📲 #خردخوان | خداشناسی به لحاظ فعل و تاثیر
۱. خدای ناظم
۲. خدای خالق فیاض
۲,۱. خدای حاضر و موثر
۲,۲. خدای غایب
📔 #حمیدرضا_شاکرین، مبانی و پیشانگارههای فهم دین، ۱۱۰
📚 #فلسفه_دین | #نیمهتخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
📲 #خردخوان | منشا حق در اسلام و مکاتب دیگر
۱. مکتب حقوق طبیعی
۲. مکتب قراردادگرایی
۳. مکتب واقعگرایی
۴. دیدگاه اسلام
✍ #احمدحسین_شریفی، برگرفته از کانال استاد شریفی
📚 #فلسفه_حقوق | #عمومی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
📅 #خردخوان | نگاهی تاریخی به برهان آنسلم
💥 این برهان به رغم اینکه عمری طولانی دارد و در قرن یازدهم میلادی تقریر گردید، پیوسته مورد طرد یا قبول واقع میشده و هم اکنون بحث و نزاع درباره آن ادامه دارد. در زمان و عصر خود آنسلم این برهان توسط گونیلون (Guanilo)، که خود راهب بود، مورد انتقاد قرار گرفت. وی نقدهای خود را برای آنسلم فرستاد. آنسلم در مقام دفاع برآمد و انتقادات او را پاسخ گفت. بعدها این برهان دوباره توسط توماس آکوئینی یک از چهره های بزرگ کلیسا - مورد نقد قرار گرفت.
🌐 در قرن هفدهم میلادی فیلسوفان متأله و اندیشمندان معروفی چون دکارت، اسپینوزا، لایب نیتس و... به تقریر و دفاع از این برهان پرداختند ولی کانت بر بیان آنها سخت تاخت و دفاعيّه آنها را مردود شمرد.
🔻 برخی از معاصران مانند راسل .... بر این برهان نقد دارند، در حالی که عدهای دیگر آن را پذیرفتهاند و در میان مثبتین، متکلمانی این برهان را نه به عنوان دلیلی بر وجود خدا بلکه به عنوان کاوشی برای فهم مسیحی از خداوند پذیرفتهاند و برخی دیگر تقریرهایی به شیوه منطق ریاضی اقامه کردهاند؛ از جمله «چارلز هارت شورن» و «نورمن مالكولم».
این جنگ و گریز از اهمیت این برهان در کلام غربی حکایت میکند. راسل با اینکه نسبت به اولیای مسیحیت بیمهر است و به فلسفۀ قرون وسطی دیدی منفی دارد این برهان را میستاید و میگوید مطلبی که این قدر بحث انگیز بوده در خور تقدیر است.
🎗 ژیلسون میگوید: .... از زمان کانت نام آن را برهان علم الوجودی نهادند و آنسلم این افتخار را یافته که اولین بیان دقیق آن را عرضه دارد. حتی کسانی هم که سلب هرگونه اعتبار از فکر مسیحی کردند و هیچ ابداع و ابتکاری در آن ندیدند، در برهان آنسلم کمابیش قائل به استثنا شدند و این همان برهانی است که از قرون وسطی به بعد به انحاء مختلف جلوه نمود و در مذاهب دکارت و مالبرانش و لايب نيتس و اسپینوزا، حتی در فلسفه هگل، از نو رخ گشود.
