*پنجم ماه جمادی الاولی
ایّام ظهور حضرت زینبکبری📍
((صلواة الله و سلامه علیها))
چون حضرت زینب(علیهاالسّلام) متولد شد،
امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) متوجه به حجره
طاهره گردید،
در آن وقت حسین(علیهالسّلام) به استقبال
پدر شتافت و عرض کرد:
اى پدر بزرگوار!همانا خداى کردگار
خواهرى به من عطا فرموده.
امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) از شنیدن این
سخن بى اختیار اشک از دیده هاى مبارک به
رخسار همایونش جارى شد.
چون حسین(علیهالسّلام) این حال را
از پدر بزرگوارش مشاهده نمود
افسرده خاطر گشت، چه آمد پدر را
بشارت دهد، بشارت مبدل به مصیبت و
سبب حزن و اندوه پدر گردید،
دل مبارکش را درد آمد و اشک از دیده
مبارکش بر رخسارش جارى گشت و
عرض کرد: پدر فدایت شوم ،
من شما را بشارت آوردم شما گریه مى کنید،
سبب چیست و این گریه بر کیست؟
على(علیهالسّلام) حسینش را در برگرفت
و نوازش نمود و فرمود:نور دیده ! زود باشد
که سِر این گریه آشکار و اثرش نمودار شود.
@Qatlegah📜
منبع؛
ناسخ التواریخ زینب(س)، جلد۱، صفحه۴۵
پس از ولادت زینب کبری(علیهاالسلام) روزى
جبرئیل نزد رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله)
آمد، در حالى که گریه مى کرد،
رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) از علت گریه
او پرسید، جبرئیل عرض کرد:این دختر
از آغاز زندگى تا پایان عمر همواره با بلا و
رنج و اندوه دست به گریبان خواهد بود؛
گاهى به درد مصیبت فراق تو مبتلا شود،
زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس ماتم
مصیبت جانسوز برادرش
امام حسن (علیهالسلام) گردد و
از این مصایب دردناک تر و افزون تر اینکه
به مصایب جانسوز کربلا گرفتار شود،
به طورى که قامتش خمیده شود و
موى سرش سفید گردد.
@Qatlegah📜
منابع؛
الخصائص الزینبیه، صفحه۱۵۵
ناسخ التواریخ زینب(س)، صفحه۴۷
May 11
•• قَتلِگـٰاه ••
•
به مدد صاحب العصر و الزمان
مهدیِ زهراء افضل صلواة المصلین علیهما
و روحی لهمافداء
چنل"قَتلِگـٰاه"وقف عزاء
حضرت راضیةمرضیه فاطمهٔ کبری
علیهاالسلام میشود.
خطبـــهکوفــهکلثومیّـــه🏴
ای اهل کوفه،
بدا به حالتان!
شما را چه شد که حسین(علیهالسّلام) را
تنها گذاشتید و او را کشته،
اموالش را به یغما بردید و خاندانش را
به اسارت گرفتید؟ بدا بر شما! مرگتان باد!
وای بر شما میدانید گرفتار چه مصیبتی
شدهاید و چه بار سنگینی بر دوش خود
کشیدهاید و چه خونهایی ریختهاید و
چه بزرگوارانی را در هم شکسته و
چه کسانی را غارت کرده و چه اموالی را
بردهاید؟
بهترین مردان پس از رسول خدا را
به شهادت رساندید.
رحم از دلهایتان رخت بربسته است.
آگاه باشید! حزب خدا پیروز است و
حزب شیطان زیانکار.
راوی گوید: مردم شیون و ناله کردند و
گریستند.زنان، گیسو پریشان کردند و
خاک بر سر خویش ریختند و چهره خراشیدند
و بر صورتهایشان زدند و فغان سر دادند.
مردان نیز گریستند و موی صورت خویش
کندند. هیچ روزی چون آن روز، مردم
نگریسته بودند.
@Qatlegah📜
منابع؛
مثیر الاحزان، صفحه۸۸.
الملهوف علی قتلی الطفوف، صفحه۱۸۴و۱۸۵.
امانازشـــام🏴
چون کاروان اسرای اهل بیت(علیهمالسّلام)
نزدیک دروازه شام رسیدند
ام کلثوم(سلاماللهعلیها) شمربنذیالجوشن
را طلب کرد و فرمود:مرا با تو حاجتی است.
شمر گفت: حاجتت چیست؟
فرمود: اینک این شهر دمشق است ما را از
دروازهای وارد کن که مردمان کمتری در آن
اجتماع کرده باشند و بگو سرهای شهدا را از
میان محملها دور کنند تا مردم به نظاره
سرها مشغول شده و
به حرم رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
ننگرند.
اما شمر(لعنةاللهعلیه) بر خلاف فرموده ایشان
عمل کرد و فرمان داد تا سرهای شهدا را در
میان محملها جای دهند و ایشان را از
دروازه ساعات که مردم بیشتری در آن
جمع شده بودند وارد نمودند
@Qatlegah📜
منابع؛
مثیر الاحزان، صفحه۹۷.
اللهوف فی قتلی الطفوف، صفحه۱۰۱.
*یازدهم ماه شعبان المعظم
ایّام ظهـــور حضرت علـــیاکبر📍
((صلواة الله و سلامَه علیه))
ﺩﺭ یازدهم ماه شعبان العمظم
ﺳﺎﻝ سی و سوم هجری قمری
ﺷﺒﻴﻪ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﺎﺗﻢ ﺍلأﻧﺒﻴﺎﺀ
(صلّیاللهﻋﻠﻴﻪﻭﺁله) ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﻰ اکبر
(ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ) در مدینه منوّره به ﺩﻧﻴﺎ ﺁﻣﺪ،
ﻧﺎﻡ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ «ﻋﻠﻰ»، ﭘﺪﺭﺷﺎﻥ
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻴّﺪ ﺍﻟﺸّﻬﺪﺍﺀ(ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ)،
ﻣﺎﺩﺭﺷﺎﻥ ﻟﻴﻠﻰ ﺑﻨﺖ ﻣُﺮة ﺛﻘﻔﻰ ﺍﺳﺖ.
ﻛﻨﻴﻪی ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻃﺒﻖ ﻓﺮﻣﺎﻳﺶ
ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺎﺩﻕ(ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ)
«ﺍﺑﺎﺍﻟﺤﺴﻦ» ﺍﺳﺖ.
@Qatlegah📜
منابع؛
ﻛﺎﻣﻞ ﺍﻟﺰّﻳﺎﺭﺍﺕ، صفحه۲۴۰.
بحار الأنوار، جلد۹۸، صفحه۱۸۶.
مستدرک سفینةالبحار، جلد۵، صفحه۴۱۳.
مقتل الحسین(ع)، مقرم، صفحه۲۶۷.
•• قَتلِگـٰاه ••
مَدیحَ الأکبَر🏴
تمثل النبي فـــي سليله
في خلقه وخلقــه وقيله
كما تجلى الله فـــي نبيه
فقد تجلى هو فــي وليّه
غروی اصفهاني
مؤذن حـــــــرم🏴
وقتی کاروان
حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام)
در منزل رُهَیمه
برای نماز ظهر توقّف کردند،
حُر نیز با هزار سوار به ایشان رسید.
امام، به فرزندشان حضرت
علی اکبر(علیهالسلام) فرمان دادند
که اذان بگوید:
صدای اذان علی اکبر(علیهالسلام)،
در فضا پیچید، گویا رسول الله اذان می گوید.
@Qatlegah📜
منبع؛
بحار الأنوار، جلد۸۴، صفحه۱۰۴.
اباعبدالله(علیهالسّلام) مراقب پیکار
فرزندش بود و لیلا نیز به چهرهٔ
حسین نگاه میکرد.
فردی به نام بکر بن غانم به سمت
علیاکبر رفت.
امام چهره در هم کشید و لیلا نگران شد
و پرسید که آیا ضربهای بر فرزندش
اصابت کرده است؟
امام پاسخ داد:
خیر ولی کسی با او پیکار میکند که
میترسم علی را بکشد.
برای فرزندت علی دعا کن.
از جدم رسول خدا شنیدم که
دعای مادر در حق فرزندش
مستجاب میشود.
لیلا درحالیکه در خیمه بود،
گیسوان پریشان کرد و برای پیروزی
فرزندش به درگاه خدا دعا کرد.
نبرد شدیدی بین آنان درگرفت
تا اینکه زره بکر بن غانم از زیر بغلش
پاره شد و علیاکبر با شتاب ضربهای بر او
وارد کرد که او را دونیم ساخت
@Qatlegah📜
منبع؛
اکسیر العبادات فی أسرار الشهادات،
جلد2، صفحه641.