eitaa logo
کانال قرآن و اهلبیت علیهم السلام
745 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.2هزار ویدیو
19 فایل
ارتباط باما. نـوكــــري كردنِ اين قـوم مرا بالا بُرد با گـداييِّ حسيـن مَنسَب شاهي دارم به حسين بن علي پشت و پناهم گرم است اي خـدا شكر، عجب پشت و پناهي دارم. @Behruz313
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️چگونگی احیای مردم در زمان 🔹اگر ما در جریان موسی (سلام الله علیه) دیده ‌ایم كه از او باعث تسلط بر دریاست و انحراف از دستور او مایه سرگردانی در بیابان صاف است، پس معلوم می ‌شود ﴿وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّمَاواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ هم آن دشت صاف سپاه خداست، هم این دریای مواج سپاه خداست! این خدا اگر بخواهد توان آن را دارد كه دل ها را پر از پر از و در برابر استقلال و آزادی كند؛ این‌چنین دل ها، هم آن اندیشه ‌های ناب نبوی را می ‌پذیرند، هم آن انگیزه ‌های صائب و صالح ولوی و علوی را می‌ پذیرند و با تربیت شاگردانی چون می‌ توانند جهان را پر از عدل و داد كنند. 🔹وقتی وجود مبارك امیرالمومنین را شرح می دهد می‌ گوید پیغمبر از ماست، حسن از ماست، حسین از ماست و مانند آن، بعد جریان را ذكر می ‌كند كه مهدی این امت از ماست همه به وجود مبارك آن حضرت افتخار می‌ كنند تا به ثمر برسد. 🔹تا كنون درخت انسانیت میوه نداد ﴿وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِی اْلأَرْضِ یضِلُّوكَ﴾ روزی بالاخره باید به ثمر برسد و میوه بدهد. آن روزی كه جامعه بشری به ثمر می ‌رسد و میوه ‌اش بار می ‌یابد هم دارد كه میوه علمی اوست، هم دارد كه میوه عملی اوست، روز ظهور است؛ لذا ذات اقدس الهی فرمود همان طور كه ما را زنده می ‌كنیم، را هم زنده می ‌كنیم و اگر آن وحی الهی ظهور پیدا كرد بر هر فكر و اراده ‌ای مصمم باشد مسلط است. هیچ  كسی در برابر ظهور سلطنت وحی قدرت مقاومت ندارد. 🔹انبیای بزرگ وقتی وحی الهی دریافت كردند دستور رسیده است ‌هستند. مستحضرید در سوره «حشر» فرمود این قرآن را كوه نمی ‌تواند تحمل كند ﴿لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیتَهُ خاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیةِ اللّهِ وَتِلْكَ اْلأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ﴾ اما همین قرآن را تحمل می‌ كند. انسان كامل در برابر كوه یا آسمان یا زمین و مانند آن ستبرتر است، ولی در برابر خاضع است. وقتی به ابراهیم خلیل دستور می ‌رسد كه حرف اینها را گوش نكن ﴿حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَكُمْ﴾ تو را مرعوب نكند این می‌ شود خود را به امواج آتش تسلیم می ‌كند و مانند این در جریان انبیا فراوان است؛ وقتی آن وحی با آن سلطنت در اختیار ولیّ عصر قرار می‌ گیرد، دل های مردم به وسیله آن حضرت می ‌شود. 📚آیت الله جوادی آملی @Quranahlebayt
