هر روز با قرآن
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_بقره 249 - و هنگامی که سان داد و براند طالوت سپاه را گفت هرآینه خداوند اس
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_بقره
و هنگامى كه طالوت با سپاهيان خود از شهر فاصله گرفت، گفت: خداوند شما را به وسيله نهرى خواهد آزمود. هركس از آن بياشامد از سپاهيان من نيست، و هركس از آن نچشد از سپاهيان من است، مگر كسى كه مشتى آب به دست خود برگيرد و بنوشد، كه من او را از سپاهيان جدا نمىكنم، هرچند او را از خود نمىدانم. پس وقتى به آن نهر رسيدند، جز اندكى از ايشان از آن آشاميدند. و هنگامى كه طالوت و كسانى كه ايمان داشتند و با او بودند، از نهر آب گذشتند، گفتند: ما امروز در برابر جالوت و لشكريانش تاب و توانى نداريم. و آنان كه بر اين باور بودند كه به ديدار خدا خواهند رفت، در پاسخ گفتند: چه بسيار گروهى اندك كه به اذن خدا بر گروهى بسيار پيروز شدهاند، و خدا با صبرپيشگان است. (249)
و چون با جالوت و سپاهيان او روبهرو شدند، گفتند: پروردگارا، بر ما صبرى فراوان فروريز، و گامهايمان را استوار دار، و ما را بر اين مردم كفرپيشه پيروز گردان. (250)
پس به اذن خدا آنان را شكست دادند و داود جالوت را كشت و خداوند به او فرمانروايى و حكمت (دانش معارف و احكام دين) داد، و از آنچه مىخواست به او آموخت. و اگر خدا غريزه دفاع را در انسانها ننهاده بود و به اين وسيله تجاوز برخى از مردم را با برخى ديگر دفع نكرده بود سراسر روى زمين را تباهى فراگرفته بود، ولى خدا صاحب تفضّل است و جهانيان را از فضل خود بهرهمند مىسازد. (251)
اينها آيات خداست كه ما آنها را به حق بر تو تلاوت مىكنيم، و به راستى كه تو از فرستادگانى. (252)
هر روز با قرآن
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_بقره 253 - اینک پیمبران برتری دادیم بعضیشان را بر بعضی از آنان است آنکه س
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_بقره
اينان همان پيامبران بلندمرتبهاى هستند كه برخىشان را بر برخى ديگر برترى داديم. از ميان آنان كسى است كه خدا با او سخن گفت و برخى از آنها را به چندين درجه بالا برد، و به عيسى پسر مريم معجزاتى روشن و روشنگر داديم و او را به وسيله «روح القدس» تأييد نموديم. و اگر خدا مىخواست، كسانىكه پس از آنان بودند، بعد از آنكه دلايلى روشن برايشان آمد، به جنگ با يكديگر برنمىخاستند، ولى خود اختلاف كردند؛ از ميان آنان كسانى ايمان آوردند و كسانى كافر شدند. و اگر خدا مىخواست، با وجود اختلافاتى كه ميانشان وجود داشت، با يكديگر نمىجنگيدند، ولى خدا آنچه را بخواهد انجام مىدهد، و او خواسته است كه امور جهان براساس علل و اسباب جارى پديد آيد. (253)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از آنچه به شما ارزانى داشتهايم انفاق كنيد، پيش از آنكه روزى بيايد كه در آن نه داد و ستدى هست و نه دوستى و نه شفاعتى. و كسانى كه با ترك انفاق به كفر روى مىآورند سخت ستمكارند. (254)
تنها خدا- كه هيچ معبودى جز او شايسته پرستش نيست- زنده و برپادارنده هستى است؛ نه خوابى سبك او را فرا مىگيرد و نه خوابى سنگين كه از اداره امور جهان بازماند. آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست و اسباب و علل همه از او فرمان مىگيرند. كيست آنكه جز به اذن او نزد وى شفاعت كند؟ و انجام كارى را سبب شود آنچه را كه پيش روى شفاعتگران است و از آن آگاهند و آنچه را كه در پى دارند و از آنان نهان است، همه را مىداند؛ و آنها به چيزى از دانش او- جز آنچه برايشان خواسته است- احاطه ندارند. قلمرو فرمانروايىاش آسمانها و زمين را فراگرفته است، و نگهدارى آن دو بر او دشوار نيست، و اوست بلندمرتبه و بزرگ. (255)
در گرايش مردم به دين اجبارى نيست، زيرا راه درست به خوبى از راه نادرست مشخص شدهاست. پس هركس به طاغوتها كافر شود و به خدا ايمان بياورد، قطعا به استوارترين دستاويز كه براى آن گسستنى نيست چنگ زدهاست، و خدا شنونده گفتار مردم و آگاه از كفر و ايمان آنهاست. (256)
هر روز با قرآن
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_بقره 257 - خدا دوست آنان است که ایمان آوردند برون آردشان از تاریکیها بسوی
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_بقره
خداوند سرپرست كسانى است كه ايمان آوردهاند. آنان را از تاريكىها بيرون مىبرد و به سوى روشنايى (شناخت معارف و اطاعت از خدا) هدايت مىكند. و كسانى كه كفر ورزيدهاند، سرپرستانشان طاغوتهايند كه آنان را از نور (فطرت خداشناسى) به درمىبرند و به تاريكىهاى شرك و كفر و عصيان مىكشانند. اينان همدم آتشند و در آن جاودانهاند. (257)
آيا به داستان كسىكه چون خدا به او سلطنت داده بود با ابراهيم درباره پروردگارش به محاجّه برخاست، نظر نينداختهاى؟ آنگاه كه ابراهيم به او گفت: پروردگار من كسى است كه حيات مىبخشد و مىميراند. او گفت: منم كه حيات مىبخشم و مىميرانم؛ پس من پروردگار تو و پروردگار اين جهانم. ابراهيم گفت: خداست كه خورشيد را از مشرق برمىآورد، تو آن را از مغرب برآور. پس آنكسى كه كفر ورزيده بود درمانده و مبهوت شد. و خدا مردم ستمكار را هدايت نمىكند. (258)
يا مانند داستان كسى كه بر ديارى گذر كرد در حالىكه ديوارهاى آن بر بامهايش فروريخته و يكسره ويران شده بود. گفت: چگونه خداوند مردم اين سرزمين را پس از مرگشان زنده مىكند؟ پس خداوند او را به مدّت صد سال ميراند، آنگاه زندهاش كرد و به او گفت: چه مدت در اينجا ماندهاى؟ گفت: يك روز يا پارهاى از روز درنگ كردهام. فرمود: نه، بلكه صد سال درنگ كردهاى. به خوراك و نوشيدنى خود بنگر كه در اين مدت دگرگون نشدهاست؛ و گمان مكن كه چون دگرگون نشدهاى، اين مدت طولانى بر تو نگذشتهاست؛ به الاغ خود بنگر كه به استخوانهايى چند تبديل شدهاست. ما تو را ميرانديم و پس از گذشت صد سال به تو حيات بخشيديم تا آنچه بايد تحقق يابد و تا تو را براى مردم نشانهاى [بر روز رستاخيز] قرار دهيم. اكنون به استخوانهاى الاغت بنگر كه چگونه آنها را رشد مىدهيم و فراز مىآوريم سپس بر آنها گوشت مىپوشانيم. پس هنگامى كه امر زنده شدن مردگان بر او آشكار شد، گفت: مىدانم كه خدا بر انجام هركارى تواناست. (259)