eitaa logo
رِسانہ‌محـــــــله‌نوٓر
332 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
20 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دندان روی هم می فشارم. کم مانده بزنم زیر گریه. با خودم می گویم کاش می مُردم و امروز را نمی دیدم. یک چای تلخ می خورم و لقمه ای نان. به اتاقم برمی گردم و آماده رفتن می شوم. - خیر باشه دخترم.. جایی می ری؟ - می رم یه چند جا سر بزنم خدا بخواد شاید تونستم کاری چیزی پیدا کنم - بذار برات ماشین بگیرم مادر. پیاده به جایی نمی رسی که. هر جا خواستی بری ماشین و نگه دار بعدشم باز سوار شو.. وسط حرفش می نشینم. - با تاکسی برم بهتره. شاید همین دور و بر پیدا شد دستانش را بالا می برد و زیر لب ذکر می گوید. - قسمت باشه پیدا می شه دخترم. تو ازش بخواه اون بهت نه نمی گه لبخند روی لبش دلم را قرص می کند. ممنونی حواله اش می کنم. انگار بعد از خدا من فقط این زن را داشتم و همین من را بس می کند. صدای زنگ گوشی ام می آید. - سلام دختر بد.. تو معلوم هست کجایی؟ - سلام و زهر مار.. دختر بد منم یا تو! می دونی چند بار بهت زنگ زدم گوشیت چرا همش خاموشه؟ نام رمان : 📍 کپی با ذکر صلوات برای ظهور و نام نویسنده https://eitaa.com/Noorkariz