به پایان آمد این ماه و عبادت همچنان باقیست
برای ما حرم بنویس ، نجف تا کربلا کافیست (:
#یک_عاشقانه_کوتاه 🌿
میگه: "پیشونیم داغ شده حالم خوب نیست" میگم: "میام تب به تب کنیم."
میخنده، میگه: "یعنی چی...!؟"
میگم: "یعنی نزدیکت شم، پیشونیمو بچسبونیم تختِ پیشونیت... اینجوری هم_دما میشیم؛متعادل..بقیه یاعضایصورتمونمبیکارنمیمونن...
چش توو چشم؛ بینی با بینی"
باز میخنده، میگه:"چقدرتوچرتوپرتمیگی آخه"
وسط خنده هاش سرفه میکنه، آروم میگم: "ویروسا... ویروسا... چقدر خوشبختن توو سینه ی تُو جا خوش کردن، چقدر هوا شاده که نفس توو رو قاطیِ اکسیژنش می کنه، چقد آسمون ... "
حرفامو قطع میکنه، میگه: "چی میگی واسه خودت؛ نمی شنوم؛ بلندتر..."
میگم: "عصر میام دنبالت بریم دکتر، اینجوری همه رو مریض می کنی، ملت عاصی میشن..."
بعد آرومتر میگم: "دلم نمی خواد کسی از تو وا بگیره... فقط من، مرضتم فقط مال منه: )🤍 ›
-حمیدجدیدی
توی قرآن خواندهام، یعقوب یادم داده است:
دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است!
چای دم کن ، خستهام از تلخی نسکافهها
چای با عطر هل و گلهای قوری بهتر است!
من سرم بر شانهات؟ یا تو سرت بر شانهام؟
فکر کن خانم اگر باشم چه جوری بهتر است؟