eitaa logo
قائـم'🌿|🇮🇷 𝐐𝐀𝐄𝐌 🇵🇸
992 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
83 فایل
❏بِسـم‌ِرَب‌ِّنآمَــت‌ْڪِھ‌اِعجٰآزمیڪُنَد•• ❍چِہ‌میشَۅدبـٰاآمَدَنت‌این‌ پـٰآییزرابَھـٰارکُنۍآقـٰاۍقَلبَم +شرط؟! _اگربرای‌خداست‌چراشرط...؟:)🔗🌿 @alaahasan_na !.....آیدی‌جهت‌تبادلات
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌺🌺 💠خواندن دارای فضیلت های بسیاری است و در احادیث و روایات مختلف وجود دارد که به خواندن این نماز پر فضیلت دعوت کرده است.💠 🌷فواید و فضایل و آثار باور نکردنی نماز شب 🌷 🌷یکی از سفارشات با فضیلت اولیا و انبیا خواندن نماز شبمی باشد که به عنوان یکی از برنامه های سازنده اسلامی محسوب می شود آن را هر چه بیشتر به سمت وادی معنویات سوق می دهد. به جا آوردن  تاثیر بسیار زیادی در دنیا و هم در  و همچنین در دارد و انسان را با خلوت کردن با خالق خود به خودسازی دعوت می کند.  🌷نماز شب ابعاد گسترده ای را در زندگی ، و انسان در بر می گیرد و تاثیر بسزایی در و او دارد ، گرفتاری ها و مشکلات و همچنین بیماری های روحی و روانی همچنین جسمی با خواندن نماز شب رفع می شود.  💠درمان بیماری های مختلف با خواندن  💠 🌷پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرموده اند :«بر شما باد به اقامه نماز شب، زیرا سنتی است از پیامبرتان رسول خدا . نماز شب عادت و رسم صالحان و پاکان است که قبل از شما بودند و نماز شب موجب دفع و ها و از بدن می شود.» 🌸 در کلام امام خامنه ای حفظه الله🌸 💠نماز شب بخوانید وآن هم نماز شب باتوجه، نماز شبی که می فهمید چه می کنید نه نمازی که در آن توجه نباشد. نماز شب باید با توجه وعنایت باشد. اثر نماز شب در شما که جوان هستید بسیار زیادتر از نماز شبی ست که من می خوانم. 🌸این اثرات را حفظ کنید وچیزهایی که برای هدف وتکاملتان لازم است فرا بگیرید وایام را از دست ندهید که این ایام وفرصت ها قابل بازگشت نیست💠 مقام معظم رهبری ص۴۷ 😊🔔 اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌ 🌹🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹🌹 •┄═•🕊🌹🕊•═┄• @shahidesarboland •┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
🔆🔶🔆🔶🔆🔶🔆🔶🔆🔶🔆🔶🔆 📌از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده است: ✍🏻⚫️«هر کس شب را به به سر برد در حالی که فقط و طلب اجر الهی باشد، 🔻پروردگار به فرشتگان می فرماید: 🔸به عدد آنچه روییده می شود از برگ و دانه ها و درختان در این ، و به شماره تمام نی ها و شاخه های تازه، و برای وی بنویسید.🔺 ✔️⚫️و هر کس شب را به و مشغول باشد، خداوند 10 را به او عطا می فرماید:🔻 و در نامه اعمالش را به دست وی خواهد داد.🔺 ✔️⚫️و هر کس شب را به مشغول باشد خداوند پاداش 🔻یک شکیبای با اخلاص به او می کند و او ر ا درباره اهل خانه اش می پذیرد🔺. ✔️⚫️هر فرد که شب را بخواند🔻 با ای نورانی چون ماه از خود خارج می شود تا از با جماعتی که در عبور کند🔺. ✔️و هر کس که شب را بخواند 🔻در توبه کاران و بازگشت کنندگان به سوی خدا نوشته می شود، و قدیم و جدیدش می گردد🔺. ✔️⚫️و هر کس شب را نماز بخواند 🔻در از ندیمان خلیل خواهد بود🔺. ✔️⚫️و هر کس شب را به نماز بایستد در 🔻صف اول خواهد بود تا از همچون تند بادی بگذرد و بی مناقشه در حساب داخل گردد🔺. ✔️⚫️و هر کس از را