eitaa logo
رِسانہ‌محـــــــله‌نوٓر
331 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
- بریم که باز یه مشت آزمایش بنویسه بعدشم.. حرفم را قطع می کند. - از کِی قرصات و نخوردی؟ اصلاً بگو ببینم آخرین بار که آزمایش دادی کِی بود.. ها؟ سر می چرخاند و نگاهم می کند. جلوتر از من لب می جنباند. - تو نمی خواد بگی خودم می دونم. یک سال بیشتره آزمایش ندادی قرصاتم خدا می دونه کِی تموم شده و دهن وا نمی کنی - می خوای نداریم و بزنی تو سرم.. آره؟ تو که وضع منو می دونی چرا می پرسی! همین که.. حرفم را تمام نمی کنم. حالم از این روزهای خودم بهم می خورد. - نداری کدومه احمق جان! اصلاً می فهمی شرایطت با اون موقع فرق کرده! تو.. تو الان.. - بس کن صبا! نمی خوام در موردش حرف بزنم غصه ام می گیرد برای خودم که دست و بالم بسته است. صبا آرام تر از قبل حرف می زند. پافشاری می کند و من در سکوت فقط نگاهش می کنم. - ببین منو.. به جون خودت حقوقت و گرفتی باهات حساب می کنم.. اوکی؟ نام رمان : 📍 کپی با ذکر صلوات برای ظهور و نام نویسنده https://eitaa.com/Noorkariz