#خطبه_حضرت_زینب_س_در_کوفه
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#وقایع_بازار_کوفه
#اسارت_آل_الله
خطبه حضرت زینیب س در بازار کوفه
📜 قال بشير بن خزيم الأسدي : و نظرت الي زينب بنت علي يومئذ و لم أر خفرة و الله أنطق منها کأنها تفرع من لسان أميرالمؤمنين علي بن أبيطالب عليهالسلام ، و قد أومأت الي الناس أن اسکتوا ، فارتدت الأنفاس، و سکنت الأجراس، ثم قالت:
الحمد لله و الصلاة علي أبي محمد و آله الطيبين الأخيار، أما بعد، يا أهل
الکوفة! يا أهل الختل و الغدر ، أتبکون فلا رقأت الدمعة، و لا هدأت الرنة ، انما مثلکم کمثل التي نقضت غزلها من بعد قوة أنکاثا، تتخذون أيمانکم دخلا بينکم، ألا و هل فيکم الا الصلف، و النطف و الصدر الشنف ، و ملق الاماء، و غمز الأعداء، أو کمرعي علي دمنة، أو کفضة علي ملحودة، ألا ساء ما قدمت لکم أنفسکم أن سخط الله عليکم، و في العذاب أنتم خالدون، أتبکون، و تنتحبون اي و الله فابکوا کثيرا، و اضحکوا قليلا، فلقد ذهبتم بعارها و شنارها ، و لن ترحضوها بغسل بعدها أبدا و أني ترحضون قتل سليل خاتم النبوة و معدن الرسالة و سيد شباب أهل الجنة، و ملاذ خيرتکم.و مفزع نازلتکم و منار ،حجتکم، و مدرة سنتکم ألا ساء ما تزرون و بعدا لکم و سحقا، فلقد حاب السعي، و تبت الأيدي، و خسرت الصفقة، و بؤتم بغضب من الله، و ضرب عليکم الذلة و المسکنة، ويلکم يا أهل الکوفة! أتدرون ، أي کبد لرسول الله فريتم ، و أي کريمة له أبرزتم، و أي دم له سفکتم، و أي حرمة له انتهکتم ،و لقد جئتم بها صلعاء عنقاء، سؤآء فقماء (و في بعضها) خرقاء شوهاء کطلاع الأرض، أو ملاء السماء، أفعجبتم أن مطرت السماء دما، و لعذاب الآخرة أخزي، و أنتم لا تنصرون ، فلا يستخفنکم المهل، فانه لا يحفزه البدار، و لا يخاف فوت الثار، و ان ربکم لبالمرصاد.
قال الراوي: فو الله لقد رأيت النسا يومئذ حياري يبکون، و قد وضعوا أيديهم في أفواههم، و رأيت شيخا واقفا الي جنبي يبکي حتي اخضلت لحيته، و هو يقول: بأبي أنتم و أمي کهولکم خير الکهول، و شبابکم خير الشباب ، و نساءکم خير النساء،
📚ابنطاووس، اللهوف، / 148 - 146: عنه: المجلسي، البحار، 110 - 108 / 45؛ البحراني، العوالم، 378- 377 / 17؛ الدربندي، أسرار الشهادة، / 469 - 468؛ المازندراني، معالي السبطين، 102 - 101 / 2، الزنجاني، وسيلة الدارين / 359- 358؛ مثله الأمين، أعيان الشيعة، 613 / 1، لواعج الأشجان، / 202 – 199
#وقایع_بازار_کوفه
#امام_سجاد_علیه_السلام_و_عاشوراء
خطبه امام سجاد ع در بازار کوفه
🌺امام ان زينالعابدين عليهالسلام أومأ الي الناس أن اسکتوا، فسکتوا، فقام قائما، فحمد الله و أثني عليه، و ذکر النبي صلي الله عليه و آله و سلم، ثم صلي عليه ، ثم قال:
أيها الناس! من عرفني فقد عرفني، و من لم يعرفني، فأنا أعرفه بنفسي أنا ، علي بن الحسين بن علي بن أبيطالب عليهمالسلام، أنا ابن من انتهکت حرمته، و سلبت نعمته و انتهب ماله، و سبي عياله، أنا ابنالمذبوح بشط الفرات من غير دخل و لا ترات ، أنا ابن من قتل صبرا، و کفي بذلک فخرا.
سپس زينالعابدين اشاره فرمود: «ساکت شويد!»
🌺و همه ساکت شدند. به پا خاست و خداي را سپاس گفت و ثنا خواند و نام پيغمبر برد و بر وي درود فرستاد. سپس گفت: «اي مردم! هر که مرا شناخت، که شناخته است و هر که نشناخت، من خود را به او معرفي ميکنم. من، علي فرزند حسين فرزند علي بن أبيطالبم. من، فرزند کسي هستم که احترامش هتک شد و اموالش ربوده شد ثروتش به تاراج رفت و اهل و عيالش اسير شد. من فرزند کسي هستم که او را در کنار رود فرات، بيسابقهي کينه و عداوت سر بريدند. من فرزند کسي هستم که او را با شکنجه کشتند و همين فخر او را بس.
أيها الناس! فأنشدکم الله هل تعلمون أنکم کتبتم الي أبي، و خدعتموه، و أعطيتموه من أنفسکم العهد ، و الميثاق، و البيعة، و قاتلتموه فتبا لما قدمتم لأنفسکم، و سواءة لرأيکم، بأية عين تنظرون الي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم؟ اذ يقول لکم: قتلتم عترتي، و انتهکتم حرمتي، فلستم من أمت
اي مردم!شما را به خدا سوگند، ميدانيد که شما بوديد بر پدرم نامه نوشتيد و فريبش داديد؟ و با او پيمان بستيد و بيعت کرديد و به جنگش پرداختيد؟ مرگ بر شما با اين کرداري که از پيش براي خود فرستاديد و رسوايي بر اين رأي شما! با چه ديدهاي به روي رسول خدا نگاه خواهيد کرد هنگامي که به شما بگويد: چون عترت مرا کشتهايد و احترام مرا هتک کردهايد، از امت من نيستيد.»
قال الراوي: فارتفعت الأصوات من کل ناحية، و يقول بعضهم لبعض : هلکتم و ما تعلمون.
فقال عليهالسلام: رحم الله امرءا قبل نصيحتي، و حفظ وصيتي في الله و في رسوله، و أهل بيته، فان لنا في رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم أسوة حسنة.
فقالوا بأجمعهم: نحن کلنا يا ابنرسول الله ! سامعون، مطيعون، حافظون لذمامک، غير زاهدين فيک. و لا راغبين عنک. فمرنا بأمرک يرحمک الله، فانا حرب لحربک و سلم لسلمک، لنأخذن يزيد لعنه الله، و نبرأ ممن ظلمک و ظلمنا.
راوي گفت: «صداها از هر طرف برخاست که به يکديگر ميگفتند: «نابود شدهايد و نميدانيد.»
پس حضرت فرمود: «خداوند رحمت کند کسي را که نصيحت مرا بپذيرد و سفارش ما را دربارهي خدا و رسول او و اهل بيت رسول خدا نگهداري کند که رسول خدا براي ما نيکو پيشوايي است.»
همگي گفتند: «اي فرزند رسول خدا! ما همگي گوش به فرمان توايم و فرمانبردار و نگهدار احترام و آبروي تو و نسبت به تو علاقمنديم و رو گردان نيستيم. هر دستوري داري، بفرما! خداوند تو را رحمت کند که ما با دشمن تو جنگي هستيم و با صلح کنندهي تو صلح جو. به طور مسلم از يزيد ملعون بازخواست ميکنيم و از کسي که به تو و ما ستم کرده است، بيزاريم.»
فقال عليهالسلام: هيهات هيهات! أيها الغدرة المکرمة، حيل بينکم و بين شهوات أنفسکم، أتريدون أن تأتوا الي کما أتيتم الي آبائي من قبل؟ کلا و رب الراقصات، فان الجرح لما يندمل، قتل أبيصلوات الله عليه بالأمس و أهل بيته معه و لم ينسي ثکل رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، و ثکل أبي، و بني أبي، و وجده بين لهاتي، و مرارته بين حناجري، و حلقي، و غصصه تجري في فراش صدري. و مسألتي أن تکونوا لا لنا و لا علينا. ثم قال:
حضرت فرمود: «هرگز، هرگز! اي مردم نيرنگباز و حيلهگر! به خواستههاي دل خويش نخواهيد رسيد. تصميم داريد ما ار نيز فريب دهيد؟ چنان چه پدرانم را از پيش فريب داديد؟ به خداي (شتران رهوار در راه حج) سوگند که چنين چيزي نخواهد شد. هنوز زخم دل بهبودي نيافته است. ديروز بود که پدرم را با افراد خانوادهاش کشتيد. هنوز مصيبت رسول خدا و داغ پدرم و فرزندان پدرم فراموش نشده است.هنوز اين غصهها گلوگير من است و اين اندوهها در سينهام جوشان و دلم از اين غمها خروشان است. آن چه از شما ميخواهم اين است که نه به سود ما باشيد و نه به زيان ما.»
لا غرو ان قتل الحسين فشيخه
قد کان خيرا من حسين و أکرما .
فلا تفرحوا يا أهل کوفان بالذي
أصيب حسين کان ذلک أعظما