✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_موسی_عليه_السلام
✨#قسمت_سـی_و_هفتم
👈سستى بنى اسرائيل در جهاد و ذلت آنها
🌴حضرت موسى عليه السلام در بيابان سينا به بنى اسرائيل گفت: به سرزمين مقدس (بيت المقدس و شام) كه خداوند براى شما مقرر داشته وارد شويد، و به پشت سر خود باز نگرديد و عقب نشينى نكنيد كه زيانكار خواهيد شد.
🌴بنى اسرائيل گفتند: اى موسى در آن سرزمين جمعيتى ستمگر (يعنى عمالقه كه مردمى جبار و ياغى بودند) هستند، ما هرگز به آن سرزمين وارد نمى شويم تا آنها از آن سرزمين خارج شوند.
(سوره مائده/آیه 21 و 22)
🌴اين پاسخ بنى اسرائيل بيانگر ضعف و سستى آنها در مسأله جهاد است، استعمار فرعونى آن چنان آنها را ذليل و زبون نموده بود كه آنها هرگز حاضر نبودند براى حفظ عزت خود، با ياغيان بجنگند، و خود را به رنج و زحمت جهاد بيفكنند، آنها حتى به موسى گفتند:
🍃فَاِذهَب اَنتَ وَ رَبُّكَ فقاتِلا اءنّا ههُنا قاعِدُونَ🍃
✨تو و پروردگارت برويد و با آنان بجنگيد، ما همين جا نشسته ايم.✨
🌴ولى در ميان بنى اسرائيل، دو نفر رادمرد كه از خدا مى ترسيدند و خداوند به آنها نعمت عقل و ايمان و شهامت داده بود گفتند: شما وارد دروازه شهر آنان شويد، هنگامى كه وارد شديد پيروز خواهيد شد و بر خدا توكل كنيد اگر ايمان داريد.(سوره مائده/ آیه23 و 24)
🌴اين دو نفر يوشع بن نون (وصى موسى) و كالب بن يوفنا بودند، مطابق پاره اى از روايات، حضرت موسى عليه السلام يوشع را پيشاپيش بنى اسرائيل به جنگ عمالقه فرستاد.
🌴آنها به فرماندهى يوشع به شهر اريحا هجوم بردند و با ستمگران آن جا جنگيدند تا بر آنها پيروز شدند.
ادامه دارد....
📚دانشنامه قرآن کریم
https://eitaa.com/Qoranekarim
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_محمد_ص
✨#قسمت_سی_و_هفتم
👈پيشنهاد فرزند
🌴فرزند عبدالله كه جوانى نيرومند و غيور بود، با شنيدن اين سر و صداها و گفتار نفاق آميز پدر، به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شرفياب شد و چنين به عرض رساند:
🌴اى رسول خدا! شنيده ام مى خواهى دستور قتل پدرم را صادر كنى اگر ناگزير از اين دستور هستى به خود من اجازه بده تا او را بكشم و سرش را براى تو بياورم. زيرا خزرجيان مى دانند من نسبت به پدر و مادر خيلى خوشرفتار هستم، از آن مى ترسم كه اگر ديگرى او را بكشد نتوانم قاتل پدر را بنگرم، در نتيجه ممكن است مؤمنى را عوض كافرى به قتل رسانده و مستحق دوزخ گردم.
🌴پيامبر در پاسخ فرمود: نه، هرگز چنين نكن، تا وقتى كه پدرت با ما هست، با او نيكو رفتار كن.
🌴با اين كه رسول خدا اين سفارش را به فرزند عبدالله كرد، او جلو دروازه آمده وقتی كه پدرش را ديد به سوى مدينه مى آيد، جلو او را گرفت و گفت: تا پيامبر اجازه ندهد، نمى گذارم وارد مدينه شوى، تا بدانى كه ذليل تو هستى و پيامبر عزيز است.
🌴عبدالله براى رسول خدا پيام فرستاد و از وضع خود، آن حضرت را با خبر ساخت، حضرت براى فرزند او پيام داد كه از پدرت جلوگيرى نكن، او هم گفت: اينك كه پيامبر امر فرموده وارد شو!
🌴زيد كه به خاطر حفظ حوزه اسلام و معرفى دشمنان آشوبگر و خائن، گفتار عبدالله را به پيامبر رسانده بود، اينك خانه نشين گشت و او را به عنوان دروغگو لقب داده اند، شرم و خجلت او را افسرده كرده و همواره به خدا عرض مى كند: من از پيامبرت دفاع كردم تو هم از من دفاع كن!
🌴خداوند به زيد لطف فرمود، پس از چند روز سوره مباركه منافقون در تكذيب عبدالله و تصديق زيد از طرف خداوند نازل شد و به اين ترتيب زيد راستگو و بى تقصير معرفى گرديد.
🍃يَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الاَْعَزُّ مِنْهَا الاَْذَلَّ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ؛🍃
✨مى گويند: هنگامى كه به مدينه برگشتيم، البته آن كه عزيز است ذليل را بيرون كند ، و حال آنكه عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است ولى منافقان نمى دانند.(سوره منافقون/ آیه 8)
🌴پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به خانه زيد رفت و او را از خانه نشينى بيرون آورد و نزول آيات را خاطرنشان ساخت و فرمود:
✨اى زيد! زبانت راست گفته و گوشَت درست شنيده، خدا تو را تصديق كرده است.✨
🌴نفاق و خيانت و رسوايى عبدالله ظاهر شد، درست به عكس گفتارش، وقتى كه به مدينه آمد با بيچارگى و ذلت، چندصباحى زندگى كرد، ولى ديرى نپاييد كه با كفر و نفاق از اين جهان رخت بر بست و مارك ذلت خود را در صفحات تاريخ نصب نمودو براى هميشه اين درس را به جهانيان آموخت كه: به هيچ عنوانى گر چه زير ماسك ظاهرى آراسته و قيافه حق به جانب باشد نمى توان با حق جنگيد، اين طبيعت و سرنوشت است كه مردم تباهكار و كج رو را در همان راه تباهى و كج، به سرانجام ذلت بار مى كشاند، و اين انتقام را خداى طبيعت در دل طبيعت خود قرار داده است.(ترجمه و اقتباس از تفسير مجمع البيان، ج 10،ص 293)
ادامه دارد....
https://eitaa.com/Qoranekarim