📘 #محمد_حسینزاده، فلسفه دین ۲۳۸-۲۳۹
📚 #فلسفه_دین | #تخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
👨👩👦 #خردخوان | آیا بشر میتواند موجود زنده بسازد؟
🔺 قبلًا اشاره كرديم كه در زمان ما اين مسئله مطرح است كه آيا بشر قادر خواهد بود كه موجود زنده بسازد؟ آيا خواهد توانست كه مثلًا نطفه مصنوعى انسان بسازد كه پس از قرار گرفتن در رحم يا محيط مناسب ديگرى به صورت يك انسان كامل درآيد؟
🚫 گفتيم كه يك دسته الهيون كه طرز تفكرشان در رابطه حيات با اراده خداوند، متوجه موارد استثنائى و آغاز پيدايش حيات است جداً منكر اين مطلب مىباشند. ولى روى طرز تعليمى كه ما از قرآن مىگيريم بايد گفت مانعى ندارد. اين مسئله محتاج به توضيح است و از دو جنبه بايد مورد نظر قرار گيرد:
1⃣ يكى از اين نظر كه پيچيدگى ساختمان موجود زنده چه اندازه است و آيا بشر روزى خواهد توانست به تمام رموز و اسرارى كه در تركيب مادى اجزاء يك سلول زنده به كار رفته پى ببرد و قانون طبيعى به وجود آمدن يك سلول زنده را كشف كند و يا هرگز نخواهد توانست و هرگز به رمز اين قانون پى نخواهد برد؟ از اين نظر ما به هيچ وجه نمىتوانيم اظهار نظر بكنيم زيرا خارج از صلاحيت ماست. آن مقدارى كه اهل فن گفته و مىگويند اين است كه: «چيزى كه از خلقت زمين و سيارات و منظومههاى شمسى و از همه كائنات بالاتر و مهمتر است ماده «پروتوپلاسم» است».
2⃣ نظر ديگر اينكه آيا اگر بشر روزى موفق شد و قانون خلقت جانداران را كشف كرد- همان طورى كه بسيارى از قوانين ديگر موجودات را كشف كرده- و تمام شرايط و اجزاء مادى تركيب موجود زنده را به دست آورد و عيناً نظير ماده زنده طبيعى را ساخت، آيا آن موجود مصنوعى حيات پيدا مىكند يا نمىكند؟. جواب اين سؤال اين است كه: قطعا حيات پيدا مىكند، زيرا محال است كه شرايط وجود يك افاضه كاملا فراهم شود و آن افاضه تحقق پيدا نكند. مگر نه اين است كه ذات احديت، صمد و كامل مطلق و فيّاض على الاطلاق است؟ مگر نه اين است كه واجب الوجود بالذات واجب من جميع الجهات و الحيثيات است؟
❓در اينجا ممكن است اين شبهه باز در اذهان بيايد كه پس تكليف آن مطلب كه حيات فقط به دست خداست و غير خدا از حريم عمل احياء و اماته بيرون است چه مىشود؟
🔺جواب اين مطلب پس از تذكر مطالب گذشته واضح است. اگر بشر روزى چنين توفيقى حاصل كند، منتها كارى كه كرده اين است كه توانسته شرايط حيات را فراهم كند، نه اينكه حيات را بيافريند. بشر حيات نمىدهد، قابليت ماده را براى افاضه حيات كامل مىكند و به اصطلاح، بشر فاعل حركت است نه مفيض وجود.
بشر اگر روزى چنين توفيقى حاصل كند، از نظر كشف علمى كار مهمى كرده، ولى از نظر دخالت در ايجاد حيات، همان مقدار دخالت دارد كه پدر و مادر از طريق تناسل در ايجاد حيات فرزند دخالت دارند و يا كشاورز در ايجاد حيات دانههاى گندم دخالت دارد. در هيچيك از اين موارد، انسان خلق كننده حيات نيست، فراهم كننده شرايط قابليت يك ماده براى حيات است. قرآن كريم در سوره مباركه واقعه اين مطلب را به بهترين وجهى بيان كرده است:
أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ، أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ
أَ فَرَأَيْتُمْ ما تُمْنُونَ، أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ
📔 #مرتضی_مطهری، مجموعه آثار، ج ۱۳، ۵۸
📚 #فلسفه_اسلامی | #نیمهتخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
📲 #خردخوان | برهان طراحی هوشمند
۱. ادعای برهان طراحی هوشمند
۲. جنبش طراحی هوشمند
۳. ویلیام دمبسکی میگوید ...
