eitaa logo
دانلود
. 👇تقویم نجومی سه شنبه👇 👇👇👇 کانال عمومی 👇👇👇 🌏 تقویم همسران 🌍 (اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی ، اسلامی) @taghvimehamsaran ✴️ سه شنبه 👈 12 دی / جدی 1402 👈19جمادی الثانی 1445👈2 ژانویه 2023 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ امروز روز خوب مبارکی است و برای امور زیر خوب است : ✅خواستگاری عقد و امور ازدواجی. ✅جابجایی و نقل و انتقال. ✅آغاز نویسندگی کتاب و مقاله و.‌.. ✅شاگرد گرفتن. ✅ابتدا به آموزش و یاد گیری. ✅خرید وسیله سواری. ✅ و خرید حیوان خوب است. ✅ برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی و دریافت تقویم هر روز کافی است کلمه"تقویم همسران"را در تلگرام و ایتا جستجو کنید. 💠حتما به کانال حرز ما سری بزنید.👇 @Herz_adiye_hamrah 👶مناسب زایمان و نوزاد از او خیر انتظار می رود. 🤕 بیمار امروز زود خوب شود. 🚘 مسافرت : مسافرت خیلی خوب است و باعث حاجت روایی می شود. 🔭 احکام نجوم . 🌗 امروز قمر در برج سنبله و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️خرید باغ و زمین زراعی. ✳️خرید مسکن و منزل. ✳️قولنامه و قرار داد نوشتن. ✳️ارسال کالاهای تجاری. ✳️اشتغال به تجارت. ✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✳️امور زراعی و کشاورزی. ✳️و آغاز تعلیم و یادگیری نیک است. 🟣نوشتن ادعیه احراز و نماز حرز و بستن آن خوب است. 👩‍❤️‍👨مباشرت. امشب شبِ چهارشنبه مباشرت و عروسی مکروه است. 🔲 این اختیارات یک سوم مطالب سررسید تقویم همسران است مطالب بیشتر را در کتاب تقویم همسران مطالعه بفرمایید. @taghvimehamsaran 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، باعث توانگری می شود. 💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن. 🔴 یا در این روز از ماه قمری ،باعث رفع درد بدن می شود. ✂️ ناخن گرفتن سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید بر هلاکت خود بترسد. 👕👚 دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر ان را تکمیل کنند) ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن) 😴😴 تعبیر خواب تعبیر خوابی که شب " چهارشنبه " دیده شود طبق ایه ی 20 سوره مبارکه "طه" است. فالقاها فاذاهی حیه تسعی... و از معنای آن استفاده می شود که دلیلی قوی در اختیار خواب بیننده قرار گیرد و کار خود را با آن پیش ببرد و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . 🚀 با جستجوی " تقویم همسران" در تلگرام و ایتا و سروش به ما بپیوندید 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸 📚 منابع ما👇 تقویم همسران تالیف:حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهما السلام قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن : 02537747297 0912 353 2816 0903 252 6300 📛📛📛📛📛📛📛📛📛 📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید.بدون لینک بهیچ وجه جایز نیست و حرام است 📛📛📛📛📛📛📛📛📛 مطلب تخصصی و مفید تقویم همسران را هر شب در 👇‌اینجا👇دریافت کنید 👇عضو شوید👇 لینک کانال در ایتا و سروش و تلگرام👇 @taghvimehamsaran ارتباط با ادمین مجموع کانال های نجومی👇 @tl_09123532816 https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
یادوخاطره شهدا: رستمی: 🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۱۳۵ و ۱۳۶ (قسمت آخر) به ناگاه بوسیله ی لشکر حضرت دریک لحظه, دیوار بلند و فولادی ,برج شیاطین فرو ریخت... از صحنه ای که می‌دیدم چهارستون بدنم به لرزه افتاد...همه جا اتش بود و اتش....