✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_موسی_عليه_السلام
✨#قسمت_سـی_و_سوم
👈حسرتى كه تبديل به تنفر شد
🌴قارون با ثروت هاى كلان و اسكورت هاى مجلل و مركبهاى راهوار از خانه بيرون مى آمد و بر اثر جنون نمايش ثروت، ثروت خود را به رخ مردم مى كشيد.
🌴حتى بعضى نوشته اند: قارون با يك جمعيت چهل هزار نفرى، در ميان بنى اسرائيل رژه رفت، در حالى كه چهار هزار نفر بر اسبهاى گرانقيمت، با پوششهاى سرخ سوار بودند و نيز كنيزان سپيدرو با خود آورد كه بر زينهاى طلايى كه بر استرهاى سفيد رنگ قرار داشت سوار بودند، لباسهايشان سرخ بود و همه غرق در زينت آلات طلا جلوه مى كردند، و مطابق گفته بعضى، تعداد آنها هفتاد هزار نفر بود.
🌴اكثريت دنياپرست كه عقلشان در چشمشان بود، وقتى آن صحنه پرزرق وبرق را ديدند، با حسرت عميق، آه سوزان از دل برمى كشيدند و چنين آرزو مى كردند كه اى كاش به جاى قارون بودند، و حتى يك روز و يك ساعت و يك لحظه مانند قارون بودند. مى گفتند: به راستى كه قارون داراى بهره عظيمى از نعمتها است. آفرين بر قارون و ثروت سرشارش، چه جاه و جلالى و چه حشمتى كه تاريخ نظير آن را سراغ ندارد؟!
🌴در حقيقت هم قارون و هم آن آرزو كنندگان در كوره عظيم الهى قرار گرفته بودند.
🌴ولى در مقابل اين اكثريت دنياپرست، گروه اندكى از آگاهان و پرهيزگاران نيز بودند كه مى گفتند:
🍃وَيلَكُم ثَوابُ اللهِ خَير لِمَنِ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً🍃
✨واى بر شما، ثواب و پاداش الهى براى كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام مى دهند، بهتر است.(مضمون آيات 79و80 سوره قصص)
🌴اما طولى نكشيد كه همان اكثريت دنياپرست نيز، حقيقت را درك كردند، و به جاى حسرت و آه، اظهار تنفر به زرق و برق قارون مى نمودند، و اين در آن هنگام بود كه خداوند بر قارون غضب كرد، و همه خانه و تشكيلاتش را در كام زمين فرو برد. در اين وقت همان آرزومندان پرحسرت مى گفتند: واى بر ما گويى خداوند روزى را بر هر كس بخواهد گسترش مى دهد، بر هر كس بخواهد تنگ مى گيرد، و كليد آن تنها در دست خداست.
🌴از اين رو، در اين فكر فرو رفتند كه اگر آرزوى مصرانه ديروز آنها به اجابت مى رسيد و خدا آنها را به جاى قارون قرار مى داد، چه خاكى بر سر مى كردند. از اين رو، در مقام شكر بر آمده و گفتند: اگر خداوند بر ما منت نگذارده بود، ما را هم به قعر زمين فرو مى برد، اى واى مثل اين كه كافران هرگز رستگار نمى شوند.(سوره قصص/آیه 82)اكنون حقيقت را با چشم خود مى نگريم، و نتيجه غرور و سركشى و شهوت پرستى را مى بينيم و مى فهميم كه اين گونه زندگى هايى كه دورنماى دل انگيزى دارد، بسيار وحشتزا است.
🌴آرى، قارون كه يك روز از دانشمندان مورد احترام بنى اسرائيل بود، امروز بر اثر غرور اين گونه به خاك مذلت نشست.
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_محمد_ص
✨#قسمت_سی_و_سوم
👈كارشكنى يهود بنى قريظه و سرانجام ذلت بار آنها
🌴يهود بنى قريظه، ابتدا با اسلام و مسلمين از راه صلح و سازش وارد شدند (ولى از آن جا كه صلح و صفاى آنها ظاهرى بود) وقتى كه جنگ خندق پيش آمد به دشمن پيوستند و صلح و صفايشان مبدل به عداوت و بغض و دشمنى سختى شد.
🌴حى بن اخطب (رئيس يهوديان بنى نضير) در اين بحران كه خود را به مكه رساند و قريش را بر ضد پيامبر اسلام تحريك كرد و طوايف عرب را شديداً بر ضد اسلام و مسلمين برانگيخت. اين دشمن شناخته شده اسلام شخصاً به ميان يهود بنى قريظه رفت و احساسات آنها را به تحريكات گوناگون و وعده ها و وعيدها بر ضد اسلام به جوش آورد، و رئيس آنها كعب بن اسد را براى پيمان شكنى و جنگ با پيغمبر راضى كرد، با اين شرط كه خودش نيز در جنگ شركت كند.