۴. پیچیده تقلیلناپذیر مایکل بهی
۵. معقولتر از فرآیند طبیعتگرایانه داروینی
۶. تقریر منطقی برهان طراحی هوشمند
📗 #چاد_مایستر، #سیدمحمد_یوسفثانی، درآمدی به فلسفه دین، ۱۸۱-۱۸۷
📚 #فلسفه_دین | #فلسفه_علم | #تخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
👑 #خردخوان | فیلسوف شاه افلاطون
📌 اگر ما شهر خود را خوب و کامل تأسیس کرده باشیم باید در آن چهار فضیلت وجود داشته باشد یعنی حکمت، شجاعت، خویشتنداری و عدالت.
1⃣ فضیلت اول حکمت است که در زمامداران یافت میشود اما همین حسن تدبیر خود علمی است؛ زیرا بدیهی است که این صفت از علم سرچشمه میگیرد نه از جهل شهر افلاطون حکمت خود را مدیون کوچکترین طبقه میداند که به مناسبت علمی که دارند بر شهر ریاست و حکومت میکنند پس صاحبان این علم که در میان همه علوم نام حکمت تنها بر آن قابل اطلاق است، طبقهای هستند که به حکم طبیعت افراد آن از همه طبقات کمترند.
2⃣ فضیلت دوم شجاعت است که در سربازان یافت میشود و برای پیدا کردنش باید به آن قسمت از مردم توجه کرد که کار جنگ را بر عهده دارند. شجاعت محافظت از عقیده عمومی در باب نوع و چگونگی اموری که مردم باید از آن بر حذر باشند و این عقیده را قانون از طریق تربیت ایجاد میکند؛ بنابراین شجاعت در همه احوال باید این عقیده را محافظت کند. بعضی در پرتو این فضیلت است که انسان، خواه هنگام اندوه و خواه هنگام خوشی یا آرزو یا ترس، آن عقیده را از دست نمیدهد.
3⃣ فضیلت سوم خویشتنداری است؛ خویشتنداری یک نوع نظم و تسلط بر لذات و شهوات است و از اینجاست که در اصطلاح میگوییم فلانی مالک نفس خویش است. در واقع نفس انسان دو جزء دارد یکی جزء بهتر و یکی جزء بدتر هرگاه جزء بهتر بر جزء بدتر مسلط شود میگویند شخص مالک نفس خویش است و هرگاه برعکس در نتیجه تربیت بد جزء بهتر نفس انسان مغلوب و مقهور قوه بد گردد میگویند بنده نفس خود و فاقد خویشتنداری است. خویشتنداری در تمام افراد حاکم و یا افراد محکوم وجود دارد. فیلسوف حقیقی خویشتندار است و از هر گونه حرص و طمع آزاد؛ زیرا موجباتی که دیگران را به کسب ثروت و تجمل وادار میکند در او تأثیر ندارد و طلب این چیزها به هیچ وجه با روحیه او سازگار نیست. فیلسوف از هرگونه دنائت طبع مبراست.
3⃣ آخرین فضیلتی که شهر را تکمیل میکند عدالت است. هر فرد باید در شهر به انحصار یک کار داشته باشد؛ یعنی کاری که طبیعتاً برای آن استعداد خاص داشته باشد، در واقع پرداختن به کار خود و پرهیز از دخالت در کار دیگران عین عدالت است. تنها صفتی که صفات دیگر را به وجود می آورد و مادام که با آنها توأم باشد، وسیله ابقاء و محافظت آنهاست، صفت عدالت است.
📙 #افلاطون، #فواد_روحانی، جمهور، ۲۲۷-۳۳۸
📚 #فلسفه_سیاسی | #فلسفه_غرب | #نیمهتخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
📲 #خردخوان | رابطه علم و دین از دید عالمان معاصر غربی
۱. استقلال علم و دین
۲.تعارض علم و دین
۳. منکر اصالت دین
۴. مکملبودن علم و دین
۵. فهم دین با زبان علم
📘 #مهدی_گلشنی، خداباوری از منظر اندیشمندان معاصر غربی، ۱۷-۲۲
📚 #فلسفه_علم | #فلسفه_دین | #تخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
🔍 #خردخوان | دیدگاه جان لاک پیرامون علیت
🧐 آنچه از عبارات لاک ظاهر است، آن است که مفاهیم علت و معلول هم از راه احساس حاصل میشود و هم از راه دروننگری. او میگوید اگر توجهی به تحول مستمر اشیاء بکنیم، مشاهده میکنیم که اشیاء بسیاری، چه کیفیات و چه جواهر، آغاز به بودن میکنند و وجودشان را از تأثیر و عمل بعضی اشیای دیگر دریافت میکنند. از این مشاهده، تصوراتمان را از علت و معلول به دست میآوریم. آنچه را که هر تصور بسیط یا مرکبی را ایجاد میکند، علت میخوانیم و آنچه را که ایجاد شده است، معلول.
