زیارت مجازی مزارسیدالشهدای
مقاومت حاج قاسم سلیمانی در
گلزار شهدای کرمان در لینک زیر
https://tour.soleimani.ir/
التماس دعا از همه ی شما عزیزان🖤🌱
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
خداحافظ رفیق . . .
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «#درد
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل: سوم
🔸صفحه: ۱۲۳-۱۲۴
🔻ادامه قسمت: ۶۷
حسین، با ناراحتی، همه ی ماجرا را برایم بازگو کرد و گفت《علی، الآن خیلی ناراحت ام. نمی دونم چی شد که به محمدرضا دروغ گفتم! هر چی فکر می کنم، دیشب کسی من رو در حالت خواب ندیده! پس محمدرضا از کجا می دونه؟!》.
گفتم《حسین، تنها راهش اینه که همین الآن بری پیش محمدرضا بگی که دیشب خواب بوده ای.
ازش هم بپرسی که از کجا می دونه.》
گفت《علی، من خجالت می کشم. تو هم بیا با من بریم.》
گفتم《باشه.》
چند قدمی با او رفتم. به ذهنم رسید و گفتم: حسین، اگه من با تو بیام، ممکنه محمدرضا ناراحت بشه. درسته رفیقمه؛ بهم احترام می ذاره؛ ولی من جزء واحد شما نیستم؛ دلخور می شه.
اگه خودت تنها بری، از شهامتت خوشحال می شه.
حسین رفت و همه ی ماجرا را برای محمدرضا بازگو کرد. دوباره با روحیه ای خیلی خراب و صورتی رنگ پریده آمد پیشم.
گفت که محمدرضا بهش گفته《تو نمی بایست این کار رو می کردی.
می بایست می نوشتی که من در این ساعت خواب بوده ام.
حسین، من با حرفِ تو داشتم به حسین یوسف الهی شک می کردم.》
حسین گفته بود《چه شکی؟! اصلاً از کجا فهمیدی من خواب بوده ام؟!》
محمدرضا گفته بود: من و حسین یوسف الهی، برای ماموریتی دیروز رفتیم اهواز.
ادامه دارد......
#قسمت_اول👇
↳|eitaa.com/O_S_A213/2900
✨
📚✨
✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨📚✨📚✨
سلامٌعلىأرواحٍطاهرةٍأبتالموت
إلاشرفاًفاستُشهِدت ..
سلامبرروحوجانهایپاكیكه
چيزیجزشرفازمرگنخواستند
وشهیدشدند ...
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرگز حال آن که از دور به آتش می نگرد
با حالا آن که بر روی هیزم می سوزد یکسان نیست...
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
بودنت برکت بود و رحمت و امنیت سردارم
چه حکمتی است عاشقانه های تو سردارم، که این چنین عزیز گشته ی خالق لایزالی؟
جسمت بوی بهشت میداد و رحمت الهی برای تمام ایرانی جماعت نه بلکه تمام جهانیان.
اکنون گلزاروجود نازنینت معبد عاشقی گشته است و بازهم لطفت شامل حال هر اندراحوالیست.
آنقدر باشکوه عاشقی نموده ای با خدایت که اگر برای کسی دست به دعا شوی استجابت دعایت فوری است. این را من نمی گویم، این را تاریخ اثبات کرده است.
همان تاریخ دی ماه 1399 که بانویی بمی برمزارت اشک میریزد و میخواهد واسطه اش باشی با خدایش برای مادری کردن. وچه زود مهر استجابت میخورد این وساطت که دی ماه 1400 دقیقا سالروز آسمانی شدنت اولین حس مادرانه را با آغوش کشیدن فرزندش با تمام وجود درک میکند. به یُمن این هدیه نامش راقاسم گذاشته اند و حاج قاسم صدایش میزنند و زائر بیقرار حاج قاسم دلها گشته است.
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاران همه رفتند ..
افسوس که جامانده منم ...💔
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
خیره بر چشمانت میشوم.
گویا حدیثی را بر من روایت میکنند.
همان حدیثی که گرچه بر زبان نمیآوری، اما بی رمقیشان آن را فریاد میزند.
نگاه سرخت،
از آن همه شب نخوابی ها،
از آن بکاء سوزناک نیمه شب ها حکایت میکند.
نگاهی که با تمام خستگی اش، قله ی دل هارا تک به تک پیموده و تمام مردم این شهر را آوازه خوان حدیث عشق خود میکند.
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
خداحافظ رفیق . . .
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «#درد
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل: سوم
🔸صفحه: ۱۲۴-۱۲۵
🔻ادامه قسمت: ۶۷
شب شده بود.
توی قرارگاه شهید کازرونی خواب بودم. یوسفالهی، من رو از خواب بیدار کرد.
گفت «محمدرضا، ما هر دو مسئولیتمون خیلی سنگینه.
در قبال جون تمام بچّه هایی که اینجا هستن، از بسیجی گرفته تا سپاهی و... مسئولایم.
اینها، امانت دست ما هستن.
ما نمیبایست هر دو می اومدیم.
یکی از ما میبایست اونجا، بالای سر بچّه ها میموند.
الآن حسین بادپا سرپست خوابیده! خودت بهتر میدونی؛کار ما خیلی حساسه.
آماده شو، همین الآن برو اونجا.».
من هم چون به تمام گفته های حسین یوسف الهی ایمان قلبی داشتم، بدون معطلی پا شدم و لباس هام رو پوشیدم.
همین که اومدم خداحافظی کنم و سوار ماشین بشم ، حسین، من رو صدا زد. گفت«حسین بادپا ،همین الآن از خواب بیدار شد. دیگه نیازی نیست الآن بری.
بیا بخواب.
فردا صبح، بعد از نماز صبح حرکت کن.». وقتی اومدم جریان رو از خودت پرسیدم ،داشتم به یوسف الهی شک میکردم. وقتی گفتی خواب نبودهای، دیگه پیغام یوسف الهی را بهت ندادم.
ادامه دارد......
#قسمت_اول👇
↳|eitaa.com/O_S_A213/2900
✨
📚✨
✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨📚✨📚✨
سلامٌعلىأرواحٍطاهرةٍأبتالموت
إلاشرفاًفاستُشهِدت ..
سلامبرروحوجانهایپاكیكه
چيزیجزشرفازمرگنخواستند
وشهیدشدند ...
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت فرزند شهید شیرودی از صداقت همیشگی شهید سلیمانی
حاج قاسم به هیچ عنوان دروغ نمیگفت.
بخشی از ویژهبرنامه #مثل_پدر
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
شهید سلیمانی:
اگر در بدنمان فقط یک عضو وجود داشته باشد، حاضریم آن را به دو نفر تقدیم کنیم؛ رهبر معظم انقلاب و سیدحسن نصرالله.
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اثر نداشت بر او....
وحشتی او را نمیگرفت...
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
حاج قاسم سلیمانی:
♥️ الا یا اهل عالم
♥️ "من حسین را دوست دارم..."
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو صدای دوست بشنو...
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرز ما عشق است ...
هر جا اوست آنجا خاک ماست ...
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
خداحافظ رفیق . . .
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «#درد
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل : سوم
🔸صفحه : ۱۲۵_۱۲۷
🔻قسمت :۶۷
حسین پرسیده بود: چه پیغامی؟!
محمدرضا، با ناراحتی گفته بود: حسین یوسف الهی، صبح که داشتم می اومدم، گفت بهت بگم حسین بادپا، تو در این جنگ شهید نمی شی!
حسین، با شنیدن این حرف، خیلی به هم می ریزد.
محمدرضا که می بیند حسین خیلی ناراحت شده، میگوید چون تو گزارشت صداقت نداشتی، در این جنگ شهید نمی شی.
اگر می خوای در آینده شهید بشی، از الان تصمیم خودت رو بگیر.
حسین گفت: علی، حالا من چه کار کنم؟ چرا خوابم برد؟ چرا یوسف الهی، اون پیام رو داد؟
خیلی بی قرار شده بود. دل داری اش دادم و گفتم: حسین، هنوز این جنگ ادامه داره. هنوز فرصت هست.
نومید نشو.
خدای من و تو هم بزرگه. شاید قسمت ماهم شهادت بشه.
به هیچ وجه نتوانستم با حرف هایم حالش را خوب کنم.
از آن روز به بعد، حسین کمتر توی جمع میآمد.
بیشتر دنبال خودسازی بود.
بعد از این اتفاق دوست داشتم بیشتر حسین یوسف الهی را بشناسم.
دنبال فرصتی بودم تا او را تنها ببینم. سرانجام دیدم و ازش پرسیدم: حسین جان، کراماتی داری! چیکار می کنی؟! از کجا می دونی؟!
گفت: شب ها که می خوابم، مثل آدم می خوابم.
با تعجب گفتم: مگه آدم ها چه جوری می خوابند؟!
گفت: برو دنبالش.
#قسمت_اول👇
↳|eitaa.com/O_S_A213/2900
✨
📚✨
✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨📚✨📚✨
سلامٌعلىأرواحٍطاهرةٍأبتالموت
إلاشرفاًفاستُشهِدت ..
سلامبرروحوجانهایپاكیكه
چيزیجزشرفازمرگنخواستند
وشهیدشدند ...
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خط ما همان خط حسین ابن علی ست
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
پیوسته آرزو کنمت!
بلکه آرزو؛
از شرم ناتوانی خود
جان به سر شود...💔
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای انگشتر حاج قاسم سلیمانی که در محل شهادت غارت شد.
حاج قاسم رفته بود توی خواب طرف گفته بود بچههام چشم انتظار این انگشترن...
#جان_فدا
↳|eitaa.com/O_S_A213