و این جنیان شیطانی که جسمشان از آتش است همه جا را احاطه کرده بودند, درمیان انها ادمیانی بودند که انگار تازه از مادر متولد شده اند با بدنهایی کاملا عریان بر تخت بزرگی که شخصی سیاه روی که از جای جای بدنش اتش بیرون میزد رویش نشسته بود,سجده میکردند... با خودم گفتم ,خاک برسرتان ای ادمیان شیطان صفت,این کسی که بر آستانش سجده‌ی بندگی میسایید همان است که در ابتدای خلقت بر پدر شما,ادم ابوالبشر سجده ننمود و شما چگونه راضی خواهید شد که اینچنین بندگی کنید برای کسی که نخوت کرد برای سجده بر ادم.... روبه روی ان شخص که الان میدانستم , همان ابلیس بزرگ است,درون مجسمه ای بزرگ از جغدی سنگی اتشی افروخته بود... با دیدن این صحنه یاد تهدید انور افتادم خدای من نکند بچه هایم.... انگار ما زمان مراسمشان رسیده بودیم, مراسمی که برای سلامتی عزازییل بزرگ یا همان شیطان رجیم برگزار,میشد, ناگاه از میان راهی باریک که به جغد اتشین خم میشد,کودکانی را,به صف کرده بودند, کودکانی که روی بدنشان را با خط وخطوط قرمز رنگ نقاشی کرده بودند , خدای من....درست است اینها قربانیانی, بودند که می‌باید در اتش بسوزند,خوب که دقت کردم....نه نه...زینب و عباس هم مابین بچه ها بودند ..دل در سینه‌ام از دیدن آن بچه‌های معصوم خصوصا بچه های,خودم شروع به لرزیدن کرد, حضرت به تمام لشکر اعم از جن وانس و فرشته دستور حمله دادند,جنیان مسلمان با جنیان شیطانی گلاویز,شدند و فرشتگان همچون ابابیل بر سرشان فرود میامدند, حضرت پیشاپیش همه ,می‌جنگید و میکشت و جلو می‌رفت,اما شیاطینی که در حال اجرای مراسم بودند به کارشان ادامه میدادند, چشمانم دنبال صف کودکان بود که به دهانه‌ی جغد آتشین رسیده بودند... وای .. وای.... وای من طاقت دیدنش را نداشتم, کودکان را به داخل اتش انداختند, همه باهم این ذکر را می‌خواندیم ومن از اضطراب درونم این ذکر را فریاد میزدم _(یا الله ویا واحد و یا احد و یا صمد و یا لم‌یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد,اللهم نجنی من النار)این ذکر حضرت ابراهیم بود زمانی که درون اتش نمرود میرفت... همانطور که چشمهایم رابسته بودم تا صحنه‌ی خراش انگیز روبرویم را نبینم واز,ته دل ذکر را میگفتم , ناگاه با فریادی بلند وهراس انگیز که انگار از,عمق جهنم میامد ,چشم هایم را گشودم, همه جا دود سیاه وخاکستر پراکنده شده بود. کم کم غبار سیاه خوابید...خدای من... حضرت مهدی عج بالای نعش ابلیس ایستاده بود, تمام شیاطین جنی وانسی به درک واصل شدند...حضرت با صدای الهی اش فرمودند(الی یوم الوقت المعلوم)اری این ایه‌ی قران بود که وعده داده شده بود. نگاهم از حضرت به طرف جغد اتشین کشیده شد...باورم نمیشد خبری,از جغد سنگی نبود هرچه بود گل بود وگلستان , بچه‌ها با چهره‌هایی نورانی و خندان به حضرت نگاه میکردند,به خدا قسم این گلهای بهشتی بودند وبا کشته شدن ابلیس و شیاطین اینجا قطعه ای از,بهشت موعود بود... سراز پا نشناخته به سمت زینب و عباس دویدم از بس عجله داشتم گوشه ی چادرم زیر پایم امد و چندین بار,بر زمین خوردم و بلند شدم,خودم رابه عباس وزینب رساندم, بعداز مدتها انها را سخت در اغوش گرفتم وگریستم, بچه هایم بوی گلهای بهشتی را میدادند,بچه ها هم گریه ی شوق سردادند وهمزمان با هم نگاهمان به نگاه مهربان بقیه الله افتاد که با لبخند زیبایش شاهد این صحنه های زیبا بود... براستی اینجا جای گریستن نیست....کسی در بهشت گریه نمیکند...بهشتی که سالها از آن غافل بودیم وبا حمله ی ویروس‌ بیولوژیکی به نام کرونا ...ما را متوجه قطعه‌ی کم پر پروازمان نمود و بقیةالله را به جمعمان خواندیم و اینچنین بود که (از کرونا به بهشت)رسیدیم ...........والسلام........ 🌹ان شاالله در دنیای واقعی ما هم این اتفاق بیافتد وهمه بدانند که چاره ی تمام مشکلات ودرمان تمام بیماریها,فقط وفقط آمدن مولایست که سالیان سال درانتظار ظهور است همو که به گفته ی امام صادق ع(مضطر ظهور)نام گرفت.... بیایید وهمت کنید وباهم دست به دعا برداریم وهمه باهم دریک زمان ,حجت خدا را از خداوند بخواهیم,دعای دسته جمعی,به اجابت نزدیکتر است,باشد که مولا را با اعمال خالصمان به میانه ی میدان بکشیم....
مولای عزیزم : عزیز علی ان اری الخلق ولا تری.. به خدا سخت است,همه راببینم وتورا نبینم..... دارالعزا شد سینه ها پس کی میایی؟؟ خون شد دل آیینه ها,پس کی میایی؟؟ فرهاد را از جان شیرین سیر کردی... ای یوسف زهراس,بمیرم دیر کردی... (یا رب الحسین,به حق الحسین,اشفع صدرالحسین,بالظهورالحجه) التماس دعا... یاعلی "پایان" 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🔹شهیدی که مانند حضرت علی(علیه‌السلام) به شهادت رسید 🔹سردار شهید محرمعلی مرادخانی با اصابت ترکش به پشت گردن به حالت سجده درآمدند و به شهادت رسیدند به دلخواه صلوات 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید محرمعلی مراد خانی 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
☀️ ﷽ ﷽ السَّلامُ‌عَلَيْكَ‌یا‌بقِیَّةَ اللهُ فی اَرضِه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللهُ فی اَرضِه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحُجَّةِ الثّانی عشر اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نورُ اللهِ فی ظُلُماتِ الْاَرضِ اَلسّلامُ عَلَیْکَ‌یا مَولایَ یاصاحِبَ‌الزَّمان اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا فارسُالْحِجاز اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ یاخَلیفَةَ الرَّحمَنُ‌ویاشَریکَ‌الْقُران وَیااِمامَ الْاُنسِ‌وَالْجان ✨ سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان صلوات ✨ ✨ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ✨ 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
سپاس خدایی را که ما را با حبِّ مادرمان زهرا آفرید و زندگانی داد... روز وعاقبتتون شهدایی 🕊 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🔹درمان عفونت گلو: 🔸خوردن سیب و آب سیب با عسل 🔹آویشن (پودر آویشن و دم نوش آویشن) 🔸سیاهدانه + عسل (روزی یک قاشق عسل+هفت عدد سیاهدونه) 🔹خوردن عسل و شربت عسل 🔸غرغره کردن (آب نمک) نمک دریا+سرکه 🔹خوردن شیر گرم گاو محلی جرعه جرعه 🔸خوردن خرما 🔹چرب کردن گلو و سینه با روغن سیاهدانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
        👇تقویم نجومی چهارشنبه👇       👇👇👇کانال عمومی👇👇👇                    (تقویم همسران) (اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی،اسلامی) @taghvimehamsaran ✴️ چهارشنبه 👈13 دی/ جدی 1402 👈20 جمادی الثانی 1445 👈3 ژانویه 2024 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❤️ میلاد با سعادت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها " 5 بعثت " ❤️روز زن را خدمت تمام بانوان و همراهان عزیز تبریک عرض میکنم. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ امروز روز خوبی برای امور زیر است : ✅اغاز عمارت و بنایی. ✅دیدار با روسا و سیاسیون. ✅برداشت محصولات کشاورزی. ✅جابجایی و نقل و انتقال. ✅آغاز درمان و معالجات. ✅آغاز به کسب و کار. ✅و ابتدا به ریاضت و چله نشینی خوب است. 👶 زایمان خوب و نوزاد فاضل و صبور و در آینده حاکم گردد. 🚘مسافرت: مسافرت در صورت ضرورت حتما همراه صدقه باشد. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج میزان و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️مباشرت. ✳️لباس نو پوشیدن. ✳️فروش طلا و تبدیل آن. ✳️ و آغاز درمان و معالجه نیک است. 🟣 نگارش ادعیه و برای نماز حرز و بستن آن خوب است. ✳️ برای مطالب بیشتر و دریافت تقویم نجومی هر روز باجستجوی کلمه" تقویم همسران" به کانال ما در تلگرام و ایتا بپیوندید. 👩‍❤️‍👨 حکم مباشرت امشب. ( شب پنج شنبه ) ، مباشرت برای سلامتی مفید و فرزند عالمی از علما شود. ان شاءالله. 💉حجامت. خون دادن و فصد سبب صحت و سلامتی می شود. 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت. ایمنی از بلا می شود. 😴🙄 تعبیر خواب. خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 21 سوره مبارکه "انبیاء علیهم السلام" است. ان اتخذوا آلهه من الارض هم ینشرون... و مفهوم آن این است که اگر کسی با خواب بیننده کدورت و مشکلی داشت برطرف می شود و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود. 👕👚 دوخت ودوز چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن  وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله. ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن). ❇️️ روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد @taghvimehamsaran 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . @taghvimehamsaran شما میتوانید با جستجوی کلمه" تقویم همسران" در تلگرام ایتا و سروش به کانال ما بپیوندید. 📚 منابع مطالب ما: 📔تقویم همسران نوشته ی حبیب الله تقیان قم:انتشارات حسنین علیهما السلام ادرس: پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن: 09032516300 0912 353 2816 025 377 47 297 📛📛📛📛📛📛 📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک  ارسال  کنید.نقل مطلب بدون لینک ممنوع و شرعا حرام و مدیون هستید. 📛📛📛📛📛📛 مطلب تخصصی و مفید تقویم اسلامی نجومی را هر شب در 👇اینجا👇دریافت کنید 👇عضو شوید👇 لینک کانال اصلی ما در تلگرام👇👇 @taghvimehmsaran ارتباط با ادمین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی:👇 @tl_09123532816 لینِک کانال در ایتا و سروش 👇 @taghvimehamsaran 🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸 https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
هدایت شده از کانال توبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میلاد با سعادت فخر دو عالم 🌹 سرور زنان بهشت ام ابیها 🌹 حضـــــرت فاطمه زهرا (سلام‌الله علیها)🌹 بر تمام عاشقانش 🌹 مبارکــــــــَ باد... 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹 @Tobeh_Channel
هدایت شده از کانال توبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡آب مهریه اش، زمین قُرُقش پرده دارش سماء، ملک بنده‌اش دامنش، پرورش دهنده حُسن اِی به قربان پنج فرزندش♡ ꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
📚معرفی کتاب: 《اسم تو مصطفاست》 🌹این کتاب روایت داستانی زندگی شهید مصطفی صدرزاده از زبان همسرش سمیه ابراهیم ‌پور است که به قلم راضیه تجار نوشته شده است. شهید صدرزاده اهل جنوب بود و سمیه شمال کشور. هر دو متولد سال ۱۳۶۵ بودند. سمیه متولد مرداد و اهل رشت، مصطفی متولد شهریور و اهل شوشتر. البته در یازده سالگی به همراه خانواده به مازندران نقل مکان کرد و پس از آن به استان تهران رفت. ✨خانواده‌ی سمیه نیز به‌خاطر شغل پدر به تهران نقل مکان کردند. روزگار طوری به گردش درآمد که این دو در تهران با هم آشنا شدند و وصلت کردند. 🌿شهید صدرزاده فرمانده‌ی ایرانی گردان عمار از لشکر فاطمیون بود. او مدتی را در سوریه جنگید و سرانجام در راه هدفش به شهادت رسید. او در اول آبان سال ۱۳۹۴ در عملیات محرم و در روز تاسوعا به شهادت رسید. 💥این کتاب شرح کاملی است از زندگی این شهید و ویژگی‌های برجسته‌ی اخلاقی او از زبان همسرش.
🌹 یک گل آفتاب افتاده داخل چشمانت و اخم هایت را در هم کرده ای ،اما من خنده آن را دوست دارم ،آن خنده های صاف و زلال بچه گانه را .آن اوایل که با تو آشنا شده بودم با خودم می‌گفتم:چقدر شوخ وسرزنده وچقدر هم پررو !اما حالا دیگر نه !بعد از هشت سال که از آشناییمان می‌گذرد ،دوست دارم هم لبت بخندد وهم چشم هایت.به تو اخم کردن نمی‌آید آقا مصطفی! اینجا بر لبه ی سنگ سرد نشسته ام وزیر چادر ،تیک تیک میلرزم .آن گل آفتابی که در چشمان تو افتاده ،یک ذره هم گرما به تن من نمی‌بخشد.انکار با موذی گری میخواهد دو خط ابروی تو را به هم نزدیک تر کند ودل مرا بیشتر بلرزاند .میدانی که همیشه در برابر اخمت پای دلم لرزیده.تا اینجا پای پیاده آمدم .از خانه مان تا بهشت رضوان شهریار ده دقیقه راه است ،اما برای همین مسافت کوتاه هم رو به باد ایستادم وداد زدم :«آقا مصطفی!»نه یک بار که سه بار .دیدم که از میان باد آمدی ،با چشم هایی سرخ و موهایی آشفته. با همان پیراهنی که جای جایش لکه های خون بود و شلوار سبز لجنی شش جیبه.آمدی وگفتی :«جانم سمیه!» گفتم :«مگه نه این که هر وقت میخواستم جایی برم ،همراهی ام میکردی ؟حالا می‌خوام بیام سر مزارت ،با من بیا !»شانه به شانه ام آمدی. به مامان که گفتم فاطمه ومحمد علی پیش شما باشند تا برم بهشت رضوان وبرگردم ،با نگرانی پرسید :«تنها؟!» _چرا فکر می‌کنی تنها؟ _پس با کی ؟ _آقا مصطفی! پلک چپش پرید :«بسم الله الرحمن الرحیم.»چشم هایش پر از اشک شد . زیر لب دعایی خواند و به سمتم فوت کرد . لابد خیال کرد مخم تاب برداشته.در را که خواستم ببندم ،گفت :«حداقل با آژانس برو ،خیالم راحتتره!» اما من پیاده آمدم .به خصوص که هوا بارانی بود وتو همراهم . صدایت زدم وتو آمدی ،شانه به شانه ام . حالا هم نشسته ام اینجا روی این سنگ سفید مقابل عکست.آن وقت ها هیچ موقع تنها یک نمیگذاشتی .آن وقت هایی که بودی ومیتوانستی کنارم باشی اگر میگفتم مرا برسان ،از اینجا تا آن سر دنیا هم که بود می‌آمدی .مگر اوقاتی که به قول خودت احساس میکردی تکلیفی شرعی به گردنت هست وغیب می‌شدی .حالا هم دستم را محکم بگیر ورهایم نکن آقا مصطفی! حالا هم میخواهم مرا برسانی! مخصوصاً که این رسیدن با خیلی از رسیدن ها فرق دارد . این بار میخواهم برسم به آن بالا ،به آن بالا بالاها تا بفهمم آنجا چه خبر است .هر چند «آن را که خبر شد خبری باز نیامد». 🔸ادامه دارد ... 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🌹 هوا نمور است اما این گل آفتاب باسماجت میان دوخط ابرویت جاخوش کرده می گفتی"تو بچه شمال بارون دیده کجا سمیه خانم ومن بچه جنوب آفتاب دیده کجا؟قلیه ماهی و خورشت بامیه وماهی هشووفلافل کجا؟ میرزاقاسمی وفسنجون ترش وکاله کباب و ماهی شکم پرکجا؟ولی قدرت خدا روببین توباچه لذتی قلیه ماهی وماهی هشومی خوری ومن میرزاقاسمی وفسنجون ترش! این نشونه این نیست که روح ما به قواره جسم همدیگه س؟نشونه این نیست که از روز اول ناف مارابه نام هم بریدن؟ درست می گفتی که اقامصطفی راست و درست قسمت وحکمت در این بودکه مامال هم باشیم مایی که درایران به ولایت باهم یکی بودیم هرچند یکی از ما شمالی بود یکی جنوبی من متولد مرداد۱۳۶۵در رشت وتو متولد شهریور۱۳۶۵درشوشتر تو از من یک‌ ماه کوچک تر بودی واین آزارم می داد طوری که همان جلسه اول خواستگاری ازبس چادری که جلوی دهنم گرفته بودم به مامانم گفتم بگو که من یک ماه بزرگ ترم" مادرت شنید وگفت این که چیز مهمی نیست ! راست می گفت چیز مهمی نبودچون تو روز به روز از من بزرگتر شدی انقدر که دیگر در پوست خودت نگنجیدی پوست ترکاندی وشدی یک پارچه ماه ماه شب چهارده حالا هم آمده ام اینجادر محضر خودت خود خودت تا زندگی هشت سال ونیم مان را دوره کنیم .می خواهم تا جایی که میشودبخشی از آن روزها ولحظه ها رادر این ضبط کوچک جابدهم همه آنچه یادم می ایدرابادرخواست نویسنده ای انجام می‌دهم که باوردارداگر تو رابنویسید خیلی از تاریکی هاروشن می‌شود. چه کسی می تواند پیش بینی کندمن که زاده رشت وبزرگ شده سیاهکلم من که چند سال تمام هوای شرجی شمال را به سینه کشیده ام به دلیل شغل پدر که سپاهی بودمهاجرت کنیم به تهران از قضای روزگارتوهم از جایی که هوای شرجی داشت به همراه خانواده کوچ کنی به بند پی یکی از مناطق نزدیک بابلسر استان مازندران وبعدها هم بیایید نزدیک تهران درست همان محله ای که مابعد از چندی به آنجا آمدیم دریای شمال ودنیای جنوب هر دو دریایندهر چند هرکدام رنگ وبووعطروصدای خودرا دارنداگر راهی باز شود هر دو دریا همدیگر را در آغوش می کشند همانطور که روح من وتو همدیگر را پیدا کردندمثل گیاه عشقه دور هم پیچیدند.ما خانواده هفت نفره بودیم پدرومادرم،سجادبرادرم بزرگترم بایک سال تفاوت سنی بامن سبحان برادر دومی ام و صحابه خواهرم واقامحمدکه ته تغاری خانواده رابطه من وسجادکه بقول مادرم شیربه شیربودیم یه جور دیگه بودپدرم اجاره نشین بودوبقول خودش خوش نشین.مادرم هم عاشق مرغ وخروس وغازواردک به ما بچه هابا این پرندگان خیلی خوش می گذشت وقتی از صبح تا شب وسط بازی ها سراغی هم از آنها می گرفتیم وباهاشان بازی می کردیم البته نه مثل آن بار که سجادباچوب دنبالشان کردوحیوان های زبان بسته عصبانی شدندودنبال من کردندوافتادم وپیشانی ام شکست زمان جنگ بود وپدر به جبهه رفته بود ومادر برسر زنان هرجور بود مرا رساند درمانگاه باد خبر را به گوش مادربزرگ وپدر بزرگم رساندان ها که خانه شان 🔸ادامه دارد.... 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
... 🔰سـال ۶۵ بود. محــسن تازه از جبهه برگشته بود. چند روزے مرخصـےداشـت. مـن را صـدا زد. گفـت: برادرم خانـه اے اجاره ڪرده، بـیا با هـم بریم قـبل اسبـاب ڪشـی آن را تمـیز ڪنیــم. صبـح زود با موتـور و یک دبه ۲۰ لیتری آب به دنبال مـن آمـد. گفتم: مگـه آن خـانه آب نداره؟ گفت چرا، آب ڪہ داره، اما برادرم از وقتی ساکن آن خانه شد شماره کنتور را می نویسد، تا آن روز حساب آب با مسـتأجر قبلے اسـت، من یک لیوان آب هم از آنجــا برنمےدارم 🔰هـر وقـت از جبهـه مےآمـد، سـرےبه برادرش در گلـزار شهـدا می زد. آن شـب سـاعت یازده دوازده بـود. گفـت دلم گـرفته بریم گلزار شهدا... مثـل همیـشہ دورےدر قبـور شهـدا زد، تا رسـید به قـبر برادرش... مےگفـت:ببـین ڪنار مهـدے یڪ جای خالےهـست، این جاے مـن است... کسےرا اینجا خاک نمی کنند، چـون سـندش را به اسم من زده اند. همین جـور هـم شد.وقتے در ڪربلاے ۴ شهیـد، جـنازه اش، همـان جا ڪه مےگفت دفــن شد.😭 🌹🍃 کربلای ۴ 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید محسن ظریفکار 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
♥ آمدی فاطمه صبح ♡ ازلی روشن شد 🌼 آمدی فاطمه چشمان ♡ علی روشن شد ♥ چشم مولا که شد از نور ♡ تو روشن ای ماه 🌼 گفت: لا حول و لا قوة الا بالله 💚✨ولادت حضرت فاطمه (ص) و روز مادر مبارک ✨💚 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹
هدایت شده از کانال توبه
هدایت شده از کانال توبه
نظر اسلام در مورد مقام زن... @Tobeh_Channel
هدایت شده از کانال توبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از نام تو از مکتب تو از زائران و عاشقان تو می‌ترسند واهمه دارند... بترسند چرا که اکنون با صدها قاسم سلیمانی روبه‌رو هستند... @Tobeh_Channel
4_5814469877137674214.mp3
5.57M
خبر چه سنگینه خبر پر از درده😭 از خداوند متعال برای بازماندگان حادثه صبر مسئلت داریم
. 👇تقویم نجومی اسلامی پنجشنبه👇 👇👇👇کانال عمومی👇👇👇 (تقویم همسران) (اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی) @taghvimehamsaran ✴️پنجشنبه 👈14 دی/‌ جدی 1402 👈21 جمادی الثانی 1445 👈4 ژانویه 2024 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🚖 سفر خوب نیست در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. 📛امروز برای امور زیر خوب نیست: 📛و از منازعه و وصلت. 📛شراکت و امور شراکتی. 📛و مسافرت پرهیز شود. 👶مناسب زایمان هم نیست. 💠کانال ما در موضوع حرز و ادعیه همراه حرز های مطمئن و با قیمت مناسب.👇 @Herz_adiye_hamrah 👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه و مباشرت امروز: مباشرت هنگام زوال ظهر، آقا، بزرگوار، عاقل و سیاستمدار باشد. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر برج میزان و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️مباشرت. ✳️لباس نو پوشیدن. ✳️فروش طلا و تبدیل آن. ✳️و آغاز معالجه نیک است. 🔲 این اختیارات تنها یک سوم مطالب سررسید همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید. @taghvimehamsaran 👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه و مباشرت. 👩‍❤️‍👨 امشب: امشب ( شب جمعه)،فرزند پس از فضیلت نماز عشاء ، سخنوری توانا و کلامش در جان ها نفوذ کند. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت. طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث دولت می شود. 💉💉 حجامت. فصد زالو انداختن یا در این روز از ماه قمری ، باعث روشنی دل می شود. 😴😴 تعبیر خواب امشب : خواب و رویایی که شب جمعه دیده شود تعبیرش از ایه ی 22 سوره مبارکه "حج" است. کلما ارادوا یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود برای خواب بیننده پیش آمدی است که موجب ملال خاطر وی می شود و هرچه سعی کند از آن خلاص نگردد صدقه بدهد تا رفع گردد. ان شاءالله. و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن: 🔵 پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕👚 دوخت و دوز: پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد. ✴️️ وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد. 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد @taghvimehamsaran 📚 منبع مطالب : تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان انتشارات حسنین قم تلفن. 09032516300 0912353 2816 📛📛📛📛📛📛📛📛 ارسال و انتقال این پست بدون ادرس و لینک گروه شرعا حرام است. 📛📛📛📛📛📛📛📛 @taghvimehamsaran ادمین کانال ایتا و تلگرام...👇👇 @tl_09123532816 لطفا به کانال اصلی ما بپیوندید..👇 https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
🌹 باد خبر را به گوش مادر بزرگ و پدر بزرگم رساند.آن ها که خانه شان چند کوچه آن طرف تر بود ،خود را رساندند درمانگاه و درمیان اشک و ناله و آه،پیشانی ام بخیه خورد. چندسال بعد که پدر از جبهه آمد به دلایل شغلی منتقل شد تهران. آمدند خیابان آزادی،خیابان استاد معین.اما من نیامدم،ماندم خانه مادربزرگ که صدایش میکردم عزیز. پیرزنی دوست داشتنی باصورتی گرد،قد متوسط و کمی تپل که من و سجاد،نوه های اولش بودیم و عزیزدردانه. مادربزرگ آن قدر دوستم داشت و دوستش داشتم که وقتی خانواده ام به تهران کوچ کردند،پیش او ماندم.خانه اش کوچک بود و جمع و جور،اما پر از صفا و صمیمیت .شب ها کنارش میخوابیدم و بوی حنای موهایش را به سینه میکشیدم.دست هایم را حلقه میکردم دور گردنش تا برایم قصه بگوید:قصه چهل گیس،ماه پیشونی،ملک خورشید و ملک جمشید. تا پیش دبستانی پیش او بودم.هرروز صبح زود برای نماز بیدار میشد. از لانه مرغ ها تخم مرغ برمیداشت،آب پز میکرد و همراه نانی که خودش پخته بود،لقمه پیچ میکرد و با مشتی نخودچی و کشمش یا چهارمغز،در کیسه ای می بست و کیسه را در کیفم میگذاشت و راهی ام میکرد. ظهر که زنگ میخورد می آمد دنبالم،از سرایدار تحویلم میگرفت و به قهوه خانه پدربزرگ میبرد.داخل قهوه خانه میز و صندلی های چوبی سبز رنگ بود و رادیوی چهار موج قدیمی که همیشه خدا روشن بود و پدربزرگ در آنجا چای،کباب ،لوبیا،زیتون پرورده و ماست چکیده میفروخت. بعد که میخواستم بروم کلاس اول دبستان,مرا به تهران آوردند. اسباب بازی هایم را همان جا گذاشتم،مخصوصا عروسکم،خانم گلی،را تا هروقت برگشتم بتوانم با آن ها بازی کنم. سال اولی که به مدرسه رفتم،مدرسه ام در خیابان دامپزشکی بود.ما مستأجر بودیم. تهران را دوست نداشتم . دلم هوای شمال و آن باران های ریز ریز را داشت ، همان هوایی که عطر مادر بزرگ را داشت .صدای دریا در گوشم بود و هوس گوش ماهی هایی را داشتم که وقتی به گوش می چسباندی ، صدای دریا را می‌شنیدی . بابا خانه را عوض کرد و رفتیم خیابان هاشمی . چهار سال آنجا ماندیم. باز هم من و سجاد هوای شمال را داشتیم .