✅ اعتقاد به جسمانیت و حتّی مادیت نفس، پیشینهای مفصل و قابل توجّه در میان عالمان مسلمان دارد. بزرگان اهلسنّت مانند نظّام معتزلی، متکلّم قرون 2و3 در کنار ابوبکر باقلانی، از پایهگذاران کلام اشعری در قرن 4 ماهیت نفس آدمی را #جسم_لطیف معرفی میکردند که در مجموعه اعضاء و جوارح بدن مادّی سریان دارد یا با آنها در آمیخته است (فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ص 388 / ابنحزم آندلسی، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ص47). امامالحرمین جوینی، متکلّم و فقیه مشهور شافعی قرن 5 (جوینی، الارشاد الی قواطع الأدلّه، ص151) و ابنقیّم جوزی، متکلّم کثیرالتألیف قرن 8 (ابنقیّم، الروح، ص257) نیز بر همین دیدگاه تأکید داشتهاند.
✅ حتی دیدگاه مادّیانگارانهتر هم از سوی شخصیتهایی چون ابوبکر الاصم، شیخ معتزله در قرن 2 (قاضی عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج11، ص310) و ابوعلی الجبّائی، شیخ معتزله و بزرگ علمای کلام در قرن 3 (فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ص334) و ... اظهار شده که نفس یا روح را همین هیکل مادی و بدن محسوس میدانند و چیزی جز آن یا ورای آن را قبول ندارند. قابل توجّه آنست که همگی از مهمترین ادلّه و انگیزههایی که برای دیدگاههای مادّیانگارانه مذکور ارائه کردهاند، علاوه بر براهین عقلی، این است که نظریات فوق را موافقترین آراء با نصوص و آموزههای دینی میدانند.
✅ در میان عالمان شیعی نیز مشابه همین سنّت فکری شایع بوده است؛ #سید_مرتضی، فقیه و متکلّم بزرگ شیعی در قرن 4، تفسیر صحیح از نفس آدمی را مجموعه اعضای همین بدن مادی میداند و سایر دیدگاهها، از جمله جسم لطیف و #جوهر_مجرد فرامادّی را صراحتاً ردّ میکند (شریف مرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ص114). ابوالصلاح حلبی، از عالمان مطرح شیعی در قرن 4 و 5 نیز به پیروی از اساتید خویش ( #شیخ_طوسی و سید مرتضی)، ماهیت نفس را همین اعضای بدن محسوس معرّفی میکند (حلبی، تقریب المعارف، صص128و127).
همچنین #محقق_حلی، فقیه و متکلّم بزرگ شیعی قرن 7، ضمن تقسیم دیدگاه مادّیبودن نفس به دو دسته زیر، نظر دوم را به صواب نزدیکتر میبیند: الف) نفس انسان، مجموعه همین بدن مادّی است. و ب) نفس انسان، اجزای اصلی بدن مادّی است که تغییرناپذیر هستند. (محقق حلّی، المسلک فی اصول الدّین، ص106) ابنمیثم بحرانی، عالم همعصر محقّق حلّی نیز بر همین دیدگاه تأکید دارد. (بحرانی، قواعد المرام، صص141و140)
✅ از آثار #علامه_حلی هم چنین بر میآید که او مردّد بین دیدگاه فوق و نظریه #تجرد_نفس بوده است. وی در مناهجالیقین بر هر دو دیدگاه اشکالاتی وارد کرده (صص200و199)، در کشفالفوائد پس از ذکر نظریه تجرّد جوهری نفس، دیدگاهی که از محقّق حلّی نقل کردیم را بر میگزیند (ص327). در تسلیک النفس، ادلّه تجرّد نفس را ردّ کرده و دلیلی هم بر محالبودن آن نمیبیند. لذا میگوید جایز است که نفس انسانی، مجرّد باشد و اگر تجرّدش را نپذیریم، عبارت از اجزای اصلی بدن خواهد بود (ص124) و در کشفالمراد نیز نهایتاً نظر خویش را مردّد بین دو دیدگاه مذکور باقی میگذارد. (ص215)
✅ بطور تقریباً موازی اما فیلسوفانی مانند #فارابی و #ابن_سینا، با دلایلی متعدّد به دفاع از تجرّد جوهری نفس و ردّ دیدگاه متکلّمین برخاستند. تجرّدگرایی نفس در سنّت فلسفی توسّط #سهروردی (قرن 6) تشدید شد و حتّی #قوه_خیال – که قبلاً و نزد فیلسوفان مشّاء، منطبع در #مغز و مادّی بود – نیز علاوه بر قوای ادراک معقولات، مجرّد دانسته شد؛ هرچند که تجرّد خیال نزد شیخ اشراق، بنحو تجرّد مثالی و متفاوت از تجرّد تامّ عقلی است. (ن.ک: سهروردی، مجموعه مصنّفات، ج2، صص213-211)
✅ از آنجا که براهین عقلی فقهای متقدّم و متکلّمین عمدتاً درباره جسمانیت و بلکه مادّیت نفس از سنخ دلایل اصول فقهی و مثلاً برای تصحیح خطاب و انتساب اعمال و تکالیف به مکلّفین بود، در برابر استدلالهای وجودشناختی فیلسوفان دوام نیاورد و بتدریج کنار گذاشته شد. استنادات و استشهادات به نصوص دینی هم از سوی هر دو گروه #فیزیکالیست و #دوئالیست از عالمان مذکور ارائه شده و همچنان ادامه دارد.
@PhilMind