#قسامه_و_علم_امام_صادق_علیه_السلام
🤔#پرسش
❕علم امام معصوم شیعیان
❓حنان بن سدير می گويد:
امام صادق به من فرمود:
ابن شبرمه از من پرسيد:
درباره قسامهاى كه در مسأله خون جارى مىشود، چه مىگويى؟
من او را به آنچه كه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و اله انجام داد، پاسخ دادم.
ابن شبرمه گفت:
به نظرت اگر پيامبر چنين نمىكرد، حكم اين مساله چه بود؟
به او گفتم:
من عمل پيامبر خدا را به تو خبر دادم و اما عملى كه آن حضرت انجام نداد، از آن بىاطلاعم.
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 24 صفحه : 187 ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌قسامه در جایی است كه قرائن و امارات دلالت كند بر اينكه كسى قاتل است ولى خود او اقرار نكند و دو شاهد عادل هم كه هنگام قتل حاضر باشند و شهادت دهند نباشد, امّا سابقه دشمن و تهديد و آلت قتال در دست قاتل و خونآلوده بودن جامه و امثال آن موجود باشد كه در عصر ما بدان اعتماد مىكنند و موافق آن حكم قتل مىدهند امّا در شرع دليل قتل نيست بلكه لوث ناميده مىشود و البته مدعى يعنى ولى مقتول از آن قرائن يقين مىكند كه قاتل كيست.
❕امّا براى قاضى اجتماع همه آن قرائن ممكن نيست و ظن قوى حاصل مىشود براى وى و در قسامه مقرر است كه مدّعى و آن عده اولياى مقتول كه قاتل را مىشناسند پنجاه بار قسم ياد كنند كه قاتل همين شخص است چه يكى پنجاه بار قسم ياد كند يا چند تن از خويشان و كسان او با او يار شوند و به هر حال پنجاه سوگند فراهم شود پس از اين سوگندها مىتوان به آن قرائن و علائم كه موجب لوث است اعتماد كرد و حكم قصاص داد و اگر مدعيان از پنجاه قسم سرباز زده و امتناع كردند متهم كه منكر است و كسان او پنجاه بار سوگند ياد مىكنند كه او قاتل نيست و اگر كسى يار او نباشد خود پنجاه بار قسم مىخورد و اگر حاضر نشد قصاص بر وى ثابت مىشود.
📚شرح تبصره علامه حلی , علی محمدی , ج ٢ ص ٤٤٠
❕در روایتی آمده است که ابو بصير گويد:
" از امام صادق عليه السّلام پرسيدم كه قسامه از كجا شروع شد و آغاز آن چه وقت بود؟ فرمود: از جانب رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بود پس از فتح خيبر، و آن چنين بود كه مردى از انصار از سپاه و يارانش عقب ماند، و چون به جستجوى او بازگشتند او را بحالى يافتند كه در خون خود دست و پا ميزد، انصار نزد رسول خدا آمده گفتند: يا رسول اللَّه يهوديها دوست ما را كشتند، حضرت فرمود: بايد پنجاه تن از شما حاضر شوند و سوگند ياد كنند كه يهوديان وى را كشتهاند، گفتند: يا رسول اللَّه آيا سوگند به چيزى كه نديدهايم ياد كنيم؟ فرمود: پس يهوديان سوگند ياد كنند، انصار گفتند: سوگند آنان را چه كسى باور مىكند؟ فرمود: پس من ديه دوستتان را مىپردازم. گويد: عرض كردم كيفيّت و حكم آن چگونه است، فرمود: خداوند عزّ و جلّ در جان شما فرمانى دارد كه آن را در هيچ حقّى از حقوق مردم نداد، براى بزرگ دانستن خون مردم، چنانچه مردى ادّعا كند كه از او ده هزار درهم يا كمتر يا بيشتر بر عهده ديگرى است، سوگندى بر ادّعاكننده نيست تا قسم ياد كند بلكه سوگند بر آن كس باشد كه بر عليه او ادّعا شده است، ولى اگر شخصى بر جماعتى خونى را ادّعا كند و آنان را متّهم بقتل كند، سوگند با مدّعى دم است پيش از متّهمان، و بر مدّعى است كه پنجاه تن بياورد تا سوگند ياد كنند كه فلانى فلان كس را كشت، در اين صورت متّهم را در اختيار اولياء مقتول گذارند، اگر ميخواهند ببخشند، و اگر مىخواهند بكشند، بكشند، و اگر خواستند ديه او را بستانند، و چنانچه سوگند نخورند، از جانب متّهم پنجاه تن سوگند ياد كنند كه ما او را نكشتيم و قاتل را هم نمىدانيم چه كسى است، پس اگر چنين كردند اهل آن قريه كه جنازه مقتول در آن يافت شده ديه او را مىپردازند، و اگر در بيابان و صحرا جنازه را يافتند , ديه او از بيت المال مسلمين داده مىشود، و همانا امير المؤمنين عليه السّلام فرمودهاند: خون هيچ مسلمانى هدر نمىرود. (يا قصاص است و يا گرفتن ديه). "
📚الفقیه ج ٤ ص ١٠٠
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
👌روایت مورد اشکال وهابی نیز ناظر به همین بحث قسامه است که امام صادق ع تصریح می کند که سنت و عملکرد پیامبر چنین بوده است .
❕ابن شبرمه که از علما و قضات اهلسنت و منصوب خلیفه عباسی و اهل عمل به رای و قیاس و نادیده گرفتن سنت پیامبر بوده است و بارها امام صادق ع او را به خاطر عمل به رای و قیاس مورد رد قرار داده بود :
"القاضي من قبل منصور الدوانيقي. كان يعمل بالقياس و الرأي. و روى عن الصادق عليه السّلام، و له كلمات معه و ردع منه له. "
📚مستدرکات رجال الحدیث ج ٨ ص ٤٩٦
👌در قضیه مورد بحث به امام صادق ع می گوید اگر پیامبر چنین نمی کرد , تکلیف چه بود ? یعنی آیا با رای و قیاس حکمی در این رابطه جعل می کردید ?
❕امام ع می گوید من این صورت را نمی شناسم و به آن علم ندارم , یعنی هیچگاه مطابق رای و قیاس شخصی حکم نمی کنم و رای و قیاس را به حجیت و علم نمی شناسم و مطابق آن عمل نمی کنم , چنان که در روایت دیگر آمده است که امام ع در پاسخ ابن شبرمه فرمود :
"ما نمىگوئيم: اگر رسول خدا كارى انجام داده اگر انجام نمىداد چه؟ " " لَا نَقُولُ لِمَا قَدْ صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَوْ لَمْ يَصْنَعْه "
📚وسائل الشیعه ج ٢٩ ص ١٥٨
👌بنابراین اگر امام صادق ع می گوید که ما به کاری که پیامبر انجام نداده است علم نداریم , یعنی جز از سنت پیامبر تبعیت نمی کنیم و اهل رای و قیاس نیستیم و غیر سنت پیامبر را به رسمیت و شناخت و علم و آگاهی نمی شناسیم , چرا که خداوند می فرماید :
"« آنچه را رسول خدا براى شما آورده (و به شما دستور داده) بگيريد (و عمل كنيد) و آنچه را نهى كرده خوددارى نماييد»." ( حشر 7)
👌و امیر مومنان ع می فرمود :« لا رای فی الدین » « رای و برداشت شخصی جایگاهی در دین ندارد »
📚المحاسن ج 1 ص 211
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
#توضیحی_در_مورد_بلندی_مکان_خداوند
🤔#پرسش
❓امام باقر در روايتى به صراحت ميگويد: الله به بلندى مكانى كه قرار دارد قسم ميخورد!
#ترجمه روايت: امام باقر از زبان الله ميگويد: به عزت و جلال و شرف و بلندى ارتفاع مكان من سوگند كه هيچ بنده مؤمنى خواست مرا بر خواست خود، در يكى از امور دنيا برنگزيند، جز آن كه بىنيازى را در وجودش قرار دهم و همّتش را متوجه آخرت سازم و آسمانها و زمين را عهدهدار روزىاش گردانم و خود برايش پشت تجارت هر تاجرى هستم.
#متن_عربى_روايت: و في الصحيح، عن أبي حمزة، عن أبي جعفر قال: قال الله عز و جل:
و عزتي و جلالي و عظمتي و بهائي و علو ارتفاعي، لا يؤثر عبد مؤمن هواي على هواه في شيء من أمر الدنيا إلا جعلت غناه من نفسه و همته في آخرته و ضمنت السماوات و الأرض رزقه و كنت له من وراء تجارة كل تاجر
#منابع:
١) اصول كافى جلد ٢ ص ٣٣٥ (لينك تصوير بالا)
٢) روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه نویسنده: محمد تقى مجلسي، ج: ١٢ صفحه: ١٢٨
▪️مجلسى دو بار اين روايت را نوشته است كه در يكى ارتفاعى(بلنداى من) آمده و در ديگرى ارتفاع مكانى(بلندى مكانم) ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌در این شکی نیست که خداوند از هر گونه محل و مکان منزه است و اصولًا دارا بودن محل، لازمه جسمانى بودن است، و در بحثهاى گذشته دانستيم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3074
❕كه خدا نه جسم است، و نه صفات جسمانيّات را دارد، نه مكانى او را در بر گرفته، و نه زمانى بر او مى گذرد، و در عين حال احاطه به تمام مكانها و زمانها دارد .
👌خداوند در آیات متعددی به این حقیقت تصریح کرده و می فرماید ؛
«مشرق و مغرب، از آن خداست ، پس به هر سو رو کنید، رو به خدا کرده اید. خداوند داراى قدرت وسیع و (به همه چیز) دانا است.» (بقره 115 ) «او کسى است که هم در آسمان معبود است و هم در زمین؛ و او حکیم و دانا است.» (زخرف 84 ) «...و هر جا باشید او با شما است، و خداوند نسبت به آنچه انجام مى دهید بینا است.» (حدید 4 ) «هیچ گاه سه نفر با هم نجوا نمى کنند مگر این که خداوند چهارمین آنها است، و هیچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمى کنند مگر این که او ششمین آنها است، و نه تعدادى کمتر و نه بیشتر از آن هستند مگر این که او همراه آنها است هر جا که باشند.» (مجادله 7 )«ما انسان را آفریدیم و وسوسه هاى نفس او را مى دانیم، و ما به او از رگ قلب اش نزدیکتریم» (ق 16 )
🔸امام کاظم علیه السلام فرمود ؛
"خداوند والا و بلند پايه، همواره بىزمان و بىمكان بوده است و او اكنون همان سان است كه بود؛ جايى از او تهى نيست و مكانى او را [از مكانى ديگر] باز نمىدارد و در مكانى فرو نمىآيد. "
"إِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى كانَ لَم يَزَل بِلا زَمانٍ ولا مَكانٍ، وهُوَ الآنَ , كَما كانَ لا يَخلو مِنهُ مَكانٌ، ولا يَشغَلُ بِهِ مَكانٌ، ولا يَحُلُّ في مَكان "
📚توحید صدوق ص ١٧٩
👌معاند مدعی شده است که خداوند مکان دارد و به تعبیر " ارتفاع مکانی " در روایتی استناد کرده است , در حالی که نمی داند " مکان " به معنای مقام و جایگاه نیز استعمال می شود و ارتفاع مکان خداوند یعنی والایی و بلندی مقام و جایگاه خداوند , چنان که در کتاب لغتی فرهنگ ابجدی چنین آمده است :
" «هو مَن العِلْم بِمكان»: او در دانش 👈مقام و جايگاهى دارد؛ المَكَانَة- [مكن]: مص،- ج مَكَانَات:👈 منزلت و مقام👉... "
📚فرهنگ ابجدى، ، ص: 854
👌بنابراین ارتفاع خداوند , یعنی والا مقامی خداوند و ارتفاع مکانی خداوند , یعنی بلندی مقام و جایگاه خداوند به اینکه عقل و حس نمی تواند به کنه وجودی خداوند دست پیدا کند :
"ارتفاع مكانه كناية عن عدم امكان الاشارة إليه بالعقول و الحواس"
📚شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)، ج8، ص: 381
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
#آب_دهان_انداختن_امام_جواد_ع_در_مسجد_و_شبهه_افکنی_وهابی
🤔#پرسش
❓بهداشت یک امام معصوم را تف کردن وی در عبادتگاه (مسجد) نشان میدهد
اَلْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ:👈🏿 رَأَيْتُ أَبَا جَعْفَرٍ اَلثَّانِيَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَتْفُلُ فِي اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرَامِ فِيمَا بَيْنَ اَلرُّكْنِ اَلْيَمَانِيِّ وَ اَلْحَجَرِ اَلْأَسْوَدِ وَ لَمْ يَدْفِنْهُ .👉🏿
الکافی جلد ۳، صفحه ۳۷۰
ترجمه فارسی :
على بن مهزيار میگويد : 👈🏿امام جواد را ديدم كه در مسجد الحرام، در بين ركن يمانى و حجر الاسود آب دهان مبارک خويش را بی انداخت و آن را پنهان نكرد .👉🏿 سند روایت هم صحیح هست , تصحیح این روایت در مراه العقول مجلسی : الحديث الثالث عشر : #صحيح ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌آب دهان معصومین علیهم السلام مبارک است و مطابق روایات شیعه و سنی , در آن شفاء و برکت وجود دارد .
❕در روایتی آمده است :
" شخصى از قبيله جهينه كه به خوره مبتلا شده بود و اعضايش مىريخت به خدمت پیامبر آمد و از مرض خود شكايت كرد، حضرت قدحى آب گرفت و آب دهان خود را بر آن انداخت و فرمود: اين آب را بر بدن خود بمال، چون چنين كرد , شفا يافت و چنان شد كه گويا هرگز بلائى نداشته است. و ايضا اعرابى به خدمت آن حضرت آمد كه به برص مبتلا شده بود و آب دهان مبارك خود را بر برص او افكند، و هنوز از پيش رسول خدا برنخاسته بود كه شفا يافت. " " لَقَدْ أَتَاهُ رَجُلٌ مِنْ جُهَيْنَةَ أَجْذَمَ يَتَقَطَّعُ مِنَ الْجُذَامِ فَشَكَا إِلَيْهِ ص فَأَخَذَ قَدَحاً مِنْ مَاءٍ فَتَفَلَ فِيهِ ثُمَّ قَالَ امْسَحْ بِهِ جَسَدَكَ فَفَعَلَ فَبَرَأَ حَتَّى لَمْ يُوجَدْ فِيهِ شَيْءٌ وَ لَقَدْ أَتَى أَعْرَابِيٌّ أَبْرَصُ فَتَفَلَ مِنْ فِيهِ عَلَيْهِ فَمَا قَامَ مِنْ عِنْدِهِ إِلَّا صَحِيحا "
📚بحار الانوار ج ١٠ ص ٤٦
❕در ذیل روایت دیگری آمده است :
"چون آن زمين سخت پيدا شد و كلنگ در آن اثر نمىكرد پیامبر قدح آبى طلبيد و آب دهان خود را در آن ريخت و به دست مبارك خود در آن موضع ريختند، به اعجاز آن حضرت چنان سست شد كه تا كلنگ مىزدند فرو مىريخت "
📚دلائل النبوة ج ٣ ص ٤١٥ _ مناقب ابن شهر آشوب ج ١ ص ١٦٠
❕در نقل دیگر امير المؤمنين عليه السّلام فرمود:
"رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مرا طلبيد در جنگ خيبر و ديده خود را از درد و آزار نمىتوانستم گشود پس آب دهان مبارك خود را بر ديدههاى من ماليد و در ساعت شفا يافتم "
📚ارشاد شيخ مفيد ج ١ ص ١٢٦
❕در روایت دیگر آمده است :
"جمعى از شورى و كمى آب خود به آن حضرت شكايت كردند پس رسول خدا بر سر چاه ايشان مشرف شد و آب دهان مبارك خود را در آن چاه انداخت، در ساعت آبش شيرين شد و جوشيد و بلند شد و اكنون معروف است آن چاه در بيرون مكه و آن را «عسيله» مىگويند و اهل آن چاه اين را اعظم مكرمتهاى خود مىشمارند و به آن فخر مىكنند؛ و چون قوم مسيلمه كذّاب اين را شنيدند به نزد او رفتند و گفتند: تو هم چنين معجزهاى براى ما ظاهر كن، او بر سر چاهى آمد كه آبش بسيار شيرين بود پس آب دهان نجس خود را در آن چاه ريخت، آن آب شور و تلخ شد و فرو رفت و تا حال آن چاه در يمن معروف است "
📚حیاه القلوب ج ٣ ص ٥٦٤
❕این مضمون در روایات اهلسنت هم آمده است . احمد بن حنبل نقل می کند :
" صحابه براى تبرّك جستن به آب دهان پیامبر ، بر يكديگر سبقت مىگيرند " "و لا يبسق بساقا إلا ابتدروه "
📚مسند احمد ج ٤ ص ٣٢٣
❕عروه می گوید :
" به خدا سوگند! مشاهده كردم، هر گاه رسول خدا مىخواست آب دهان فرو بريزد، يكى از اصحاب، دستش را جلو مىآورد، آب دهان مباركش را مىگرفت و به صورت و اعضايش مىماليد. " "فو اللّه ما تنخم رسول اللّه نخامة إلا وقعت فى كف رجل منهم فدلك بها وجهه و جلده "
📚صحیح بخاری ج ٣ ص ١٨٠ _ سنن الکبری , بیهقی , ج ٩ ص ٢١٩
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
👌بنابراین اگر امام جواد علیه السلام در مسجد الحرام آب دهان مبارک را انداختند , این عملکرد موجب شرافت بیشتر آن مکان مقدس می گردد و همینطور حضرت با این عملکرد در صدد بیان عملی حکم شرعی جواز و عدم حرمت آب دهان انداختن در مسجد بوده اند , چنان که علامه مجلسی متذکر این دو نکته می شود :
" قوله عليه السلام:" يتفل" لأنه كان بصاقه عليه السلام شرفا للمسجد فلا يقاس، أو كان فعله عليه السلام لبيان الجواز. "
📚مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج ١٥ ص ٢٤٩
👌به بیان دیگر :
❕ از انداختن آب دهان در مسجد , در روایاتی نهی شده است :
📚التهذیب ج ٣ ص ٢٥٦
👌اما ارتکاب هر نهی ای برای فردی که مضطر به انجام آن شده باشد , جایز است , چنان که خداوند می فرماید :
« در دین برای شما حرج و سختی قرار داده نشده است» « ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَج » ( حج 78 )
👌در مواردی ممکن است به خاطر شرایط خاصی که بدن از آن متاثر می شود , انسان مضطر شود که آب دهان خود را به بیرون اندازد و امکان خروج از مسجد هم نباشد , در همچنین شرایطی آب دهان انداختن در مسجد اشکالی ندارد , و اگر امام جواد ع هم چنین کرده اند , به خاطر شرایط اضطراری و برای بیان جواز این عمل در شرایط خاص و اضطراری بوده است و هیچ گونه قصد تعمد و اهانت به مسجد هم در کار نبوده است :
"أنّ البصاق حتما يكون في جانب من المسجد، لا في مكان الصلاة، و ليس بتعمّد أو بقصد الإهانة "
📚عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد، ج23-الجوادع، ص: 390 پاورقی )
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
#زنای_محصنه_با_زن_کنیز_و_اهل_کتاب
🤔#پرسش
❓یادتون هست در بحث هایی که با مسلمین راجع به حکم سنگسار به خاطر زنای محصنه داشتیم چقدر برای توجیه این حکم داد و هوار راه مینداختند که «زنای شخص متاهل باعث فساد جامعه و برکندن بنیان خانواده و از بین رفتن شرم و حیا و.... میشه!» ؟؟؟؟
اما کتب روایی همین آخوندها رو بررسی کردیم کاشف به عمل اومد که ائمهی به اصطلاح معصومشون گفتن که:
➖اگه مرد متاهل با کنیز دیگران و یا با زنان یهودی و مسیحی زنا کنه سنگسار نمیشه!
➖همچنین اگه مردی زن هم داشته باشه اما زنش یهودی یا مسیحی باشه، اونوقت اگه با زنان دیگری زنا کنه بازم سنگسار نمیشه!
به عبارتی زنا کردن در این حالت ها گویا باعث از بین رفتن شرم و حیا و برکندن بنیان خانواده نمیشه!
حالا چرا در غیر این حالات بنیان خانواده از بیخ کنده میشه و کن فیکون میشه اما تو این حالات نمیشه، الله اعلم!
#متن_حدیث:
امام صادق: اگر مرد با زن یهودیه یا نصرانیه و یا کنیز زنا کند سنگسار نمیشود. چنانچه با داشتن کنیز و زن یهودیه یا نصرانیه، اگر با زن آزاده ای زنا کند، این زنا، زنای محصنه (که حکمش سنگسار است) محسوب نمیگردد و نیز اگر همسری آزاده داشته باشد و با این حال با زن یهودیه یا نصرانیه یا کنیز زنا کند، مرتکب زنای محصنه نشده است!
📓منبع: علل الشرایع / تالیف شیخ صدوق / ترجمه سید محمد جواد ذهنی تهرانی / جلد ۲ / صفحه ۶۳۷ ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌مطابق مذهب شیعه و تصریحات بزرگان شیعه در بحث احصان , اسلام شرط نیست و مثلا مرد مسلمان متاهل حتی اگر با زن کافره زنا کند حکم زنای محصنه جاری می شود :
📚السرائر ج 3: ص 437. القواعد ج 3: ص 529. الروضة ج 9: ص 82. كشف اللثام ج 10: ص 454.
❕همینطور اگر مردی همسر کنیزی داشته باشد و زنا کند یا همسری داشته باشد و با کنیزی که بر او حلال نیست زنا کند , باز هم زنای محصنه واقع می شود , چنان که در روایتی آمده است که از امام ع پرسیدند :
" مردى با داشتن كنيزك فراشى و خدمتكار كه با هر دو تماس و نزديكى مىكند مرتكب زنا شده، آيا بودن كنيزك نزد وى او را محصن كار قرار مىدهد تا زنا از قبيل زنا محصن باشد يا نه؟ حضرت فرمودند: آرى زيرا اين مرد كسى نزدش هست كه نياز به ارتكاب زنا نداشته باشد. "
"سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِيمَ ع عَنِ الرَّجُلِ إِذَا هُوَ زَنَى وَ عِنْدَهُ السُّرِّيَّةُ وَ الْأَمَةُ يَطَؤُهَا تُحْصِنُهُ الْأَمَةُ وَ تَكُونُ عِنْدَهُ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّمَا ذَلِكَ لِأَنَّ عِنْدَهُ مَا يُغْنِيهِ عَنِ الزِّنَا "
📚الاستبصار ج ٤ ص ٢٠٤
👌یا در روایت دیگر آمده است که راوی از امام رضا ع سوال کرد که مردی با کنیز همسرش که به او حلال نبوده است , زنا می کند , حکمش چیست ?
❕امام ع فرمود : آن مرد زنا کار است و حکم رجم و سنگسار بر او جاری می شود " سَأَلْتُ الرِّضَا ع عَنْ رَجُلٍ وَطِئَ جَارِيَةَ امْرَأَتِهِ وَ لَمْ تَهَبْهَا لَهُ قَالَ هُوَ زَانٍ عَلَيْهِ الرَّجْمُ. "
📚تهذیب الاحکام ج ١٠ ص ١٤
👌و به صورت کلی , هر کسی که همسری به عقد دائم دارد و زنا کند , مشمول حکم سنگسار می شود و فرقی نمی کند که با کنیز زنا کند یا آزاد , با زن مسلمان زنا کند یا زن یهودی و مسیحی یعنی بین زن مسلمان و غیر مسلمان در این رابطه فرقی نیست .
❕راوی می گوید به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: محصن كيست؟ خداوند شما را مورد رحمت قرار دهد، فرمود:
"هر كس را همسرى باشد كه صبح و شام بتواند از او كام گيرد او محصّن خواهد بود. " "َ قُلْتُ مَا الْمُحْصَنُ رَحِمَكَ اللَّهُ قَالَ مَنْ كَانَ لَهُ فَرْجٌ يَغْدُو عَلَيْهِ وَ يَرُوحُ فَهُوَ مُحْصَنٌ. "
📚الکافی ج ٧ ص ١٧٩
👌در روایت دیگر , در پاسخ به اینکه محصن کیست فرمود :
" کسی که زنا می کند , در حالی که با داشتن همسر از زنا بی نیاز بوده است ""سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْصَنِ قَالَ فَقَالَ الَّذِي يَزْنِي وَ عِنْدَهُ مَا يُغْنِيهِ "
📚الکافی ج ٧ ص ١٧٨
👌همینطور اگر فردی , زنی از زنان اهل کتاب را با شرایطی که در ذیل گفته ایم , به عقد دائم در نزد خود داشته باشد و زنا کند , به حسب آنچه که گفتیم که در تحقق زنای محصنه اسلام شرط نیست , و صرف عقد دائم کافی است , باز هم مشمول حکم سنگسار می گردد :
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1477
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
👌در روایتی آمده است که محمد بن ابی بکر به علی ع نامه نوشت و از ایشان سوال کرد در مورد مردی که با زن یهودی و مسیحی زنا کرده بود , امام ع در پاسخ او نوشت :
" اگر آن مرد همسر داشته است , سنگسارش کن و اگر همسر نداشته است , صد ضربه به او شلاق بزن و تبعیدش کن , و آن زن یهودی را که به او زنا داده است , به سوی اهل ملتش بفرست تا آنطور که می خواهند , در مورد او حکم بکنند "
"أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ كَتَبَ إِلَى عَلِيٍّ ع- فِي الرَّجُلِ زَنَى بِالْمَرْأَةِ الْيَهُودِيَّةِ وَ النَّصْرَانِيَّةِ- فَكَتَبَ ع إِلَيْهِ إِنْ كَانَ مُحْصَناً فَارْجُمْهُ وَ إِنْ كَانَ بِكْراً فَاجْلِدْهُ مِائَةَ جَلْدَةٍ ثُمَّ انْفِهِ وَ أَمَّا الْيَهُودِيَّةُ فَابْعَثْ بِهَا إِلَى أَهْلِ مِلَّتِهَا فَلْيَقْضُوا فِيهَا مَا أَحَبُّوا. "
📚تهذیب الاحکام ج ١٠ ص ١٥
❕اما اهلسنت و پیروان ابوحنیفه و مالک در احصان , اسلام و حریت را شرط می دانند و زنای با کنیز و اهل کتاب را موجب سنگسار نمی دانند یا اگر کسی زن کنیزی داشته باشد و زنا کند , می گویند مشمول حکم سنگسار نمی شوند :
📚المبسوط ج 9: ص 39 _ اللباب ج 3: ص 79، _ حلية العلماء ج 8: ص 10. _ الفقه علی المذاهب الاربعه و مذهب اهل البیت , ج 5 ص 83
❕بر این اساس روایت مورد استناد معاند از روی تقیه و موافق با عقیده باطل اهلسنت صادر شده است , چنان که بزرگان شیعه تصریح به این نکته کرده اند :
"قیل ان ذلک ( اعتبار اسلام المراه ) مذهب ابی حنیفه و اصحابه , فلا مناص من حملها علی التقیه "
📚مبانی تکمله المنهاج , خویی , ج 1 ص 203
❕علت اصلی وجود برخی از روایات متعارض ، جو خفقان و فشاری بوده است که از ناحیه حکام جور بر اهلبیت ع حاکم بوده است و آن بزرگواران در مواردی به خاطر همین فشار ، مجبور به تقیه کردن و بیان روایات تقیه ای ، بوده اند ، چنان که مرحوم صاحب حدائق می نویسد ؛
« منشا اختلاف در اخبار و روایات ما ، تنها تقیه از مخالفین بوده است »
📚الحدائق الناضره ج 1 ص 15
❕ به خاطر همین نکته ، در هنگام تعارض ، ما ماموریم روایتی را اخذ کنیم که مخالف عقیده اهل سنت است ، چنان که در نقلی آمده است که راوی از امام صادق علیه السلام سوال کرد که ؛
« دو خبر از شما می بینیم که یکی از آنها موافق اهل سنت و دیگری مخالف عقیده اهل سنت است ، کدام خبر را اخذ کنیم ؟ امام علیه السلام فرمود آن خبری را که با اهل سنت مخالف است ، آن را اخذ کنید چرا که رشد و هدایت در آن است »
📚 الکافی ج 1 ص 68
❕در رابطه با چرایی تقیه و مشروعیت آن از قرآن ، پاسخهای گذشته ما را مطالعه فرمایید ؛
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/6330
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/3769
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
👌معاند نسبت به آیه ای که در رابطه با تنظیم اسناد تجاری است اشکالی وارد کرده است که مطابق آیه شریفه , در صورتى كه شهود مركب از دو مرد باشند هر كدام مىتوانند مستقلا شهادت بدهند اما در صورتى كه يك مرد و دو زن باشند، بايد آن دو زن به اتفاق يكديگر اداء شهادت كنند" تا اگر يكى انحرافى يافت، ديگرى به او يادآورى كند" (أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى). ( بقره ٢٨٢ )
👌علت این مساله آن است که زنان به خاطر عواطف قوى ممكن است تحت تاثير واقع شوند، و به هنگام اداء شهادت به خاطر فراموشى يا جهات ديگر، مسير صحيح را طى نكنند، و لذا يكى، ديگرى را يادآورى مىكند، البته اين احتمال در باره مردان نيز هست، ولى در حدى پايينتر و كمتر.
📚تفسير نمونه، ج 2، ص: 387
👌در ذیل در رابطه با مباحث مربوط به شهادت زنان , توضیحات بیشتری داده ایم :
💠 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3199
💠 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1230
#توضیحی_در_مورد_قطع_شدن_وحی_پس_از_پیامبر_اسلام
🤔#پرسش
❓حدیث در کتاب شیعه که می گوید وحی بعد از وفات پیامبر قطع می شود
نام کتاب : قرب الاسناد- ط حدیثیه نویسنده : الحمیری ابوالعباس
مجلد یکم صفحه ۲۹۹
❕نبود وحی بعد از پیامبر یعنی رد جانشینی علی ❗️❗️
💠#پاسخ💠
❕يكى از معارف مسلم در ميان علماى اسلام، وجود افراد «محدَّث» در ميان مسلمانان است. فرد «محدَث» پيامبر نيست ، ولى در عين حال، فرشتگان، با وى سخن مى گويند، و سخن آنان را مى شنود، و لذا او «محدَّث» بر وزن اسم مفعول نام گرفته است، زيرا كه فرشته با او «حديث» مى گويد. بخارى نقل مى كند كه پيامبر (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم) فرمود:
«لَقَدْ كانَ فِيمَنْ كانَ قَبْلَكُمْ مِنْ بَنى إِسْرائِيلَ رِجالٌ يُكلَّمُونَ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا أَنْبِياءَ فَإِنْ يَكُنْ مِنْ أُمّتى مِنْهُمْ أَحَدٌ، فَعُمَر...».
«در ميان پيشينيان از بنى اسرائيل، مردانى بودند كه با آنها- از عالم غيب- سخن گفته مى شد، بدون اين كه پيامبر باشند. و اگر در ميان امت من چنين فردى باشد، آن عمر بن خطاب است».
📚صحيح بخاری , ج 2، ص 194، باب مناقب عمر بن الخطاب.
❕به بیان دیگر :
👌ترديدى نيست كه فرشته وحى و يا ديگر فرشتگان با انبيا و اوليا سخن مى گويند و وحى الهى را در اختيار آنان مى گذارند، ولى سخن گفتن آنان به پيامبران اختصاص ندارد، بلكه با انسان هاى والا- هر چند نبى نباشند- نيز سخن مى گويند، و گروهى را كه فرشتگان در برابر آنها متمثل مى شوند و با آنان سخن مى گويند، «محدَّث» مى نامند.
❕كوته نظران , سخن گفتن فرشته با غير پيامبران را دور از واقعيت مى شمارند، در حالى كه قرآن كريم يادآور سخن گفتن فرشته با مادر مسيح، حضرت مريم است، آنجا كه مى فرمايد:
«وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمِينَ». «آن گاه كه ملائكه به مريم گفتند: خدا تو را برگزيده و از آلودگى پاك كرده و تو را بر زنان جهان برترى بخشيده است». ( نساء ٤٢ )
❕سخن گفتن فرشتگان با فرد، نشانه نبوت و رسالت او نيست، بلكه نشانه ارتقاى مخاطب به قله كمال است كه به او توان شنيدن صداى فرشتگان را مى دهد.
👌از اين گذشته، قرآن كريم، سخن گفتن فرشتگان را با همسر حضرت ابراهيم، هاجر يادآور مى شود و مى فرمايد:
«قالُوا أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ». «آيا از فرمان و اراده خدا در شگفت هستى، رحمت و بركات او بر شما خاندان [نبوت] باد...» ( هود ٧٣ )
📚راهنمای حقیقت , ص 405
❕بنابراین ارتباط با فرشتگان اختصاص به پیامبران ندارد تا وهابی مدعی شود که دیگر امامان پس از پیامبر از این ارتباط محرومند و نمی توانند جانشین پیامبر باشند , در حالی که خودشان معتقدند که این ارتباط برای غیر پیامبران و برای عمر بوده است , چنان که قسطلانی از علمای برجسته اهلسنت در ذیل حدیث مورد اشاره ما از صحیح بخاری می نویسد :
" «اينكه رسول خدا فرموده است: اگر در ميان امتم كسى از آنان باشد» اين كلام و شرط را از روى ترديد نگفته است، بلكه به عنوان تأكيد فرموده است چنانكه مىگوئى: اگر دوستى برايم باشد او فلانى است. منظور اين نيست كه او هيچ دوستى ندارد، بلكه اختصاص دادن كمال صداقت به اوست. و هنگامى كه ثابت شد كه چنين حقيقتى در ميان غير امت اسلام وجود داشته پس بودنش در اين امت برتر، سزاوارتر خواهد بود. " " قوله " فإن يكن " للترديد بل للتأكيد كقولك : إن يكن لي صديق ففلان . إذ المراد اختصاصه بكمال الصداقة لا نفي الأصدقاء ، وإذا ثبت أن هذا وجد في غير الأمة المفضولة فوجوده في هذه الأمة الفاضلة أحرى ."
📚ارشاد الساري شرح صحيح البخاري ج 6 ص 99 .
👌و صراحتا تصریح می کنند که عمر با فرشتگان در ارتباط بوده است و فرشتگان مطالبی را به او الهام می کردند : " كان عمر رضي الله عنه ينطق بما كان
ينطق ملهما "
📚مشکل الآثار , طحاوی , ج ٢ ص ٢٥٧
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
👌همینطور اهلسنت برای بزرگان خودشان عقیده دارند که آنان با فرشتگان در ارتباط بوده اند , چنان که غزالی می گوید :
" بعضى از عرفاء گفتهاند: از برخى از «ابدال» درباره بعضى از «مقامات نفس» پرسيدم، او به طرف راست و چپش نگريست و گفت: خدا شما را رحمت كند چى مىگوئيد؟ آنگاه به سينهاش توجه كرد و گفت: شما چه مىگوئيد؟ آنگاه جواب سؤال را داد، از او پرسيدم به چه جهت به طرف راست و چپ توجه نموديد؟ پاسخ داد: جواب سؤالت را نمىدانستم از دو فرشته كه در دو طرفم قرار داشتند پرسيدم آنان نيز بلد نبودند آنگاه از دلم پرسيدم آنطور كه پاسخ دادم به من خبر داد، بنابراين او از دو فرشته داناتر بوده است. غزالى اضافه مىكند: گويا همين معنى اين حديث است». " قال بعض العارفين سألت بعض الأبدال عن مسألة من
مشاهد النفس فالتفت إلى شماله وقال : ما تقول رحمك الله ؟ ثم إلى يمينه كذلك ، ثمأطرق إلى صدره فقال : ما تقول ؟ ثم أجاب فسألته عن التفاته ؟ فقال : لم يكن عندي علم فسألت الملكين فكل قال : لا أدري فسألت قلبي فحدثني بما أجبت فإذا هو أعلم منهما ... "
📚فیض القدیر , ج ٤ ص ٦٦٤
❕در كتب تراجم اینان افرادى را مىيابید كه فرشتگان با آنان سخن گفتهاند از جمله :
💠عمران بن حصين خزاعى، متوفى در سال 52 هجرى كه درباره اش نوشتهاند :
" فرشتگان حفاظت كننده را مىديده و با آنها سخن مىگفته تا اينكه سوخت و داغ شد " " انه کان یرى الحفظة وكانت تكلمه حتى اكتوى . "
📚الاستیعاب ج ٢ ص ٤٥٥
👌ابن كثير در تاريخش می آورد :
"فرشتگان بر او سلام مىكردند تا آنكه داغ شد در اين وقت سلامشان قطع گرديد، آنگاه پيش از چند لحظه قبل از مرگ دوباره پيشش آمدند و به او سلام مىگفتند. "
"قد كانت الملائكة تسلم عليه فلما اكتوي انقطع عنه سلامهم ، ثم عادوا قبل موته بقليل ، فكانوا يسلمون عليه رضي الله عنه . "
📚البدایه و النهایه ج ٨ ص ٦٠
👌و در شذرات الذهب ج ١ صفحه ٥٨ آمده است: «سلامى كه فرشتگان به او مىگفتند مىشنيد تا آنكه با آتش سوخت ديگر به مدت يكسال سلامشان را نشنيد پس خداوند به او لطف فرمود: دوباره اين نعمت را بر او ارزانى داشت».
"انه كان يسمع تسليم الملائكة عليه ، ثم اكتوي بالنار فلم يسمعهم عاما ، ثم أكرمه الله برد ذلك . "
❕همینطور از جمله كسانى كه طبق اعتقاد اهلسنت , فرشتگان با آنان سخن گفتهاند، ابو المعانى صالح متوفى در سال 427 ه است.
👌ابن جوزى و ابن كثير نقل كردهاند كه:
" ابو المعالى در ماه رمضانى گرفتار بيچارگى شديدى شد، تصميم گرفت برود پيش يكى از بستگانش تا مقدارى قرض بگيرد. او مىگويد: همينكه داشتم مىرفتم پرندهاى روى شانهام نشست و گفت: اى ابو المعالى! من فلان فرشتهام، به آنجا مرو، او را پيش تو خواهيم آورد، او مىگويد: فردا همان مرد پيشم آمد "
"اصابته فاقة شديدة في شهر رمضان فعزم على الذهاب إلى رجل من ذوي قرابته ليستقرض منه شيئا قال : فبينما أنا أريده فنزل طائر فجلس على منكبي
وقال : يا أبا المعالي أنا الملك الفلاني ، لا تمضي إليه نحن نأتيك به . "
📚المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک ج ١٧ ص ٨٢ - البدایه و النهایه ج ١٢ ص ١٦٣
❕و از همین اين قبيل است سخن گفتن «حوریه» با «ابى يحيى ناقد» چنان که خطيب بغدادى نقل می کند كه او گفته است:
" از خدا با چهار هزار ختم قرآن , حوريهاى خريدم هنگامى كه در ختم آخر بودم خطابى از حوريهاى شنيدم كه مىگفت: «تو به عهدت وفا كردى و اينك من همانم كه مرا خريدى» " "اشتريت من الله حوراء بأربعة آلاف ختمة ، فلما كان آخر ختمة سمعت الخطاب من الحوراء وهي تقول : وفيت بعهدك فها أنا التي قد اشتريتني "
📚تاریخ بغداد ج ٨ ص ٣٦٢
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
👌بنابراین حتی طبق مبانی اهلسنت , ارتباط با فرشتگان اختصاص به پیامبران ندارد تا بعد از پیامبر خاتم این ارتباط به پایان رسد , بلکه به اعتقاد شیعه , امامان ما دارای این ارتباط بوده اند , چنان که در ذیل گفته ایم :
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3930
👌و اگر در برخی از روایات ما آمده است که پس از پیامبر اسلام وحی آسمانی به پایان رسید :
📚الخصال ج ٢ ص ٣٨٥ _ نهج البلاغه ص ٢٣٥
❕مقصود از وحی در این روایات وحی تشریعی است , یعنی دیگر فرشته ای نازل نمی شود تا حلال و حرام تازه ای بیاورد , چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛
« جاءَ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله فَجاءَ بِالقُرآنِ وبِشَريعَتِهِ ومِنهاجِهِ، فَحَلالُهُ حَلالٌ إلى يَومِ القِيامَةِ، وحَرامُهُ حَرامٌ إلى يَومِ القِيامَةِ » « محمّد ص آمد و قرآن را و شريعت و روش خاصّ خود را آورد و از آن پس، حلال او تا روز قيامت، حلال و حرامش تا قيام قيامت، حرام است »
📚الكافي ج 2 ص 17 _ المحاسن ، ج 1 ص 420 _ بحار الأنوار ، ج 16 ص 353
👌و فرمود ؛
« إنَّ اللَّهَ تَبارَكَ وتَعالى بَعَثَ مُحَمَّداً فَخَتَمَ بِهِ الأَنبِياءَ فَلا نَبِيَّ بَعدَهُ، وأَنزَلَ عَلَيهِ كِتاباً فَخَتَمَ بِهِ الكُتُبَ فَلا كِتابَ بَعدَهُ، أحَلَّ فيهِ حَلالًا، وحَرَّمَ حَراماً، فَحَلالُهُ حَلالٌ إلى يَومِ القِيامَةِ، وحَرامُهُ حَرامٌ إلى يَومِ القِيامِة، فيهِ شَرعُكُم، وخَبَرُ مَن قَبلَكُم وبَعدَكُم. » « خداوند- تبارك و تعالى- محمّد ص را فرستاد و سلسله پيامبران را بدو ختم كرد. بنا بر اين، بعد از او پيامبرى نيست. نيز كتابى را بر او فرو فرستاد و آن را پايان بخشِ همه كتابها [ى آسمانى] قرار داد. بنا بر اين، پس از آن ديگر كتابى نمى آيد. در اين كتاب، حلالى قرار داد و حرامى وضع كرد. پس حلال آن، تا قيام قيامت، حلال است و حرامش، تا قيام قيامت، حرام. شريعتِ (احكام و مقرّراتِ) شما در اين كتاب است و اخبار پيشينيان و پسينيانِ شما در آن آمده است. »
📚بحار الأنوار ج 93 ص 3
👌و اگر امامان علیهم السلام از حلال و حرام سخن گفته اند , این علمشان به وراثت از پیامبر اسلام به آنان رسیده است , نه آنکه فرشته بر آنان نازل شده باشد تا حلال و حرام را آورده باشد .
❕در روايتى به نقل از جابر، آمده است ؛
« به ابوجعفر امام باقر عليه السلام گفتم: هر گاه برايم حديثى مى فرمايى، سند آن را نيز برايم ذكر نما. فرمود: «پدرم، از جدّم، از پيامبر خدا، از جبرئيل عليه السلام، از خداوند عز و جل، مرا حديث كرده است، و هر حديثى كه براى تو مى گويم، با همين سند است».
📚امالی مفید ، ص 42
❕در روایت دیگر ، از امام صادق عليه السلام نقل شده است که فرمود ؛
«حديث من، حديث پدرم است، و حديث پدرم، حديث جدّم، و حديث جدّم، حديث حسين، و حديث حسين، حديث حسن، و حديث حسن، حديث امير مؤمنان عليه السلام، و حديث امير مؤمنان عليه السلام، حديث پيامبر خدا، و حديث پيامبر خدا، سخن خداوند عز و جل است».
📚الکافی ج 1 ص 53
👌 امام رضا عليه السلام فرمود ؛ «إنّا عَنِ اللَّهِ و عَن رَسولِهِ نُحَدِّثُ. » « ما از طرف خدا و پيامبر او سخن مى گوييم. »
📚رجال کشی ، ج 2 ص 490
👌امام صادق ع فرمود ؛
« هر زمانی که از چیزی به تو جواب می دهم ، آن قول رسول الله است و ما به رای و نظر خویش ، هیچ چیز نمی گوییم » «مَهْمَا أَجَبْتُكَ فِيهِ بِشَيْءٍ فَهُوَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص لَسْنَا نَقُولُ بِرَأْيِنَا مِنْ شَيْءٍ »
📚بصائر الدرجات ، ج 1 ص 301
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
#مقصود_از_آیه_احصنت_فرجها_و_عفت_بیان_قرآن
🤔#پرسش
❓آیا بيان این جمله در قرآن، عاقلانه و اخلاقی است؟
آيه ١٢ سوره تحريم: و مريم دختر عمران كه واژن خود را سالم نگاه داشت و ما در آن (واژنش) از روحمان فوت كرديم(دميديم)
#فرج در زبان عربى، به معناى آلت تناسلى زنانه يا همان واژن ميباشد.
#سئوال: اگر از يك مرد مسلمان يا يك امام بپرسيم؛ آيا واژن(آلت تناسلى) خواهرت يا دخترت پاك است؟
چه خواهد گفت؟ آيا نميپرسد چرا بى ادبان سئوال ميكنى؟ آيا نميپرسد واژن خواهر من به تو چه؟ آيا ١ ساعت از ادب و اخلاق براى شما نميگويد؟
بله هم به شما پرخاش ميكند و هم شما را بى ادب و بى نزاكت خطاب ميكند.
اما خداى همين شخص در كتاب دينى او بدون ادب و نزاكت و اخلاق براحتى ميگويد: مريم آلت تناسلى اش را سالم نگه داشت!
چرا الله نگفت مريم دختران عمران جسمش يا عفتش را پاك نگه داشت؟
چرا ميگويد در واژنش دميديم؟ آيا الله نميتوانيت بدون فوت كردن در آلت تناسلى مريم، او را حامله كند؟ ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌اشکال تراشی معاند در مورد آیه شریفه ذیل است که می فرماید :
" وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِهِ وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتِينَ " "و همچنين مريم دختر عمران مثل زده كه دامان خود را پاك نگاه داشت، و ما از روح خود در او دميديم، او كلمات پروردگار و كتابهايش را تصديق كرد، و از مطيعان فرمان خدا بود. " ( تحریم ١٢ )
👌مرحوم محمد هادی معرفت به اشکال معاند پاسخ زیبایی می دهد و می گوید :
"❕پنداشتهاند در قرآن تعبيرات ركيكى ديده مىشود كه با ادبيّات والاى وحى تناسب ندارد. مثلًا كلمه فرج كه نام عورت زن است ...
👌امّا اين توهّم ناشى از ناآگاهى نسبت به مصطلحات زبانى عصر قرآن و اشتباه عرف قديم با عرف امروز است. اينك تفصيل پاسخ:
💠 «الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها»
❕اين تعبير در دو جاى قرآن آمده ( انبیاء ٩١ _ تحریم ١٢ ) و اين اشكال را بر انگيخته كه چرا از عورت زن به صراحت اسم برده شده؟
👌 بايد گفت اتفاقاً اين كلمه تعبير كنايهآميز است نه صريح، زيرا منظور از فرج در اينجا شكاف موربّ قسمت پايين لباس يا دامن است. ابن فارض گويد: ف ر ج ريشه لغوى صحيحى است كه بر گشادگى موجود در چيزى دلالت دارد و لذا بر شكاف يا ترك ديوار اطلاق مىشود، و فروج، فاصلههاى ميان نقاط خطر و كمينگاه است.
📚 معجم مقاییس اللغه ج ٤ ص ٤٩٨
❕ در ادامه مىگويد: جيب، بريدگى گريبان است كه در قسمت جلو جامه امتداد دارد.
📚همان ج ١ ص ٤٩١ و ٤٩٧
👌جبت القميص يعنى وسط آن شكافى ايجاد كردم. در قرآن نيز مىفرمايد: «وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ» بايد روسرىهاى خود را بر گريبان هاشان بيفكنند ( نور ٣١ ) كه «جيوب» همان بريدگى بالاى پيراهن است. يا مىگويند:
❕فلانى ناصح الجيب است يعنى امانت دارد، يا طاهر الجيب است، يعنى پاك جامه است.
📚لسان العرب ج ١ ص ٢٨٨
👌بنابراين فرج در چنين تعبيراتى شكاف پيراهن و گريبان است كه در پيراهنهاى عربى معمول بوده و هست و احصان فرج كه در آيه آمده همان پاكدامنى است كه كنايه از منزه بودن از فحشاء و هرزگى باشد.
❕اين كاربرد بر اساس زبان اصيل عرب كهن است كه قرآن هم بر روال آن جريان دارد. امّا در دورههاى بعد نام عورت زن شده كه كاربردى نو پيداست و به قرآن ربطى ندارد. آيههايى همانند «وَ الْحافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ» ( احزاب ٣٥ ) يا «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ... وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ» ( نور ٣٠ _ ٣١ ) همگى كنايه از حفاظت از پاكدامنى و پرهيز از فحشاء دارد، و كلمه فرج در آنها هرگز نام عورت يا نام عورت زن نبوده و نيست.
📚نقد شبهات پیرامون قرآن کریم ص ٢٩٢
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
👌بنابراین همانطور که از " جیب " که به معنای بریدگی گریبان است به امانتداری و پاک جامه ای کنایه آورده می شود , از فرج هم که به معنای شکاف پیراهن و گریبان است به پاکدامنی کنایه آورده می شود و مقصود از " احصان فرج " در آیه مورد بحث , همان پاکدامنی است .
❕و این که خداوند می گوید در " فرج " مریم از روح خود دمیدیم , یعنی در شکاف پیراهن و گریبان او از روح خود دمیدیم که کنایه از خلقت عیسی مسیح ع از روح الهی است و بر همین اساس , عیسی مسیح روح الله است , چنان که در آیه دیگر می فرماید :
" يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ " " اى اهل كتاب در دين خود غلو (و زيادهروى) نكنيد و در باره خدا غير از حق نگوئيد مسيح عيسى بن مريم فقط فرستاده خدا و كلمه (و مخلوق) او است، كه او را به مريم القا نمود و 👈روحى از طرف او بود .👉 ( نساء ١٧١ )
📚تفسیر سور آبادی ج ٣ ص ١٥٨٢
❕البته روشن است که منظور از تعبیر " روحنا " يك روح با عظمت و متعالى است، که در مریم دمیده شد و عیسی مسیح ع از آن خلق شد . يا به تعبير ديگر اضافه" روح" به" خداوند"" اضافه تشريفيه" است كه براى بيان عظمت چيزى مىآيد، مانند اضافه" خانه" به" خدا" در تعبير" بيت اللَّه" و گرنه خداوند نه روح دارد، و نه خانه و بيت.
📚تفسير نمونه، ج ٢٤ ص ٣٠٦
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
#توضیحی_در_مورد_دو_دست_خداوند
🤔#پرسش
❓رد ادعای مسلمین در مورد مادی نبودن الله
در آیه ۶۴ سوره مائده میخوانیم:
وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ ﴿۶۴﴾
#ترجمه: و يهود گفتند دست خدا بسته است دستهاى خودشان بسته باد و به [سزاى ] آنچه گفتند از رحمت خدا دور شوند بلكه هر دو دست او گشاده است هر گونه بخواهد مى بخشد و قطعا آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو فرود آمده بر طغيان و كفر بسيارى از ايشان خواهد افزود و تا روز قيامت ميانشان دشمنى و كينه افكنديم هر بار كه آتشى براى پيكار برافروختند خدا آن را خاموش ساخت و در زمين براى فساد مى كوشند و خدا مفسدان را دوست نمى دارد (۶۴)
🖋توضیح:
مسلمین و ماله کشان در توضیح این آیه میگویند منظور از «ید» و مشتقات آن در آیه یعنی «قدرت و روزی دادن»!
در حالی که به فرض صحت چنین ادعایی، باز هم عقلانی نیست که تعداد دست نیز ذکر شود و بگوید «هر دو دست او (الله) باز است» چرا که در مقام استعاره و تمثیل نیازی به ذکر تعداد دست نیست. چنانکه در محاورات و ضرب المثلهای متعددی داریم:
۱) دست بالای دست بسیار است
۲) دست ما کوتاه و خرما بر نخیل
۳) دست بده ندارد (کنایه از خسیس بودن)
اما نکته جالبتر در مورد این آیه این است که در آن اشاره به کاشتن تخم کینه و دشمنی بین قوم یهود توسط الله میشود:
وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ
#ترجمه: تا روز قيامت ميانشان دشمنى و كينه افكنديم ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌هنگامى كه قرآن درباره خدا مىگويد: «بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ؛ هر دو دست خداوند گشاده است». ( مائده ١٤ ) يا مىفرمايد: «وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِاعْيُنِنا؛ (اى نوح) در برابر ديدگان ما كشتى بساز». ( هود ٣٧ )
❕هرگز مفهوم اين آيات، وجود اعضاى جسمانى چشم و گوش و دست براى خدا نيست، چرا كه هر جسمى داراى اجزايى است و نياز به زمان و مكان و جهت دارد، و سرانجام فانى مىشود، و خداوند برتر از آن است كه اين صفات را دارا باشد، پس منظور از «يَداهُ» (دستها) همان قدرت كامله الهى است كه سراسر جهان را زير نفوذ خود قرار داده، و منظور از «اعين» (چشمها) علم و آگاهى اوست نسبت به همه چيز.
📚اعتقاد ما , ص ٥٢
❕بر همین اساس است که می بینیم عبد اللّه بن قيس می گوید :
👌از امام رضا عليه السلام شنيدم كه فرمود: «بلكه دو دست او گشوده است».
پس به امام عليه السلام گفتم: آيا خدا، دستانى اين چنين دارد؟ و با دستم به دست امام اشاره كردم. امام عليه السلامفرمود: «خير. اگر اين چنين بود، خدا آفريده مىشد». " سَمِعتُهُ يَقولُ: «بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ» فَقُلتُ لَهُ: لَهُ يَدانِ هكَذا؟ و أَشَرتُ بِيَدي إِلى يَدِهِ. فقالَ: لا، لَو كانَ هكَذا لَكانَ مَخلوقا. "
📚توحید صدوق ص ١٦٨ _ معانی الاخبار ص ١٨
👌مقصود از دست خداوند , قدرت و لطف خداوند متعال است , چنان که در روایتی از امام باقر عليه السلام در مورد اين سخن خداى متعال: «اى ابليس! تو را چه باز داشت از سجده كردن در برابر آنچه با دو دستم آفريدم؟» ( ص ٧٥ ) سوال شد که امام ع فرمود :
" دست، در سخن عرب، به معناى نيرو و نعمت است. خدا فرمود: «و بنده ما داوود دارای دست را ياد كن» ( ص 17 ) و فرمود: «و آسمان را با اید برافراشتيم» ( ذاریات ٤٧ ) يعنى با نيرو، و فرمود: «و ايشان را به روحى از نزد خويش، نيرومند گردانيده است»، ( مجادله ٢٢ ) يعنى آنان را نيرومند گردانيده است، و گفته مىشود: فلانى نزد من، دستان زيادى دارد، يعنى فزونبخشىها و نيكى دارد و [گفته مىشود:] فلانى نزد من، دست تابانى دارد، يعنى نعمت دارد. "
"فقلت: قوله عز و جل: يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ؟ فقال: «اليد في كلام العرب القوة و النعمة. قال: وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَيْدِ و قال: وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ أي بقوة وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ و قال: وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ أي قواهم. و يقال: لفلان عندي يد بيضاء، أي نعمة».
📚توحید صدوق ص ١٥٣
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
❕بر این اساس در مورد آیه مورد استناد معاند , گفتنی است که بايد توجه داشت كه" يد" در لغت عرب به معانى زيادى اطلاق مىشود كه يكى" دست" است و ديگرى" نعمت" و" قدرت" و" زمامدارى و حكومت" و" تسلط" مىباشد. البته معنى اصلى همان دست مىباشد.
👌و از آنجا كه انسان بيشتر كارهاى مهم را با دست خود انجام ميدهد، به عنوان كنايه در معانى ديگر به كار رفته است، همانطور كه كلمه" دست" در زبان فارسى نيز چنين است.
❕از بسيارى از رواياتى كه از طريق اهل بيت ع به ما رسيده استفاده مىشود كه اين آيه اشاره به اعتقادى است كه يهود در باره مساله قضا و قدر و سرنوشت و تفويض داشتند و معتقد بودند كه در آغاز خلقت خداوند همه چيز را معين كرده و آنچه بايد انجام بگيرد، انجام گرفته است و حتى خود او هم عملا نمىتواند تغييرى در آن ايجاد كند .
📚تفسير نور الثقلين ج ١ ص ٦٤٩ _ و تفسير برهان ج ١ ص ٤٨٦
❕هنگامى كه زندگى يهود بهم خورد و ستاره اقبالشان غروب كرد معتقد بودند اين يك سرنوشت است و سرنوشت را نمىتوان تغيير داد، زيرا از آغاز همه اين سرنوشتها تعيين شده و عملا دست خدا بسته است!! خداوند در پاسخ آنها نخست به عنوان نكوهش و مذمت از اين عقيده ناروا مىگويد:" دست آنها در زنجير باد، و به خاطر اين سخن ناروا از رحمت خدا بدور گردند". (غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا)
❕سپس براى ابطال اين عقيده ناروا مىگويد: هر دو دست خدا گشاده است، و هر گونه بخواهد و بهر كس بخواهد مىبخشد. (بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ)
👌 نه اجبارى در كار او هست، نه محكوم جبر عوامل طبيعى و جبر تاريخ مىباشد، بلكه اراده او بالاتر از هر چيز و نافذ در همه چيز است.
👈قابل توجه اينكه يهود" يد" را به عنوان مفرد آورده بودند، اما خداوند در پاسخ آنها" يد" را به صورت" تثنيه" مىآورد و مىگويد:" دو دست خدا گشاده است" و اين علاوه بر تاكيد مطلب كنايه لطيفى از نهايت جود و بخشش خدا است، زيرا كسانى كه زياد سخاوتمند باشند، با هر دو دست مىبخشند، به علاوه ذكر دو دست كنايه از قدرت كامل است 👉
📚تفسير نمونه، ج ٤ ص ٤٥٠
❕لذا می بینیم که صاحب المیزان می نویسد :
" اما جمله" بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ" اين جمله جواب از گفته يهود است كه با كلمه" بل" كه براى اضراب و اعراض است افتتاح شده است و اين جمله يعنى جمله" يَداهُ مَبْسُوطَتانِ" جمله ايست معروف و شايع و كنايه است از داشتن قدرت.
❓در اينجا سؤالى پيش مىآيد و آن اينست كه يهود گفته بود دست خدا بسته است و" يد" را مفرد ذكر كرده بود با اين حال چرا خداى تعالى در جواب آنها فرمود:" يداه" و" يد" را بصورت تثنيه ذكر فرمود؟
👌جواب اينست كه اصولا 👈در ادبيات عرب دست كنايه است از قدرت و دو دست كنايه است از كمال قدرت و از همين جهت خداى تعالى بصورت تثنيه آورد تا به كمال قدرت خود اشاره كرده باشد 👉كما اينكه در آيه" قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ" نيز براى افاده همين معنا به صورت تثنيه آورد، عرب هم وقتى ميخواهد در سلب قدرت از كسى مبالغه كند و بگويد فلانى به هيچ وجه قدرت بر آن عمل و حق مداخله در آن را ندارد مىگويد:" لا يدين بها له" يعنى فلانى هيچ گونه اختيارى در آن كار ندارد "
📚ترجمه تفسير الميزان، ج ٦ ص ٤٧
❕در رابطه با اینکه معاند مدعی است که خداوند تا روز قیامت , میان یهود کینه و دشمنی قرار داده است , در ذیل پاسخ مفصلی داده ایم :
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/157
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
👌معاند در مورد قسم های قرآنی اشکالات سطحی را مطرح کرده است , در ذیل در مورد فلسفه قسم های الهی توضیح داده ایم :
🌿 https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1867
👌در آیاتی پرده افتادن بر قلوب منحرفین به خداوند نسبت داده شده است که مورد اشکال معاند واقع شده است , در ذیل در این رابطه توضیحات مفصلی داده ایم :
🌿 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3170
❕پاسخ به شبهات تکراری معاندین :
👌معاند به روایتی در موضوع برتری مردان بر زنان استناد کرده است که در ذیل پیرامون آن توضیحات کافی را داده ایم :
🌿 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3170
❕پاسخ به شبهات تکراری و خسته کننده کانالهای معاند :
👌معاند مدعی است که خدای مورد اعتقاد مسلمانان برگرفته از افسانه های بابل است , در ذیل پاسخش را داده ایم :
🌿 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3269
#نماز_خواندن_با_لباس_نجس_شده_با_خوک_و_شراب
🤔#پرسش
❓جواز استفاده از چربی خوک و شراب در فقه شیعه :
در کتاب علل الشرائع صدوق جلد ۲ امده :
باب : سر 👈جواز👉 خواندن نماز در جامه ای که شراب یا چربی خوک به آن رسیده باشد ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌باید به وهابی شبهه افکن گفت : " کسی که خانه اش از شیشه است , به خانه دیگری سنگ نمی زند "
❕پیروان مکتب سقیفه که نماز در پست ترین و نجس ترین حالات را جایز می دانند , حق ندارند که به شیعه در این رابطه اشکال کنند .
❕جوینی از ابوحنیفه نقل می کند که فتوا می داد :
" اگر كسى پوست سگ مردهاى را بكند، و دبّاغى نمايد طاهر مىشود. و حلال است كه در آن پوست آب بياشامد، و در هنگام نماز بر تن كند. "
📚«مغيث الخلق» ص 53 و ص 54.
❕و همینطور می آورد :
" در مذهبِ ابو حنيفه جايز است كه: مسلمان چون اراده نماز كند با شراب نبيذ وضو بسازد، و پوست سگ دبّاغى شده را بپوشد، و در زير خود به عنوان سجّاده نماز نيز پوست سگ دبّاغى شده پَهن نمايد، و بر نجاست خشكيده سجده كند، و به زبان هندى تكبير بگويد، و با لغت عِبْرى و يا فارسى قرائت حمد را بخواند، و بعد از فاتحه بگويد: دو برگ سبز يعنى: مُدْهَامَّتَانِ، و پس از آن ركوع نمايد و سرش را از ركوع برنداشته سجده كند، و فقط براى فاصله ميان دو سجده به مقدار تيزى شمشير سر خود را بلند كند، و فاصله ميان دو سجده را بدين كيفيّت بگزارد، و قبل از سلام دادن عمداً از خود بادى اخراج كند، در اين صورت نماز او صحيح مىباشد. و اگر آن باد را از روى نسيان و فراموشى اخراج نمايد، نمازش باطل است. "
📚«مغيث الخلق» ص 55 و ص 56 و در آخر به اين عبارت دارد: و لو انفلت منه بأن سَبَقَه الحدثُ يعيد الوضوء فى أثناء صلاته و يحدث بعده. فإن لم يكن قاصداً فى حدثه الاوّل تحلّل عن صلوته على الصّحّة.
❕ابن خَلّكان در «وَفَيات الاعيان» روايت می کند :
"سلطان محمود بن سبكتكين بر مذهب أبو حنيفه بود، و به فراگرفتن علم حديث وَلَعى بسزا داشت. ديد كه أكثر احاديث طبق مذهب شافعى مىباشد.
❕فقهاء از دو گروه را جمع كرد و امر كرد تا در ميان دو مذهب رأى دهند كه ترجيح با كدام است؟ قَفَّال مَرْوَزى در نزد سلطان نمازى را كه در نزد ابو حنيفه جايز است انجام داد بدين گونه:
" پوست دبَّاغى شده سگى را در بر كرد، و سرش را به نجاست آلوده ساخت، و با نبيذ خرما وضو گرفت. و چون فصل، فصل تابستان بود، پشهها و مگسها گردش گرد آمدند. در اين حال احرام نماز را به فارسى گفت، و خواند: «دُو بَرگ سَبْز» كه ترجمه مُدْهَآمَّتانَ مىباشد. سپس مانند منقار زدن خروس بر زمين دوبار سر خود را بر زمين زد بدون فاصله، و بدون ركوع، و بدون تشهّد. و در پايان بادى صدا دار از دُبُرش بيرون آورد و گفت: اين است نماز ابو حنيفه.
❕سلطان امر كرد تا مرد بصيرى از ما در كتب او تفحّص به عمل آورد، و نماز أبو حنيفه را از كتابهايش تعيين نمايد. آن مرد چنان يافت كه قَفَّال درست مىگويد، و نماز آنچنانى نزد أبو حنيفه صحيح است. بنابراين از مذهب حَنَفى به مذهب شافعى برگشت. "
"صلّى ركعتين على ما يجوز في مذهب أبي حنيفة، فلبس جلد كلب مدبوغا، و لطّخ ربعه بالنجاسة، و توضّأ بنبيذ التمر، و كان في صميم الصيف في المفازة فاجتمع عليه البعوض و الذباب، و كان وضوؤه منكّسا منعكسا! ثم استقبل القبلة و أحرم من غير نية في وضوئه، ثم قرأ آية بالفارسية و هي دوبر (گ) گل سبز ، ثم نقر نقرتين كنقرات الديك من غير فصل و من غير ركوع و تشهّد، و ضرط في آخره من غير نية السلام، و قال: أيّها السلطان هذه صلاة أبي حنيفة! فقال السلطان: إن لم تكن الصلاة صلاة أبي حنيفة قتلتك لأنّ مثل هذه الصلاة لا يجوّزها/ ذو دين! فأنكرت الحنفيّة أن تكون هذه صلاة أبي حنيفة، فأمر القفّال بإحضار كتب أبي حنيفة، و أمر السلطان نصرانيا كاتبا يقرأ المذهبين جميعا فوجدت الصلاة على مذهب أبي حنيفة على ما حكاه القفّال! فأعرض السلطان عن مذهب أبي حنيفة بمذهب الشافعي "
📚الوافي بالوفيات، ج 17، ص: 47
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
❕در روایات ما با صراحت تصریح شده است که نماز خواندن با لباسی که به شراب نجس شده باشد یا با خوک ارتباط گرفته باشد , جایز نیست .
👌امام صادق ع فرمود :
" اگر لباست به خمر یا نبیذ مسکر آلوده شده بود , اگر موضع نجاست را می دانی باید آن را بشوری و اگر موضع را نمی دانی باید تمام لباس را بشوری , و اگر با چنین لباسی نماز خوانده ای باید نمازت را اعاده کنی "
" إِذَا أَصَابَ ثَوْبَكَ خَمْرٌ أَوْ نَبِيذٌ مُسْكِرٌ فَاغْسِلْهُ إِنْ عَرَفْتَ مَوْضِعَهُ وَ إِنْ لَمْ تَعْرِفْ مَوْضِعَهُ فَاغْسِلْهُ كُلَّهُ وَ إِنْ صَلَّيْتَ فِيهِ فَأَعِدْ صَلَاتَكَ. "
📚الکافی ج ٣ ص ٤٠٥
❕در روایت دیگر آمده است که راوی به امام ع نامه نوشت و پرسش کرد که آیا می توان با لباسی که به شراب یا گوشت خوک آلوده شده است نماز خواند ? امام ع در پاسخ او نوشت :
" در آن لباس نماز نخوان چرا که رجس و نجس است " أَسْأَلُهُ عَنِ الثَّوْبِ يُصِيبُهُ الْخَمْرُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ أَ يُصَلَّى فِيهِ أَمْ لا ...فَكَتَبَ ع لَا تُصَلِّ فِيهِ فَإِنَّهُ رِجْس "
📚تهذیب الاحکام ج ١ ص ٢٧٩
👌اما متاسفانه برخی از امامان اهلسنت , خوک را در هنگام حیات پاک می دانستند و خوردن نبیذ را حلال می دانستند , اگر چه موجب مستی شود :
"قال مالك: هما طاهران في حال الحياه "
📚المدونة الكبرى ج 1: ص 5، و فتح الرحيم ج 1: ص 38، و المبسوط للسرخسي ج 1: ص 48، و بدائع الصنائع ج 1: ص 64، و نيل الأوطار ج 1: ص 43،
❕ممن قال النبيذ حلال: الثوري، و أبو حنيفة و أصحابه . و في الصحابة يروونه عن عمر .
📚شرح معاني الآثار ج 4: ص 220 و 221، و السنن الكبرى ج 8: ص 299، و بداية المجتهد ج 1: ص 458
❕روایت مورد استناد معاند که نماز خواندن با لباس آلوده به شراب و خوک را جایز می داند , موافق با عقیده برخی از علمای اهلسنت و از روی تقیه صادر شده است , خصوصا آنکه حکام اهلسنت از بنی امیه و بنی عباس , و وزیران و صاحبان قدرت آنان غرق در شرب خمر و مستی بودند و با همین حال نماز می خواندند و امامت میکردند و نماز خواندن با لباس آغشته به شراب برایشان امری عادی بود , اینان گاه امامان علیهم السلام را تحت فشار می گذاشتند که موافق با عملکرد آنان فتوا دهند و امامان ع هم برای حفظ جان شیعیان از دست این یاغیان از روی تقیه در مواردی موافق با آنان فتوا می دادند , اگر چه حق مطلب را در مواردی که بحث تقیه نبود , بیان می کردند .
" فإن أكثر أمراء بني أمية و بني العباس و وزرائهم و أرباب الدولة كانوا مولعين بشرب الخمر و مزاولتها و استعمالها و عدم التحرز عن مباشرتها، بل ربما نقل ان بعضهم يأم الناس و هو سكران فضلا عن ان يكون ثوبه متلوثا بالخمر "
📚الحدائق الناضرة في احكام العترة الطاهرة، ج5، ص: 110
👌در ذیل در مورد روایات تقیه ای توضیح مفیدی داده ایم :
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/12640
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
#آیا_آیه_حجاب_ارتباطی_با_جواز_تعرض_به_زنان_کنیز_دارد❓
🤔#پرسش
❓فلسفه نزول آیه حجاب و ارتباط آن با چراغ سبز الله برای تجاوز و آزار و اذیت کنیزان
✍ آیا میدانید چرا حجاب بر کنیزان واجب نشده است؟
آیه ۵۹ سوره احزاب و شان نزول آن حکایت از واقعیتی وحشتناک در مورد نگاه قرآن به کنیزان دارد:
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا ﴿۵۹﴾
ترجمه: اى پيامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهاى خود را بر خود فروتر گيرند اين براى آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند [به احتياط] نزديكتر است و خدا آمرزنده مهربان است (۵۹)
در تفسیر قرطبی، درباره شان نزول این آیه آمده است:
وكانت المرأة من نساء المؤمنين قبل نزول هذه الآية تتبرز للحاجة فيتعرض لها بعض الفجار. يظن أنها أمة، فتصيح به فيذهب، فشكوا ذلك إلى النبي صلى الله عليه وسلم ونزلت الآية بسبب ذلك.
ترجمه: بانویی پیش از این آیه برای انجام کاری بیرون رفته بود؛ برخی از مردان به گمان اینکه او کنیز میباشد جلوی او را گرفته و خواهان تجاوز به او شده بودند پس آن زن فریاد زن و این ماجرا را به پیامبر گزارش کردند و آنگاه این آیه نازل شد
📓منبع: تفسير القرطبي / جلد ۱۴ / صفحه ۲۴۲
❓این چه خداییست که صرفا اذیت و آزار نشدن زنان آزاد مسلمان برایش اهمیت داشته و در قبال آزار و اذیت کنیزان بی تفاوت است و حتی آن را محکوم نمیکند؟! ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌آنچه که در مورد آیه مورد استناد معاند در تفاسیر روایی شیعه آمده است , ارتباطی با مدعای معاند و ارتباط دادن آیه با بحث کنیز ندارد , در تفسیر قمی این مضمون آمده است :
" آن ايام زنان مسلمان به مسجد مىرفتند و پشت سر پيامبر ص نماز مىگذاردند، هنگام شب موقعى كه براى نماز مغرب و عشا مىرفتند بعضى از جوانان ( هرزه و اوباش ) بر سر راه آنها مىنشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزار مىدادند و مزاحم آنان مىشدند، آيه فوق نازل شد و به آنها دستور داد حجاب خود را بطور كامل رعايت كنند تا به خوبى شناخته شوند و كسى بهانه مزاحمت پيدا نكند. "
" فإنه كان سبب نزولها انَّ النِّسَاءَ كُنَّ يَخْرُجْنَ إِلَى الْمَسْجِدِ وَ يُصَلِّينَ خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِذَا كَانَ بِاللَّيْلِ خَرَجْنَ إِلَى صَلَاةِ الْمَغْرِبِ- وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ وَ الْغَدَاةِ: يَقْعُدُ الشُّبَّانُ لَهُنَّ فِي طَرِيقِهِنَّ فَيُؤْذُونَهُنَّ- وَ يَتَعَرَّضُونَ لَهُنَّ فَأَنْزَلَ اللَّهُ «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى قَوْلِهِ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ- وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيما "
📚تفسیر قمی ج ٢ ص ١٩٦
❕بنابراین مقصود از تعبیر " ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْن " در آیه شریفه این است که زنان به وسيله حجاب شناخته شوند كه زنان نجيب و عفيف مىباشند و بيمار دلان از اينكه به آنها طمع ببندند چشم مىپوشند و آیه ارتباطی با بحث کنیز ندارد .
👌این سخن مورد توجه صاحب تفسیر المیزان نیز واقع شده و می گوید :
" ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ" يعنى پوشاندن همه بدن به شناخته شدن به اينكه اهل عفت و حجاب و صلاح و سدادند نزديكتر است، در نتيجه وقتى به اين عنوان شناخته شدند، ديگر اذيت نمىشوند، يعنى اهل فسق و فجور متعرض آنان نمىگردند.
❕بعضى از مفسرين در معناى آن گفتهاند: اين پوشيدگى، نزديكتر بودن ايشان به مسلمان بودن و آزاد بودن را مىشناساند، چون زنان غير مسلمان، و نيز كنيزان در آن دوره حجاب نداشتند، و حجاب علامت زنان مسلمان بود، و در نتيجه كسى متعرض آنان نمىشد، و حتى كسى نمىپنداشت كه ايشان كنيز و يا غير مسلمانند، و از ملت يهود و نصارى هستند 👈ليكن معناى اول به ذهن نزديكتر است.👉
📚ترجمه تفسیر المیزان ج ١٦ ص ٥١٠
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
❕شهید مطهری نیز در پاسخ به ادعای معاند پاسخ جالبی دارد و می گوید :
"مفسرين گفتهاند: گروهى از منافقين اوايل شب كه هوا تازه تاريك مىشد در كوچهها و معابر مزاحم كنيزان مىشدند. البته براى كنيزان چنانكه قبلًا گفتيم پوشانيدن سر واجب نبوده است. گاهى از اوقات اين جوانان مزاحم و فاسد متعرض زنان آزاد نيز مىشدند و بعد مدعى مىشدند كه ما نفهميديم آزاد زن است و پنداشتيم كنيز است.
❕لذا به زنان آزاد دستور داده شد كه بدون جلباب يعنى در حقيقت بدون لباس كامل از خانه خارج نشوند تا كاملًا از كنيزان تشخيص داده شوند و مورد مزاحمت و اذيت قرار نگيرند.
👈بيان مذكور خالى از ايراد نيست، زيرا چنين مىفهماند كه مزاحمت نسبت به كنيزان مانعى ندارد و منافقين آن را به عنوان عذرى مقبول براى خود ذكر مىكردهاند، در حالى كه چنين نيست.👉 اگرچه پوشانيدن موى سر بر كنيزان واجب نبوده است و شايد رمز آن هم اين بوده كه وضع كنيز معمولًا جالب و تحريكآميز نيست و مورد رغبت كسى واقع نمىشود و به علاوه كارشان خدمت بوده چنانكه قبلًا اشاره كرديم، ولى در هر حال اين مزاحمتها حتى در مورد كنيزان نيز گناه محسوب مىشده است و منافقين نمىتوانستهاند كنيز بودن را عذر خود قلمداد كنند.
👈احتمال ديگرى كه در معناى اين جمله داده شده اين است كه وقتى زن پوشيده و سنگين از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاكدامنى را رعايت كند افراد فاسد و مزاحم جرأت نمىكنند متعرض آنها شوند.👉 ...
❕بنا به احتمال دوم معنى جمله اين است كه بدين وسيله شناخته مىشوند كه زنان نجيب و عفيف مىباشند و بيماردلان از اينكه به آنها طمع ببندند چشم مىپوشند زيرا معلوم مىشود اينجا حريم عفاف است، چشم طمع كور و دست خيانت كوتاه است.
👌مطلبى كه از اين آيه استفاده مىشود و يك حقيقت جاودانى است اين است كه زن مسلمان بايد آنچنان در ميان مردم رفت و آمد كند كه علائم عفاف و وقار و سنگينى و پاكى از آن هويدا باشد و با اين صفت شناخته شود، و در اين وقت است كه بيماردلان كه دنبال شكار مىگردند از آنها مأيوس مىگردند و فكر بهرهكشى از آنها در مخيّلهشان خطور نمىكند. مىبينيم كه جوانان ولگرد هميشه متعرض زنان جلف و سبك و لخت و عريان مىگردند. وقتى كه به آنها اعتراض مىشود كه چرا مزاحم مىشوى، مىگويند اگر دلش اين چيزها را نخواهد با اين وضع بيرون نمىآيد.
❕اين دستور كه در اين آيه آمده است مانند دستورى است كه در بيست و پنج آيه قبل از اين آيه خطاب به زنان رسول خدا وارد شده است: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ» يعنى در سخن گفتن رقّت زنانه و شهوتآلود كه موجب تحريك طمع بيماردلان مىگردد به كار نبريد. در اين آيه دستور وقار و عفاف در كيفيت سخن گفتن را بيان مىكند و در آيه مورد بحث دستور وقار در رفت و آمد را.
📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (مسأله حجاب)، ج ١٩ ص ٥٠٣
معاند در ادامه متن مورد اشکالش , شبهات تکراری را در مورد حجاب کنیز و کتک زدن کنیز به خاطر حجاب گرفتن مطرح کرده است که در ذیل پاسخ او را داده ایم :
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/4889
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/6884
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir