✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_ابراهیم_عليه_السلام
✨#قسمت_بیستم
ابراهيم عليهالسلام در هجرتگاه، و تولد اسماعيل عليهالسلام و اسحاق
ابراهيم عليهالسلام به فلسطين رسيد، قسمت بالاى آن را براى سكونت برگزيد، و لوط عليهالسلام را به قسمت پايين با فاصله هشت فرسخ فرستاد، و پس از مدتى در روستاى حبرون كه اكنون به شهر قدس خليل معروف است ساكن شد.
ابراهيم و لوط، در آن سرزمين، مردم را به توحيد و آيين الهى دعوت مىكردند و از بت پرستى و هرگونه فساد بر حذر مىداشتند، سالها از اين ماجرا گذشت، ابراهيم عليهالسلام به سن و سال پيرى رسيد، ولى فرزندى نداشت زيرا همسرش ساره نازا بود، ابراهيم دوست داشت، پسرى داشته باشد، تا پس از او راهش را ادامه دهد.
ابراهيم عليهالسلام به ساره پيشنهاد كرد، تا كنيزش هاجر را به او بفروشد، تا بلكه از او داراى فرزند گردد، ساره هاجر را به ابراهيم بخشيد، هاجر همسر ابراهيم گرديد، و پس از مدتى از او داراى پسر شد كه نامش را اسماعيل گذاشتند.
ابراهيم بارها از خدا خواسته بود كه فرزند پاكى به او بدهد، خداوند به او مژده داده بود كه فرزندى متين و صبور، به او خواهد داد.(222)
اين فرزند همان اسماعيل بود كه خانه ابراهيم را لبريز از شادى و نشاط كرد.
ساره نيز سالها در انتظار بود كه خداوند به او فرزندى بدهد، به خصوص وقتى كه اسماعيل را ميديد، آرزويش به داشتن فرزند بيشتر مىشد، از ابراهيم مىخواست دعا كند و از امدادهاى غيبى استمداد بطلبد، تا داراى فرزند گردد.
ابراهيم دعا كرد، دعاى غير عادى ابراهيم عليهالسلام به استجابت رسيد و سرانجام فرشتگان الهى او را به پسرى به نام اسحاق بشارت دادند، هنگامى كه ابراهيم اين بشارت را به ساره گفت، ساره از روى تعجب خنديد، و گفت: واى بر من، آيا با اين كه پير و فرتوت هستم، و شوهرم ابراهيم نيز پير است، داراى فرزند مىشوم؟! به راستى بسيار عجيب است!(223)
طولى نكشيد كه بشارت الهى تحقق يافت و كانون گرم خانواده ابراهيم با وجود نو گلى به نام اسحاق گرمتر شد.
از اين پس فصل جديدى در زندگى ابراهيم عليهالسلام پديد آمد، از پاداشهاى مخصوص الهى به ابراهيم عليهالسلام دو فرزند صالح به نام اسماعيل و اسحاق عليهالسلام بود، تا عصاى پيرى او گردند و راه او را ادامه دهند.
پاك زيستى ابراهيم عليهالسلام
روزى ابراهيم عليهالسلام وقتى كه صبح برخاست (به آيينه نگاه كرد) در صورت خود يك لاخ موى سفيد ديد كه نشانه پيرى است، گفت:
الحمدُ للهِ الَّذِى بَلَغنى هذا المَبلَغَ وَ لَم اَعصِى اللهَ طَرفَةَ عَينٍ؛
حمد و سپاس خداوندى را كه مرا به اين سن و سال رسانيد كه در اين مدت به اندازه يك چشم به هم زدن گناه نكردم.(224)
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_یوسف_عليه_السلام
✨#قسمت_بیستم
👈پارسايى و ساده زيستى يوسف عليه السلام
🌴نقل شده كه يوسف عليه السلام در اين هفت سال قحطى، غذاى سيرى نخورد. به او گفتند: با اين كه خزائن مملكت در دست تو است چرا غذاى سير نمى خورى؟ در پاسخ فرمود:
🍃اَخافُ أن اشبَعَ فاَنسِى الجِياعَ؛🍃
✨مى ترسم سير شوم آن گاه گرسنگان را فراموش كنم.(اقتباس از مجمع البيان، ج 5،ص 243 و 244)✨
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_موسی_عليه_السلام
✨#قسمت_بیستم
👈رویارویی موسى عليه السلام با ساحران و پیروزی او
🌴روز موعود فرا رسيد. دهها هزارنفر براى تماشا اجتماع كردند. فرعون و اطرافيان در جايگاه مخصوص قرار گرفتند، در اين هنگام ساحران با غرور مخصوصى به موسى عليه السلام گفتند: يا تو آغاز به كار كن و عصا را بيفكن و يا ما آغاز مى كنيم و وسايل خود را مى افكنيم.