❇️تأملی بر سیره اخلاقی رحمت(ص) در آستانه رحلت آن حضرت 🔸بخش اول 🔷زندگی پیامبر اکرم(ص) و راه و رسم وی در عرصه‌های گوناگون سرشار از لطافت‌ها و زیبایی‌های رفتاری است. آن حضرت به تمام معنا رحمتی برای همگان بود؛ و تعاملش با دیگران حتی بدخواهان، زشت گویان، منکران و دشمنان، سراسر رحمت و محبت و بخشش و گذشت بود و هرگز بدی را با بدی پاسخ نگفت و نسبت به هیچ‌کس خشونت نورزید، بلکه بدی‌ها را با خوبی می‌زدود و دل‌های سخت را با لطافت رفتاری خویش نرم می‌کرد. یاد آن حضرت و رفتارشناسی سراسر رحمت وعدالت وی چراغی روشن، فرا راه هر انسان دوستدار زیست انسانی و اخلاقی و ایمانی است. 1⃣ پیامبراکرم(ص) انسانی در اوج اخلاق بود. سیره‌ نویسان درباره او نوشته‌اند: رسول خدا(ص) در همه عمر خود امین‌ترین مردمان، دادگرترین آنان، پاکدامن‌ترین انسان‌ها و راستگوترین ایشان بود، تا آنجا که مخالفان و دشمنانش نیز بدین امر معترف بودند. (قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی ۱/۱۳۳) اخلاق پیامبر اکرم(ص) جلوه تمام زیبایی‌ها و لطافت‌های قرآنی و کمالات انسانی بود؛ و خداوند وی را به آراسته بودن به اخلاقی بزرگ معرفی کرده است: «إنک لعلی خلق عظیم» (قلم/۴) 2⃣ پیامبر اکرم(ص) در تمام زندگی خود جز راست نگفت و جز بدان نخواند. این ویژگی پیامبر(ص) چنان بود که سرسخت‌ترین دشمنانش نیز آن را به زبان می‌آوردند و تمجید می‌کردند. بزرگان اهل ‌سنت از قول علی(ع) نقل کرده‌اند که در اوج مخالفت سران قریش با پیامبر(ص)، ابوجهل به وی گفت: ما شخص تو را تکذیب نمی‌کنیم، زیرا تو در میان ما دروغگو شمرده نمی‌شوی، بلکه آنچه را آورده‌ای تکذیب می‌کنیم. آن گاه بود که خداوند این آیه را نازل کرد: (انعام/۳۳): «آنان تو را تکذیب نمی‌کنند بلکه ستمکاران آیات خدا را انکار می‌ کنند.» (سنن الترمذی ۵/۲۴۴) رفتار و کردار پیامبر(ص) چنان بود که مخالفان سرسخت او نیز وی را به صدق و راستی می‌شناختند و مخالفت‌شان با او به سبب ترس از به خطر افتادن منافع‌شان و نیز تعصب و لجاجت و رقابت‌های قبیلگی بود. 3⃣ پیامبر در پایبندی به عهد و پیمان سرآمد بود و همه زندگی‌اش چنین گذشت و با دوست و دشمن و خویش و بیگانه در پاسداشت عهد و پیمان و استوار بودن بر تعهدات یکسان رفتار می‌کرد. امیر مؤمنان علی(ع) در توصیف وی گفته است که رسول خدا(ص) از همه مردم به آنچه پیمان بسته و تعهد کرده، وفادارتر بود. (ابن شبه، تاریخ المدینه المنوره ۲/۶۰۵) پیامبر(ع) در جزئی‌ترین امور نیز خلاف وعده نکرد. درمنطق عملی رسول خدا به هیچ قرار و پیمانی بی‌مهری و کم‌توجهی نمی‌شد و او در کوچکترین امور نیز خیانتی در امانت روا نمی‌داشت، چنانکه در خبری از امام صادق(ع) تأکید شده است که آن حضرت فرمان می‌داد که حتی درباره نخ و سوزنی نیز ادای امانت کنند. (کلینی، الکافی ۲/۶۵۶) @Quranahlebayt
کانال قرآن و اهلبیت علیهم السلام
#گفتارهاي_حكيمانه ❇️تأملی بر سیره اخلاقی #پیامبر رحمت(ص) در آستانه رحلت آن حضرت 🔸بخش اول 🔷زندگی
❇️تأملی بر سیره اخلاقی رحمت(ص) در آستانه رحلت آن حضرت 🔸بخش دوم 4⃣ پیامبر(ص) در تلاش برای هدایت و نجات مردمان بر بخشش و گذشتی شگفت عمل کرد که گویای روح بلند، دل بی‌کینه و سرشار از دوستی انسان‌ها است. عبدالله‌بن‌مسعود گوشه‌ای از صحنه‌ای را که خود شاهد آن بوده، گزارش کرده است: گویا رسول خدا را می‌بینم که داستان پیامبری را به نمایش می‌گذارد که قومش او را زدند و خونین کردند و او در حالی که خون از چهره خویش می‌زدود، می‌گفت: «بار خدایا! قوم مرا بیامرز! زیرا که آنان نمی‌دانند!» (صحیح البخاری ۴/۱۵۱ ، ۸/۵۱) 5⃣ سیرت پیامبر(ص) چنان بود که از هر گونه تکلفی پاک بود و این امر را در همه عرصه‌های زندگی خود پاس می‌داشت؛ در سخن گفتن، راه رفتن، پوشش و آرایش، نشست و برخاست و روابط و رفتار. او مانند سلاطین و اشراف لباس نمی‌پوشید و مانند آنان سخن نمی‌گفت و از رفتار شاهانه، با کر و فَر و طمطراق بیزار بود. چنان نبود که در رفت و آمد، خیل مریدان و ملتزمان رکاب همراهی‌اش کنند. بلکه سادگی، راحتی و بی‌آلایشی او بود که همه را مجذوب می‌کرد. چون راه می‌رفت، قدم‌هایش را سبک بر می‌داشت و تند می‌رفت. حسن بن‌علی(ع) از قول هند بن ابی‌هاله پیامبر(ص) را چنین توصیف کرده است: «[رسول خدا] سبک گام برمی‌داشت و با شتاب راه را طی می‌کرد، گویی از سراشیبی پایین می‌رفت.» (ابن سعد، الطبقات الکبری ۱/۴۲۲) 6⃣ پیامبر(ص) چنان بود که مردمش بشدت او را دوست می‌داشتند و به او عشق می‌ورزیدند؛ و آن حضرت سخت بیمناک بود که مبادا درباره وی غلو کنند و او را پرستش نمایند یا سخنانی درباره او گویند که فراتر از آن چیزی باشد که هست. روزی به مردم فرمود: «مرا بالاتر از آنچه هستم قرار مدهید و آن سان که نصارا درباره مسیح سخن گفتند، درباره من سخن مگویید که بدرستی خداوند پیش از آنکه مرا رسول[خویش] گیرد، بنده [خود] گرفته است». (مبرد، الکامل فی اللغه و الادب ۱/۲۰۳) 7⃣ پیامبر هرگز برای ترویج دین و آیین و پیشبرد اهداف خود از وسیله نادرست و غیر حق بهره نگرفت. گزارش شده است که چون ابراهیم، پسر رسول خدا(ص) از ماریه قبطیه در هجده ماهگی از دنیا رفت، پیامبر(ص) سخت متأثر شد و اشکش روان گشت. پیامبر(ص) با حال تأثر می‌گفت: «ای ابراهیم! دل می‌سوزد و اشک می‌ریزد و ما برای تو اندوهناکیم، ولی هرگز چیزی بر خلاف رضای پروردگار نمی‌گوییم.» (بلاذری، أنساب الاشراف ۱/۴۵۲) تأثر پیامبر(ص) همه را متأثر کرده بود. برای دوستداران پیامبر دیدن چهره اندوهبار و گریان وی سخت بود. در این اوضاع و احوالِ غمبار، خورشید گرفت. همزمانی این دو رویداد سبب شد تا مردم، خورشید گرفتگی را به اندوهی و گریانی پیامبر(ص) مرتبط سازند و نتیجه بگیرند که چون برای پیامبر(ص) این پیشامد ناگوار روی داده، عالم بالا نیز از شدت تأثر، این گونه با اندوهگینی وی هماهنگی نشان داده است. اعتقادها به پیامبر(ص) بیشتر شد و این امر را نشانه‌ای از خداوند در تأیید پیامبر دانستند. چون نظر مردم در این باره به گوش پیامبر(ص) رسید، سخت برآشفت. پس مردم را فراخواند و بر منبر شد تا به روشنی و محکمی اعلام کند که چنین پیوندها و ارتباط‌هایی در نظام قانونمند الهی نیست! و بر خلاف تصور عمومی گفت: «مردم! بی‌گمان خورشید و ماه دو آیه از آیات خدایند که به فرمان او در حرکتند و مطیع اویند و برای مرگ و زندگی کسی نمی‌گیرند؛ پس چون گرفتند، نماز گزارید.» پس پیامبر(ص) از منبر فرود آمد و نماز آیات گزارد و پس از نماز به علی گفت: «برخیز و ساز و برگ تدفین پسرم را آماده کن» (طوسی، تهذیب الاحکام ۳/۱۵۵) 8⃣ پیامبر(ص) نه در دوران سخت مکی و نه در دوران پرتلاطم مدنی، به هیچ روی دعوت و پیام خود را به کسی تحمیل نکرد؛ نه در دوران محکومیت و ناتوانی و نه در دوران حاکمیت و توانایی. فتح مکه به سال هشتم پس از هجرت در واقع نقطه پایان‌بخش قدرت سیاسی مشرکان بویژه قریش بود. مکه بدون خونریزی فتح شد و با رحمت آرام گشت. بسیاری از آنان که تا پیش از آن با پیامبر(ص) و مسلمانان جنگیده بودند و دشمنی‌ها نموده بودند، اسلام آوردند. مهم آن است که هیچ‌ کس بر پذیرش اسلام مجبور نشد. هر کس با انتخاب و اختیار خود پذیرای اسلام شد، پیامبر(ص) با روی گشاده او را - با هر پیشینه‌ای که داشت- پذیرا شد و هر که اسلام را نپذیرفت، آزاد گذاشت. بسیاری تا سال نهم و مدتی پس از آن در شرک به سر بردند و پس از آن بود که تقریباً همه پذیرای اسلام شدند. (جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام ۱/۵۹۴) @Quranahlebayt
کانال قرآن و اهلبیت علیهم السلام
#گفتارهای_حکیمانه ❇️تأملی بر سیره اخلاقی #پیامبر رحمت(ص) در آستانه رحلت آن حضرت 🔸بخش دوم 4⃣ پیام
❇️تأملی بر سیره اخلاقی رحمت(ص) در آستانه رحلت آن حضرت 🔸بخش سوم 9⃣ سوء استفاده نزدیکان و ویژگانِ رهبران و زمامداران از جایگاه و موقعیت آنان و دستیابی به فرصت‌ها و امکانات بیرون از قانون و فراتر از حق امری رایج بوده است. پیامبر(ص) در تمام دوران رسالت خود به هیچ یک از نزدیکان و ویژگان اجازه سوءاستفاده از رابطه خویشاوندی یا نزدیکی با خود را نداد و در این امر بسیار سختگیر بود. هنگامی که مکه گشوده شد و در اختیار پیامبر(ص) قرار گرفت برخی از نزدیکان پیامبر خواستار فرصت‌های نابرابر شدند و جمعی به گمان خویشاوندی با وی، برای خود برتری‌ها و بخشودگی‌های آخرتی قائل گشتند. پس پیامبر(ص) بر کوه صفا ایستاد و فرمود: «ای فرزندان هاشم!‌ای فرزندان عبدالمطلب! همانا من فرستاده خدا به سوی شما و خیرخواهتانم. نگویید که محمد از ما است. به خدا سوگند که دوستان من از میان شما و غیر شما کسانی جز پروا‌پیشگان نیستند. من در روز قیامت شما را نشناسم؛ و چنان نباشد که به قیامت درآیید در حالی که دنیا را بر پشت خود بار کرده باشید و مردم بیایند در حالی که آخرت را با خود آورده باشند. بدانید که میان خود و میان خدای بزرگ و شما عذری و بهانه‌ای باقی نگذاشتم؛ و من در گرو عمل خویشم و شما نیز در گرو عمل خویش‌ هستید!» (صدوق، صفات الشیعه/۸۴) 0⃣1⃣ پاسداشت اخلاق در مراحل مختلف زندگی کار ساده‌ای نیست، بویژه آنکه در چند جایگاه، پاسداشت اخلاق بسیار دشوار می‌شود؛ در جایگاه قدرت، در هنگامه وسوسه مکنت، در بحران‌های اجتماعی، در تنگناهای اقتصادی، تحت فشارهای روانی و در جنگ. شکستن مرزها و حریم‌های اخلاقی در جنگ راحت‌تر از هر جا صورت می‌گیرد و توجیه می‌شود. اما شاهکار اخلاق پیامبر(ص) در این است که هیچ‌جا از مرزهای اخلاق عبور نکرده است، حتی در بزنگاه‌های جنگ. یکی از زیباترین این صحنه‌ها ماجرای محاصره ثقیف است. پس از فتح مکه و پیکار حُنِین، دشمنان و مخالفان پیامبر(ص) و اسلام در منطقه طائف، در برج و باروی ثقیف گرد آمدند. آنان آذوقه یک سال را درون دژ تدارک کرده بودند و خود را برای جنگی تمام عیار آماده کرده و جنگ‌افزارهای بسیار فراهم کرده بودند. نیروهای مسلمان به فرماندهی پیامبر(ص) به سوی برج و باروی ثقیف حرکت کردند و آنجا را به محاصره درآوردند. از قول عمرو بن‌اُمیه ضَمْری نقل شده است که تیر باران دشمن از حصار قلعه بر ما چندان بود که گویی سیل ملخ به سوی‌مان روانه شده بود. محاصره بیش از دو هفته ادامه یافت. در این مدت مسلمانان با ابزارهای نظامی متفاوت به برج و بارو حمله می‌بردند و دشمن نیز آنان را دفع می‌کرد؛ ولی مسلمانان سخت مصمم به فتح برج و باروی ثقیف بودند و پیروز شدن شان چند ان دور نمی‌نمود. در این اوضاع و احوال زمزمه‌هایی میان برخی سپاهیان مسلمان در توصیف زیبایی و هوس‌انگیزی زنان ثقیف برخاست و این زمزمه‌ها برای تصاحب آن زنان به گوش پیامبر(ص) رسید. آسیب‌های اخلاقی سپاهیان را تهدید می‌کرد و پیامبر احساس خطر می‌کرد. پانزده روز از محاصره ثقیف گذشته بود و سپاهیان پیامبر پیروزی قریب‌الوقوع را انتظار می‌بردند. اما با آن زمزمه‌ها نظر پیامبر(ص) تغییر کرد و تصمیم به ترک محاصره گرفت. عمر بن‌خطاب که قدری متوجه تغییر موضع پیامبر(ص) شده بود نزد وی آمد و گفت: آیا اجازه فتح طائف را نیافته‌ای؟ پیامبر گفت: خیر! گفت: پس اجازه می‌دهید که فرمان کوچیدن سپاه را دهم؟ فرمود: آری! به سپاه فرمان داده شد که از محاصره دست کشند و باز گردند و به سوی محل خویش کوچ کنند. ولوله اعتراض‌ها برخاست. نیروهای نظامی به سراغ یکدیگر می‌رفتند، گفت‌وگو می‌کردند و سخنان شان این بود که از جای خود تکان نمی‌خوریم تا فتح و پیروزی بر طائفیان نصیب‌مان شود! فرماندهان آنان را آرام کردند و پیامبر(ص) وعده پیروزی نزدیک را به ایشان داد. سپاه حرکت کرد. پیامبر(ص) نمی‌خواست در سایه انگیزه‌های پست، کاری پیش برده شود و نتیجه کارزاری در راه خدا به هوسبازی کشیده شود. چون سپاه مسلمانان از طائف به سوی مدینه کوچید عده‌ای به پیامبر(ص) گفتند پس اکنون ثقیف را نفرین کن! پیامبر دست به دعا گشود و گفت: «اللهُمَ اهْدِ ثَقِیفًا وَ ائْتِ بِهِمْ» بار خدایا! ثقیف را هدایت فرما و آنان را در زمره ما در آور!» مدتی بعد چنین شد. (واقدی، المغازی ۳/۹۳۷) @Quranahlebayt
❇️«انسان آگاه و حق شناس، را از طریق معجزه ها نمی شناسد، بلکه او را از پیامش می شناسد...» 🔷«...معجزه آنچنان که موسی و یا عیسی و پیغمبر اسلام و یا همه ی انبیاء داشته اند برای ایجاد ایمان و یقین و اعتراف به غیبی بودن منشاء قدرت و دانش پیغمبر است، و این یک فرد عامی است که از پیغمبر معجزه می خواهد، عامی است که می گوید: اگر این سنگ ریزه را در دستت تبدیل به طلا کنی می فهمم تو پیامبری، ولی انسان آگاه و حق شناس، پیامبر را با این قبیل معجزه ها نمی شناسد و بلکه او را از پیامش می شناسد، قرآن را از معنایش می شناسد و آهنگ و لحن و طرز سخن گفتن را می شناسد که عادی نیست، بشری نیست ولو آن پیش بینی ها را هم نکند و از آینده یا از پشت کوه که مردم اطلاع ندارند خبر ندهد. این است که قرآن «بزرگترین معجزه ی پیامبر و برای آینده است، زیرا که بعد از نبوت پیامبر اسلام، انسان بیشتر آگاهی و رشد عقلی و منطقی خواهد داشت و او است که قرآن را از طرز سخن گفتنش تشخیص می دهد که سخن، خدایی است و پیام محمد (ص) را بزرگترین نشان نبوت او می شناسد». 🔷این است که مسلمان هایی چون علی، ابوذر، عمار، سلمان و... از پیغمبر معجزه نخواستند; تا لب به سخن گشود دریافتند که این «او»ست. ابوذر تا از صحرا آمد و چشمش به پیغمبر افتاد نبوت و رسالت و پیام حضرتش را پرسید و با پاسخ ساده ای که شنید، یقین کرد که موعود جان های زنده، هم اوست، و با تمامی ایمان، عمر و وجود و هستیش را نثار پیام پیامبر کرد. @Quranahlebayt
🔰از السلام روايت شده كه فرموده اند: 💠 اَلذُّنوبُ الَّتى تُغَيِّيرُ النِّعَمَ البَغىُ وَ الذُّنوبُ التَّى تورِثُ النَّدَمَ القَتلُ وَ الَّتى تُنزِلُ النِّقَمَ الظُّلمُ وَالَّتى تَهتِكُ السُّتورَ شُربُ الخَمرِ وَ الَّتى تَحبِسُ الرِّزقَ الزِّنا وَ الَّتى تُعَجِّلُ الفَناءَ قَطيعَةُ الرَّحِمِ وَالَّتى تَرُدُّ الدُّعاءَ وَ تُظلِمُ الهَواءَ عُقوقُ الوالِدَينِ؛ ✔️گناهی كه نعمت ها را تغيير مى دهد، تجاوز به حقوق ديگران است. ✔️گناهى كه پشيمانى مى آورد، قتل است. ✔️گناهى كه گرفتارى ايجاد مى كند، ظلم است. ✔️گناهى كه آبرو مى بَرد، شرابخوارى است. ✔️گناهى كه جلوى روزى را مى گيرد، زناست. ✔️گناهى كه مرگ را شتاب مى بخشد، قطع رابطه با خويشان است. ✔️گناهى كه مانع استجابت دعا مى شود و زندگى را تيره و تار مى كند، نافرمانى از پدر مادر است. 📚علل الشرايع ج ۲، ص ۵۸۴ ، ح ۲۷ @Quranahlebayt
❇️، چگونه است؟ چرا گفته اند ؟ چرا در تمركز نداريم؟ 🔸قسمت اول 🔷جهاد امر جدّي است اين جهاد نفس, جهاد نفس ميدان تيري است حقيقت است شوخي نيست اين جنگ نابرابر است اين از اين طرف سنگر گرفته تيراندازي مي‌كند به نام شهوت او از آن طرف تيراندازي مي‌كند به نام غضب, اين بيچاره مرتّب دارد فرياد مي‌زند كه بابا فلان حرام است اين فلان حلال, ولي آنجا تير دارد شروع مي‌شود چه كسي حرف او را گوش مي‌دهد نبايد گفت آدم وقتي مي‌داند صد درصد حرام است چرا اين كار را مي‌كند مگر او مي‌كند, مگر نمي‌دانند كه پايان اعتياد كارتن‌خوابي است اينها ديگر علم غيب نيست و وحي نمي‌خواهد و برهان نمي‌خواهد اين چيز بيّن‌الرشدي است ديگر مي‌گويد من چه كار دارم پايانش در جدول شهرداري خوابيدن و كارتن‌خوابي است من الآن لذّت مي‌خواهم. 🔷فنّ اخلاق را ما بايد بررسي كنيم كه مديرِ اجرايي چه كسي است كار به دست چه كسي است قرآن فرمود اينها عقل را معزول كردند ﴿بِمَا لاَ تَهْوَي أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ﴾ اگر انبيا حرفي آوردند كه مطابق هوس شما نبود دست به تير مي‌كنيد ﴿فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقاً تَقْتُلُونَ﴾ خب اينها كه با برهان گوش نمي‌دهند و حرف نمي‌زنند. 🔷ذات اقدس الهي فرمود از نظر علمي اينها هيچ مشكل ندارند صد درصد براي آنها ثابت شد كه حق با موساي كليم است اما قبول نكردند براي اينكه آن عقلِ نظريِ بيچاره كه فهميد اين سِحر نيست و معجزه است او كه مجري نيست اين يك مرجعي است درِ خانه‌اش بسته است همين, بسته است يعني بسته است تا انسان نفسش را نشناسد از شرّ او در امان نيست. 👈اين است ما گرفتار جنگ داخلي هستيم اين وضع ما, اما مردان الهي كساني هستند كه اين بخشهاي فرهنگي‌شان به امامتِ عقل نظري عالمانه حركت مي‌كند آن بخشهاي عملي‌شان به امامت عقلِ عملي حركت مي‌كند اين عقلين به امامتِ آن نفس كلّيِ انسان كامل حركت مي‌كنند اگر به آنجا نرسيد شيطان اول لباس احرام مي‌پوشد تا طواف كند دور كعبه ي دل وقتي ببيند صاحب‌دلي در كار نيست يا مشغول گِل است كم كم به دل نفوذ مي‌كند وقتي وارد حرمِ دل شد آنجا آشيانه مي‌زند بعد تخم‌گذاري مي‌كند تخمهاي خودش را به صورت جوجه در مي‌آورد اين جوجه‌ها را در همان صحنه ي دل مي‌پروراند وقتي كه تخم‌گذاري كرده اين تخمها را زير پَر خودش مي‌پروراند جوجه در مي‌آورد اينكه مي‌بينيد ما مي‌بينيم ما مرتّب در نماز و غير نماز آرام نداريم و مكرّر خاطرات روان است و شناور است براي همين است. اينها حركتِ پاي جوجه‌هاي شيطان است يك وقت انسان دارد «السلامُ عليكم» مي‌گويد كه نمازش تمام شده در حالي كه در وسط اين چهار ركعت نماز همه‌اش يا با اين جنگيد يا با آن جنگيد. ادامه دارد... 📚آيت اله جوادي املي/تفسير سوره مومنون @Qoranahlebayt
کانال قرآن و اهلبیت علیهم السلام
#گفتارهاي_حكيمانه ❇️#جنگ_داخلي_درونی، چگونه است؟ چرا گفته اند #جهاد_نفس؟ چرا در #نماز تمركز نداريم
. ❇️ دروني، چگونه است؟ چرا گفته اند ؟ چرا در تمركز نداريم؟ 🔸قسمت دوم 🔷گاهي ممكن است انسان مطلبي را يقين داشته باشد و هيچ ترديدي نداشته باشد كه اين حق است ولي بر خلاف او اقدام بكند, چرا؟ چون آنكه اقدام مي‌كند كه گوش به حرف اين عقل نمي‌دهد او يك نيروي ديگر است الآن مسئوليّت اداره ي درون را آن نيرو به نام شهوت يا غضب به عهده گرفته شما مي‌بينيد اينهايي كه ـ خداي ناكرده ـ گرفتار اعتياد مي‌شوند بيّن‌الغي بودن اين, زيانبار بودن آن را هر روز دارند مي‌بينند اين ديگر تاريخِ بيهقي و ناسخ‌التواريخ و وعده و وعيد و اينها نيست اينها مي‌بينند كه اعتياد نتيجه‌اش اين است كه اول سرقت از منزل خودش شروع مي‌شود بعد از جاي ديگر شروع مي‌شود بعد كارتن‌خوابي شروع مي‌شود بعد مي‌افتد در جدول شهرداري بعد لاشه‌اش را مأمورين شهرداري در فرقان جمع مي‌كنند اين ديگر كارِ روزانه است اين طور نيست كه مربوط به تاريخ باشد يا مربوط به آينده باشد تا كسي بگويد ممكن است خدا عفو بكند خدا ببخشد بعد توبه بكنيم اين طور نيست اين هر روز دارد از كنار كارتن‌خوابها رد مي‌شود اين لاشه‌ها را هم كه شهرداري جمع مي‌كند اين مي‌بيند. 🔷خب اين فهم و اين علم يك مرجعِ معزول است اين عقل فتوا مي‌دهد كه دست به اين كار نزن خب كسي گوش به اين فتوا نمي‌دهد مگر عقل, مدير داخلي اين شخصِ معتاد است اين جواني كه «غلبت شهوته عقله» عقلش يك حاكم معزول است يك علمِ صد درصد دارد اين مي‌گويد آقا علمت به درد خودت مي‌خورد من اين لذّت را مي‌خواهم. اين چرا و چون برنمي‌دارد چون برهاني نيست, اگر كسي خداي ناكرده در ميدان جهاد درون شكست خورد عالماً عامداً گناه مي‌كند. ادامه دارد... 📚آیت الله جوادی آملی @Qoranahlebayt
❇️، ادامه دارد! 🔹مسأله معاد در قرآن آن چنان غنى مطرح مى‏ شود كه با توجه به آن مى‏ توانيم بفهميم كه كاملًا از قرآن بى‏ بهره‏ ايم. 🔹بارها گفته‏ ام: قرآن نمى‏ گويد معاد هست پس انسان برانگيخته مى‏شود، بل مى‏ گويد: انسان ادامه دارد پس معادى هست؛ يعنى جريان معاد در قرآن كاملًا يك جريان معكوس و غير آن چيزى است كه ما با آن برخورد مى‏ كنيم. 🔹آنچه قرآن از معاد مطرح مى‏كند كاملًا طبيعى است كه؛ اولًا معرفت به معاد نيست كه عشق به معاد است؛ چون معاد ادامه انسان است و او نه آگاه، كه عاشق اين ادامه است؛ كه دنيا براى او تنگ است. 🔹و ثانياً چون استمرار انسان، نامحدود است، پس جهت نامحدود هم مى‏خواهد و لذا بهشت منزل ماست نه مقصد ما.                         🔹تلقّى قرآن از بهشت بر عكس تلقى ماست؛ چرا كه «نُزُلًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» و «جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا» مطرح است. «نُزُل» به معناى پيشكشى و چيزى است كه جلوى مهمان مى‏ گذارند. بنابراين بهشت منزل است، نه مقصد! 🔹در اين ديد، انسانى كه حركت مستمر در تركيب او ريخته شده و جريان مستمرى را با خود دارد، يقيناً جهتى نامحدود و مستمر را هم مى‏ خواهد. 🔹از همين‏جا و به همين سادگى است كه معاد مطرح مى‏شود و عشق به آن در او مى‏آيد. و اين را كسى احساس مى‏ كند كه پاى او در كفش تنگ دنيا قرار گرفته باشد و چنين كسى تمام همّش اين است كه اين پوست را بيندازد. 🔹انسانى كه طالب وسعت است، در اين تنگنا به فشار مى‏ افتد و رنج مى‏ برد. 🔹از لحظه‏اى كه آدمى به خودش ايمان مى‏ آورد و آنچه كه در اطراف او مى‏گذرد و با آن مأنوس است برايش كم مى‏ شود، از همان لحظه خدا براى او مطرح مى‏ شود. 🔹و هنگامى كه انسان آن‏قدر روييد كه وسعت تمامى جهان و هستى برايش تنگ شد، اين فلاح و رويش حكايت از وسعت و يوم (روز) ديگرى خواهد كرد و ادامه ديگرى براى او خواهد داشت، كه همان معاد است. ❛❛ عین‌صاد 📚حيات برتر، معاد از منظر قرآن | ص  ۲۰ @Quranahlebayt
❇️يادبودي از حسني ره 🔷نسب عبدالعظیم حسنی با چهار واسطه، به امام حسن مجتبی (ع) و خاندان وحی می‌رسد، احمد بن علی نجاشی (که یکی از بزرگان علم رجال است) درباره نسب ایشان می‌نویسد: هنگامی‌که جنازه او را برای غسل برهنه می‌کردند، در جیب لباس وی نوشته‌ای یافت شد که در آن، نسبش، این‌گونه ذکرشده بود: من ابوالقاسم، عبدالعظیم ‌بن عبدالله ‌بن علی‌ بن حسن‌ بن زید‌ بن علی‌ بن حسن‌ بن علی ‌بن ابی‌ طالب هستم. ولی در کتاب‌های دیگر، میان «زید» -یعنی جدّ سوّم ایشان– و امام حسن (ع)، شخص دیگری واسطه نیست. 🔷در تاریخ تولد و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) اختلاف وجود دارد اما به نقلی ایشان چهارم ربیع الآخر سال ۱۷۳ هجری قمری متولد شدند و در ۱۵ شوال سال ۲۵۲ یا ۲۵۵ هجری قمری از دنیا رفتند. عبدالعظیم حسنی از اصحاب ائمه (ع) بودند و امام رضا (ع)، امام جواد (ع) و امام هادی (ع) را درک کرده‌اند. 🔷امام رضا(علیه السلام) خطاب به عبدالعظیم (علیه السلام) فرمودند: «ای عبدالعظیم! سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو که شیطان را به خودشان راه و سلطه ندهند. آنان را به راستگویی و امانت داری و سکوت و ترک مجادله در کارهای بیهوده و دیدار و توجه به یکدیگر دستور بده؛ چراکه اینها مایه ی نزدیک شدن به من است. خود را مشغول دشمنی با یکدیگر و دریدن هم نکنند! من با خودم پیمان بسته ام که هرکس چنین کند از خدا بخواهم که او را در دنیا به شدیدترین نحو عذاب کند. در آخرت نیز، وی از زیانکاران خواهد بود.» 📚اختصاص، ص ۲۴۷. @Quranahlebayt
❇️هشدار از وجود فاصله بين و مسلمانها 🔷وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در آن دعاي معروفي كه مرحوم كليني در جلد پنج كافي در كتاب‌المعيشه نقل كرد اين است «اللهمّ بارك لنا في الخُبز و لا فرّق بيننا و بين الخبز لولا الخبز لما صلّينا و لما صُمْنا و لما ادّينا فرائض ربّنا» 🔷عرض كرد خدايا! بين و خود مسلمانها فاصله نينداز مستحضريد كه منظور از نان همان بحثهاي اقتصادي است مالِ مردم است عرض كرد بين مردم و اقتصاد فاصله نينداز . 🔷زيرا ملّتي كه با اقتصادش فاصله داشته باشد با مال فاصله داشته باشد باشد دين‌داري آن ملّت مشكل است «لولا الخبز لما صلّينا و لما صُمنا و لما ادّينا فرائض ربّنا» با اينكه خود حضرت و اصحاب خاصّش چند سال در شِعب ابي‌طالب آن محاصره و را تجربه كردند وگرنه توده ي مردم دين‌داري آنها با بسيار سخت است 😔 🔷اين از بيانات نوراني پيغمبر است كه مرحوم كليني نقل كرد بعد فرمود رژيم ارباب و رعيتي به هيچ وجه نيست در روايات هم فراوان آمده است كه به اندازه ي نياز جامعه ذات اقدس الهي مسائل مالي را تنظيم كرده است آن كه والي مسلمين است بايد اين را تحصيل كند به عنوان خدمتگزار اسلام حفظ كند به عنوان خدمتگزار اسلام عادلانه توزيع كند به عنوان خدمتگزار اسلام پس هيچ كسي ممنون كسي نيست و سخن از ارباب و رعيتي هم نيست . 📚آيت اله جوادي املي @Quranahlebayt
✅مرحوم آیت‌الله طالقانی: 🔹همه ما می‌میریم، ولی ما نسبت به باقی است 🔸دیگر هیچ‌کدام‌ از ما نمی‌توانیم خودمان را در مقابل شما کنیم 🔹 من هم خودم را گناهکار میدانم 🔺بکوشید کنید؛ هر چه دلتان می‌خواهد!🔻 🔹از خودبینی‌ها و گروه‌بینی‌ها کم کنیم و «مردم‌بین» و «خدابین» بشویم 🎙مروری بر سخنرانی ، ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ @Quranahlebayt