تا پایان دبستان ، هنوز امتحان های ثلث سوم تمام نشده میرفتیم مخابرات و به عزیز خبر می‌دادیم که بیشتر از یکی دو امتحانمان نمانده و بابابزرگ را راهی کند .بابابزرگ می آمد،یکی دوشب می ماند ،بعد من و سجاد را برمیداشت و با خودش میبرد شمال. 🔸ادامه دارد... 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🌹 باز خانه مادربزرگ بود و مرغ و خروس و اردک و تخم مرغ دو زرده و نان های دوبار تنور و بازی با غاز ها و اردک ها وخواندن کتاب و نشستن کنار درگاهیِ پنجره و تماشای بارانی که گرده افشانی میکرد و عطری غریب به سینه مان میپاشید. ((خونه ی مادر بزرگه،هزار تا قصه داره!)) خانه ای که فوقش هفتاد متر بود و حیاطش به زور دوازده متر،اما برای ما باغ بهشت بود.تابی فلزی گوشه حیاط بود که وقتی سوارش میشدیم،ما را با خود تا دل ابرها می برد. بازی ما بچه ها،هفت سنگ و قایم با شک و گرگم به هوا بود . عصرها زن ها روی ایوان خانه ها می نشستند و بساط چای به پا میکردند. مادربزرگ هم گاه خانه ی یکی از آنها میرفت یا دعوتشان میکردکه بیایند. در این دورهمی های زنانه روی چراغ خوراک پزی،شیرینی گوش فیل و خاتون پنجره و نان نخودچی میپختند. خانه مادربزرگ همیشه از تمیزی برق میزد.این تمیزی از او به مادرم هم ارث رسیده و حالا من هم سعی میکنم این مورثه را حفظ کنم.مادربزرگ برای نماز صبح که بلند میشد دیگر نمیخوابید. حیاط را آب و جارو میکرد،سفره صبحانه را می انداخت و با چای ونان و پنیر خانگی و گردو و حلوا ارده مغز دار،از همه پذیرایی میکرد.بعد موهایم را آب و شانه میزد.انگار با بافتنشان آرام و قرار میگرفت.این عادتش بود. مادر بزرگ سفره باز بود و مهربان. روزی نبود که خانه کوچکش رنگ مهمان را نبیند . شاید هم برای اخلاق و رفتار پدربزرگ بود. هر که از روستا برای کار و خرید می آمد،خانه سید ابراهیم ایستگاه استراحتش میشد. پدربزرگ اهل شعر و شاعری هم بود و مادربزرگ هم دل و دماغ شنیدن داشت. بعد ها هم که تو اورا شناختی،بابابزرگم را میگویم،مریدش شدی .میرفتی شمال تا از او برنج بخری و برای فروش بیاوری تهران.به قول خودت شده بود مرادت . چقدر از رفتار و کردارش تعریف میکردی! از اینکه چطور کباب چنجه درست میکند،چطور گوشت هارا در اناردان میخوابانَد،چقدر ضرب المثل بلد است و دکانش چه دود و دمی دارد! آن قدر مریدش شدی که بعدها اسم جهادی ات را گذاشتی سید ابراهیم. اولین بار که از زبانت شنیدم وقتی بود که از سوریه آمده بودی. گفتم:((توکه اسم بابابزرگ من رو روی خودت گذاشتی،حداقل فامیلی اش رو هم میگذاشتی!چرا گذاشتی سید ابراهیم احمدی؟ خب میگذاشتی سید ابراهیم نبوی!)) خندیدی،از همان خنده های معصومانه ای که حالم را خوب میکرد:((مارو بگو که گفتیم زنمون رو خوشحال کردیم.باشه،رفتم اونجا فامیلی ام رو عوض میکنم و میذارم نبوی تا خوشحال تر بشی.)) 🔸ادامه دارد... 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
💠دوستانش در سوريه مي‌گفتند با اينكه شهر حلب خيلي سرد بود يك بادگير به همه دادند و ما تا روز آخر نفهميديم به ايشان بادگير نرسيده است. بدون هيچ حرفي همان لباس‌هاي خودش را مي‌پوشيد. يكي از دوستانش مي‌گفت كه بنا بود يك شب سرد استراحت كرده و دم دماي صبح عملياتمان را شروع كنيم. آن دوست دو پتو مي‌گيرد و چون سرمايي بوده پتو را به خودش مي‌پيچد و مي‌خوابد. صبح كه از خواب بيدار مي‌شود مي‌بيند عبدالله پتويش را روي او انداخته و خودش بيرون رفته و تا صبح قدم زده است. ✍قسمتی از وصیت شهید: من حقیر به‌عنوان بنده‌ای از بندگان خداوند متعال بر خود می‌بالم که لباس سبز شهدا را بر تن خود دارم و در این کسوت مقدس پاسداری در راه دفاع از ارزش‌های اسلام ناب محمدی (ص) پا نهاده‌ام.» عبدالله قربانی 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید عبدالله قربانی 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