eitaa logo
کانال قرآن و اهلبیت علیهم السلام
742 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
19 فایل
ارتباط باما. نـوكــــري كردنِ اين قـوم مرا بالا بُرد با گـداييِّ حسيـن مَنسَب شاهي دارم به حسين بن علي پشت و پناهم گرم است اي خـدا شكر، عجب پشت و پناهي دارم. @Behruz313
مشاهده در ایتا
دانلود
هر کس که در این میکده نوکر شده باشد ننگ است که دلـواپس محشر شده باشد بی ساغر و می مست شود در همه ی عمر با یار اگر عمـر کسی سر شده باشد من معتقدم خوبتر از مرغ بهشت است هر کس که در این بام کبوتر شده باشد این چشم طمع داشتن ما فقرا هست زیر سر لـطفی که مکــرر شده باشد دنیا و قیامت گـره ی کــور ندارد هر مرد و زنی سائل این در شده باشد حاجت نگرفتن ز خداوند حرام است روزی که علی صاحب دختر شده باشد جـن و ملک و انس شد آواره ی زینب عـالـم همه پروانه ی گـهـواره ی زینب نــوكـــر نـوشـــت: ماه گردون شرمسار از روی ماه زینب است هر دلی که شد حسینی در پناه زینب است مـرقـد او را مپرس از اهل شام و اهل مصر سینه ي ایرانیـان آرامگـاه  است صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... میلاد مظهر صبر و شکیبایی خانم جان حضرت زینب سلام الله علیها و روز پرستار مبارک باد🌹
گفتند کارتان، همه گفتیم نوکــریم چون بار عشق را به سر شانه می بریم ما را اگر چه بازی دنیا خـراب کرد اما به لطف روضه ی ارباب بهتریم از هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است پس می شود به عشق تو از هر چه بگذریم فرقی نمی کند چه کسی با چه منصبی در پای سفره ات همه با هم برابری گـریه زبان مـادری نوکـران توست احساس می کنم همه با هم برادریم نــوكـــر نـوشـــت: بدون اذن تو خورشید دیده وا نڪند سحـر بدون خیالٺ دلـی دعـا نڪند دوباره زندگـی مـن نمی شود آغاز لبم سلام اگـر سمٺ ڪـربلا نڪند صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
از کوچه به هنگام گذر خاطره دارم میسوزم و باسوز جگر خاطره دارم مانوس به اشکم چه کنم دست خودم نیست آخر من ازین دیده ی تر خاطره دارم یک روز عصا بودم و یک عمر خمیدم از درد سر و درد کـمر خاطـره دارم کابوس گرفته ز من این خواب شبم را با آه شب و سوز سحر خاطره دارم این پیری من زیر سر کودکی ام بود در سن کم از غم چقدر خاطره دارم رد میشدم از کوچه ی تنگ و جگرم سوخت از سیلی و از چرخش سر خاطره دارم بیزارم ازین سرعت بسته شدن در من با لگد و آتش در خاطره دارم : همه ی زندگی ام بیمه ی حرز حسن است مـن دعــاگـیرِ حـسن، زنـده‌ی نــاد حـسنم با تمام ڪَرَمش، در حرمش، خاڪ پُر است هر ڪجایی ڪه حرم هسٺ، بیاد حسنم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
خورشید صبحگاهی بامت حسین بود بعد از دو هفته ماه تمامت حسین بود هـر دفعه كه برادرت از راه میرسید از فرط شور و شوق سلامت حسین بود یک راستای نور وجود تو زینب است نوری كه در مسیر امامت حسین بود ساده تَرَش شد اینكه نوشتیم زینب و دیدیم در حقیقتِ نامت حسین بود در ذیل خطبه های فصیحت مورخان آورده اند تکـه کـلامت حسین بود در خانواده ای كه واژه ی برخاستن علی است از كودكی، ذكــر قیامت حسین بود خواهر اگر توئی و برادر اگر حسین نادیده ام برادر و خواهر در عالمین : ما که بر صاحب این عشق ارادٺ داریم ما که انگیزه ی برگشت به فطرٺ داریم یک نفس تا به خدا بُـعـدِ مسافٺ داریم باز هـم در سـرمـان شـور زیارٺ داریم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
تا باز کرد در شب روضه، را در خـون تپیده دید تمـام حـروف را می‌دید واژه‌ها همه فـریاد می‌زنند داغی عظیم و مرثیه‌های مخوف را می‌دید تیرها که نشانه گرفته‌اند «خورشید چشمـهای امام رئوف را» آماده ی هجوم به قلب مـطـهـرش پر کرده‌اند نیزه به نیزه صفوف را این دشنه‌های تشنه به تصویر می‌کشند بر گلویش را انگار از تنش باز می‌کنند با نعلـهای تازه دخیل سیوف را : این قلبها ڪه در به در شاه‌ ڪـربلاسٺ یڪ گوشه چشم مختصرِ شاه‌ ڪـربلاسٺ این شوقِ بی نهایٺ و این صبح و این سلام اینهـا تمـام زیر سـرِ صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
نَبَـریـدَم، پسـر مـادرم اینجـا مـانده پنج تن یک تنه بر دامن زهرا مانده هیچ کس نیست که بالای سرش گریه کند مونسِ بی کسیِ من تک و تنها مانده کاش میشد که لباسی برسانم به تنش آبرویِ همه عریان روى صحـرا مانده بین یک گونیِ کهنه سر او را بردند ته گـودال ولـی پیکـــر او جا مانده ساربان داد مزن ما کس و کاری داریم ساربان راه مــرو، همسفـرِ مـا مـانده چند باری شده گم کرده ام او را اصلاً بس که از دور تنش مثل معما مانده باز چشمش به که افتاد که غش کرد رباب؟ باز هم آمـده این حــرمله ى وا مانده برسانید خبر را به حــرم چـادر تو زیر لـگـدها مـانده ناقه زانو زده تا اینکه سوارش بشوم چشمِ من سمت علی اکبرم اما مانده نــوكـــر نـوشـــت: قـلـب مـرا زدند از اول به نامـتـان مـن آمـدم همیشه بمــانم غـلامتان با یک درود، صبح خود آغاز می کنیم ماییـم و اشتیاق «عَلیکَ السلامتان» صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
در دیدهام غایب شدی در جان من، نه خالی شد از یادت جهان، کنعانِ من، نه مومن شدم بر کعبهی رویت ندیده عمری به سرآمد ولی ایمان من، نه دیشب که خوابیدم به یادم گریه کردی چشمان تو گریان شد و چشمان من، نه احسان و لطفت هر دقیقه شاملم شد یک لحظه دیدی خوبی و احسان من؟ نه جز در غم زهرا شده قدری گذارم رویت کند اشکِ مرا، مژگان من؟ نه ای دل بسوز از غربت حیدر که میگفت رو برمگردان فاطمه جان، جانِ من، نه باور ندارم یار هجده ساله زود است پر میکشی از کلبهی احزان من، نه باید به چاه کوفه گویم درد خود را دامان تو گلگون شده دامان من نه : شـبِ جمعه سـت و نسیمی ز ڪرم می آید نوڪر و ” ڪرب و بلا ” خوب به هم می آید و هماڹ ”مــادرِ” خسته ڪه زمینگیر شده نفَسـش رفته ولی بـاز می آید صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله
شاخه ی یاسی که هجده ساله پرپر می شود حرفهایش با اشاره یا که با سر می شود هرکسی شد وارد حجره، زهــرا را ندید مادری که مشت خورده زود لاغر میشود موقع پهلو به پهلو کردنش را که نگو استخوان دردی که دارد صد برابر می شود دست پختش شور یا که بی نمک، خیر است خیر بَعدِ چندی لااقل خـانه معطـر می شود درد زن وقتی که از یک سیلی نامحرم است بیشتر شرمنده از این درد شوهر می شود چه بلایی بر سر این خــانه آوردن که هر که می آید به کوچه خیره بر در می شود یک تنه با چهل نفر درگیر شد در کوچه ها با کبودی غلاف اوضاع بدتر می شود : بشڪند پای ڪسی ڪه لگدش سنگین بود تا ڪه زد سلسله ی آل عبا ریخت بهم ثلث سادات میان در و دیوار افتاد نسل سادات به یک ضربه ی پا ریخت بهم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
بغض قلم شکست و اثر گریه دار شد از ابتـدا همیشه سفـر گـریه دار شد هجده بهار، بین زمستانِ جهـل خلق کوثر فقط نه، شمسُ و قمر گریه دار شد با این حدیث جعلیِ "لا یورثُ النّبـی" از کف فدک برفت و پدر گریه دار شد از ماجرای کوچه چه گویم؟همین بس است مـادر شکست و عُـمـرِ پسر گریه دار شد پروانه بینِ شعـلـه و گـلهـا نظـاره گـر وقتی پرش گرفت به در گریه دار شد میخواست پای همسر خود پا شود ولـی دستش که رفت سمتِ کمر، گریه دار شد با زینبش ز کـرب و بلا گفت و قحط آب وقتی رسید روضه به سر گـریه دار شد "تابوته وردیلـر حـرکت زینب آغـلادی" این بیت چقـدر گـریه دار شد : از مـا جدا شد عاقبت زهــرای خسته چشمان خود را از عــلـی امروز بسته آب از پس جسم کـبودش بر می آید؟ اسماء مراقب باش پهـلـویش شکسته صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... شهادت جانسوز مادر سادات، خانم فاطمه ی زهرا سلام الله عليه را به پیشگاه همه عاشقان حریم ولایت تسلیت عرض می نمایم😭
پس از مصیبت در، در بدر شدم، مـادر همین که از خبرت با خبـر شدم مـادر نوشته اند، چهل تن به یک نفر من هم اسیر صـورت آن یکـــ نفر شدم مـادر میان شعله ی آتش چه آمده به رخت؟ که من ز داغ رخت شعله ور شدم مـادر چه آمده به سرت؟ باز چهره پوشاندی دوباره زخمـیِ زخـم بصر شدم مـادر حسن نگاه به دیوار خـانه می نالـد شهید روضه ی مسمار در شدم مـادر نشسته ام، که تو شبـها دگر نمی خوابی شکـسته ام ز غـمـت، پیرتر شدم مـادر رَهَم دهید به خـانه، که بی لیاقت مـن به روضه خوانیتان مفتخر شدم مادر دعـا کـنید بـرایـم بـه حـق چــادرتان نیازمـند دعــای سحــر شدم مــادر شمـا که عـازم راه سفـر شدی مــادر پس از شما چقدر در بدر شدم مـادر نــوكـــر نـوشـــت: روز و شب کار کنم، پول پس انداز کنم همه را هـدیه به استـاد حـرمـسـاز کنم او تمـام هـنـرش را بکند خـرج ضـریح مـن کنار حَـرَمـَت عـقـده ی دل باز کنم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
معجرم هست ولی، پیروهنت نیست حسین روضه کوتاه، سری در بدنت نیست حسین یاد آن روز که خنده به لبت بود فقط حیف حالا به جز این پر زدنت نیست حسین بین این دشت تن تو چه قدر پخش شده هر کجا می‌نگرم غیر تنت نیست حسین باید این جسم تو را معجر من جمع کند ارباً اربا شده‌ای و کفنت نیست حسین ساربان رفته ولی مـادرمان آمده است دردم این است عقیق یمنت نیست حسین زحمت بردن تو دست سنان افتاده مادرم گفته سنان، هم سخنت نیست حسین باید این بار به پای تو سرم را شکنم غیر من هیچ کسی سر شکنت نیست حسین خواهش پر زدنم را ز خدا می‌خواهم نای ماندن به تن سینه زنت نیست حسین نــوكـــر نـوشـــت: عشق ارباب سبب شد ڪه جنان خلق شده ڪـربلا خوبترین جای جهـان خـلـق شده چشم و ابرو همگی مایه ی زیبایی بود تا سلامش بفرستیم دهـان خلق شده صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
بعد عمـری نوکــری در حسرتم دیدار را کار را ول کرده ام چسبیده ام دلـدار را من غلامی میکنم او خوب شاهی می کند حق نگیرد از من این ارباب و این دربار را کار نوکـر حرص و جوش روضه ات را خوردن است حضرت زهــرا به دست ما سپرده کار را سوخته ی در آتش غم را ز آتش باک نیست قـطـره های اشک ما خـامـوش سازد نار را دار نه، ما را فقط در خاک و خون باید کشید بهر عـاشق گـوشه ای انداخت باید دار را امتحان کن روی من شاید زهیر تو شوم داخل خیمه بگو در گـوش من اسـرار را بی لیاقت بودنم آخـر بدستم کار داد بعد عمری نوکـری در حسرتم دیدار را : یکـــ عـمــر سـائلِ در این خـانه بوده ام حـاشا کـه وقت مـرگ جدا زین دَرَم کنی تنها شرابِ روح مـن از جام چشم توست چشمی گشا کـه مست از این ساغرم کنی صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام