💵یک وقت علی علیه السلام درهم یا دیناری را که مال خودشان بود کف دست گرفت،
🤔قدری به آن نگاه کرد و فرمود: ای پول! تو تا وقتی که در دست من هستی مال من نیستی؛
☝️درست عکس آنچه ما میگوییم. ما میگوییم تا وقتی پول مال من است که در جیب من است
💸و وقتی خرج کردم از دست من رفته است. علی علیه السلام عکس این را فرموده است:
💷🙅♂تو تا وقتی که در دست من هستی مال من نیستی، زیرا تا وقتی که در دست من هستی
👌باید مال تو باشم و نوکر تو باشم و تو را نگهداری کنم. تو آن وقت مال من هستی که تو را خرج کرده باشم
⚠️و الّا تا وقتی که تو را نگه داشتهام تو مال من و در خدمت من نیستی، من مال تو و در خدمت تو هستم.
📚 #استاد مطهری، انسان کامل، ص277 ✨
#امام_علی
زندان امام موسی بن جعفر 💘
✍هارون در سال 179 به قصد حج از بغداد خارج شد. ابتدا به مدینه رفت. در همانجا دستور جلب امام را صادر کرد.
😱مردم مدینه زیاد متأثر شدند و مدینه یکپارچه غلغله شد. هارون دستور داد شبانه امام را در یک محمل سرپوشیده به بصره روانه کردند
👈و به پسر عمش عیسی بن جعفر عباسی که حاکم بصره بود تحویل دادند و در آنجا آن حضرت را زندانی کردند،
😑و روز بعد برای غلطاندازی و اشتباهکاری بر مردم، دستور داد محمل دیگری سرپوشیده به طرف کوفه حرکت دهند تا مردم گمان کنند آن حضرت را به کوفه بردهاند،
💖از طرفی امیدوار و مطمئن گردند که چون به کوفه فرستاده میشود و آنجا مرکز دوستان و شیعیان آن حضرت است خطری متوجه آن حضرت نخواهد شد
🧠و از طرف دیگر اگر عدهای قصد داشته باشند مانع حرکت موسیبن جعفر(ع) گردند و آن حضرت را از بین راه برگردانند ذهنشان متوجه راه کوفه بشود.
😭یک سال در زندان بصره بود. هارون دستور داد به عیسی که کار موسیبن جعفر را در زندان تمام کن. او حاضر نشد در خون امام شرکت کند،
🤲در جواب نوشت من در این مدت یک سال از این مرد جز عبادت چیزی ندیدهام، از عبادت خسته نمیشود،
👂کسانی را مأمور کردهام که به دعاهایش گوش کنند که آیا به تو یا من نفرین میکند؟ به من اطلاع رسید که اصلا متوجه این چیزها نیست،
💫جز طلب رحمت و مغفرت از خدا برای خودش چیزی بر زبان نمیآورد. من حاضر به شرکت در خون چنین کسی نیستم و حاضر هم نیستم بیش از این او را در زندان نگهدارم،
☝️یا او را از من تحویل بگیر یا خودم او را رها خواهم کرد. هارون دستور داد امام را از بصره به بغداد آوردند و در زندان فضلبن ربیع بردند.
👹هارون از فضلبن ربیع تقاضای ریختن خون امام را کرد، او هم قبول نکرد. امام را از زندان او خارج کرد و به فضلبن یحیی برمکی تحویل داد و در نزد او زندانی کرد.
🚪فضلبن یحیی یکی از اتاقهای خانه خود را به آن حضرت اختصاص داد، ضمنا دستور داد مواظب اعمال آن حضرت باشند.
🤲به او خبر دادند این مرد در همه شبانهروز کارش نماز و دعا و تلاوت قرآن است، روزها غالبآ روزه میگیرد و به چیزی جز عبادت توجه ندارد.
☝️فضلبن یحیی دستور داد مقام آن حضرت را محترم بشمارند و موجب آسایش امام را فراهم کنند.
🤨جاسوسان هارون قضیه را به هارون خبر دادند. هارون وقتی که این خبر را شنید در بغداد نبود، در «رقه» بود، نامهای اعتراضآمیز به فضل نوشت و از او درخواست قتل امام را کرد.
❌فضل حاضر نشد. هارون سخت متغیر شد و «مسرور» خادم مخصوص خود را با دو نامه یکی برای سندی بن شاهک و یکی برای عباس بن محمد فرستاد
👈و محرمانه دستور داد مسرور تحقیق کند، اگر موسیبن جعفر در خانه فضل در رفاه است مقدمات یک تازیانه زدن به فضل را فراهم کنند. همین کار شد،
✋فضلبن یحیی تازیانه خورد. مسرور جریان را به وسیله نامه از بغداد به رقه به اطلاع هارون رساند. هارون دستور داد که امام را از فضلبن یحیی تحویل بگیرند و به سندی بن شاهک که مردی غیرمسلمان و فوقالعاده قسی و ستمگر بود تحویل بدهند.
