهشت نیست،
خود را به کمتر از آن نفروشید.
📚 نهجالبلاغه، حكمت ۴۵۶
💌 خداوند متعال نیز میفرماید:
❤️ من مشتری شما هستم.
🦋 إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ
أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ
#راز_کانال_کمیل
#فصل_اول:ایثار
#قسمت_اول
هوا تاريك شد. ابراهيم هادي، اين بار اذان مغرب را با صداي دلنشين تري
گفت. اصحاب عاشورايي سيدالشهدا (ع) نيز با معرفتي ديگر اقامه ي نماز کردند. بچه ها با اينکه تعدادشان کم بود و وضعيت مناسبي نداشتند، باز هم مي خواستند به دل دشمن بزنند.
اما تنها مانع، نداشتن سلاحي مناسب و مهمات بود. و اين شده بود خوره ي
روحشان! تنها سلاحي که داشتيم، کلاشينکف و دو قبضه آرپي جي بود، آن هم با مهمات بسيار کم.
مهمات ما آنقدر کم بود که حتي بچه ها توي خاک هم به دنبال چند
فشنگ ميگشتند!
يک تير بار بدون فشنگ و از کار افتاده هم در کانال بود که عملاً فايده اي
نداشت.
روزهاي گذشته در کانال آرپي جي و نارنجک وجود داشت و بچه ها با
همان مقدار مهمات، جلوي دشمن را ميگرفتند. اما الان فقط چند فشنگ کلاشينکف براي بچه ها مانده بود و چند راکت آرپي جي که ابراهيم دستور داده بود براي شرايط خاص نگهداري شود.
ابراهيم، بچه هايي كه هنوز تاب و توان داشتند را صدا كرد. در تاريكي
شب، آنها ر ا مخفيانه به بيرون فرستاد.
به آنها گفت تا در اطراف كانال، شهدا و جنازه هاي بعثي را بگردند و
مهمات، آب و آذوقه اي اگر وجود داشت، به داخل كانال بياورند.
برخي جان خود را در اين راه دادند و ديگر به كانال بر نگشتند. بعضي
مقداري آب و مهمات مي آوردند و بعضي از بچه ها که توانايي شان از بقيه
بيشتر بود، براي آوردن مهمات و آب، حتي تا نزديکي نيروهاي خودي هم پيش رفتند.
آنها به راحتي مي توانستند خود را به نيروهاي خودي برسانند و ديگر به
کانال برنگردند. اما نيروي قدرتمند ديگري در کانال دست و پايشان را بسته بود.