🤔 دانش تجربی آگاهی علاوه بر دادههای سومشخص که از مشاهده رفتار موجودات دارای تجربیات آگاهانه و نیز مطالعات فعالیتهای مغزی آنها بدست میآید، بر دادههای اولشخص حاصل از گزارشات شفاهی اشخاص آگاه نیز تکیه دارد. اما میزان اعتبار علمی این دست دادههای اولشخص چقدر است؟ دیوید چالمرز در اینباره مینویسد:
🔹"در اکثر حوزههای دانش، دادهها بصورت بینالاذهانی در دسترس هستند؛ یعنی به یک اندازه برای طیف وسیعی از ناظران قابل دسترسیاند. اما در مورد #آگاهی، #داده_های_اول_شخص مربوط به #تجربیات_درونی فقط برای سوژهای که آن تجربیات را دارد، مستقیماً در دسترس است. برای دیگران، این دادههای اوّلشخص صرفاً بنحوی غیرمستقیم در دسترس هستند، که بواسطه مشاهده رفتار شخص یا فرآیندهای مغزی او انجام میشود.
🔸اگر یک «آگاهیسنج» داشتیم که میتوانست به سمت یک شخص جهتگیری کند و تجربیات درونی او را برای همگان آشکار سازد، مسائل ساده میشد. اما چنین آگاهیسنجی در دسترس نیست. این محدودیت عمیقی بر دانش تجربی آگاهی تحمیل میکند، هرچند که محدودیت فلجکنندهای نیست.
🔹... اگر پژوهشگر دلیل مثبتی برای باور به غیرقابل اعتماد بودن گزارش شخص داشته باشد، قضاوت در مورد آن را به حالت تعلیق در میآورد. اما در غیاب چنین دلیلی، پژوهشگران #گزارش_شفاهی شخص از یک #تجربه_آگاهانه را دلیل خوبی برای این باور میدانند که او تجربهای آگاهانه بنحوی که گزارش کرده، دارد.
🔸بدین ترتیب پژوهشگران به گنجینهای غنی از دادههای اوّلشخص دسترسی دارند که بنحوی بینالاذهانی در دسترس آنها قرار گرفته است. البته دسترسی ما به این دادهها بستگی به فرضیات خاصی از طرف ما دارد: بویژه این فرض که دیگران واقعاً تجربیات آگاهانه دارند و گزارشهای شفاهی آنها بطور کلی منعکسکننده این تجربیات آگاهانه است. ما نمیتوانیم این فرضیات را مستقیماً صحتسنجی کنیم؛ در عوض اینها بمثابه فرضیات پسزمینه در تحقیقات این حوزه عمل میکنند.
🔹ولی این وضعیت در تمامی حوزههای علمی دیگر هم وجود دارد. برای مثال، وقتی فیزیکدانان از #ادراک_حسی برای جمعآوری اطلاعات در مورد جهان خارج استفاده میکنند، بر این فرض تکیه میورزند که جهان خارجی وجود دارد و ادراک حسی، وضعیت جهان خارج را بازتاب میدهد. آنها نمیتوانند این فرضیات را مستقیماً صحتسنجی کنند. در عوض، بعنوان نوعی پیشفرض در پسزمینه کل این حوزه عمل میکند. با این حال بنظر میرسد این یک فرض معقول باشد و #علم_فیزیک را ممکن میسازد.
همین امر در مورد فرضیات ما پیرامون تجربیات آگاهانه و گزارشهای شفاهی دیگران صدق میکند. بنظر میرسد اینها فرضیات معقولی هستند و #علم_آگاهی را ممکن میسازند".
Chalmers, 2010, The Character of Consciousness, pp. 49-50.
@PhilMind