☝️ضمنا یک روز در رقه در یک مجمع عمومی خطاب به مردم گفت که فضلبن یحیی امر مرا مخالفت کرد و من او را لعن میکنم، شما هم لعن کنید.
🧔آن مردم بیاراده و شخصیت فقط به خاطر خوشایند هارون فضلبن یحیی را لعن کردند.
👂خبر این قضیه که به یحیی بن خالد برمکی پدر فضل بن یحیی رسید سوار شد و به رقه رفت و از طرف پسرش معذرت خواست و هارون هم قبول کرد.
😔تا آخر داستان که بالاخره حضرت در زندان سندی مسموم و شهید شد.
📚 #استاد مطهری، بیست گفتار، ص142، 141 ✨
☝️زیربنای هر اندیشه معنوی ایمان به خداست.
👌حداقل اثر ایمان به خدای عادل حکیم این است که یک مؤمن عادی مطمئن میشود که کار خوب و صفت خوب در نزد خدا از بین نمیرود
(اِنَّ اللهَ لایضیعُ اَجْرَ الْمُحْسِنینَ)
هر محرومیتی از این قبیل، نوعی بازیافت است.
✌️❌بشر واقعاً دو راه بیشتر ندارد: یا باید خودپرست و منفعتپرست باشد و به هیچ محرومیتی تسلیم نشود و یا باید خداپرست باشد
😊و محرومیتهایی را که به عنوان اخلاق متحمل میشود محرومیت نشمارد و لااقل جبرانشده بداند.
🤝انسانیت و گذشت و احسان اگر بر پایه تقوای الهی و طلب رضای الهی نباشد، بر پرتگاه خطرناکی است:
✨اَفَمَنْ اَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی تَقْوی مِنَ اللهِ وَ رِضْوانٍ خَیرٌ اَمْ مَنْ اَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی شَفا جُرُفٍ هارٍ[2].
آیا آن کس بهتر است که بنای کار خود را بر تقوا و رضای خدا قرار داد یا آن کس که بنای کار خود را بر لب پرتگاهی قرار داده که زیر آن خالی است و مشرف به سقوط است؟
♨️کسی که تکیهگاه اخلاق و شخصیتش غیر خدا باشد، مانند این است که بر پرتگاه مشرف به سقوطی گام برمیدارد، هر لحظه احتمال سقوط دارد.
✨مَثَلُ الَّذینَ اتَّخَذوا مِنْ دونِ اللهِ اَوْلِیاءَ کمَثَلِ الْعَنْکبوتِ اتَّخَذَتْ بَیتآ وَ اِنَّ اَوْهَنَ الْبُیوتِ لَبَیتُ الْعَنْکبوتِ[3].
مَثَل آنان که دوستان و سرپرستانی غیر خدا انتخاب کرده و به آنها اتکا کردهاند مَثَل عنکبوت و خانه عنکبوت است، سستترین خانهها خانه
عنکبوت است.
☝️این آیه ناظر به این است که غیر خدا را نمیتوان تکیهگاه عمل قرار داد؛ غیر خدا تکیهگاه قرار میگیرد اما سست و بیپایه است.
🗣با تقلید و تلقین و ایجاد عادت قسراً و موقتاً میتوان افرادی فداکار و با گذشت تربیت کرد اما این نوعی اغفال و قسر است،
🙅♂همه را برای همیشه از راه نادرست نمیتوان برد. حکما گفتهاند: اَلْقَسْرُ لایدومُ[1].
💌همانطوری که خداوند سر سلسله موجودات است و همه موجودات قائم و متکی به ذات او هستند، معرفت و ایمان به خدا هم سر سلسله همه معنویات و فضایل اخلاقی و معنوی است.
💷معنویات منهای خداشناسی مانند اسکناس منتشر بدون پشتوانه است، یعنی اعتبار ندارد، کاغذ بیاعتباری بیش نیست.
✨در آیه کریمه قرآن میفرماید:
ضَرَبَ اللهُ مَثَلا کلِمَةً طَیبَةً کشَجَرَةٍ طَیبَةٍ اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ. تُؤْتی اُکلَها کلَّ حینٍ بِاِذْنِ رَبِّها وَ یضْرِبُ اللهُ الاَْمْثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَذَکرونَ[2].
خداوند سخن پاک (عقیده پاک) را به درخت سالم و بیعیب مثل میزند که ریشهاش در زمین، محکم جا گرفته و شاخهاش سر به آسمان کشیده است، همه وقت میوه میدهد به اذن پروردگار. خداوند برای مردم مثلها میآورد، باشد که تنبّه پیدا کنند.
🌴🤝این مَثَل برای این است که درخت انسانیت اگر بخواهد راستی بارور و میوهده باشد باید ریشه توحیدی و ایمانی داشته باشد.
👈بعد مثالی دیگر ذکر میکند، میفرماید: وَ مَثَلُ کلِمَةٍ خَبیثَةٍ کشَجَرَةٍ خَبیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الاَْرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ[3].
مثل سخن ناپاک (عقیده باطل و بیپایه) مثل درخت بدی است که ریشهاش از زمین جدا شده و قرار و ثباتی ندارد.
☝️آنگاه میفرماید:
یثَبِّتُ اللهُ الَّذینَ امَنوا بِالْقَوْلِ الثّابِتِ فِی الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ فِی الاْخِرَةِ[1].
خداوند اهل ایمان را بر سخن حق و درست برای همیشه ثابت و پابرجا و تزلزلناپذیر نگه میدارد در دنیا و آخرت.
☝️ایضاً راجع به بیایمانی میگوید :
اَرَاَیتَ الَّذی یکذِّبُ بِالدّینِ. فَذلِک الَّذی یدُعُّ الْیـتیمَ. وَ لایحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکینِ[2].
آیا دیدی آن کس را که دین را دروغ میداند؟ او همان کس است که با بیرحمی یتیم را از خود طرد میکند، عنایتی ندارد به اینکه فقرا سیر بشوند، دیگران را به سیر کردن گرسنگان و بینوایان وادار نمیکند.
👈✔️میخواهد بفرماید آن که پشت به دین کرده به همه فضیلتها پشت کرده است، آن که عاطفه دینی و ایمانی را ـ که مبنا و اساس و پشتوانه و منطق انسانیت است ـ از دست داده انسانیت و عواطف انسانی را از دست داده است.
✔️🙅♂امور معنوی مطلقاً مستلزم تحمل یک نوع محرومیت مادی است. تا یک مبنا و اساس درستی در کار نباشد، بشر بیجهت تحمل محرومیت نمیکند.
🧠طبیعیترین محصول افکار مادی، اخلاق مادی یعنی اخلاق میان بر خودپرستی و منفعتپرستی است.
📚 #استاد مطهری ، بیست گفتار ، ص 158الی 160 ✨
🏴 فلسفه قیام حسینی همان بود که امام حسین اسلام را در خطر دید، و دید اگر یک قیام جانانهای نکند اسلام بکلی رفته است.
😴🤤ملت اسلام در خواب است. شخصی زمامدار شده است که هیچ چیزی از اسلام نمیفهمد، دشمن اسلام است
👈و حتی آن مقدار سیاستی که پدرش داشت- که به خاطر سیاستِ خودش لازم میدانست یک چیزی از اسلام را نگه دارد- این هم در او نیست.
🕸👤مسیحیت هم نفوذی در دستگاه یزید پیدا کرده است، مشیر و مشارهایش افراد مسیحی هستند و از آنها الهام میگیرد
❌و اگر این پرده دریده نشود اسلام برای همیشه از دست میرود.
📚 #استاد مطهری، پانزده گفتار، ص 170، 171 💫
☝️❓پس مسئله چیست؟ تشفّی این است که اسلام اصلی دارد به نام اصل عدل: انَّ اللهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاحْسانِ وَ ایتاءِ ذِی الْقُرْبی وَ ینْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکرِ [1]. اسلام اصلی دارد به نام مبارزه با ظلم و ستمگری، اصلی دارد به نام حماسه شهادت.
⚖حسین سمبل احیای عدالت اسلام است. حسین سمبل مبارزه با ظلم در دنیای اسلام است، حسین حماسه شهادت است، حسین شعار عدالت اسلامی است، شعار عدالت است.
👈تا شما نام حسین را زنده نگه میدارید، یعنی ما طرفدار عدالت اسلامی هستیم. اینکه پرچم سیاه بالای خانهتان میزنید یعنی من وابسته به حسینم، کدام حسین؟ همان حسینی که در راه عدالت شهید شد. پس من وابسته به عدالت اسلامیام. من وابسته به حسینم، کدام حسین؟ همان حسینی که در راه خدا هرچه داشت داد، آن حسینِ پاکباخته در راه خدا. پس من طرفدار پاکباختگی در راه خدا هستم. خود همین شعار است.
🤶اسم بچهتان را هم که حسین میگذارید- اگر توجه داشته باشید- میخواهید این شعار را زنده نگه دارید.
این است که به ما گفتند نگذارید این [حادثه] فراموش بشود. سال به سال این خاطره را تجدید کنید.
🗣وقتی که این خاطره را تجدید میکنید متن وقایع را برای یکدیگر بازگو میکنید. وقتی متن وقایع را بازگو میکنید میبینید چگونه است که حسین برای عدل اسلامی قیام کرد و در مقابل ظلم ایستادگی کرد؛ صحنهای و حماسهای میبینید که نظیرش در همه دنیا هرگز وجود ندارد.
✔️این هم خودش تعظیم شعائر است. ذلِک وَ مَنْ یعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَانَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلوبِ [2]. هرکسی که شعارهای الهی را زنده کند و بزرگ بشمارد این نشانه آن است که قلبی پاک و متقی و پرهیزکار دارد.
💔آری امام حسین علیه السلام در دل هر مسلمان حقیقتخواه و عدالتخواهی جا دارد. انَّ لِلْحُسَینِ مَحَبَّةً مَکنونَةً فی قُلوبِ الْمُؤْمِنینَ همانا حسین بن علی یک محبت مرموز و پنهانی در دل هر مؤمنی دارد، چرا؟ خیلی واضح است، چون هر مؤمنی در دلش یک علاقهای به اسلام دارد؛ چون به اسلام علاقه دارد حسین را که در راه جانبازی اسلام میبیند که جان و مال و فرزندان و همه چیزش را در راه اسلام فدا کرد از اسلام جدا نمیبیند و اسلام را از حسین جدا نمیبیند.
🤝💕به آن مقدار که خودش را وابسته به اسلام میبیند وابسته به حسین بن علی علیه السلام میبیند.
❗️نه تنها ابا عبدالله، همه کسانی که در راه خدا و در رکاب اباعبدالله علیه السلام شهید شدند همینطور هستند.
📚 #استاد مطهری، پانزده گفتار، ص 169، 170 ✨
♨️ابزار منافق
ابزار منافق چیست؟ نمیشود منافق را در دنیا از میان برد؛ هست، بشر است منافق میشود.
👤بشر وقتی در جامعهای قرار گرفت که دید اگر بخواهد برخلاف اصولی که مردم آن جامعه به آن اعتقاد دارند تظاهر کند جامعه او را درهم میکوبد، فوراً تظاهر میکند،
👘❌به همان لباس در میآید ولی جامعه خودش باید آگاه باشد و گول تظاهر و فریب را نخورد. باز اینجاست که ما میبینیم پیغمبر اکرم از آن طرف راجع به خطر نفاق شدیداً اظهار نگرانی میکند،
🤗از طرف دیگر راجع به اینکه امتش جاهل باشند و تجزیه و تحلیل نداشته باشند و در مسائل غور نکنند اظهار نگرانی میکند.
❗️❗️خیلی عجیب است! پیغمبر از دو چیز اظهار نگرانی کرده است: از نفاق و منافق، و دیگر از اینکه توده امت جاهل و نادان باشند.
✍در آنجا فرمود: انّی لا اخافُ عَلی امَّتی مُؤْمِناً وَ لا مُشْرِکاً تا آنجا که فرمود: وَ لکنّی اخافُ عَلَیکمْ کلَّ مُنافِقِ الْجَنانِ عالِمِ اللِّسانِ، در اینجا میفرماید: انّی لا اخافُ عَلی امَّتِی الْفَقْرَ وَلکنْ اخافُ عَلَیهِمْ سوءَ التَّدْبیرِ من از فقر و نداشتن ثروت بر امتم نگران نیستم یعنی کمی ثروت،
💲امت من را از پا در نمیآورد، آن چیزی که من از آن نگران هستم فقر معنوی و فکری و فقر اندیشه است.
🤔اگر غنای اندیشه باشد ثروت میآید اما ولو ثروتشان از دنیا بگذرد- مثل ثروت امروز کشورهای اسلامی که همین نفت بزرگترین منبع ثروت دنیاست و بیشترش در کشورهای اسلامی است-
🤤❌ولی فقر اندیشه داشته باشند فایدهای به حالشان ندارد. حالا اگر دو خطر با هم پیدا بشود یعنی از یک طرف منافقها، بیدینهای متظاهر زیرک،
🗿👈متظاهرها و ریاکارها و مدلّسها پیدا بشوند و از طرف دیگر مردم، جاهل و نادان باشند، آنها اینها را ابزار خودشان قرار میدهند.
😔عامل نفاق در پدید آوردن حادثه کربلا
حادثه کربلا را همین دو عامل به وجود آوردند.
❌مردم جاهل و نادان ابزار دست ابن زیادها قرار گرفتند و این نکتهای است که ما میبینیم خودِ امام حسین آن را بیان کرده است، ائمه ما نیز بیان کردهاند. این واقعاً مایه عبرت و درس است.
☝️اگر ما خیال بکنیم مردمی که در کربلا جمع شدند امام حسین را کشتند به خدا و پیغمبر و قرآن اعتقاد نداشتند و یک مردم کافرِ بیاعتقادی بودند (تودهشان را عرض میکنم نه سرانشان را) اشتباه کردهایم، گمراه شدهایم و از این حادثه نمیتوانیم پند بگیریم.
