فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 اهمیت نیت داشتن ...
🎙 حجتالاسلام مسعود عالی
✨__#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
https://eitaa.com/Noorkariz
فیلمهای سینمایی امروز تلویزیون
🎞«نبرد خلیج فارس۲» ۷:۵۰ از شبکه دو
🎞«پسر چکش زن» ساعت ۹ از شبکه تهران
🎞«نبرد جبار» ساعت ۱۰ از شبکه افق
🎞«دکتر» ساعت ۱۱ از شبکه سلامت
🎞«روزی در تونگیانگ» ۱۳:۳۰ از شبکه تهران
🎞«دوچرخهها» ساعت ۱۴ از شبکه کودک
🎞«روباه» ساعت ۱۴:۳۰ از شبکه سه
🎞 «کلاه سبزها» ساعت ۱۶ از شبکه یک
🎞«تپه هارلی» ساعت ۱۷ از شبکه امید
🎞«مهاجر» ساعت ۱۸:۳۰ از شبکه افق
🎞«صاحب مقام» ساعت ۱۹ از شبکه نمایش
🎞«در قابل حمل» ساعت ۲۰:۳۰ از شبکه چهار
🎞«آهسته آهسته» ساعت ۲۱ از شبکه نمایش
🎞«بروکلین بی مادر» ساعت ۲۳ از شبکه نمایش
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢باعث افتخار است !!!!!
🟡شخصیتی که آیندگان خواهند فهمید
https://eitaa.com/Noorkariz
« کاروان دختران حاج قاسم ♥️»
سفری برای قرارِ دلِ بیقرار ...🚌
🔴 سفر کرمان، زیارت مزارحاج قاسم
و عرضِ ارادتِ دخترانِ اصفهان به
سردار شهید سلیمانی 🕊
⚠️[ ویژه دختران و مادران •
ا ⏰زمان اردو: از روزچهارشنبه 12اردیبهشت بعد ازنماز مغرب وعشا تاروزجمعه14اردیبهشت
هزینه کامل اردو: ۸۰۰ هزار تومان
مبلغ دریافتی با تخفیف: ۳۵۰ هزار تومان
•ثبتنام از مادران تا سن ۴۵ سال
امکانپذیر است.
———————————
لطفا درصورتی که می خواهید تشریف بیاریدحتماتا شنبه به آیدی زیر پیام دهید نام ونام خانوادگی تاریخ تولد شهر محل سکونت وشماره همراه تا برای ثبت نام اردو باهاتون هماهنگ شویم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱تا حالا به معنای فرج در و عجل فرجهم فکر کردیم..؟!👌
#علامه_حسن_زاده_آملی
#امام_زمان
https://eitaa.com/Noorkariz
19.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
#سیب_زمینی_شکم_پر 🥔🧀🍄
فوق العاده خوشمزس😍
مواد میانیش کاملا سلیقه ای هست 😎
⏰من برای پخت سیب زمینی ها چون بزرگ بود من دو بار مرحله پخت رو انجام دادم دمایی که براش توی سرخکن تنظیم شده دویست درجه هست با بیست دقیقه زمان، من دما رو روی صد و شصت تنظیم کردم و چهل دقیقه زمان.
https://eitaa.com/Noorkariz
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 کنایه سنگین حسام الدین آشنا به اسرائیلی ها: موشک یا موش کوچک؟!
🍃🌹🍃
🔹حسام الدین آشنا، مشاور رئیس جمهوری پیشین کشورمان در واکنش به شنیده شدن صدای انفجار در اصفهان و ادعای اسرائیلی ها درباره حمله به ایران، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «ظاهراً موشکشان حتی یک موش کوچک هم نبوده است.»
#انتقام_سخت | #طوفان_الاحرار
https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ را حتما ببینید 👌
🔴داداش عددی نیستید که ایت الله العظمی سید علی خامنه ای رهبر مقتدر جهان اسلام بخواد در موردتون فعلا صحبتی کنه😎
#پیزوریهای_حرام_زاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️شور و شادی مردم با اجرای سرود ای ایران
همین الان(صبح جمعه بعد از اتفاقات دیشب اصفهان )در کنار زاینده رود
https://eitaa.com/Noorkariz
15.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[سلام آقای حاج قاسم مختصر میگویم:
دنیا بدون شما جای قشنگی نیست:)🌾]
#گزارش_تصویری🎥
گزارشی کامل از کاروان دوهزار نفرهی
اصفهانیِ دختران حاج قاسم 🌿
#دختران_حاج_قاسم ♥️
#اجتماع_دختران_حاج_قاسم🌱
#کاروان_زیارتی_دختران_حاج_قاسم✨
دوستان خودتون و دخترانتون در صورت تمایل ثبت نام کنید
فرصت ثبت نام محدود است
حرف نمی زند.
شاید او هم به اندازه ی من تردید گریبانش را گرفته است.
مکث می کنم. قلبم تند می زند.
- شیرین می تونه کمکم کنه
سر به دو طرف تکان می دهم.
- نمی دونم.. شاید مجبور شم به اونم بگم
ضربان قلبم بالا می رود.
بغض گلویم را می فشارد.
ملیحه خانم بهت زده نگاهم می کند.
زبان روی لبش می کشد.
- بذار اول ببینیم منصور چی می گه. شاید اصلاً لازم نشد به کس دیگه رو بندازی و خودت و کوچیک کنی. می خوای زنگ بزنم بیاد رو در رو بهش بگی.. بهتر نیست؟
بهتر و بدترش را نمی دانم.
سر تکان می دهم و مابقی را به خودش می سپارم.
منصور دمِ ظهر می آید.
قد و قواره اش کوتاه است. کوتاه تر از هر دو برادر.
نه زیاد چاق و نه خیلی لاغر.
شبیه حاج صادق است.
اخلاقش نیز به او کشیده تا مادرش.
چشم به زمین دوخته و احوال پرسی می کند.
مختصر جواب می دهم.
- بچه ها چطورن؟ چند وقته نیومدن این طرفا. دلم براشون تنگ شده. کاش بیان ببینمشون
منصور یک دانه پولکی در دهان می گذارد و چای داغ را فوت می کند.
- گرفتارن حاج خانم. واِلا چی از این بهتر که بیان دست بوس شما. شکوه خانم احوال پرستون هست ولی اونم اندازه ی خودش گرفتاره و سرش گرمِ بچه ها
#پارت_5
نام رمان :#به_تو_عاشقانه باختم
📍 کپی با ذکر صلوات برای ظهور و نام نویسنده
https://eitaa.com/Noorkariz
ملیحه سلامت باشه ای حواله اش می کند.
شکوه زیادی خودش را می گرفت.
حدِ آدم های این خانه را کم می دید و نسبت فامیلی را به کُل از یاد برده بود انگار.
- خب.. چی می خواستی بگی، می شنوم
نگاهم سمتِ ملیحه کشیده می شود.
چشم باز و بسته می کند.
- راستش.. یکم پول لازم دارم. وقتشه مستقل شم و بیشتر از این مزاحم مادر جون و حاج آقا نشم
ملیحه وسط حرفم می نشیند.
- مزاحم چیه دخترم. این جا خونه ی خودته
تعارفش را با یک لبخند نصفه و نیمه پاسخ می دهم.
خودش نیز به اندازه ی من می داند که این جا هرگز خانه ی من نمی شد.
- اذان گفتن حاج خانم؟
ملیحه منظورش را می فهمد.
دست به زانو می گیرد و بلند می شود.
- تا شما حرفاتون و بزنید من برم نمازم و بخونم
منصور دستی به ریش انبوهش می کشد.
- التماس دعا
ملیحه از پیش چشمانم دور می شود.
- برنامه ت چیه زنداداش. می خوای خونه بگیری؟ حاجی جوابت کرده؟
محال است حاجی بی خبر از او عذرم را بخواهد.
من به خیلی چیزها عادت کرده ام.
دو رنگی و تظاهر حکایت مشت است نمونه ی خروار!
- به نظر نمی آد خبر نداشته باشید! اول از همه با شما مشورت می کنه. حالا بگذریم. می تونید به من کمک کنین؟ اندازه ی اجاره یه اتاق و یکم خرده ریز
#پارت_6
نام رمان :#به_تو_عاشقانه باختم
📍 کپی با ذکر صلوات برای ظهور و نام نویسنده
https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسم به خانواده حاج صادق😐😐
https://eitaa.com/Noorkariz
ریز ریز سر تکان می دهد.
شبیه دو دو تا چهار تای یک مرد بازاری.
- برم سرکار قرضم و برمی گردونم
آهسته حرف می زند.
- چقدری می خوای؟
شانه بالا می اندازم.
- چقدرش و که الان نمی دونم. شما اوکی بدی می رم دنبال خونه و بعد ..
ابروهایش بالا می پرد.
- خونه!؟ الان نگفتی اتاق! باز یهو شد خونه!
پدر ترس بسوزد که آدم را هول می کند.
- نه.. نه.. منظورم همون اتاقه دیگه
صدایش باز آهسته تر می شود.
- صدی پنج باهات حساب کنم خوبه؟ اونم چون دست و بالت خالیه و بیشتر از این ازت بر نمی آد
شوک زده نگاهش می کنم.
نه به این خاطر که نمی دانم ثروتش از کجا آمده و مال حرام از حلقومش پایین می رود.
و نه به این خاطر که انقدر تودار است که ذره ای از افکارش را بروز نمی دهد.
من چرا فکر می کردم غریبه نیستم و با من خودی حساب می کند!
ظرف میوه را جلو می کشد.
خیار چاق و چله ای که برداشته را گاز می زند.
دستی به دهانش می کشد.
- آهان.. اینو یادم رفت، ضامن هم می خوام. کسی که بتونه ضمانت کنه فردا روز دبه نکنی و یهو غیبت بزنه
من را به چشم یک کلاهبردار بالفطره می دید انگار.
کاش می شد ضربِ دستم را نشانش می دادم.
#پارت_7
نام رمان :#به_تو_عاشقانه باختم
📍 کپی با ذکر صلوات برای ظهور و نام نویسنده
https://eitaa.com/Noorkariz
دندان سرِ جگر می گذارم.
افسوس که احتیاج آدم را وادار به چه کارها نمی کرد.
- مادر جون ضمانت کنه قبوله؟
چشمان گرد کرده اش در نگاهم می نشیند.
- حالت خوبه زنداداش!؟ حاج خانم بفهمه قیامت می کنه. همین مونده که مادرمون بدونه کار و بار ما چیه و مِن بعد در خونه ش و رومون باز نکنه
- پس چکار کنم آقا منصور؟ شما یه راهی بذار جلو پام. حاج صادق یه هفته مهلت داده و عینِ خیالشم نیست که من هر چی داشتم و نداشتم رو دادم خرج وکیل و ایاب ذهاب و...
آرام می خندد.
و من با شک به خنده اش نگاه می کنم.
- خب.. آدمی که تکلیفش معلوم بود وکیل می خواست چیکار!؟ اشتباه کردی زنداداش. انگاری پولت رو ریختی تو جوب خیابون و الفاتحه. الانم موندی حیرون و سرگردون که چیکار کنی
نمی دانم قصدش چیست!
شاید هم می خواهد با زبان بی زبانی من را مقصر اول و آخر بداند.
نفس بلندی می کشم.
تکلیفم را معلوم نمی کند چرا!
خونسردی اش کُفرم را در آورده.
انگار در حال جان کندن است لعنتی.
- خلاصه ش که کارِ ما غریبه و آشنا نمی شناسه زنداداش. اگه ضامن داری بسم الله، واِلا..
حالم بهم می خورد از نسبتی که از بیگانه بدتر است.
- نه ضامن دارم و نه دستم و جلوی آدمی مثل تو دراز می کنم. همون بهتر که آواره شم و منت تو یکی رو نکشم
#پارت_8
نام رمان :#به_تو_عاشقانه باختم
📍 کپی با ذکر صلوات برای ظهور و نام نویسنده
https://eitaa.com/Noorkariz
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
اولین باری که رنگ و بوی خدا را حس کردم
چند سال بیشتر نداشتم
وسط بازی بودیم که
توپمان با یک ضربه محکم راهی خیابان شد
و من هم برای گرفتنش بی هوا رفتم و رفتم
تا خودم را میان بوقهای ممتد ماشین
بزرگی وسط جاده دیدم
و دست مردی که با سرعت تمام مرا
به آن طرف جاده کشاند و جانم را نجات داد
بزرگتر که شدم هر چه دغدغه برای زندگیام
بیشتر میشد، بیشتر انگار حواس کسی
به همه اتفاقاتم بود
دستی که بدون اینکه با خبر باشم
نگذاشت مسیرهای اشتباه را
پشت سر هم امتحان کنم
انتخاب اشتباهی اگر کردم
بیراهه اگر رفتم
بالاخره یک روز یک نفر مرا متوجهش کرد
و همه چیز را از نو شروع کردم
من بارها و بارها عطر حضور کسی را
حس کردم که اگر نبود
لابلای بیراهه های زندگی
لابلای انتخابهای اشتباهم
چه بلاهایی که سرم میآمد
و کسی برای نجاتم
کوچکترین تلاشی هم نمیکرد
حضور خدا یعنی همین اتفاقاتی
که ختم بخیر شدند
یعنی پدر و مادری که نفس کشیدنشان
را میبینیم
یعنی اگر کسی روزی برای همیشه ترکمان کرد
درست وقتی که از همه چیز ناامیدیم
یک نفر میشود دلیل حال خوبمان
رنگ و بوی خدا یعنی همین که
بعد هر از دست دادنی رسیدنی هم هست!
https://eitaa.com/Noorkariz
خـ♡ـدایا
در آخرین شب فروردین دعا میکنم
پایان فروردین پایان تمام
سختیها، مریضیها
بی پولیها، گرفتاریها
و تمام مشکلاتمان باشد
شبی رؤیائی
همراه با آرامش و یاد خدا
براتون آرزومندم
شبتون آروم
فرداتون پر امید
در پناه خدا باشید
بـا آرزوی بهتـرینها بـرای شمـا
🌟 شبتـون بهشـت 🌟
https://eitaa.com/Noorkariz