eitaa logo
•• قَتلِگـٰاه ••
771 دنبال‌کننده
53 عکس
1 ویدیو
1 فایل
🩸•خونین‌حسین‌ِ‌مَظلوم•🩸 #به‌مجلس‌عزاءاباعبدالله‌خوش‌آمدید🏴 - امام صادق(ع)فرمودند: هیچ دیده ای نزد خدا محبوب تر از چشمی نیست که بر حسین(ع)بگرید کامل الزیارات - #عزائنادائم‌حتی‌ظهورالقائم پروانه ها کشند ز دل آه بهر شاه از صدر زین فتاد به گودال قتلگاه
مشاهده در ایتا
دانلود
•• قَتلِگـٰاه ••
بیست و هفتم ماه محرم استشهاد حضرت صفیه بنت الحسین(علیهماالسلام) حضرت صفیه در وداع آخر ابی‌عبدالله (
ساعد الله قلبک یا مظلومه یا زینب آجرک الله یا صاحب الزمان 💔🏴 اخنس بن یزید خبیث میگوید: من کسی هستم که مأمور شدم اسبانی را که عمر بن سعد مأمور کرده بود را بر جسم حسین با نعل های تازه بتازانم، و پهلوهایش را بشکستم. من فرش را از زیر پای علی بن الحسین که بیمار بود کشیدم تا او را به صورت به زمین زدم و من دو گوش صفیه بنت الحسین را پاره کردم تا دو گوشواره او را که در گوش داشت به غارت ببرم. @Qatlegah 📜 منتخب طریحی، صفحه۱۸۰ بحارالانوار جلد۴۵، صفحه۳۲۱ اسرارالشهادة، صفحه۵۶۶ معالی السبطین، جلد۲، صفحه۲۴۲ مدینةالمعاجز، جلد۴، صفحه۹۲
مَليكة بَعلَبَك سَيدة خَولة بِنت الاِمام الحُسِین سَلام الله عَلَیهما
•• قَتلِگـٰاه ••
مَليكة بَعلَبَك سَيدة خَولة بِنت الاِمام الحُسِین سَلام الله عَلَیهما
بیست و هشتم ماه محرم استشهاد حضرت خوله بنت الحسین(علیهما‌السّلام) وقتی کاروان اسراء در نزدیکی دمشق به شهر بعلبک(لبنان کنونی) رسيدند، قاسم بن ربيع كه والى آن جا بود گفت تا شهر را آزین بستند و با چند هزار دف و ناى و چنگ و طبل سر امام حسين (سلام‌الله‌علیه)را به شهر بردند، هنوز دو فرسخ مانده بود به بعبلک، آنان به استقبال کاروان اسرا رفتند. آب و شراب و شربت می خوردند و می‌رقصدیدند و دست می زدند .. حضرت ام كلثوم(سلام‌الله‌علیها)وقتی که این صحنه را مشاهده نمودند، پرسیدند: نام این شهر چیست: گفتند: بعلبک. حضرت فرمودند: خدا كثرت شما را براندازد و بر شما مسلط گرداند كسى را كه شما را به قتل برساند. در همین مکان بود که حضرت سیده خوله بنت الحسین(سلام‌الله‌علیهما) از شدت جراحات وارده و عطش و از غم و غصه در آنجا به شهادت رسیدند. امام سجاد(علیه‌السّلام)آن بانوی مظلومه را در همین سرزمین به خاک سپردند و یک درخت در بالای قبر آن بانو، کاشتند تا علامتی برای آن قبر باشد و تا به الان آن درخت وجود دارد. @Qatlegah 📜 منابع؛ معالي السّبطين، جلد۲، صفحه۱۳۳ ينابيع المودّة، جلد۳، صفحه۸۹ منتهى الآمال، صفحه۴۹۷ ناسخ التواريخ، جلد۳، صفحه۱۱۰ جلاء العيون، صفحه۷۲۶
•• قَتلِگـٰاه ••
بیست و هشتم ماه محرم استشهاد حضرت خوله بنت الحسین(علیهما‌السّلام) وقتی کاروان اسراء در نزدیکی دمشق
در هنگام ورود کاروان اسراء به شهر بعلبک، پس از مشاهده رقص و پایکوبی مردم حضرت علی بن الحسین(علیهماالسّلام) گریان شد و این اشعار را خواند: ••وَ هُوَ الزَّمَانُ فَلَا تَفْنَی عَجَائِبُهُ مِنَ الْکِرَامِ وَ مَا تُهْدَی مَصَائِبُهُ•• عجایب و غرایب روزگار فانی نخواهند شد، و دست از مردمان بزرگوار بر نخواهند داشت و به پایان نخواهند رسید - ••فَلَیْتَ شَعْرِی إِلَی کَمْ ذَا تُجَاذِبُنَا فُنُونُهُ وَ تَرَانَا لَمْ نُجَاذِبْهُ•• ای کاش می‌دانستم که مصائب روزگار، ما را تا چه موقع جذب خواهد کرد، و تو می‌بینی که ما آن مصائب را جذب نمی کنیم - ••یُسْرَی بِنَا فَوْقَ أَقْتَابٍ بِلَا وِطَاءٍ وَ سَابِقُ الْعِیسِ یَحْمِی عَنْهُ غَارِبُهُ•• ما را بر فراز شتران بی جهاز می‌گردانند و راننده شتران، از شتری که غایب می‌شود بی خبر است - ••کَأَنَّنَا مِنْ أُسَارَی الرُّومِ بَیْنَهُمْ کَأَنَّ مَا قَالَهُ الْمُخْتَارُ کَاذِبُهُ•• گویا ما از اسیران روم هستیم که در میان ایشان می‌باشیم؛ گویا آن توصیه‌هایی که احمد مختار(صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله) درباره ما کرده، دروغ باشد - ••کَفَرْتُمُ بِرَسُولِ اللَّهِ وَیْحَکُمْ فَکُنْتُمْ مِثْلَ مَنْ ضَلَّتْ مَذَاهِبُهُ•• وای بر شما که به رسول خدا کافر شدید! شما نظیر کسی هستید که گمراه شده باشد
•• قَتلِگـٰاه ••
پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: پسرم حسین(سلام‌الله‌علیه) در سرزمینی به خاک سپرده می ‏شود که به آن کربلاء گویند، زمین ممتازی که همواره گنبد اسلام در آن بوده است، چنانکه خدا یاران مؤمن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد. @Qatlegah📜 منبع؛ کامل الزیارات، صفحه۲۶۹
*پنجم ماه جمادی الاولی ایّام ظهور حضرت زینب‌کبری📍 ((صلواة الله و سلامه علیها)) چون حضرت زینب(علیهاالسّلام) متولد شد، امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) متوجه به حجره طاهره گردید، در آن وقت حسین(علیه‌السّلام) به استقبال پدر شتافت و عرض کرد: اى پدر بزرگوار!همانا خداى کردگار خواهرى به من عطا فرموده. امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) از شنیدن این سخن بى اختیار اشک از دیده هاى مبارک به رخسار همایونش جارى شد. چون حسین(علیه‌السّلام) این حال را از پدر بزرگوارش مشاهده نمود افسرده خاطر گشت، چه آمد پدر را بشارت دهد، بشارت مبدل به مصیبت و سبب حزن و اندوه پدر گردید، دل مبارکش را درد آمد و اشک از دیده مبارکش بر رخسارش جارى گشت و عرض کرد: پدر فدایت شوم ، من شما را بشارت آوردم شما گریه مى کنید، سبب چیست و این گریه بر کیست؟ على(علیه‌السّلام) حسینش را در برگرفت و نوازش نمود و فرمود:نور دیده ! زود باشد که سِر این گریه آشکار و اثرش نمودار شود. @Qatlegah📜 منبع؛ ناسخ التواریخ زینب(س)، جلد۱، صفحه۴۵
پس از ولادت زینب کبری(علیها‌السلام) روزى جبرئیل نزد رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد، در حالى که گریه مى کرد، رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از علت گریه او پرسید، جبرئیل عرض ‍ کرد:این دختر از آغاز زندگى تا پایان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گریبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصیبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس ماتم مصیبت جانسوز برادرش امام حسن (علیه‌السلام) گردد و از این مصایب دردناک تر و افزون تر اینکه به مصایب جانسوز کربلا گرفتار شود، به طورى که قامتش خمیده شود و موى سرش سفید گردد. @Qatlegah📜 منابع؛ الخصائص الزینبیه، صفحه۱۵۵ ناسخ التواریخ زینب(س)، صفحه۴۷
•• قَتلِگـٰاه ••
• به‌ مدد صاحب العصر‌ و الزمان‌ مهدی‌ِ‌ زهراء افضل‌‌ صلواة المصلین‌ علیهما‌ و روحی لهمافداء چنل‌"قَتلِگـٰاه‌‌"وقف‌ عزاء‌‌ حضرت‌ راضیةمرضیه‌ فاطمه‌ٔ‌ کبری‌ علیها‌السلام‌ می‌شود.
خطبـــه‌کوفــه‌کلثومیّـــه🏴 ای اهل کوفه، بدا به حالتان! شما را چه شد که حسین(علیه‌السّلام) را تنها گذاشتید و او را کشته، اموالش را به یغما بردید و خاندانش را به اسارت گرفتید؟ بدا بر شما! مرگتان باد! وای بر شما می‌دانید گرفتار چه مصیبتی شده‌اید و چه بار سنگینی بر دوش خود کشیده‌اید و چه خون‌هایی ریخته‌اید و چه بزرگوارانی را در هم شکسته و چه کسانی را غارت کرده و چه اموالی را برده‌اید؟ بهترین مردان پس از رسول خدا را به شهادت رساندید. رحم از دل‌هایتان رخت بربسته است. آگاه باشید! حزب خدا پیروز است و حزب شیطان زیانکار. راوی گوید: مردم شیون و ناله کردند و گریستند.زنان، گیسو پریشان کردند و خاک بر سر خویش ریختند و چهره خراشیدند و بر صورت‌هایشان زدند و فغان سر دادند. مردان نیز گریستند و موی صورت خویش کندند. هیچ روزی چون آن روز، مردم نگریسته بودند. @Qatlegah📜 منابع؛ مثیر الاحزان، صفحه۸۸. الملهوف علی قتلی الطفوف، صفحه۱۸۴و۱۸۵.
امان‌از‌شـــام🏴 چون کاروان اسرای اهل بیت(علیه‌مالسّلام) نزدیک دروازه شام رسیدند‌ ام کلثوم(سلام‌الله‌علیها) شمربن‌ذی‌الجوشن را طلب کرد و فرمود:مرا با تو حاجتی است. شمر گفت: حاجتت چیست؟ فرمود: اینک این شهر دمشق است ما را از دروازه‌ای وارد کن که مردمان کمتری در آن اجتماع کرده باشند و بگو سرهای شهدا را از میان محمل‌ها دور کنند تا مردم به نظاره سرها مشغول شده و به حرم رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ننگرند. اما شمر(لعنة‌الله‌علیه) بر خلاف فرموده ایشان عمل کرد و فرمان داد تا سرهای شهدا را در میان محمل‌ها جای دهند و ایشان را از دروازه ساعات که مردم بیشتری در آن جمع شده بودند وارد نمودند @Qatlegah📜 منابع؛ مثیر الاحزان، صفحه۹۷. اللهوف فی قتلی الطفوف، صفحه۱۰۱.