👌حتی اگر ما خیال بکنیم این مردم نسبت به علی و آل علی بیاعتقاد بودند باز هم اشتباه کردهایم. اگر مردم شام میبودند این جور بود.
👈مردم شام به خدا و پیغمبر و قرآن اعتقاد داشتند ولی علی و آل علی را نمیشناختند. اما مردم کوفه میشناختند.
😭😢این شهادتِ معاصرین امام حسین است که همه میگفتند دل مردم با توست. تاریخ مینویسد وقتی که مسلم در کوفه در مجمع مردم نامه امام حسین را خواند،
😭😔این مردم گفتند سخنان آقاست و های های گریستند و اشک ریختند. در عین حال منافقین از همین مردم لشگری علیه امام حسین به وجود آوردند. این عبرت تاریخ است.
📒 #استاد مطهری، پانزده گفتار، ص 134، 135، 136 ✨
ادامه پایین
❗️ممکن است گاهی یک ساعت هم طول بکشد، نصف مأمومین میروند در مقابل دشمن میایستند نصف دیگر نماز میخوانند.
💢آن نصفی که نماز میخوانند بعد از یک رکعت امام، زود رکعت دوم را میخوانند. امام صبر میکند تا آنها بروند و مرکز را به جای دوستان خودشان بگیرند و دوستان بیایند نماز بخوانند.
🌹امام حسین چنین نمازی خواند. اما در اثر اینکه میان لشگرگاه و میدان جنگ امام حسین فاصلهای نبود یعنی هر دو یکی بود، به این شکل احتیاج نبود.
👥فقط دو سه نفر آمدند خودشان را سپر وجود آقا قرار دادند. نماز خوف در این جنگی که از طرف امام حسین کوچک بود به این شکل بود.
👈در جنگهای بزرگ معمولاً لشگرگاه یک جاست و میدان که در آنجا میجنگند جای دیگری است. ممکن است دو تا سه کیلومتر فاصله باشد.
👌💪آنها این فاصله را باید طی کنند بیایند نمازشان را بخوانند و بروند. (اسلام نماز و جهادش با یکدیگر توأم است.)
😔اما امام حسین و یارانش آن وقت شاید سی چهل نفر بیشتر نبودند. همه در مقابل دشمن، در همان صف جنگ و در میدان جنگ، حالا در اینجا میخواهند نماز بخوانند.
😄دشمن هم اینقدر وجدان ندارد یا بگوییم اینقدر فهم ندارد [که مانع نشود.] او فکر میکند- العیاذ بالله- این نماز قبول نیست.
💫🤦♂در همان حالی که آقا نماز میخوانْد آنها تیراندازی میکردند و دو یا سه نفر از اصحاب بدن خودشان را سپر این تیرها قرار دادند. دلیلش این است:
🤝😨این دو رکعت نماز که تمام شد یکی از اینها- ظاهراً سعید بن عبدالله حنفی- به حال احتضار افتاد. وقتی آقا آمد به بالینش او یک جمله بیشتر نگفت: «أوَفَیتُ» آیا من وفا کردم؟ آیا من وظیفه خودم را عمل کردم یا نکردم؟
✨💗یکی از مورخین نوشته است که راستی آن نماز روز عاشورا چه نمازی بود! چه نمازِ از روی خلوص نیتی بود! نمازی بود در حالی که از دنیا و مافیها منقطع بودند.
♨️👌آن نماز نبود، یک معراج برای آنها بود، یک الله اکبر شان ارزش داشت به یک دنیا نماز خواندن، همین طور یک سبحان الله شان، یک رکوعشان، یک سجودشان، یک تشهدشان، یک ایاک نَعْبُدُ وَ ایاک نَسْتَعین شان.
😔ولی میدانیم امام حسین در روز عاشورا در غیر حال نماز هم رکوع و سجودی و ذکری داشت. ذکر آخر امام آن وقتی است که آقا از روی اسب به روی زمین افتادند.
😭😭ولی این دفعه پیشانی امام بر خاک نیست، طرف راست چهرهاش بر خاک است، ذکرش سُبْحانَ رَبِّی الْاعْلی وَ بِحَمْدِه نیست، ذکرش این است: بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ عَلی مِلَّةِ رَسولِ اللهِ.
🤲و صلّی الله علی محمد و اله الطاهرین. باسمک العظیم الاعظم الاعزّ الاجلّ الاکرم یا الله....
خدایا عاقبت امر همه ما را ختم به خیر بفرما، ما را با حقایق دین مقدس اسلام آشنا کن، ما را اسلام شناس واقعی قرار بده.
🤲خدایا از ما هر نوع نفاق و دورویی را دور بگردان، به ما بصیرت پرهیز کردن از هرگونه نفاق و دورویی را عنایت بفرما.
🤲خدایا مسلمین را در هر جای دنیا که هستند تأیید بفرما، دشمنانشان را مخذول و منکوب بگردان، اموات همه ما را ببخش و بیامرز.
رحم الله من قرأ الفاتحة مع الصلوات
📙 #استاد مطهری، پانزده گفتار، ص 134 الی 140 ✨
همه موجودات عالم با همه قوا و نیروهایی که دارند «مسخّر» یک مشیت و یک اراده میباشند... ⤵️
🔹مولوی میگوید:
چشم حس همچون کف دست است و بس ، نیست کف را بر همه آن دسترس
🔸این بیت را در ضمن مَثَلی عالی برای همین موضوع ـ یعنی برای موضوع محدود بودن ادراک حسی انسان ـ آورده
🔹و آن اینکه فیلی از هندوستان به جایی که اسم فیل را شنیده بودند ولی خود فیل را ندیده بودند آوردند و آن را در تاریکی قرار دادند.
🔸مردم میرفتند در تاریکی آن حیوان را با دست خود لمس میکردند و بعد بیرون میآمدند و دربارهاش قضاوت میکردند.
🔹یکی دستش به خرطوم فیل رسید، وقتی بیرون آمد از او پرسیدند فیل چه شکلی داشت، گفت به شکل ناودان بود؛
🔸دیگری دستش به گوش فیل خورده بود و در جواب کسانی که پرسیدند فیل چه شکلی داشت، گفت به شکل بادبزن بود؛
🔹سومی که دستش به پای فیل خورده بود گفت فیل به شکل عمود است؛ چهارمی که پشت فیل را لمس کرده بود گفت فیل به شکل تخت است:
🌑پیل اندر خانهای تاریک بود عرضه را آورده بودندش هنود
🌑از برای دیدنش مردم بسی اندر آن ظلمت همی شد هر کسی
👀دیدنش با چشم چون ممکن نبود اندر آن تاریکیاش کف میبسود
🐘آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد گفت او چون ناودانستش نهاد
🐘آن یکی را دست بر گوشش رسید آن بر او چون بادبیزن شد پدید
🐘آن یکی را کف چو بر پایش بسود گفت شکل پیل دیدم چون عمود
🐘آن یکی بر پشت او بنهاد دست گفت خود آن پیل چون تختی بُدست
🐘همچنین هر یک به جزئی چون رسید فهم آن میکرد هر جا میتنید
❕از نظرگه گفتشان بُد مختلف آن یکی دالش لقب داد این الف
❕در کف هر کس اگر شمعی بُدی اختلاف از گفتشان بیرون شدی
☝️آنگاه از همه اینها این طور نتیجه میگیرد:
♨️چشم حس همچون کف دست است و بس نیست کف را بر همه آن دسترس
♨️جسم دریا دیگر است و کف دگر
کف بهل وز دیده در دریا نگر
🔹قرآن و فصل بهار
قرآن کریم در یکی از مواردی که به این درس آموزنده اشاره میکند میفرماید:
🔸وَ تَرَی الاَْرْضَ هامِدَةً فَإذا اَنْزَلْنا عَلَیهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ اَنْبَتَتْ مِنْ کلِّ زَوْجٍ بَهیجٍ. ذلِک بِأنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أنَّهُ یحْیی الْمَوْتی وَ أنَّهُ عَلی کلِّ شَیءٍ قَدیرٌ[1].
زمین را میبینی جامد و افسرده و بیروح و بیجنبش، اما همینکه آب باران بر آن میپاشیم به جنبش و حرکت درمیآید و فزونی میگیرد و انواع گیاههای بهجتافزا میرویاند.
🔹این از آن جهت است که خدا حق مطلق است و نظام زنده کردن مردهها در قبضه قدرت اوست، و اوست که بر هر چیزی تواناست، قادر مطلق و توانای مطلق است.
🔸در همه عالم وجود ـ چه در موجودات جاندار و چه در موجودات بیجان ـ یک نظم و حساب و تألیف و هماهنگی بین موجودات هست که تمام عالم به منزله یک پیکر دیده میشود.
🔹بین اجزا و اعضای این پیکر ارتباط و اتصال و هماهنگی است و نمودار میسازد که یک مشیت و یک تدبیر کلی در همه عالم هست که به عالمْ وحدت و هماهنگی میدهد؛
🔸مینمایاند که اجزای این عالم به خود واگذاشته نیست که هر جزئی و هر ذرهای بدون آنکه هدفی در ضمن این مجموعه و وظیفهای در داخل این دستگاه داشته باشد کاری انجام دهد؛
🔹بلکه به عکس، وضع عالم و جهان دلالت دارد که هر ذرهای و هر جزئی مانند یک پیچ یا مهره یا چرخ یا میله یا لولهای است که در یک کارخانه گذاشته شده که در عین اینکه یک کاری به تنهایی انجام میدهد، کار او با کار سایر اجزای این کارخانه مربوط و وابسته است،
🔸و به تعبیری که در قرآن مجید آمده همه موجودات عالم با همه قوا و نیروهایی که دارند «مسخّر» یک مشیت و یک اراده میباشند. این همان راهی است که معمولا از راه نظم و انتظامی که در کار عالم هست به وجود ناظم و نظمدهنده اعتراف میکنند؛ انسان از این راه خداوند را در جلوه نظم و صنع و اتقان میبیند.
