تا بال و پر عشق به جانم دادند
در وادی عاشقان مکانم دادند
گفتم که کجاست کعبه اهل ولا
درگاه حسین را نشانم دادند
#سلام_بر_محرم
حی علی العزا
حی علی العشق...
🏴حَیّ عَلی العَزا ،حَیِّ علی البُکاء
با اذن مادرش به محرم رسیده ایم ؛
او گفته است تک تک ما را صدا کنند ..
#مرور_زندگی_امام_حسین 19
زهیر بن قین در صدر اسلام در فتوحات مختلف شرکت کرده بود. اما پس از اختلاف میان مسلمین یعنی از جمل به این طرف از سیاست و جنگ دست شست و گفت شمشیر بر مسلمان نمی کشم و به تجارت مشغول شد. در اصل عثمانی مذهب بود. در بازگشت از حج، در تلاش بود که با کاروان امام هم منزل نشود اما در منزل "زرود" شد.
پیکی به کنار خیمه آمد و پرسید زهیر بن قین اینجاست؟
-آری؛ تو کیستی؟
-فرستاده حسین.
-فرستاده حسین؟
-آری؛ تو را خوانده است...
زهیر تعلل کرد که همسرش با عتاب به او گفت: پسر پیامبر تو را خوانده و نمی روی؟
زهیر با چهره ای در هم، رفت و با چهره ای خندان بازگشت و دنیا را گذاشت و به سوی حسین رفت. توبه کرد و شد شهید راه حسین. شب عاشورا گفت: به خدا اگر هزار بار بمیرم و تکه تکه شوم و بسوزانندم و خاکسترم را بر باد دهند؛ اگر زنده شوم، باز از تو دست نخواهم کشید.
حسین با زهیر چه کرد را خدا می داند...
اما کاری کرد کارستان...
#مرور_زندگی_امام_حسین 20
امام در منزل"زباله" توقف کرده بودند که دو نفر از اهالی کوفه نزدشان آمدند. امام از اوضاع کوفه پرسیدند. آن دو تن گفتند اگر اجازه دهید در خفا به شما عرض کنیم. اما امام فرمودند؛ اینجا همه از خودمانند. مطلب مخفیانه نداریم!
آن دو گفتند: وقتی می خواستیم از شهر خارج شویم؛ دیدیم بدن های بی سر مسلم و هانی در کوچه ها گردانده می شود...
امام بعد از این خبر، دختران کوچک مسلم را در آغوش کشید و آنها را پدرانه نوازش کرد...😭
بعد از این خبر، تعداد زیادی گروه گروه از امام جدا شدند. این افراد کسانی بودند که صرفا به امید اینکه با پیروزی امام به مال و منصبی برسند، با امام همراه شده بودند!
رفتند و امام تنهاتر شدند...
پ.ن: چه درسی امام میدن! مخفی کاری و پنهان کاری رو رد می کنند کلا؛ حتی در صورتیکه موجب رفتن عده ای شد!