🌴سپاه احزاب كه از احزاب مختلف تشكيل شده بود، به سوى مدينه براى از ميان برداشتن پيامبر و مسلمين روانه شدند، بنى قريظه در اين موقعيت، به آنها پيوستند، طولى نكشيد اطراف مدينه را محاصره نمودند.
🌴اين يهوديان فرصت طلب وقتى كه خود را قوى ديدند، همه عهد و پيمان هاى گذشته را فراموش كرده و شروع به ناسزاگويى و فحاشى نسبت به پيامبر و مسلمين نمودند.
🌴جنگ احزاب به نفع مسلمين پايان يافت، رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم از طرف خداوند مأمور شد كه به طرف يهود بنى قريظه لشكركشى كند، از اين رو على عليه السلام را پرچم دار كرد و او را با جمعى روانه قلعه هاى بنى قريظه نمود.
🌴على عليه السلام و همراهان 25 روز قلعه هاى آنها را محاصره كردند، ادامه محاصره آنها را سخت در فشار قرار داد؛ رئيس آنها (كعب بن اسد) به آنها پيشنهاد كرد كه بايد يكى از سه كار را انجام دهيم:
1⃣ يا اسلام را بپذيريم و به پيامبر اسلام ايمان بياوريم.
2⃣ يا فرزندان خود را به دست خود كشته و شمشيرها را برداريم و از جان خود دست بشوييم و از قلعه ها بيرون رويم و با لشكر اسلام جنگ كنيم تا آخرين نفر كشته شويم.
3⃣ روز شنبه، مسلمين مى دانند كه ما جنگ نمى كنيم، در اين روز مسلمين را غافلگير كرده و با آنها بجنگيم.
🌴بنى قريظه پيشنهاد رئيسشان را رد كرده و گفتند: خوب است براى پيامبر اسلام پيغام بفرستيم تا ابولبابة بن عبدالمنذر را به سوى ما بفرستد، تا با او در اين باره مشورت كنيم. (ابولبابه دوست سابق آنها بود) پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در پاسخ اين پيشنهاد ابولبابه را نزد آنها فرستاد، آنها وقتى كه ابولبابه را ديدند، گريه و زارى كردند و با او به مشورت پرداختند و گفتند: چه صلاح مى دانى؟ آيا هر چه محمد حكم كرد بپذيريم؟ ابولبابه به زبان گفت: آرى، ولى با دست به گلويش اشاره كرد يعنى اگر حكم پيامبر را بپذيريد، حكم او اين است كه شما را خواهد كشت.
🌴سرانجام بنى قريظه اعلام كردند كه فرمان رسول خدا را درباره خود مى پذيرند.
🌴آنها چون با قبيله اوس، رابطه دوستى داشتند، قبيله اوس نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمده از آنها شفاعت كردند؛ كار به اين جا رسيد كه هم پيامبر و هم يهوديان بنى قريظه قبول كردند تا سعد بن معاذ كه از قبيله اوس بود درباره آنها حكم كند.
🌴رسول اكرم (ص)سعد بن معاذ را با اين كه زخمى و مجروح بود احضار كرد؛ وقتى كه سعد حاضر شد آن حضرت مطلب را با او در ميان گذاشت و فرمود: براى سعد پيشامدى شده كه در راه خدا از سرزنش هيچ سرزنش كننده اى نخواهد ترسيد.
🌴وقتى كه حكميت به سعد واگذار شد، حكم كرد كه همه مردان بنى قريظه كشته شوند و زنان و فرزندانشان اسير گردند، و اموالشان گرفته شود.
🌴رسول اكرم (ص)حكم سعد را درباره آنها اجرا كرد تا آخرين افرادشان كه 600 يا 700 نفر و به قول بعضى بيشتر بودند جز عده كمى كه قبلا ايمان آورده بودند كشته شدند؛ تنها يك نفر از مردان آنها به نام عمرو بن سعدى آن هم در جريان عهد شكنى دخالت نداشت، پا به فرار گذاشت، و از زنان هم همه اسير شدند جز يك زن كه سنگ آسيا به سر خلاد بن سويد كوبيده بود و او را به قتل رسانده بود كه در نتيجه آن زن را به حكم قصاص كشتند و به اين ترتيب يهوديان از ميان رفتند. فقط يهود خيبر باقى مانده بودند، كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم پس از نابود كردن يهود بنى قريظه، با تشكيل سپاهى روانه خيبر شد و پس از چند روز محاصره قلعه هاى خيبر، على عليه السلام پرچم را به دست گرفت و با عده اى روانه قلعه هاى خيبر شد، در قلعه را از جا كند و مرحب را كه از سركردگان يهود بود به قتل رساند، و قلعه ها را يكى پس از ديگرى به تصرف اسلام در آورد.
🌴آن گاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بقيه يهوديانى را كه در مدينه و اطراف مدينه بودند بيرون كرد.(ترجمه و اقتباس از تفسير الميزان، ج9،ص 126 تا 129)
ادامه دارد....
https://eitaa.com/Qoranekarim