♦️ به اين گفت بيا اين آيه را بگو كه درباره على‌بن‌ابی‌طالب نازل شده. يعنى على‌بن‌ابيطالب همان كسى است كه درباره دنيا آنچنان حرف مى‌زند كه تو به شگفت مى‌آيى، قسم خدا هم مى‌خورد، اما لجوج‌ترين دشمنان، دشمنان اسلام و خدا هم اوست.🤭 🔻 بگو اين آيه؛ درباره على است. آيه ديگرى است «وَ من الناس من یَشري نَفس ابتغاء مَرضات الله۱» از جمله مردم كسانى هستند كه جان خودشان را براى طلب رضايت خدا نثار مى‌كنند. 📍گفت بگو اين آيه هم درباره ابن‌ملجم نازل شده. خيلى احتياج داشت، خيلى برايش بُرد تبليغاتى داشت اين كار. 👤 يكى از اصحاب پيغمبر كه پيغمبر را ديده در جنگ در كنار پيغمبر بوده ـ چون سمرةبن‌جندب از بچگى‌اش سرباز بود، هنوز مكلف نبود كه توى جنگ‌ها شركت مى‌كرد، آدم اينجورى‌اى هم بود ـ و اصحاب پيغمبر هم بوده، اين بيايد آيه را نسبت به اميرالمؤمنين این‌جور تفسیر کند. ــــــــــــــــــــــــــــــ ۱(سوره مبارکه بقره/ آیه ۲۰۷)

🌷 پویش کشوری قرائت دعای"عهـــد" ✅ هرروز، بعد از نماز صبح 🍃تنها مسیر آرامش_رمضان۹۹ 🎙 حاج‌آقا‌ حسینی 🌺@Organizational_Work

✨ راهکارهای طلایی قرآن برای زندگی موفق در جزء بیستم و چهارم✨ @Organizational_Work

♦️ سمرةبن‌جندب آدم بدى بود، اما وجدانش حاضر نشد، گفت نه من اين كار را نمى‌كنم. به كسانى كه واسطه اين كارها بودند توى‌‌دستگاهش، گفت بگویید كه حق‌حساب تو خواهد رسيد، نگران پول نباش. 💰پنجاه‌هزار درهم به تو پول مى‌دهيم. پنجاه‌ هزار درهم آن زمان‌ها خيلى پول بوده. پنجاه‌هزار مثقال نقره. يعنى پنج هزار مثقال طلا؛ به حسب قيمت‌گذارى‌هاى آن‌روز. يك ثروت عظيمى بود. 💴 بهش گفتند كه پنجاه هزار بهت پول مى‌دهد، گفت كه نخير، من قبول نمى‌كنم. حالا بعضى مى‌گويند كه خود سمرةبن‌جندب هم بازيگرى مى‌كرد، هى مى‌خواست بازارگرمى كند؛ نه اينكه وجدانش ناراحت بود.

🔸🔻 مى‌دانست كه معاويه احتياج دارد، در حقيقت چك و چونه داشت مى‌زد. ➿ حالا يا اين بود يا وجدانش واقعا قبول نمى‌كرد ديگر من نمى‌دانم، به گردن نمى‌گيريم ما گناه سمرةبن‌جندب را. 🔻🔸🔻 〰 وقتى قبول نكرد، قيمت را بالا بردند. صدهزار درهم، باز قبول نكرد صدوپنجاه هزار، با دويست‌هزار، باز قبول نكرد. ظاهراً به سيصد، پانصد ـ درست يادم نيست ـ به يك مبلغ عظيمى مثلاً در حدود سيصدهزار يا پانصدهزار درهم رساندند، يك ثروت فوق‌العاده‌اى بود. باز هم قبول نكرد. 💰💰🤨😤

⚠️معاويه به آن كسى كه واسطه اين كار بود گفت اين بى‌عقل نمى‌داند پانصدهزار چقدر است؟! بگویيد پانصدهزار را بياورند ببيند چقدر است بعد ببينيم قبول مى‌كند يا نه؟ 💬 معاويه گفت خيلى خب، دستور داد به آن خزانه‌دار كه پانصدهزار درهم از خزانه بردار بياور اين‌جا. 💰خب آن وقت‌‌ها هم پول‌ها، پول‌هاى نقره‌اى و توى كيسه‌ها و سنگين و حجم زياد و حمّالها بناكردند هى آوردن، پول‌ها را، كيسه‌ها را روى هم گذاشتن و گذاشتن و گذاشتن، تا سقف اتاق رسيد، گفتند اين پانصدهزار درهم است. 👌 حاضرى يا نه؟ نگاهى كرد به اين پول‌ها، ديد خيلى ثروت عظيمى است، قبول كرد.😍 ✍ و آيه را به همين ترتيب تفسير كرد و اين ماند در كتاب‌ها. اگرچه كه در دنياى اسلام اين‌گونه حرف‌هاى چرند ِ غلط رذالت‌آميز غالبا برچيده شد. ✳️ غالبا بعدها علما آمدند اين‌ها را انداختند دور؛ اما خب يك رشحاتى از اينها بالاخره باقى ماند، در ذهن يك عده‌اى هم اثر گذاشت، اين كارى بود كه معاويه مى‌كرد، تبليغ.⭕️ ♻️ مجموعه اين روش‌ها، روش‌هاى معاويه را تشكيل مى‌دهد براى كسب قدرت. خب از اين بگذريم.

💠 روش‌هاى جريان حق جريان حق هم بيكار كه ننشسته بود در مقابل اين تهاجم باطل. 🔹 آنها هم روش‌هايى داشتند كه به‌طور خلاصه عبارت است 👈 از اول مقاومت و تحرك قدرتمندانه. بعضى خيال مى‌كنند امام حسن‌مجتبى ترسيد كه بجنگد؛ نه. امام حسن‌مجتبى قاطعانه عازم به جنگ بود و جزو شجاعان عرب است. 📙 من نگاه مى‌كردم توى كتاب، در شرح دلاوری‌هاى امام مجتبى در قضاياى مختلف، دلاوری‌هاى آن حضرت درجريانات مختلف خيلى زياد است. ⚔ منتها در جنگ‌هاى اميرالمؤمنين، آنجايى كه ميدان جنگيدن بود، خود اميرالمؤمنين مانع مى‌شد از جنگيدن امام حسن و امام حسين، نمى‌گذاشت اينها بروند در خطر خودشان را قرار بدهند.✔️

📍 بعضى گفتند كه چرا شما محمدبن‌حنيفه را مى‌فرستى جلو، آن هم پسرت است، امام حسن را نمى‌فرستى و امام حسين را؟ 🍃 فرمود مى‌ترسم كه نسل رسول اكرم منقطع بشود. اينها تنها بازماندگان پيغمبرند. و مى‌خواهم نسل پيغمبر را حفظ كنم. ☄ احساس خطر مى‌كرد توى ميدان جنگ، مى‌خواست اينها را حفظ كند. نه به‌خاطر علاقه خودش، خب به فرزندان ديگرش هم علاقه داشت، و خود اميرالمؤمنين كه مرد جنگ و مرد ميدان و خطرپذير و كسى نبود كه از خطر واهمه‌اى داشته باشد. 💫 منتها اينها فرزندان پيغمبر بودند و اميرالمؤمنين دلش نمى‌خواست كه آنها را در خطر بياندازد. چون در جنگ‌هاى اميرالمؤمنين اين‌ها حضور كه داشتند، ميدان‌دارى زيادى نكردند،