🔥 مثلا چون در جوهری که موم نام دارد مشاهده میکنیم که میعان که تصوری است بسیط بر اثر درجه معینی از گرما حاصل شد، تصور بسیط گرما را در نسبت با میعان موم علت مینامیم و میعان را معلول.
همین طور چون مشاهده میکنیم که جوهری نظیر چوب که مجموعه ای معین از تصوراتی بسیط است بر اثر آتش تبدیل به جوهری دیگر به نام خاکستر میشود که تصور مرکب دیگری است مشتمل بر مجموعهای از تصورات بسیط؛ آتش را در نسبت با خاکستر، علت و خاکستر را معلول میدانیم.
📗 #سیدمحمد_حکاک، فلسفه تجربی انگلستان، ۵۲
📚 #معرفتشناسی | #فلسفه_غرب | #تخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
❌ #خردخوان | اندیشه دیالکتیکی هگل
✂️ در زندگی عملی و نزد فهم همگانی، هر چیزی از چیزهای دیگر جداست و با خود یکی است و همه چیزهای دیگر را نفی میکند [یعنی انسان عادی فقط کثرت میبیند و اشیا را متباین به تمام ذات مییابد] اما اگر درست فکر کنیم مییابیم که تصور یک چیز جدا از همه چیز، بیهوده است.
⚔ باید با کمک فلسفه نظری [یعنی فلسفه مورد نظر هگل در بخش عقل نظری؛ فلسفه دیالکتیکی هگل] فاهمه را ارتقا داد و به مرتبه عاقله رسید. یعنی باید از فهم محدود به اندیشة دیالکتیکی رسید تا ذهن ببیند که هر مفهومی چگونه در دل خود ضد خود را به همراه دارد و زاينده ضد خويش است.
💥 هگل در شرح اندیشه دیالکتیکی، واژه «تضاد» را به حدّ آزاردهندهای به کار میبرد. از نظر هگل، هر مفهوم متعلق به فهم ]هر یک از مقولات فاهمه[ از راه «قدرت منفی»، راهگشا به يک تضاد میشود؛ یعنی وقتی مفهوم، سختی و بسته بودن خود را از دست میدهد، تضاد درون آن آشکار میشود و راه به ضد خويش میگشايد.
♾ هگل میگوید اگر کمی در مفهوم محدود (کرانمند) دقت و اندیشه کنید، کمکم این مفهوم، سختی و محدودیت و بسته بودن خود را از دست میدهد و از دل آن، مفهوم «بیکران» یا «نامحدود» بیرون میآید و این «تولدِ ضدِ محدود از دل محدود»، ماهیت محدود و نامحدود را بر ما پدیدار میکند.
🌀 شاید هگل چیزی شبیه آنچه را ما در متضایفان میگوییم قصد کرده است. باید توجه داشت که در فلسفه هگل، ذهنی همان عینی و عینی همان ذهنی است. طبیعتا در چنین فلسفهای، روابط فلسفی به روابط منطقی تبدیل میشوند و با کشف روابط مفاهیم، واقعیات کشف میشوند [واقعی همان مفهوم است و مفهوم همان واقعی یا واقعیت].
📙 #فردریک_كاپلستون و #داریوش_آشوری، تاریخ فلسفه، ج۷، ۱۶۹-۱۷۹
📚 #فلسفه_غرب | #تخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
🪜 #خردخوان | یگانهانگاری جوهری نفس و بدن
بر تو لازم است بدانی که نفس ناطقه که صورت ذات و حقیقت انسان است، جسمانی الحدوث و روحانی البقاء است؛ بدین معنی که در آغاز امر در نهاد جسم و از مواد و عناصر سازنده بدن به وجود آمده و در اواخر امر به تدریج از بدن بینیاز گشته و بدن را رها کرده و قائم به ذات خویش خواهد شد زیرا قبلا گفته شد که عقل منفعل یعنی عقل هیولانی، آخرین درجات و مراتب جسمانیت و اولین درجات و مراتب روحانیت است.
پس انسان در مرز مشترك ما بين عالم اجسام و عالم ارواح قرار گرفته و نفس او در اوایل امر آخرین منزلی است که اجسام در سیر صعودی بدان منزل میرسند و سیر صعودی اجسام بدانجا خاتمه مییابد و نخستین منزلی است که ارواح در سیر صعودی از آنجا به منازلی عالی و رفیع تر صعود میکنند، پس انسان صراط و معبری است که ما بین دو عالم جسمانی و روحانی کشیده شده و هر موجودی که بخواهد به مبدأ خویش واصل گردد باید در حریم انسانی وارد شود و از صراط انسانیت و در صراط انسانیت به جانب مقصود رهسپار گردد.
📘#ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ترجمه جواد مصلح، مشهد سوم، ص۳۳۱
📚 #فلسفه_اسلامی | #تخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
◀️ #خردخوان | ویژگی «نسبیت در علم» از نگاه مکتب پوزیتیویسم
🔻 آگوست کنت معتقد بود که ما در جستجوی حقایق قطعی، باید آگاه باشیم که به تدریج به حقیقت نزدیک میشویم، اما نباید ادعای دستیابی کامل به آن را داشته باشیم. او این مفهوم را "تقرب به حقیقت" در روش پوزیتویستی مینامید و بر نسبی بودن علوم تأکید داشت، هرچند بعدها ریاضیات را استثنا قرار داد.
کارل پوپر نیز از مدافعان نظریه تقرب به حقیقت بود. او در مسیر رسیدن به حقیقت مطلق تردید داشت، اما در مورد نزدیک شدن به آن اطمینان داشت. پوپر استدلال میکرد که ما از طریق آزمونهای تاریخی دریافتهایم که دانش بشر به حقیقت نزدیکتر شده است.
🔎 روش پوپر برای ارزیابی نزدیکی به حقیقت
پوپر معتقد بود که نمیتوان مستقیماً تعیین کرد کدام گزاره به حقیقت نزدیکتر است. در عوض، او پیشنهاد کرد که:
۱- از هر گزاره، پیشبینیهایی استخراج شود.
۲- این پیشبینیها در طول زمان آزمایش شوند.
۳- گزارهای که پیشبینیهای آن کمتر رد شده باشد، به حقیقت نزدیکتر تلقی شود.
✍ نقد نظریه پوپر
این دیدگاه با سه چالش اساسی روبروست:
۱- فرض استخراج پیشبینی از تمام گزارهها: این فرض همیشه صادق نیست. برخی گزارهها، مانند "هر ممکنالوجودی نیازمند علت است"، قابلیت استخراج پیشبینیهای قابل آزمون را ندارند.
۲- ارتباط بین کارآمدی عملی و نزدیکی به حقیقت: پوپر توضیح نمیدهد که چگونه کارآمدی عملی یک نظریه لزوماً نشاندهنده نزدیکی آن به حقیقت است.
۳- پارادوکس تقرب: مفهوم "تقرب" مستلزم شناخت حقیقت است. اگر حقیقت را بدانیم، دیگر نسبیگرایی معنا ندارد. بنابراین، یا باید هم در مورد رسیدن به حقیقت و هم در مورد نزدیک شدن به آن شک داشت، یا در هر دو مورد قطعیت داشت.
📓 #مصطفی_ملکیان، تاریخ فلسفه غرب
📚 #فلسفه_علم | #تخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
🧵 #خردخوان | اشکالات انسجامگرایی در توجیه
🌀 بر اساس نظریه انسجامگرایی، باور در صورتی موجه است که به مجموعهای منسجم تعلق داشته باشد.
1⃣ ابهام در مفاهیم محوری
تعریف روشنی از انسجام ارائه نشده است. سازگاری منطقی به تنهایی کافی نیست و نیاز به نسبتهای استنتاجی و تبیینی دارد، اما این مفاهیم خود پیچیده و مبهم هستند. حتی در مجموعه باورها نیز مشخص نیست کدام مجموعه باورها (باورهای یک فرد، گروههای خاص، یا موضوعات خاص) ملاک انسجام هستند.
2⃣ دسترسیناپذیری توجیه
برای موجه بودن یک باور، باید انسجام آن با سایر باورها بررسی شود، اما این فرآیند نیازمند بررسی بینهایت روابط بین باورهاست که اگر امکانپذیر باشد، صرفا از یک منطقدان کارآزموده ساخته است. در این صورت، افراد عادی به انسجام و در نتیجه به توجیه دسترسی نخواهند داشت.
3⃣ مشکل دوری در توجیه
- توجیه هر باور وابسته به توجیه باورهای دیگر است، اما اگر همه باورها به تنهایی ناموجه باشند، جمع آنها نیز نمیتواند توجیهکننده باشد. کلگرایی (توجیه بر اساس وصف انسجام کل مجموعه) نیز مشکل دور را حل نمیکند، زیرا اگر یک باور به تنهایی ناموجه است، با صرف داشتن نسبت استنتاجی و تبیینی با باورهای دیگری که آنها نیز به تنهایی ناموجهاند، دارای توجیه نخواهد شد. به دیگر سخن، از جمع تعدادی باور ناموجه نمیتوان به مجموعهای از باورهای موجه رسید.
4⃣ نادیده گرفتن دادههای تجربی
انسجامگرایی جایی برای دادههای تجربی به عنوان منبع توجیه باقی نمیگذارد، در حالی که تجربه نقش کلیدی در معرفت دارد. بنابر این نظریه، به یک نظریه انسجام محض خواهیم رسید که بر اساس آن هر باوری میتواند موجه و صادق باشد. آنچه برای تحقق انسجام اهمیت دارد، ارتباط یک باور با دیگر باورهاست و به ارتباط باورها با جهان خارج توجهی نمیشود. درحالیکه در نظریه مبناگرایانه سنتی، ارتباط با جهان خارج از راه داده تجربی حفظ میشود.
برخی انسجامگرایان (مثل بونجور) سعی میکنند برای تجربه نقش علی (نه توجیهی) قائل شوند، اما این راهحل ناکافی است، زیرا هر عاملی (مثل تخیل یا جادو) نیز میتواند به عنوان علت باورسازی عمل کند.
5⃣ امکان نظامهای منسجم متعدد و متناقض
بدون ارجاع به واقعیت خارجی، میتوان نظامهای منسجم متعدد و متناقض ساخت که همگی به ظاهر موجه هستند.
مثال نظریه «جهانسازی» نلسون گودمن نشان میدهد که انسجامگرایی میتواند به نسبیگرایی افراطی منجر شود، جایی که هر فرد میتواند «واقعیت» خود را بسازد.
6⃣ تناقض درونی انسجامگرایی
انسجامگرایان در دفاع از نظریه خود از اصول منطقی (مثل اصل امتناع تناقض) استفاده میکنند، اما توجیه این اصول خود مبتنی بر مبناگرایی است، نه انسجام.
آگاهی از باورها و روابط بین آنها نیازمند دروننگری و شهود عقلی است که رویکردی مبناگرایانه دارد، نه انسجامگرایانه.
7⃣ عدم تطابق با فرآیند واقعی کسب معرفت
افراد در عمل برای پذیرش باورها به انسجام کل مجموعه باورهای خود توجه نمیکنند، بلکه اغلب بر اساس دادههای تجربی یا شهود عمل میکنند. بنابراین انسجامگرایی توصیف واقعبینانهای از نحوه شکلگیری باورها در زندگی روزمره یا علم ارائه نمیدهد.
📘 #رضا_صادقی، برگرفته از کتاب «بازگشت به مبناگروی سنتی»، ص ۱۸-۲۸
📚 #معرفتشناسی | #تخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات