فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سر در کنار بیشه ای خفته. شوریده ای که در آن سفر همراه ما بود نعره ای برآورد و راه بیان گرفت و یک نفس آرام نیافت. چون روز شد گفتمش ، آن چه حالت بود ؟ گفت بلبلان را دیدم که به نالش در آمده بودند از درخت و کبکان از کوه وغوکان درآب و بهایم از بیشه اندیشه کردم که:
«مروت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خفته»
دوش مرغی به صبح می نالید
عقل صبرم ببرد و طاقت و هوش
یکی از دوستان مخلص را
مگر آواز من رسید به گوش
گفت: باور نداشتم که تو را
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم: این شرط آدمیّت نیست
مرغ تسبیح گوی و من خاموش
📚گلستان سعدی، باب دوم، حکایت ۲۶
#تسبیح
#سعدی
#حکایت
#موسیقی_عرفانی
•┈┈••✾☘️🕊☘️✾••┈┈•
🔆 قَبَسی از قَبَسات نوریه رحمانی
@RASHAHATOLBEHAR