بخواند 🔻هیچ فرشته ای را نمی کند مگر آنکه به مقام و منزلت او در نزد غبطه و می برد و به او پیشنهاد می شود که از هر کدام از درهای که می خواهی وارد شو🔺. ✔️⚫️و اگر کسی از را بخواند🔻 اگر هزار برابر زمین پر از باشد برابری با او نمی کند و از برابری او در مقابل این عمل بیشتر از هفتاد غلامی که از اولاد اسماعیل باشند و آزاد کند پاداش است🔺. ✔️⚫️و هر کس شب را نماز بخواند از برای🔻 او به شماره شنهای حسنات است که حسنه اش سنگین تر از ده برابر کوه خواهد بود🔺. ✔️ ⚫️و هر کس تمام به عبادت به سر برد در حالی که شریف را تلاوت کند و همه را به و و ذکر خدا باشد🔻 به قدری به او اجر داده می شود که کمترین مقدارش ان است که بریزد و پاک شود مانند روزی که از متولد شده و به شماره و درجات برای او است و از نور در او زنند، و تیرگیگناه و را از او برطرف سازند و او را از ایمن گردانند و بیزاری و برات آزادی از را به او عطا کنند و در زمره آن کسانی که از در امانند می شود 🔺 ☑️🔶و پروردگار به فرشتگان می فرماید: 💫🌸ای فرشتگان من! نظر کنید به بنده من، را به عبادت به جهت طلب خشنودی من به سر برد او را داخل در کنید و از برای او در آنجا هزار شهر است و در آن شهرها آنچه میل انسانها باشد مهیا و از آنچه چشم ها لذت می برند موجود است و سعادت هایی که به دل هیچ کس خطور نکرده است . بعلاوه آنچه از احترامات و افزونیها و تقرب و نزدیکی که برایش مهیا نموده ام.(🦋🌸) 🦋🌸📚ثواب الاعمال، ص 101-102
🔴🔴🔴 پاسخ به ‼️ نماز نمیخونم ولی کارهای خیر انجام میدم و آدم خوبی هستم ‼️ 🍃🍃🍃 پاسخ : ❤️پلیس‌راه را در نظر بگیرید كه از راننده‏ اى مطالبه میكند. 🔻اگر راننده، گواهینامه پزشكى، گذرنامه سیاسى، پروانه ساختمان، كارت بازرگانى و اجازه اجتهاد و یا هر مدرك دیگرى به او نشان دهد، پلیس از او ‌پذیرد و تنها اگر داشت اجازه عبور می دهد و گرنه مانع او می شود...☝️ 👈در نیز شرط رسیدن به مقصد، است كه اگر نباشد، هیچ عملى مورد قبول و نجات‏بخش نیست. ✍ استاد محسن قرائتی ↯ کـــــانال شهیـــــــد بــے سر را دنبال کنید↯ شهــــید محســـــن حججے 👇🏻 •🍃• #ʝøɪɴ ↷ ╭─❤️〰🥀〰♥️─╮ @shahidesarboland ╰─♥️〰🥀〰♥️─╯
✍️ 💠 نگاهش روی صورتم می‌گشت و باید تکلیف این زن روشن می‌شد که باز از پاسخ سوالم طفره رفت :«تو اینو از کجا می‌شناختی؟» دیگر رنگ شیطنت از صورتش رفته بود، به انتظار پاسخی چشمش به دهانم مانده و تمام خاطرات خانه بسمه و ابوجعده روی سرم خراب شده بود که صدایم شکست :«شبی که سعد می‌خواست بره ، برا اینکه فرار نکنم منو فرستاد خونه اینا!» 💠 بی‌غیرتی سعد دلش را از جا کَند، می‌ترسید در آن خانه بلایی سرم آمده باشد که نگاهش از پا درآمد و من می‌خواستم خیالش را تخت کنم که (علیهاالسلام) را به شهادت گرفتم :«همون لحظه که وارد اون خونه شدم، این زن منو برد ، فکر می‌کرد وهابی‌ام. می‌خواستن با بهم زدن مجلس، تحریک‌شون کنن و همه رو بکشن!» که به یاد نگاه مهربان و نجیب مصطفی دلم لرزید و دوباره اشکم چکید :«ولی همین آقا و یه عده دیگه از مدافعای و حرم نذاشتن و منو نجات دادن!» 💠 می‌دید اسم مصطفی را با چه حسرتی زمزمه می‌کنم و هنوز خیالش پیِ خیانت سعد مانده و نام ترکیه برایش اسم رمز بود که بدون خطا به هدف زد :«می‌خواست به ملحق بشه که عملگی ترکیه و آمریکا رو بکنه؟» به نشانه تأیید پلکی زدم و ابوالفضل از همین حرف‌ها خطری حس کرده بود که دستم را گرفت، با قدرت بلندم کرد و خیره در نگاهم هشدار داد :«همونجور که تو اونو شناختی، اونا هم هر جا تو رو ببینن، میشناسن، باید برگردی !» 💠 از قاطعیت کلامش ترسیدم، تکه‌ای از جانم در اینجا جا مانده و او بی‌توجه به اضطراب چشمانم حکمش را صادر کرد :«خودم می‌رسونمت فرودگاه، با همین پرواز برمی‌گردی و میری خونه دایی تا من مأموریتم تموم شه و برگردم!» حرارت غمی کهنه زیر خاکستر صدایش پیدا بود که داغ مصطفی گوشه قلبم پنهان شد و پرسیدم :«چرا خونه خودمون نرم؟» 💠 بغضش را پشت لبخندی پنهان کرد و ناشیانه بهانه تراشید :«بریم بیرون، اینجا هواش خوب نیست، رنگت پریده!» و رنگ من از خبری که برایش اینهمه مقدمه‌چینی می‌کرد پریده بود که مستقیم نگاهش کردم و محکم پرسیدم :«چی شده داداش؟» سرش را چرخاند، می‌خواست از چشمانم فرار کند، دنبال کمکی می‌گشت و در این غربت کسی نبود که دوباره با نگاهش به چشمان پریشانم پناه آورد و آهسته خبر داد :«هفت ماه پیش کنار اتوبوس زائرای ایرانی تو بمبگذاری کردن، چند نفر شدن.» 💠 مقابل چشمانم نفس‌نفس می‌زد، کلماتش را می‌شمردم بلکه این جان به لب رسیده به تنم برگردد و کلام آخر او جانم را در جا گرفت :«مامان بابا تو اون اتوبوس بودن...» دیگر نشنیدم چه می‌گوید، هر دو دستم را روی سرم گرفتم و اختیار ساقم با خودم نبود که قامتم ازکمر شکست و روی زمین زانو زدم. باورم نمی‌شد پدر و مادرم از دستم رفته باشند که به گلویم التماس می‌کردم بلکه با ضجه‌ای راحتم کند و دیگر نفسی برای ضجه نمانده بود که به‌جای نفس، قلبم از گلو بالا می‌آمد. 💠 ابوالفضل خم شده بود تا از روی زمین بلندم کند و من مقابل پایش با انگشتان دستم به زمین چنگ می‌زدم، صورت مهربان پدر و مادرم در آینه چشمانم می‌درخشید و هنوز دست و پاهای بریده امروز مقابل چشمم بود و نمی‌دانستم بدن آن‌ها چند تکه شده که دیگر از اعماق جانم جیغ کشیدم. در آغوش ابوالفضل بال‌بال می‌زدم که فرصت جبران بی‌وفایی‌هایم از دستم رفته و دیدار پدر و مادرم به رفته بود. 💠 اینبار نه حرم حضرت سکینه (علیهاالسلام)، نه چهارراه ، نه بیمارستان که آتش تکفیری‌ها به دامن خودم افتاده و تا مغز استخوانم را می‌سوزاند و به جای پرواز به سمت تهران، در همان بیمارستان تا صبح زیر سِرُم رفتم. ابوالفضل با همکارانش تماس گرفت تا پیشم بماند و به مقرّشان برنگشت، فرصتی پیش آمده بود تا پس از چند ماه با هم برای پدر و مادر شهیدمان عزاداری کنیم و نمی‌خواست خونابه غم از گلویش بیرون بریزد که بین گریه به رویم می‌خندید و شیطنت می‌کرد :«من جواب رو چی بدم؟ نمیگه تو اومدی اینجا آموزش نیروهای یا پرستاری خواهرت؟» 💠 و من شرمنده پدر و مادرم بودم که دیگر زنده نبودند تا به دست و پایشان بیفتم بلکه مرا ببخشند و از این حسرت و دلتنگی فقط گریه می‌کردم. چشمانش را از صورتم می‌گرداند تا اشکش را نبینم و دلش می‌خواست فقط خنده‌هایش برای من باشد که دوباره سر به سرم گذاشت :«این بنده خدا راضی نبود تو بری ایران، بلیطت سوخت!» 💠 و همان دیشب از نقش نگاهم، احساسم را خوانده و حالا می‌خواست زیر پایم را بکشد که بی‌پرده پرسید :«فکر کنم خودتم راضی نیستی برگردی، درسته؟»... ✍️نویسنده: •♥️🌱• ✨ ♥(✿-------------✿ฺ)♥️ @lovecafee ♥(✿-------------✿ฺ)♥️