eitaa logo
|°پر پرواز ✌️🇮🇷
100 دنبال‌کننده
597 عکس
288 ویدیو
51 فایل
-وأنتَ‌المَفزَعُ‌فِي‌المُلِمّات و تو پناهي در هر پیشامدِ بد!🤍🌱 🌱ادمین : @sadat7894 @zhramin
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🌺 💌‌ 📄قسـمت بیستـم 🔮 14 ☺️از ایــن قسمت به بعد دوست دارم در مورد فرزندان سـیدنا آدم علیه السلام صحبت‌ کـنم و از گناه در روی زمین که چجـوری انجام شـد و و نکـته‌هایی که برای ما مـفید است رو بــیان کنم خدمتتــون... ✍🏼حوّا همـسر آدم برای اولـین بار، گشت و بعد از چـند ماه یک دوقلوی پسر و دختر به دنــیا آورد و این تولد پدر و مادرشـان را بسیار شادمـان و خوشحال نـمود... 👌🏼نــوزاد دختر کم‌کم کمکــش می‌نمود و رفته‌رفـته، زیبا و دوســت‌داشتنی می‌شد. مــادر نیز به دو فرزنـدش می‌ورزید و از آنـان نگهداری و پرســاری می‌کرد. پدر هـم به نوبه‌ی خـود با کار کردن روی زمــین و در طبیـعت نیازمنـدی‌های خانواده‌ی کوچکـش را برآورده می‌سـاخت و آنان را از هـیچ‌گونه محـروم نمی‌ساخت. ☺️چیزی نگذشـت که «حوّا» برای بار دوم باردار شـد و در شکمش آنـچه را که خداوند مقـدر و معین نموده بـود، جای گرفت. پس از چـند ماه وضع حمل نمود و این بار نـیز یک پـسر و دختر به دنیا آمـدند. 👥کم‌کم تعــداد افراد خانواده زیاد شــد و آدم در تلـاش و کوشش برای به دست آوردن مخـارج زندگی و اداره‌ی امور فرزندان سـنگین‌تر شد و بر همین منـوال کار و مسئولیت حـوّا نیز در نگهداری کودکـان و مواظبت نمـودن از آنها بیشـتر شد. 👈🏼آدم پســر اولش را قابیل و پـسر دوم را هابیل نهاد. (البتـه اسم آنان در قرآن نیامــده و از راوایات علـمای بنی اسرائیلی است) ✍🏼با گذشـت زمان و آمـدن روزها و شب‌ها پشت سـر هم، به تدریج فــرزندان بزرگ می‌شـدند... تا ایـنکه قابیل و هابیل هر دو تـوانایی انجام انواع بـازی‌ها و ورزش‌ها را پیدا کردند. کم‌کم در مقابـل سختی‌ها و بی‌رحـمی‌های طبیعت شدند و در مقــابل حیوانات وحشی و درنـده از خود می‌کــردند... 👈🏼همچــنین دختران خردســال نیز به تدریج بزرگ و بـزرگ‌تر می‌شدند. از طرفی نشانـه‌های از نظر جـسمی (نسبت به پسـران) در آنان ظـاهر می‌گشت و از طـرف دیگر و دلــربا می‌شـدند... ♥️در این مـیان قابیل و هابـیل در راضی نگه‌داشـتن آن‌ها و برآورده کـردن نیازهای آن دو با یکدیگـر می‌دادنــد... 📑در اون زمــان برنامه‌ی ازدواج اینطــوری بود که قابیل بایــد با دختر همــزاد و قُل هابیل ازدواج کــند و هابیل هم دخـتر همزاد قابـیل...و نمی‌تـوانستند با خـواهرِ همزاد خودشـون ازدواج کـنند.. 🖊دختـری که و هـمراه قابیل بود از دختری که به همـراه هابیل متولد شده بود، کمی زیباتر بــود. با زیاد شدن ســن و رشد جسمـانی (و رسیدن به سن بلوغ)، آن دختر به هابـیل تمایل پیدا کرد و این بـود از طرف خـداوند متعال که به آن دخـتر شده بود و اتـفاقاً قابیل نیـز به همشیره و همـزاد خود متمایل گشـت. در این میان آن دخـتر بیش از پیـش به هابیل می‌ورزیـد و پیوند محبـت و دوستی میان آنهـا محکم‌تر می‌شــد. 🖊ادامــــه دارد ان شــاءالله...
|°پر پرواز ✌️🇮🇷
‍🌺 #الگوهای_نایاب 💌‌ #بیوگرافی_پیامبران 📄قسـمت نوزدهـم 🔮 #سیدنا_آدم_علیه_السلام 13 ♻️معصـیت باعـث
‍ 🌺 💌‌ 📄قسـمت بیستـم 🔮 14 ☺️از ایــن قسمت به بعد دوست دارم در مورد فرزندان سـیدنا آدم علیه السلام صحبت‌ کـنم و از گناه در روی زمین که چجـوری انجام شـد و و نکـته‌هایی که برای ما مـفید است رو بــیان کنم خدمتتــون... ✍🏼حوّا همـسر آدم برای اولـین بار، گشت و بعد از چـند ماه یک دوقلوی پسر و دختر به دنــیا آورد و این تولد پدر و مادرشـان را بسیار شادمـان و خوشحال نـمود... 👌🏼نــوزاد دختر کم‌کم کمکــش می‌نمود و رفته‌رفـته، زیبا و دوســت‌داشتنی می‌شد. مــادر نیز به دو فرزنـدش می‌ورزید و از آنـان نگهداری و پرســاری می‌کرد. پدر هـم به نوبه‌ی خـود با کار کردن روی زمــین و در طبیـعت نیازمنـدی‌های خانواده‌ی کوچکـش را برآورده می‌سـاخت و آنان را از هـیچ‌گونه محـروم نمی‌ساخت. ☺️چیزی نگذشـت که «حوّا» برای بار دوم باردار شـد و در شکمش آنـچه را که خداوند مقـدر و معین نموده بـود، جای گرفت. پس از چـند ماه وضع حمل نمود و این بار نـیز یک پـسر و دختر به دنیا آمـدند. 👥کم‌کم تعــداد افراد خانواده زیاد شــد و آدم در تلـاش و کوشش برای به دست آوردن مخـارج زندگی و اداره‌ی امور فرزندان سـنگین‌تر شد و بر همین منـوال کار و مسئولیت حـوّا نیز در نگهداری کودکـان و مواظبت نمـودن از آنها بیشـتر شد. 👈🏼آدم پســر اولش را قابیل و پـسر دوم را هابیل نهاد. (البتـه اسم آنان در قرآن نیامــده و از راوایات علـمای بنی اسرائیلی است) ✍🏼با گذشـت زمان و آمـدن روزها و شب‌ها پشت سـر هم، به تدریج فــرزندان بزرگ می‌شـدند... تا ایـنکه قابیل و هابیل هر دو تـوانایی انجام انواع بـازی‌ها و ورزش‌ها را پیدا کردند. کم‌کم در مقابـل سختی‌ها و بی‌رحـمی‌های طبیعت شدند و در مقــابل حیوانات وحشی و درنـده از خود می‌کــردند... 👈🏼همچــنین دختران خردســال نیز به تدریج بزرگ و بـزرگ‌تر می‌شدند. از طرفی نشانـه‌های از نظر جـسمی (نسبت به پسـران) در آنان ظـاهر می‌گشت و از طـرف دیگر و دلــربا می‌شـدند... ♥️در این مـیان قابیل و هابـیل در راضی نگه‌داشـتن آن‌ها و برآورده کـردن نیازهای آن دو با یکدیگـر می‌دادنــد... 📑در اون زمــان برنامه‌ی ازدواج اینطــوری بود که قابیل بایــد با دختر همــزاد و قُل هابیل ازدواج کــند و هابیل هم دخـتر همزاد قابـیل...و نمی‌تـوانستند با خـواهرِ همزاد خودشـون ازدواج کـنند.. 🖊دختـری که و هـمراه قابیل بود از دختری که به همـراه هابیل متولد شده بود، کمی زیباتر بــود. با زیاد شدن ســن و رشد جسمـانی (و رسیدن به سن بلوغ)، آن دختر به هابـیل تمایل پیدا کرد و این بـود از طرف خـداوند متعال که به آن دخـتر شده بود و اتـفاقاً قابیل نیـز به همشیره و همـزاد خود متمایل گشـت. در این میان آن دخـتر بیش از پیـش به هابیل می‌ورزیـد و پیوند محبـت و دوستی میان آنهـا محکم‌تر می‌شــد. 🖊ادامــــه دارد ان شــاءالله...
|°پر پرواز ✌️🇮🇷
‍ 🌺 #الگوهای_نایاب 💌‌ #بیوگرافی_پیامبران 📄قسـمت بیستـ و دوم 🔮 #سیدنا_آدم_علیه_السلام 17 ✍🏼در قسـم
‍🌺 💌‌ 📄قسـمت بیستـ و سوم 🔮 18 ✍🏼قابــیل از فرط و به بــرادرش گفت حتـما تو را خواهم کشـت... حالا ببینـیم عکس العمل برادرش چـه خواهد بــود...🤔 📖لَئِنۢ بَسَــطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقۡتُـلَنِي مَآ أَنَا۠ بِبَاسِطٖ يَـدِيَ إِلَيۡكَ لِأَقۡتُلَـكَۖ إِنِّيٓ أَخَافُ ٱللَّهَ رَبَّ ٱلۡعَٰـلَمِينَ ٢٨ ◽️المـــائدة: 28 📖(هابیل گفت)اگـر تو برای کشـتن من دست دراز کنی، مـن به سوی تو دسـت دراز نمی‌کنم تا تو را بکشـم. آخر من از خدا (یعنی) پروردگـار جهانیان می‌ترسم. 👌🏼هابیل خواسـت از وارد شود و بـرادرش را متوجه اشـتباهش کند و به او گـفت مشکل من نیسـتم تو خودت با خـدایت مشکل داری و نبـود تقوی و اخلاص باعـث رد شدن قربیـانیت شده نه مــن...! 📖إِنَّـــمَا يَتَــقَبَّلُ اللَّهُ مِــــنَ الْمُتَّــقِينَ 📖(من چه گناهـی دارم؟ زیرا) خـدا، تنها از پرهیزگـاران می‌پذیرد! 🖤اما قابــیل روی تصمیم برادرش بسیار مصمـم بود اما در ادامـه هابیل می‌گویــد: 👈🏼لَئِنۢ بَسَـطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقۡتُـلَنِي مَآ أَنَا۠ بِبَاسِطٖ يَـدِيَ إِلَيۡكَ لِأَقۡتُلَـكَۖ إِنِّيٓ أَخَافُ ٱللَّهَ رَبَّ ٱلۡعَٰـلَمِينَ 👈🏼اگـر تو برای کشـتن من دست دراز کنی، مـن به سوی تو دسـت دراز نمی‌کنم تا تو را بکشم. آخر من از خدا (یعنی) پروردگـار جهانیان می‌ترسم. ‼️سبحــــــان الله.. هابیل به برادرش گـفت حتی اگر منو بکشـی من دستم را به سویت دراز نمی‌کـنم از خودمم نخواهــم کرد... 📑ما در فقــه داریــم... مثلا یکی با چاقــو بیاد کسی رو بکشــه و مطمئن است که اگر دستــش رو نگیره او را می‌کشه و در این حالـت اگر چاقو را از طرف بگیــره و ناخواسته چاقـو در شکم خودش فرو بـره به این حالت میـگن دفاع مشروع و طرف نخواهد شد به شــرطی که هیچ راه دفاعـی بجز کشتنش باقــی نماند... 👈🏼اما در اینــجا و هابیل برای ما ثابت می‌شــود و میگه حتی از خودمــم دفاع نخواهم کرد ایــن یعنی ای برادرم دوســ♡ــتت دارم حــتی با وجود اینکه تو قصــد جان منو بکــنی... 🌸این واقــعا درس بزرگی اســت برای ما... و خداوند این صـحنه و رابطه‌ی این دو برادر را عمـداً برای ما در قـرآن بیان فرمودند تا ما هـم یاد بگیریم وقتی که حتی بـرادر خونی ما و کینــه‌اش نسبت به ما بــه جایی رسید کــه قصد کشتمان را کرد مــا اگر واقعا دلــسوزش باشیم نباید مقــابله به مثل کنیــم... ♥️ایـن روش درســت اســـت ♥️ایــــــــــن اســــت 😔اما امــروزه مسلمانان بخاطــر یک چک، بخاطر و مــال دنیا یا حتــی مسائل کوچکتر از آن دستــشان به خون هم آلوده می‌شــود...! ✔️این آیــه به ما یاد می‌دهـد ما اگر قصد داشته باشـیم از خودمـان به نمایش بگـذاریم و برای اینکـه به کسی ظلم نکـنیم و دیگــران گردنمان نباشد لازمــــه حتی از جانــمان هم بگذریــم... ✔️ایـن برای این است که باشیم و بـدون خطا و گناه بریـم حضور خداونـد و در آخـر آیه نتیجه‌گیریـش هم خیلی قشـنگ و زیباســت... 🔙در آخــــــــر هابیل میگــــــــه: ✋🏼إِنِّيٓ أَخَــــافُ ٱللَّهَ رَبَّ ٱلۡعَٰـلَــــــمينَ ✋🏼من از خــدا (یعنی) پروردگـار جهانیان می‌ترسم 👥بعضـیا ترس از خـداوند را اشتباه تعبیر می‌کننـد... فکر می‌کنـن ترس از خدا به معنای تـرس از یک موجـود وحشتناک است العیــــــاذبالله... یا اینـکه ترس بنده از خدا صـرفا بخاطر تــرس از و مجازاتـش است نه چیز دیگه... ✨اما تــرس از خدا به این معـناست که بخاطر عظمت و بزرگـی و حاضـر بودن الله نکـنی جلوش گنـاه کنی و ازش کـنی... ✨تــرس از خدا یعـنی نیرویی که مـا را از خطا کـردن دور کنه یعـنی ما و نفسمان را کنترل و تَقــوامان را افزایـش دهد... 👈🏼هابیـل میگه بخـاطر ترس از خدا که پروردگـار هر دو عالم است مـن حتی از خودم دفاع نمی‌کـنم... 💌بازم هابــیل با این جـمله یه دیگـر به برادرش می‌دهـد؛ که ای برادر همانـطور که من می‌ترســم تو هم از خدا بتـرس و نفست را کنـترل کن و خویشـتن دار بــاش... 🔚در آخــر را به کـار می‌برد تا توصیـفی از خداوند را بــه ما بدهد، همـان ذاتی که رب هـر دو دنیاست و کـننده و دهنـده و جـهت دهنده امـورات هر دو عالم اسـت و محاسـبات اعمال ما در دسـت اوست... 🖊ادامــــه دارد ان شــــاءالله...