📚 #استاد مطهری ، بیست گفتار ص 211، 212 💫
در اسلام با زبونپروری مبارزه شده است..🙅♂⤵️
🔶✍و اما از نظر آن فردی که آزادی او از دست رفته است [اسلام چه کرده
است؟]متأسفانه در تعلیمات مسیحیت یعنی تعلیماتی که از اوایل مسیحیت پیدا شده- عرض نمیکنم در تعلیمات حضرت مسیح-
🔷این زبونپروری وجود داشته است ولی در اسلام با زبونپروری مبارزه شده است.
🔶✍اسلام به همان درجه که ظالم را دشمن میدارد، زبون را و آدمی که در مقابل ظالم با اینکه قدرت دارد تسلیم است دشمن میدارد.
🔷اسلام میگوید:لایحِبُّ اللهُ الْجَهْرَ بِالسّوءِ مِنَ الْقَوْلِ الّا مَنْ ظُلِمَ [1]. اسلام میگوید که خداوند از بدگویی و شعار دادن علیه کسی و لکهدار کردن و بدنام نمودن دیگران خوشش نمیآید مگر در مورد کسی که مظلوم واقع شده است.
🔶✍به مظلوم اجازه میدهد فریاد کند، بدگویی کند، حتی شعر بگوید، هجو کند، شعار بدهد؛ چرا؟ چون راه، راهِ احقاق حق است.
🔷علی علیه السلام میفرمود: لایمْنَعُ الضَّیمَ الذَّلیلُ وَ لایدْرَک الْحَقُّ الّا بِالْجِدِّ [2]. آدم ذلیل و ضعیف هرگز نمیتواند از ظلم دفاع کند. حق را جز با جدیت و کوشش و نیرو و تصمیم نمیشود به دست آورد.
🔶✍ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن، جلد یازدهم میگوید: هیچ دینی مانند اسلام پیروان خودش را به قوّت دعوت نکرده است. البته همینطور است.
🔷دینی که در آن جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و «وَ اعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» [3] وجود دارد هرگز دعوت به ضعف و زبونی نمیکند. اسلام با این عامل هم که عامل زبونی و ضعف باشد به این شکل مبارزه کرده است.
🔶✍نمونههایی که عرض کردم برای همین بود. خود پیغمبر اکرم مگر چنین نبود؟ پیغمبر اکرم- همانطوری که درباره علی علیه السلام عرض کردم- درباره شخص خودش هم همینجور بود،
🔷کوشش میکرد که مردم زبون و ضعیف بار نیایند. حتی وقتی احساس میکرد
مردم در مقابل شخص خودش احساس زبونی میکنند، برای اینکه زبون نباشند آن زبونی را از آنها میریخت.
🔶✍مردی آمد خدمت رسول اکرم، چشمش که به حضرت افتاد، با اینکه حضرت به اصطلاح خودش را نمیگرفت و یک دبدبه و جلالی به خودش نمیبست ولی معذلک آن اهمیت و عظمت و شخصیت حضرت او را گرفت،
🔷وقتی خواست با حضرت صحبت کند زبانش به لکنت افتاد، تا زبانش به لکنت افتاد فوراً پیغمبر اکرم از جا حرکت کرد، آن مرد را به سینه خودش چسبانید، محکم در آغوشش گرفت؛ بعد گفت: ای رفیق!
🔶✍چرا زبانت گرفت؟ از من ترسیدی؟ چرا بترسی؟ من که آدم ترسناکی نیستم، من پسر آن زنی هستم که با دست خودش از بزها شیر میدوشید.
🔷من مثل برادری از برادرهای تو هستم، نترس، با من درست صحبت کن، مرعوب من نباش. اسلام با این مرعوبیتها مبارزه میکرد.
🔶✍بله، اسلام چنین دینی است که نه تنها شعار آن شعار آزادی بوده است بلکه با عوامل زبونی و ضعف مبارزه کرده
🔷و در مقابل، عوامل آزادی و قدرت و نیرومندی را تقویت کرده است و همه اینها از شبی مانند چنین شبی آغاز شده است
🔶✍که شخص مقدس رسول خدا از کوه حرا به زیر آمد، بعد از مدتی به او دستور داده شد: یا ایهَا الْمُدَّثِّرُ. قُمْ فَانْذِرْ. وَ رَبَّک فَکبِّرْ [1] برخیز، به مردم اعلام خطر کن.
🔷اولین چیزی که اعلام میکنی و به مردم میگویی عظمت خداست: خدا را به عظمت در میان مردم یاد کن، عظمت خدا را به اینها بفهمان؛
🔶✍عظمت خدا را که بفهمند دیگر غیر خدا را رها میکنند. آمد در میان مردم و گفت: قولوا لا الهَ الَّا اللهُ تُفلِحوا.
📚 #استاد مطهری، پانزده گفتار، ص 95 الی 97 💫
👈هیچ گاه راجع به فلسفه درد فکر کردهاید؟
💠ما می گوییم درد بد است. درد هم مثل شک است. درد خوب است یا بد؟ ممکن است کسی بگوید درد بد است. نه، درد بد است ولی در عین حال درد خوب است.
🔸اگر درد نباشد انسان بیماری و احتیاج را چگونه احساس می کند؟ اگر دل انسان درد نگیرد از کجا می فهمد زخم معده یا زخم اثنی عشر دارد
💠و چگونه می رود دنبال دوا یا عمل جراحی؟ اگر سر انسان درد نگیرد انسان کی می رود دنبال معالجه؟
🔸خود گرسنگی یک درد است، انسان ناراحت می شود، ولی لازم است. اگر انسان این درد را احساس نکند دنبال غذا نمیرود.
💠اگر انسان تشنگی را احساس نکند دنبال آب نمیرود. درد در عین اینکه انسان را ناراحت می کند اعلام احتیاج طبیعت است؛
🔸طبیعت بدن شما داد میکشد، وقتی می خواهد به شما اطلاع بدهد – او که زبان ندارد که هوا را به موج در بیاورد- من غذا لازم دارم، دردی به نام گرسنگی بر شما مسلط میکند.
💠وقتی می خواهد بگوید من آب لازم دارم، دردی به نام تشنگی مسلط می کند. وقتی میخواهد بگوید که عفونتی در فلان قسمت بدن پیدا شده است،
🔸عضوی یک ناراحتی دارد، به صورت درد به شما اعلام میکند و لهذا وای به حال آن مریضی که مرضش مرض بی درد باشد.
💠نمیفهمد و نمیفهمد، روزی مطلع میشود که کار از کار گذشته است. درد، بد است چون انسان را رنج می دهد و انسان میخواهد درد نداشته باشد،
🔸ولی درد خوب است از این نظر که اعلام احتیاج طبیعت انسان است.
📕 #استاد مطهری، پانزده گفتار، ص، 216، 217 ✨
💢روشنفکری «عُمَری»💢
بعضی میگویند نماز خواندن یعنی چه؟! عبادت یعنی چه؟! اینها مال پیرزنهاست؛ انسان باید اجتماعی باشد. (قسمت سوم و اخر ) ⤵️
🍂تو (عمر) او را از اشتباه بیرون بیاور. مگر اسلام نمیگوید که این دستورها به یکدیگر وابسته است؟ آن که جهاد بر او واجب است، باید جهاد کند و ماندنش برای نماز در مسجد مدینه حرام است.
🌸شرط قبول نماز جهاد است و شرط قبول جهاد، نماز. آن که شرایط یک مجاهد برایش فراهم است، بر او واجب است که جهاد کند؛ به او بگو که اسلام میگوید نماز منهای جهاد باطل است.
📌 این نه تنها خیرالعمل نیست، بلکه شرّالعمل است و نماز نیست. نماز اسلام را به او یاد بده. آن نمازی که آدم از جهاد فرار کند و مسجد را انتخاب کند، نماز اسلام نیست.
ادامه دارد....👇
👆📍 نماز اسلام خیرالعمل است، نه اینکه بیایی حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل را از اذان برداری و خیال کنی این بدآموزی دارد چون مسلمانان بجای جهاد سراغ نماز میروند! نه، فکرش را اصلاح کن، اشتباه را از مغزش بیرون بیاور.
📎این است که در منطق اسلام- و اگر بخواهیم به تعبیر امروز بگوییم، در نظام ارزشهای اسلامی- ارزشِ ارزشها عبادت است، اما عبادت اسلامی، عبادتِ با شرایط.
📜 قرآن به ما گفته است که نماز آنوقت نماز است که اثرش هویدا باشد، اثر خود را نشان دهد. چطور نشان میدهد؟
🌟انَّ الصَّلوةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکرِ[1]🌟
🫧 خصلت نمازِ درست این است که انسان را از کارهای زشت باز میدارد. اگر دیدی نماز میخوانی و در عین حال معصیت میکنی، بدان که نمازت نماز نیست، پس نمازت را درست کن. نماز، تو را به همه ارزشهای دیگر میرساند به شرط اینکه نمازت واقعاً نماز باشد.
⚜⚜⚜⚜⚜
#استاد _مطهری
انسان کامل، ص89، 90، 91، 92✍📚