🌴موسى عليه السلام با خونسردى مخصوصى پاسخ داد: شما كار خود را آغاز كنيد.
🌴ساحران طناب ها و ريسمان ها و عصاهاى خود را به ميدان افكندند و با چشم بندى مخصوص، سحر عظيمى را نشان دادند.
🌴صحنه اى كه ساحران به وجود آوردند بسيار وسيع و هولناك بود(چنان كه در آيه 116 سوره اعراف آمده: وَ جاؤُوا بِسِحرٍ عَظيمٍ.)و به قدرى به پيروزى خود مغرور بودند كه گفتند:
🍃بَعزَّة فرعونَ اءِنَّا لَنَحنُ الغالِبُونَ🍃
✨به عزت فرعون، قطعا ما پيروز هستيم.(سوره شعراء/ آیه 44)✨
🌴وسايلى كه ساحران به ميدان افكندند به صورت مارهاى بسيار بزرگ و گوناگونى در آمدند و بعضى سوار بر بعضى ديگر مى شدند و خلاصه غوغا و محشرى بر پا شد.(بحار، ج 13،ص 149)
🌴ساحران كه هم تعدادشان بسيار بود هم در فن چشم بندى و شعبده بازى و استفاده از خواص مرموز فيزيكى و شيميايى آگاهى زيادى داشتند، با اعمال عجيب خود توانستند همه تماشاچيان را مجذوب و شيفته خود كرده و در آنها نفوذ كنند.
🌴غريو شادى از فرعونيان برخاست و از هر سو نعره مستانه سر دادند. در اين غوغا و هياهوى عجيب و گسترده، موسى عليه السلام كه تك و تنها همراه برادرش هارون بود، ترس خفيفى در دلش به وجود آمد.(سوره طه/آیه 67) (اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: موسى عليه السلام به خاطر خودش احساس ترس نكرد، بلكه از آن مى ترسيد كه جاهلان غلبه كنند و طاغوتهاى گمراه پيروز شوند. (نهج البلاغه، خطبه 6).
🌴در اين هنگام خداوند به موسى عليه السلام وحى كرد:
🍃وَالقِ عَصاكَ يَمينِكَ تَلقَف ما صَنَعُوا🍃
✨نترس! قطعا برترى و پيروزى با تو است.(سوره طه / آیه 69)✨
🌴عصايى را كه در دست راست دارى بيفكن كه تمام آن چه را ساحران ساخته اند مى بلعد.
🌴موسى عليه السلام عصاى خود را افكند. آن عصا به اژدهاى عظيمى تبديل شد و به جان مارها و اژدهاهاى مصنوعى ساحران افتاد و همه را بلعيد. حتى يك عدد از آنها را به عنوان نمونه باقى نگذاشت.
🌴تماشاچيان آن چنان هولناك و وحشتزده شده بودند كه پا به فرار گذاشتند.
🌴به اين ترتيب موسى عليه السلام پيروز و ساحران در مانده و مغلوب شدند.
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_محمد_ص
✨#قسمت_بیستم
👈تغییر قبله
🌴پیامبر اعظم (ص) برای تغییر قبله مسلمانان لحظه شماری می کرد و در انتظار نزول وحی خداوند بود. قرآن کریم لحظات انتظار را چنین بیان می کند:
✨نگاه های معنادار تو را به آسمان می بینم و تو را به سوی قبله ای که رضایتت را جلب کند برمی گردانیم(سوره بقره/آیه144)✨
🌴هفده ماه از ورود پیامبر به شهر مدینه گذشته بود که انتظار به پایان رسید و دستور تغییر قبله صادر شد.
🌴این دستور در روز پانزده رجب سال دوم هجری در حالی به پیامبر ابلاغ گردید که حضرت، دو رکعت از نماز ظهر را در مسجد بنی سالم به سوی بیت المقدس خوانده بود.
🌴در این حال جبرئیل امین نازل شد و بازوان پیامبر را گرفت و حضرت را به سوی خانه کعبه برگرداند. زنان و مردانی هم که در مسجد به پیامبر اقتدا کرده بودند، از حضرت پیروی کردند و به طرف کعبه برگشتند و دو رکعت آخر را به سوی کعبه خواندند.
🌴از آن روز، کعبه به عنوان قبله مستقل مسلمانان اعلام گردید. این مسجد هم اکنون نیز در شهر مدینه باقی است و به مسجد ذوقبلتین (دو قبله ای) معروف است.
ادامه دارد....
@a_l_mim