#تفویض_امر_به_اهل_بیت_علیهم_السلام
🤔#پرسش
❔لطفا در مورد روایاتی که گویای تفویض امور به دست ائمه معصومین علیهم السلام هستند توضیح دهید ؟ آیا امور عالم به آنان واگذار شده است ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌روايات فراوانى داريم كه مى گويد خداوند تفويض امر به پيامبر و اوصياء بعد از او كرده است که روشن است منظور از تفويض امر حقّ قانونگذارى و تشريع است.
🔸امام باقر و امام صادق علیهما السلام فرمودند ؛
«خداوند متعال كار مردم را به پيامبرش تفويض كرده تا بنگرد چگونه اطاعت مى كنند، سپس اين آيه را تلاوت فرمود ؛كه هر چيزى رسول خدا براى شما آورده بگيريد (واجرا كنيد)، واز آنچه نهى مى كند خوددارى كنيد.»
📚الکافی ج 1 ص 267
❕در نقل دیگر فرمود ؛
« خداوند پیامبر را بر آنچه اراده کرد ، تثبیت نمود و امر ( تشریع ) بندگان را به او واگذار کرد و آنچه به پیامبر واگذار شده ، به ما واگذار شده است »
📚بحار الانوار ج 25 ص 332
❕و فرمود ؛
« ( امر ) به ائمه تفویض شده است ، آنچه آنان حلال کنند ، حلال است و آنچه آنان حرام کنند ، حرام است »
📚الاختصاص ص 330
👌در نقل دیگری امام صادق علیه السلام فرمود ؛
« قائم را می بینی که به مردی هزار درهم می دهد و به دیگری یک درهم ، این بر تو سنگین نیاید ، چرا که امر به آنان واگذار شده است »
📚الاختصاص ص 332
❕در نقل دیگری صراحتا پیامبر گرامی فرمود ؛
« امر دین به ما تفویض شده است ، ما حلال کننده حلال خدا و حرام کننده حرام خدا هستیم »
📚بحار الانوار ج 25 ص 339
❕در بعضى از روايات آمده است كه بعد از اين تفويض الهى، پيامبر قوانينى تشريع فرمود، از جمله اينكه خداوند نماز را دو ركعت قرار داد و پيامبر ، (در نمازهاى ظهر و عصر و عشاء) دو ركعت بر آن افزود، و در مغرب يك ركعت، و اين تشريع پيامبر هم سنگ فريضه الهى است و عمل به آن واجب است، و نيز 34 ركعت) (دو برابر فرائض) به عنوان نافله بر آن افزود، خداوند روزه ماه رمضان را واجب فرمود، و پيامبر روزه ماه شعبان و سه روز از هر ماهى را مستحب نمود و دیه چشم و نفس را وضع نمود و هرگونه مسکری را حرام کرد و ...
📚الکافی ج 1 ص 266 _ بحارالانوار ج 25 ص 332
❕از مجموع رواياتى كه در باب تفويض وارد شده ؛
📚بحار الانوار ج 25 ص 328 فصل فی بیان التفویض و معانیه
❕ استفاده مى شود كه پيامبر اكرم در موارد محدودى به اذن خدا قانون گذارى فرموده که شايد اين موارد از ده مورد تجاوز نكند و اين امر از سوى خداوند امضا شده است و به تعبير ديگر خدا اين اختيار را به او داده كه در بعضى از موارد قانون گذارى كند و سپس آن را امضا فرموده است.
❕ضمناً از اين روايات به خوبى استفاده مى شود كه خداوند اين مقام را به آنها به چند دليل داده است ؛
1⃣نخست اينكه عظمت مقام آنها را نشان دهد كه تشريعات آنان هم طراز تشريع خدا است .
2⃣ ديگر اينكه مردم را امتحان كند كه تا چه اندازه تسليم فرمان پيامبراند .
3⃣سوّم اينكه خداوند آنها را مؤيّد به روح القدس فرموده و از اين طريق به اسرار احكام الهى آشنا ساخته است.
📚پیام قرآن ج 10 ص 80
👌امر دین به امامان علیهم السلام هم تفویض شده است ، یعنی آنان حلال ها و حرام ها را بیان می کنند و مردم مامور به پیروی هستند ، البته امامان معصوم عليهم السلام هر چند مؤيد به روح القدس بودند و هرگز خطا و لغزشى از آنها سر نمى زند؛ ولى آنها تشريع تازه اى نداشتند چرا كه بعد از اكمال دين و اتمام نعمت الهى، تمام احكام مورد احتياج امّت تا روز قيامت، مطابق روايات فراوانى كه در سر حدّ تواتر است تشريع شده بود و جايى براى تشريع تازه باقى نمانده بود؛
📚بحار الانوار ج 2 ص 168 باب 22
❕بنابراين وظيفه امامان معصوم عليهم السلام توضيح و تبيين احكامى بود كه بدون واسطه يا با واسطه از پيامبر اكرم دريافت داشته بودند و مردم مامور به پیروی از آنان بودند چنانکه که امام #صادق علیه السلام فرمود ؛
« حدیث من حدیث پدر من و حدیث پدرم حدیث جدم و حدیث جدم حدیث حسین و حدیث حسین حدیث حسن و حدیث حسن حدیث امیر مومنان و حدیث امیر مومنان حدیث رسول خدا و حدیث رسول خدا #حدیث خداوند است»
📚الکافی ج1 ص131
👌اما این که بگوییم خداوند زمام امورعالم و تدبیر را به اهل بیت علیهم السلام واگذار کرده است ، مصداق بارز غلو در حق آن بزرگواران بوده که خودشان با این عقیده برخوردهای جدی داشته اند که می توانید تفصیل مطلب را در ذیل بخوانید ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1393
#پرسمان_اعتقادی
Poorseman.ir
@Rahnamye_Behesht
#شستن_پا_در_وضو
🤔#پرسش
❔روایات معتبر آخوندها مبنی بر لزوم شستن پا در هنگام وضو ( لازم به ذکر است آخوندها برخلاف این روایات معتبر به مردم دستور می دهند):
1-عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، وأبي داود جميعا، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة بن أيوب، عن الحسين بن عثمان. عن سماعة، عن أبي بصير، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: إذا نسيت فغسلت ذراعك قبل وجهك فأعد غسل وجهك ثم اغسل ذراعيك بعد الوجه فإن بدأت بذراعك الايسر قبل الايمن فأعد غسل الايمن ثم اغسل اليسار وإن نسيت مسح رأسك حتى *تغسل رجليك* فامسح رأسك ثم *اغسل رجليك* ".الكافي للكليني:35/3
💠#پاسخ💠
👌مسح پاها در وضو پشتوانه قرآنى و حديثى دارد، اينك هر دو را به صورت موجز بيان مى كنيم ؛
❕قرآن در آيه 6 سوره مائده (آخرين سورهاى كه بر پيامبر اسلام نازل گرديد) چنين مى گويد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ »
« اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه براى نماز برمى خيزيد، صورتها و دستهايتان را تا مرفق بشوييد و چيزى از سر و پاهايتان را مسح كنيد».
❕روشن است كه كلمه «أرجلكم» (پاهاى خود) عطف بر «رءوسكم» (سرهايتان) شده است و براى اين است كه در هر دو، مسح لازم است (نه شستن) خواه «أرجلكم» را به نصب بخوانيم يا به جرّ (دقّت كنيد).
👌توضيح اين كه در اعراب كلمه «أرجلكم» دو قرائت معروف است. قرائت جرّ كه جمعى از قرّاء مشهور مانند حمزه و أبو عمرو و ابن كثير و حتّى عاصم (مطابق روايت أبو بكر) به كسر «ل» خوانده اند و جمعى ديگر از مشاهير قرّاء به نصب خوانده اند و همه قرآنهاى فعلى را مطابق آن نوشته اند.
❕ولى به يقين هيچ تفاوتى ميان اين دو اعراب از نظر معنوى نيست. زيرا اگر به «كسر» خوانده شود واضح است كه عطف بر «رءوس» شده و مفهومش اين است كه پاها را در وضو مسح كنيد (همان گونه كه سرها را مسح مى كنيد).
❔آيا اگر شيعه مطابق اين قرائت عمل كرده باشد كه جمع كثيرى طرفدار دارد، عيبى بر او هست؟
👌از اين گذشته اگر آن را به فتح بخوانيم بازهم عطف بر محلّ «برءوسكم» مىباشد و مى دانيم محلّ آن نصب است، زيرا مفعول «و امسحوا» مى باشد، بنابراين در هر دو صورت مفهومش اين است كه پاها را مسح كنيد.
❕ولى گروهى چنين پنداشته اند كه اگر «أرجلكم» را مفتوح بخوانيم عطف بر «وجوهكم» مى باشد يعنى صورت و دستها را بشوييد و همچنين پاها را!
در حالى كه اين سخن هم بر خلاف قواعد ادبيّات عرب است و هم با فصاحت قرآن نمى سازد.
❕امّا مخالفت آن با ادبيّات عرب به خاطر آن است كه ميان معطوف و معطوف عليه جمله اجنبى واقع نمى شود و به گفته دانشمند معروف اهل سنّت محال است «أرجلكم» عطف بر «وجوهكم» بوده باشد، چون هرگز در كلام فصيح عربى شنيده نشده است كسى بگويد: «ضربت زيداً و مررت ببكر و عمراً» به اين معنا كه زيد را زدم و از كنار بكر گذشتم و عمر را، يعنى عمر را نيز زدم!». (شرح منية المصلى، صفحه 16).
❕حتّى افراد عادى چنين سخن نمى گويند تا چه رسد به قرآن مجيد كه نمونه اكمل و أتمّ فصاحت است. بنابراين همانگونه كه بعضى از محقّقان اهل سنّت گفته اند، شكّى نيست كه كلمه «أرجلكم» بنابر نصب، عطف بر محلّ «برءوسكم» مى باشد و در هر حال مفهوم آيه يكى است، يعنى سر و پاها را هنگام وضو مسح كنيد.
🔸گروهی از علمای اهل سنت هم تصریح کرده اند که ایه دلالت بر مسح پاها دارد وارجلکم را عطف بر رووس دانسته وگفته اند عاملش وامسحوا می باشد مانند ؛
❗️ابن حزم در المحلی ج 2 ص 56_ فخر رازی در تفسیر کبیر ج11 ص161_ شیخ سندی حنفی در شرح سنن ابن ماجه ج 1 ص 8 و ...
👌شايد برخى تصور كنند كه در كتب اهل سنت، روايتى از پيامبر درباره لزوم مسح بر پا وارد نشده است، در حالى كه با يك بررسى، بيش از سى روايت يافتيم كه بسيارى از آنها بيانگر وضوى رسول خدا و اصحاب او است.
❕دلالت روشن آيه وضو بر لزوم مسح و روايات چشم گير در اين مورد، ايجاب مى كند كه فقيهان اهل سنت در اين مسأله تجديد نظر كنند و از اين طريق گامى به سوى وحدت در رفتار بردارند و در اين مورد از گروه كثيرى از بزرگان صحابه و تابعان كه وضوى آنان بر اساس مسح برپا بود، پيروى كنند .
🔸امير مؤمنان على (عليه السلام) مى گويد ؛ « من فكر مى كردم كف پاها براى مسح كردن از روى پاها سزاوارتر است تا اين كه ديدم رسول خدا روى پاها را مسح مى كند»
📚مسند احمد ج 1 ص 124
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕ابى مطر مى گويد ؛ « هنگامى كه ما خدمت على (عليه السلام) در مسجد نشسته بوديم مردى آمد و به حضرتش عرض كرد: وضوى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) را به من نشان بده، حضرت قنبر را صدا زد و فرمود كوزه اى از آب بياور، سپس دست و صورتش را سه بار شست و انگشت در دهان كرد (و مسواك نمود) و سه بار استنشاق كرد و (صورت و) دستها را سه بار شست و يك بار سر و پاها را تا برآمدگى پشت پا مسح نمود»
📚کنزالعمال ج 9 ص 448
❕بسر بن سعید می گوید ؛
« عثمان به محلّ جلوس آمد، آب وضو خواست و مضمضه و استنشاق كرد (در دهان و بينى گرداند) سپس صورتش را سه بار و دستها را هر كدام سه بار شست و سر و پاها را سه بار مسح كرد و بعد گفت: پيامبر را ديدم اين گونه وضو مى گرفت (سپس از حاضران كه جماعتى از صحابه رسول خدا بودند، تصديق خواست و گفت) آيا همين طور است اى حاضران؟ همه گفتند: آرى!»
📚مسند احمد ج 1 ص 67
❕رفاعه مى گويد از رسول خدا شنيدم كه مى فرمود نماز هيچ يك از شما صحيح نيست تا وضو را آن گونه كه خداوند متعال دستور داده انجام دهد: صورت و دستها را تا مرفق بشويد و سر و پاها را تا برآمدگى روى پا مسح نمايد».
📚سنن ابن ماجه ج 1 ص 156
👌از ابى مالك اشعرى نقل شده كه به قوم خود گفت ؛
« جمع شويد تا نمازى همچون نماز رسول خدا براى شما بخوانم، هنگامى كه اجتماع كردند، گفت: آيا در ميان شما از كسى از غير شما هست؟ گفتند: نه، مگر يكى از خواهرزاده هاى ما (كه شوهرش از قبيله ديگر است) گفت: خواهر زاده نيز جزء قبيله محسوب مىشود (اين تعبير نشان مىدهد كه نظام حاكم مانع از اين بوده كه نماز يا وضوى رسول خدا آنچنان كه بوده- به دلايل سياسى- توضيح داده شود) در اين هنگام ظرف آبى خواست و وضو گرفت، مضمضه و استنشاق كرد و صورتش را سه بار شست، همچنين دستها را سه بار، و سر و پشت پاها را مسح كرد، سپس با آنها نماز خواند».
📚مسند احمد ج 5 ص 342
👌 آنچه در بالا آمد تنها بخش كوچكى از رواياتى است كه در كتب معروف اهل سنّت، به وسيله راويان معروف نقل شده است. جهت آگاهی از سایر روایات اهل سنت در لزوم مسح پاها رجوع شود به کتاب ؛
📚«الانصاف فى مسائل دام فيها الخلاف»، ج 1، ص 56- 95
👌در روایات فراوانی از روایات شیعه نیز دستور به مسح پاها داده شده است چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛
« گاهی ممکن است که هفتاد و شش سال از عمر فردی گذشته باشد اما خداوند حتی یک نماز هم از او قبول نکند زیرا ( پاها ) را ( در وضو )میشوید در حالی که خداوند دستور به مسحش داده است »
📚الکافی ج 3 ص 31
🔸امام باقر علیه السلام فرمود ؛
« جبرئیل حکم مسح پاها را از جانب خداوند نازل کرد »
📚التهذیب ج 1 ص 63
❕روایات لزوم مسح پاها در کتب تشیع بسیار فراوان است ، جهت آگاهی رجوع شود ؛
📚وسائل الشیعه ج 1 ص 418 باب 25_ مستدرک الوسائل ج 1 ص 318 باب 23_ بحار الانوار ج 77 ص 239
❕البته در روایاتی ، مانند روایتی که وهابی به آن استناد کرد ، سخن از شستن پاها به میان آمده است ، این روایات موافق عقیده اهل سنت و از باب تقیه وارد شده است ، چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛
« روایتی را اخذ کن که حکمش موافق با کتاب و سنت و مخالف با اهل سنت است و روایتی که مخالف کتاب و سنت و موافق با اهل سنت است را ترک کن »
📚الکافی ج 1 ص 67
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
👌به عنوان نمونه ، در مورد روایات تقیه ای ماجرا، على بن يقطين را یاد آور میشویم. او در دربار عباسيان بوده و به امر امام كاظم علیه السلام ، به رتق و فتق امور كشور و كمكهاى پنهانى به شيعيان مشغول بوده است. اين كمكها، از چشم جاسوسان و سخن چينان حسود، پوشيده نماند و آنان را كه از موقعيت و كاردانى و محبوبيت ابن يقطين ناخرسند بودند، به سعايت از او نزد هارون الرشيد كشاند. در همين زمان، او درباره چگونگى وضو و اختلاف در آن، از امام كاظم سؤال مى كند و امام براى حفظ جان و موقعيت او، مطابق با فتواى اهلسنّت نظر مى دهد و بدين صورت، جان او را نجات مى دهد .
❕على بن يقطين نامه به موسى بن جعفر عليه السّلام نوشت كه اگر صلاح بدانيد بخط شريف خود تكليف مرا در كيفيت وضوء ساختن مرقوم فرمائيد تا ان شاء اللَّه تعالى بر طبق آن رفتار كنم؟
❕حضرت در پاسخ نامه اش مرقوم فرمود: آنچه در باره اختلاف در وضو نوشته بودى فهميدم، و آنچه من به تو دستور دهم در اين باره اين است كه (ابتداء) سه بار آب در دهان بگردانى و سه بار آب در بينى كشى، و سه بار روى خود را بشوئى و آب را بلابلاى موهاى صورت برسانى، و دستان خود را از سر انگشتان تا مرفق بشوئى، و همه سر را مسح كنى و رو و توى گوشهايت دست بكشى و پاهاى خود را تا بلندى مفصل سه بار بشوئى، و به جز آنچه نوشتم به كيفيت ديگرى وضو را انجام ندهى، و از اين دستور تخلف نكنى!
👌 چون نامه بعلى بن يقطين رسيد، از آنچه آن حضرت مرقوم فرموده بود و همه شيعه در باب وضو بر خلاف آن گويند در شگفت شد ولى با خود گفت: مولا و آقاى من داناتر است به آنچه دستور داده و من نيز فرمانبردار اويم، و هم چنان كه حضرت دستور فرموده بود وضوء ميساخت و با همه شيعه بخاطر امتثال دستور آن بزرگوار در اين باره مخالفت ميكرد، تا اينكه پيش هارون از على بن يقطين سعايت و بدگوئى كردند، و به او گفتند: او مردى است به مذهب رافضيان و با تو مخالف است، هارون به برخى از نزديكان خود گفت: در باره على بن يقطين نزد من زياد حرف ميزنند، و او را متهم بمخالفت با ما و ميل بسوى مذهب رافضيان كرده اند، و من در انجام خدمتش نسبت بخود تقصير و كوتاهى نديده ام و بارها او را آزمايش كرده و نشانه از اين تهمتها كه به او زنند در او نديده ام، و ميخواهم به وسيله سر از كار او درآوردم بطورى كه خود او هم نفهمد كه مجبور شود از من پرهيز كرده تقيه نمايد .
❕به او گفتند: اى امير المؤمنين رافضيان در مسأله وضو با سنيان اختلاف دارند و اينان سبك وضو ميگيرند و پاها را نمى شويند، پس چنانچه نفهمد از كيفيت وضو گرفتنش او را آزمايش كن، هارون گفت: آرى اين راهى است كه از اين راه مذهب او آشكار شود، سپس چندى او را بحال خود واگذاشت، آنگاه او را بكارى در خانه خود واداشت تا اينكه هنگام نماز شد، و على بن يقطين معمولا در اطاقى خلوت براى وضو و نماز ميرفت، پس هارون وقت نماز پشت ديوارى ايستاد بطورى كه على بن يقطين را ميديد ولى على بن يقطين او را نميديد، پس آب براى وضو خواست، و سه بار آب در دهان گردانده و سه بار در بينى كشيد، و سه بار روى خود را شسته و لابلاى موهاى صورت را آب رسانده، و از سر انگشتان تا مرفق را سه بار شست و همه سرش را مسح كرد و گوشها را دست كشيد و پاهاى خود را سه بار شست و هارون در تمام اين احوال او را نگاه ميكرد، و چون ديد كه على بن يقطين چنين كرد خود دارى نتوانست و آمد خود را بعلى بن يقطين نشان داده و آواز داد: اى على بن يقطين دروغ گويد هر كس كه بپندارد تو رافضى هستى، و از آن پس وضع او در پيش هارون نيكو شد .
❕ پس از اين جريان بدون سابقه (نامه نگارى از طرف على بن يقطين) نامه از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام به او رسيد كه اى على بن يقطين از اين ساعت به بعد چنانچه خداوند دستور فرموده وضوء بگير، روى خود را براى وجوب يك بار بشوى و بار ديگر براى شاداب شدن بشوى و دستهاى خود را دو بار همچنان از مرفق بشوى، و پيش سر را با روى دو پا با زيادى آب وضو مسح كن، زيرا آنچه بر تو ترسيده ميشد از بين رفت، و السلام.»
📚ارشاد مفید ، ج 2 ص 227
👌بنابراین روایات مسح پا چون موافق با قرآن و سنت پیامبر است مورد عمل است و روایت شستن چون مخالف قرآن و سنت و موافق عقاید اهل سنت است ، از روی تقیه صادر شده است تا جان شیعیان و حتی خود امامان مورد گزند اهل سنت قرار نگیرد .
#پرسمان_اعتقادی
Poorseman.ir
@Rahnamye_Behesht
#براق_مرکب_فضایی_پیامبر
🤔#پرسش
❔سوال مسابقات بین المللی آی کیوی اسلام ❗️
🔰نام اولین فضاپیمای جهان چه بود ❔
❔براق؟ یعفور؟ وستوک1؟ یوفر؟ عفیر؟ آپولو ؟
❗️لطفا در مورد #براق توضیح دهید ؟ یعنی چه که اولین فضاپیما بوده ❕
💠#پاسخ💠
👌خدا مركب سريع السيرى كه متناسب سفر فضايى پیامبر بوده است ( معراج پیامبر ) در اختيار پيامبرش گذارده است، و او را از نظر خطراتى كه در اين سفر وجود داشته زير پوشش حمايت خود گرفته، اين مركب چگونه بوده است و چه نام داشته؟ براق؟ يا مركب ديگر؟ در هر حال مركب مرموز و ناشناخته اى است از نظر ما؟
📚تفسیر نمونه ج 12 ص 19
❕در احاديث شيعه و سنى براى سفر پيامبر گرامی به آسمانها نام مركبى به عنوان «براق» ديده مى شود . «براق» از ماده «برق» است، علماى حديث مى گويند علت اين نام گذارى شايد اين بوده كه مركب مزبور بسيار سريع، مانند برق! حركت مى كرده است.
🔸جالبتر اين كه در توصيف اين مركب فضائى در پاره اى از احاديث وارد شده كه «خطاه مد بصره»! يعنى هر قدم او به اندازه مقدار ديد او بوده است، و با توجه به اينكه رؤيت اشياء به وسيله «نور» صورت مى گيرد، و طول زمانى كه براى ديدن هر چيز لازم است برابر با سرعت سير نور است، از اين حديث استفاده مى شود كه مركب مزبور سرعتى «نزديك» به سرعت سير نور داشته است .
📚معراج ، مکارم شیرازی ، ص 53
👌پیامبر گرامی فرمود ؛
« حق تعالى براق را مسخّر من گردانيد و آن بهتر است از دنيا و آنچه در دنيا است، و آن حيوانى است از حيوانات بهشت نه بسيار بلند است و نه بسيار كوتاه، و روى آن مانند روى آدميان است و سم آن مانند سم اسبان است و دمش مانند دم گاو است، از درازگوش بزرگتر و از استر كوچكتر است، زينش از ياقوت سرخ است و ركابش از مرواريد سفيد است، و هفتاد هزار مهار دارد از طلا و دو بال دارد مكلّل و مزيّن به مرواريد و ياقوت و زبر جد و الوان جواهر، و در ميان دو ديده اش نوشته شده است: «لا اله الا اللّه وحده لا شريك له، محمد رسول اللّه» و از جميع حيوانات خوش رنگتر است، و اگر خدا او را رخصت دهد در يك رفتار دنيا و آخرت را مى گردد و طى مى كند »
📚عیون الاخبار ج 2 ص 32 _ احتجاج ج 1 ص 111
👌و فرمود ؛
« در روز قيامت من بر براق سوار خواهم شد و روى او مانند روى انسان است و گونه او مانند گونه اسب است و يالش از مرواريد بافته است و گوشهايش از زبرجد سبز است و ديدههايش مانند ستاره زهره مى درخشد و بدنش را شعاعى هست مانند شعاع خورشيد تابان و از سينه او به جاى عرق مرواريد غلطان جارى است و خلقتش در هم پيچيده است و دستها و پاهايش بلند است و نفسى دارد مانند نفس آدميان كه سخن مى شنود و مى فهمد »
📚حیاه القلوب ج 3 ص 720 _ خصال یک جلدی ، ص 203
❕امام محمد باقر عليه السّلام فرمود ؛
« جبرئيل براق را براى حضرت رسول آورد از استر كوچكتر و از درازگوش درازتر و گوشهايش پيوسته در حركت بود و ديده هايش در سم دستهايش بود و به قدر آنچه ديده اش مى ديد يك گام مى گذاشت، و چون به كوهى مى رسيد دستهايش كوتاه مى شد و پاهايش دراز مى شد، و چون از بلندى به نشيب مى آمد دستهايش دراز مى شد و پاهايش كوتاه مى شد، و موهاى يالش بلند و بسيار بود و از جانب راست آويخته بود و دو بال از پى سر داشت »
📚کافی ج 8 ص 376
❕امام صادق عليه السّلام فرمود ؛
« در شب معراج جبرئيل براق را براى محمد آورد و آن حضرت سوار شد و به بيت المقدس رفت و در آنجا ديد آنكه را ديد از برادران خود از پيغمبران، و چون برگشت از معراج اصحاب خود را خبر داد كه: من در اين شب به معراج رفتم و وارد بيت المقدس شدم و بر براق سوار شدم و علامت راستى گفتار من آن است كه در عرض راه به قافله ابو سفيان رسيدم كه از شام مى آمدند و بر سر فلان آب فرود آمده بودند و شتر سرخى از ايشان گم شده بود و از پى آن مى گرديدند و آن قافله نزد طلوع آفتاب داخل خواهند شد و شتر سرخى در جلوى آن قافله خواهد بود، پس بعضى از كافران قريش بر سبيل استهزاء گفتند: طرفه سوار تندروى است كه در يك شب به شام مى رود و برمى گردد ...جبرئيل صورت شام را در برابر آن حضرت بازداشت و هرچه مى پرسيدند حضرت نظر مى كرد و جواب ايشان مى فرمود تا آنكه همه جوابها را مطابق آنچه مى دانستند شنيدند و ايمان نياوردند از ايشان مگر اندكى، پس حق تعالى اين آيه را فرستاد «نفع نمى بخشد آيات و معجزات و ترسانندگان جماعتى را كه ايمان نياوردند» ( یونس 101)
📚کافی ج 8 ص 364
👌در گذشته مفصلا در مورد معراج و هدف از آن و شبهات در این رابطه ، مباحثی داشته ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2269
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2270
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#پاسخی_به_عقیل_هاشمی_مجری_شبکه_وهابی_کلمه
👌او که از پیروان ابن تیمیه است مدعی شده آخوندها در مسائل اعتقادی عاجزند❗️
❕ذهبی عالم بزرگ اهل سنت ، شرح حال او و سایر پیروان ابن تیمیه را در نامه ای که خطاب به امامشان ، ابن تیمیه نوشت چنین توصیف می کند ؛
« ای بیچاره ، آنان که از تو متابعت می کنند در پرتگاه زندقه ، کفر و نابودی قرار دارند . مگر نه این است که عمده پیروان تو عقب مانده ، گوشه گیر ، سبک عقل ، عوام ، دروغ گو ، کودن ، بیگانه ، فرو مایه ، مکار ، خشک ، ظاهر الصلاح و فاقد فهم هستند؟ اگر سخنان مرا قبول نداری آنان را امتحان کن »
📚الاعلان بالتوبیخ،سخاوی، ص77 _ تکمله السیف الصقیل، شیخ محمد زاهد کوثری، ص218
❗️اینان با توصیفی که ذهبی از آنها می کند مدعی اند آخوندها در مسائل اعتقادی عاجز هستند ❕❕
@Rahnamye_Behesht
👌پاسخ پرسش کاربر در مورد سند نهج البلاغه را در ذیل بخوانید ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2273
#توکل_بر_خدا_پیروزی
🤔#پرسش
❔برام یه سوال پیش اومده . همیشه به ما گفته میشه که به خدا توکل کنیم تا آرامش داشته باشیم تا خداوند مارو حفظ کنه
از طرفی میبینیم مثلا کودکانی چه در جنگ چه در قحطی که یاوری جز خدا ندارن اونطور کشته میشن و وقتی میپرسیم چرا گفته میشه که انسان مختاره وقدرت های استکباری این بلا رو سرشون اوردن
حالا سوال اینه که اگه من توکل کنم از کجا معلوم که همون قدرتها منو نابود نکن (باوجود توکلم)
امیدوارم منظورم رو کامل رسونده باشم ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌در بسيارى از آيات قرآن مجيد و روايات اسلامى و سرگذشت انبيا و اوليا و صالحان و در كتب علماى اخلاق و ارباب سير و سلوك روى مسئله توكّل به عنوان يك فضيلت مهمّ اخلاقى كه بدون آن نمى توان به مقام قرب الهى رسيد، ياد شده است.
❕منظور از توكّل سپردن كارها به خدا، و اعتماد بر لطف اوست، زيرا «توكّل» از مادّه «وكالت» به معنى انتخاب وكيل نمودن و اعتماد بر ديگرى كردن است، بديهى است هر قدر وكيل توانايى بيشتر و آگاهى فزونتر داشته باشد شخص موكّل احساس آرامش بيشترى مىكند، و از آنجا كه علم خدا بى پايان و تواناييش نامحدود است هنگامى كه انسان توكّل بر او مى كند آرامش فوق العاده احساس مى كند، در برابر مشكلات و حوادث مقاوم مى شود، و از دشمنان نيرومند و خطرناك نمى هراسد، در سختيها خود را در بن بست نمى بيند و پيوسته راه خود را به سوى هدف ادامه مى دهد.
❕انسانى كه بر خدا توكّل دارد هرگز احساس حقارت و ضعف نمى كند بلكه به اتّكاى لطف خدا و علم و قدرت بى پايان او خود را پيروز و فاتح مى بيند و حتّى شكستهاى مقطعى او را مأيوس نمى سازد. هرگاه توكّل به مفهوم صحيح كلمه در جان انسان پياده شود به يقين اميد آفرين، نيروبخش و باعث تقويت اراده و تحكيم مقاومت و پايمردى است.
📚اخلاق در قرآن ، مکارم شیرازی ، ج 2 ص 249
🔸امام صادق عليه السلام فرمود ؛
«توانگرى و عزّت پيوسته در حركتند هنگامى كه به محلّ توكّل برسند آنجا را وطن خود انتخاب مى كنند».
📚الکافی ج 2 ص 65
❕يعنى قلبى كه كانون توكّل بر خداست هم احساس بى نيازى از ماسوى اللَّه مى كند و هم احساس عزت و قدرت، چرا كه تكيه بر قدرتى كرده كه بالاتر از همه چيز است، تكيه گاهى بى نياز از همه كس و همه چيز و قدرتى شكست ناپذير.
🔸جابر بن يزيد جُعفى مى گويد هيجده سال در خدمت امام باقر عليه السلام بودم هنگامى كه مى خواستم از محضرش خارج شوم با او وداع كردم و گفتم سخن سودمندى به من بفرماييد، فرمود: اى جابر! بعد از هيجده سال باز هم تقاضاى اندرزى مى كنى؟ عرض كردم: «آرى شما اقيانوس بى پايانى هستيد كه هيچ كس به قعر آن نمى رسد».
🔸امام عليه السلام فرمود ؛ به شيعيانم سلام برسان و بگو ميان ما و خداوند متعال خويشاوندى نيست و تنها وسيله تقرّب به او اطاعت است .( وبگو بر خداوند توکل کنند ) چه كسى از خدا (از روى ايمان و اخلاص) چيزى خواسته است كه به او نداده؟ يا توكّل بر او كرده و كفايت امر او ننموده؟ يا به او اعتماد كرده، و او را رهايى نبخشيده است؟»
📚بحارالانوار ج 78 ص 183
❕حال سوال این است که ما می بینیم افرادی را که در عین حال که توکل بر خداوند داشته اند ، باز هم گرفتار مشکلات و گرفتاری ها و سختیها هستند ، در حالی که قرار بود با توکل بر خداوند دیگر چنین مشکلاتی نباشد ❗️
👌پاسخ این سوال از دو جنبه است ؛
1⃣افرادی اگر چه توکل بر خداوند کرده اند ، اما با برداشت ناصواب از توکل ، از سعی و تلاش دست کشیده اند و گمان کرده اند که خداوند حتی بدون سعی و تلاششان ، امور آنان را سامان می دهد لذا گرفتار انواع مشکلات و سختی ها هستند .
❕مفهوم توكّل، ترك استفاده از اسباب و وسايل عادى نمی باشد. در حديث معروفى مى خوانيم ؛ مرد عربى در حضور پيامبر شتر خود را رها كرد و گفت ؛ «تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ!» پيامبر اكرم فرمود: «اعْقِلْهَا وَ تَوَكَّلْ؛ شتر را پايبند بزن و توكّل بر خدا كن»! (با توكّل زانوى اشتر ببند).
📚المحجه البیضاء ج 7 ص 426
❕روى همين جهت آيات قرآن و تاريخ پيامبر پر است از تعبيراتى كه نشان مى دهد مؤمنان تا آنجا كه امكان دارد بايد از اسباب عادى استفاده كنند، و اين كار هيچ منافاتى با توكّل ندارد، در يك جا مى فرمايد: «هر نيرويى را در اختيار داريد براى مقابله آماده كنيد و از اسبهاى ورزيده فراهم سازيد تا به وسيله آن دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد» ( انفال 60)
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕قرآن در كيفيّت نماز خوف در ميدان جنگ مى فرمايد: «... وَلْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ اسْلِحَتَهُمْ ...؛ (حتّى هنگامى كه گروهى از مؤمنان در پشت جبهه مشغول نماز هستند و گروهى در ميدان مشغول نبرد) نمازگزاران بايد وسايل دفاعى و سلاحهاى خود را به هنگام نماز زمين نگذارند». ( نساء 102)
👌به اين ترتيب حتّى در حال نماز بايد مراقب استفاده از اسباب عادى بود، چه رسد به حالات ديگر، بنابراين اين گونه كارها هرگز با روح توكّل منافات ندارد.
❕شخص پيامبر اكرم هنگامى كه مى خواست از مكّه به مدينه هجرت كند هرگز آشكارا و بدون نقشه و برنامه، با گفتن «تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ» حركت نكرد، بلكه براى اغفال دشمن از يك سو دستور داد على عليه السلام در بسترش تا به صبح بخوابد، و از سوى ديگر شبانه به طور مخفى از مكّه بيرون آمد و از سوى سوّم به جاى اينكه به طرف شمال يعنى به طرف مدينه حركت كند موقّتاً به سوى جنوب و غار ثور آمد و در آنجا دو سه روزى پنهان گشت و هنگامى كه دشمن مأيوس شد مكّه را دور زد و به طرف مدينه حركت فرمود، در حالى كه مرتّباً از بيراهه مىرفت، شبها حركت مى نمود و روزها مخفى بود تا به دروازه مدينه رسيد.
📚فروغ ابدیت ص 410
❕بنابراين روح توكّل كه تمام وجود پيامبر را پر كرده بود مانع از اين نشد كه از اسباب ظاهرى لحظه اى غفلت كند.
🔸مشيّت خداوند بر اين قرار گرفته كه در اين جهان مردم براى رسيدن به مقصود از اسباب و وسايل موجود كمك بگيرند، همان گونه كه در حديث معروف از امام صادق عليه السلام آمده است: « اراده خداوند بر اين قرار گرفته كه همه چيز مطابق اسباب جريان يابد، به همين جهت براى هر چيزى سببى قرار داده است».
📚الکافی ج 1 ص 183
👌بنابراين بى اعتنايى به عالم اسباب نه تنها توكّل نيست بلكه به معنى بى اعتنايى به سنّتهاى الهى است، و اين با روح توكّل سازگار نيست ، انسان باید نهایت سعی و تلاش خود را بکند و آنجا که قدرت ندارد به خداوند واگذار کند و یقین به پیروزی داشته باشد . اکثر مشکلات و گرفتاری ها به خاطر همین ترک سعی و تلاش و مواظبت های لازم است که با روح توکل در تضاد است .
2⃣افرادی هم هستند که در عین حال که بر خداوند توکل کرده وسعی و تلاش لازم را هم اجرایی می کنند ، اما باز هم گرفتار مشکلات و سختی ها هستند . اینان نیز باید توجه کنند که « توکل » به ما می گوید پیروز نهایی متوکلین هستند ، و مشکلات و سختی های موقت ، مقدمه ای برای پیروزی نهایی آنان است .
❕در حدیث قدسی آمده است که خداوند می فر ماید ؛
« بعضی از بندگان من افرادی هستند که اصلاح امر آنها جز به غنا و گستردگی زندگی و صحت بدن نمی شود ، از این رو امر دین آنها را به وسیله آن اصلاح می کنم ، و بعضی از بندگانم هستند که امر دین آنها جز با نیاز و مسکنت و بیماری اصلاح نمی شود ، لذا امر دین آنها را با آن اصلاح می کنم و آنان را به وسیله آن می آزمایم »
📚الکافی ج2 ص60
❕امام صادق عليه السلام فرمود ؛
« از مرد مسلمان در شگفتم! خداوند عز و جل براى او حكمى نمى كند، جز اين كه برايش خير است: اگر با قيچى ها بريده شود، برايش خير است، و اگر پادشاه مشرق و مغرب شود، [باز هم] برايش خير است. »
📚الکافی ج 2 ص 62
❕امام باقر علیه السلام فرمود ؛
« براى من مهم نيست كه نيازمند يا بيمار يا ثروتمند گردم؛ زيرا خداوند عز و جل مى فرمايد: «براى مؤمن، جز آنچه خير او در آن است، انجام نمى دهم».
📚بحار الانوار ج 71 ص 151
❕كسى از امام علىّ بن موسى الرضا عليه السلام پرسيد ؛ آيه «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» مفهومش چيست؟ امام فرمود: «لِلتَّوَكُّلِ دَرَجَاتٌ؛ توكّل درجاتى دارد» سپس افزود: «یكى از آنها اين است كه در تمام امورت، آنچه را در مورد تو انجام مى دهد به او اعتماد كنى و راضى باشى، و بدانى خداوند در خير و نظارت بر امور تو فروگذار نمى كند، و نيز بدانى كه حاكميّت در همه اينها از آن اوست، و كار خود را به او واگذارى و بر او توكّل كنى»
📚بحار الانوار ج 75 ص 336
👌از این روایات استفاده می شود که مفهوم اصلی توکل واگذاری امر به خداوند است و انسان با توکل بر خداوند باید بداند پیروز و سعادمتند واقعی اوست و هر آنچه خداوند برای او رقم می زند خیر و صلاح او است که یا آثار این خیر و صلاح و پیروزی در دنیا خودش را نشان می دهد ، یا در آخرت جلوه می کند ، لذا می بینیم ، حسين بن على سيدالشهدا عليه السلام بعد از مبارزات فراوان وقتى از اسب بر زمين قرار گرفتند عرض كردند ؛ «راضى هستم بقضاء و حكم تو، تسليمم براى امر تو، نيست معبودى به غير از تو اى فرياد رسد فريادكنندگان »
📚ینابیع الموده ج 3 ص 82
#پرسمان_اعتقادی
Poorseman.ir
@Rahnamye_Behesht
#قطع_وحی
🤔پرسش
❓آیا راست است که گاهی وحی بر پیامبر قطع می شد و مشرکین پیامبر را مسخره می کردند که خدایش او را رها کرده و پیامبر محزون می شد تا جایی که قصد خودکشی داشت❕❕
💠پاسخ💠
👌در این شکی نیست که مدت زمانی وحی بر پیامبر گرامی نازل نمیشد و اصطلاحا مساله انقطاع وحی پیش آمد .
🔶ابن عباس می گوید:
« پانزده روز گذشت و وحی بر پیامبر نازل نشد . مشرکان گفتند پرودگار محمد او را رها کرده است و دشمن داشته اگر راست می گوید ماموریت او از سوی خدا است باید وحی به طور مرتب بر او نازل می شد در این هنگام بود که سوره ضحی نازل شد»
📚مجمع البیان ج10 ص504
❗️خداوند جهت پاسخ به مشرکین این آیات را نازل کرد؛
« قسم به روز در آن هنگام که آفتاب بر آید و سوگند به شب در آن هنگام که آرام گیرد که خداوند تو را هرگز وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده است...»
🔶ضحی 1 تا 3
🗯در بعضی از روایات آمده است که جمعی از مسلمانان به پیامبر عرض کردند که چرا بر شما وحی نمی شود؟
🔶حضرت پاسخ دادند:
« چگونه وحی بر من نازل شود در حالی که شما مفاصل انگشتان خود را پاکیزه نمی کنید و ناخنهای خود را نمی گیرید»
📚بحار الانوار ج18 ص255
👌البته این روایت نمی تواند تمام علت برای فلسفه انقطاع وحی باشد بلکه می توان گفت:
❕« هدف از انقطاع وحی آن بود که روشن شود که پیامبر هر چه دارد از ناحیه خدا دارد و حتی در نزول وحی از خود اختیاری ندارد . هر زمان خدا بخواهد وحی قطع می شود و هر زمان بخواهد برقرار می گردد و شاید انقطاع وحی به همین منظور بود تا پاسخی باشد به آنها که از پیامبر تقاضای معجزات اقتراحی و بر طبق میل خود داشتند یا به او پیشنهاد می کردند که فلان حکم یا فلان آیه را تغییر ده و او می فرمود من در این امور اختیاری ندارم »
📚تفسیر نمونه ج27 ص100
❕در برخی روایات جعلی اهل سنت آمده است که پیامبر گرامی پس از انقطاع وحی محزون می گشت و قصد خود کشی می کرد تا آن که جبرئیل می آمد و پیامبر را از خود کشی کردن مانع می شد.
👌بخاری در صحیح خود از عایشه نقل می کند:
« وحی بر پیامبر نازل نمی شد و پیامبر شدیدا محزون می گشت تا جایی که تصمیم می گرفت خود را از بالای کوه بر زمین بیفکند . هر زمان به لبه کوه نزدیک می شد تا خود را پرت کند جبرئیل در برابرش ظاهر می شد و می گفت تو پیامبر خدا هستی . پیامبر از این سخن آرامش می گرفت و از قصد خود کشی منصرف می شد .باز اگر انقطاع وحی رفع نمی شد پیامبر جهت خود کشی به بالای کوه می رفت تا خود را پرت کند و جبرئیل می آمد و با گفتن این که تو پیامبر خدا هستی او را مانع می شد»
📚صحیح بخاری ج10 ص359 ناشر جمهوریه مصر العربیه
🔴ما این روایت را مردود و جعلی می دانیم که با عصمت پیامبر منافات دارد و به هیچ عنوان قابل اعتنا نمی باشد . راوی آن #عایشه است که متهم به کذب و دروغگویی است .
👌امام صادق علیه السلام فرمود ؛
« سه تن بودند که پیوسته بر پیامبر دروغ می بستند که آنان ابوهریره و انس بن مالک و #یک زن بودند »
📚الخصال ج1 ص190
👌علامه مجلسی تصریح می کند که منظور از زنی که بر پیامبر دروغ می بست #عایشه است .
📚بحار الانوار ج2 ص217
#پرسمان_اعتقادی
Poorseman.ir
@Rahnamye_Behesht
هدایت شده از پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
#مراسم_شب_یلدا
🤔#پرسش
❔فلسفه جشن گرفتن شب #یلدا چیست ❗️نظر اسلام در این رابطه چیست ❕❕
💠#پاسخ💠
👌یکی از عقاید ایرانیان باستان ، اعتقاد به الوهیت خدای #میترا و نور و خورشید بوده است .
❕در کتاب اسلام و عقائد و آراء بشری چنین آمده است؛
« طبق تحقیق بسیاری از دانشمندان ، ایرانیان باستان معتقد به تعدد #آلهه بودند و مهمترین خدایان آنها ، اگنی یا الهه آتش ، و دیگری الهه طبیعت و رعد و برق و #میترا یا الهه نور و #خورشید و وارونا یا الهه آسمان و اناهیتا یا الهه آب بوده است ...»
📚اسلام و عقاید و آراء بشری ص385
❕ایرانیان باستان ، شب اول #زمستان را به عنوان شب یلدا تعظیم می کردند زیرا معتقد بودند که در آن شب الهه میترا و خورشید حیات دوباره می گیرد و گویی از نو #متولد می شود .
👌#دهخدا می نویسد ؛
« واژه یلدا سریانی و به معنای میلاد است ، از آنجایی که ایرانیان شب یلدا را شب تولد ( الهه ) #میترا می دانستند ، آن را با تلفظ سریانی اش پذیرفته اند »
📚لغت نامه دهخدا ، واژه یلدا
❕مراسم شب یلدا از منظر اسلام به این گونه جلوه می کند که اگر آن مراسم به همراه اعتقاد به الوهیت میترا و الهه خورشید و تاثیر استقلالی آن همراه باشد ، بی شک عملی #مردود است که فرد را از دایره اسلام خارج می کند ، اما اگر تنها به عنوان جشن گرفتن طولانی ترین شب سال ، و دید و بازدید و #صله رحم به این بهانه صورت گیرد ، بی اشکال است .
👌مفسر نامی ، جوادی #آملی می نویسد ؛
« از سنت های شب یلدا ، شب نشینی و دید و بازدید و صله رحم است ، چنان که بهره گیری علمی از فرصت آن با طرح مسائل علمی و تاریخی ، خواندن اشعار به ویژه شعر حافظ و تفال به اشعار حافظ و ...سنت دیگر آن است ، مناسب است مومنان در چنین فرصت هایی با زوایای زندگی و سیره معصومان در جهت رشد و کمال معنوی و علمی آشنا شوند »
📚مفاتیح الحیاه ، ص758
❕اگر چه برخی استدلال می کنند که تعظیم این شب پسندیده نیست ، زیرا ریشه این تعظیم و تکریم بازگشت می کند به عمل ایرانیان باستان و اعتقاد باطل آنان به الهه #میترا و خورشید ، و در روایات آمده است که مسلمان نباید خود را به ملحدین و منحرفین تشبیه کند و اعمال اختصاصی آنها را انجام دهد .
👌امام #صادق علیه السلام فرمود :
« خداوند به یکی از پیامبران خود چنین وحی کرد که به مومنین بگو لباس دشمنانم را نپوشند و غذای انها را نخورند و راه و روش ایشان را نپیمایند که اگر چنین کنند همانند دشمنان من خواهند بود»
📚الفقیه،صدوق،ج 1 ص 252
📚وسایل الشیعه ،ج 4 ص 385
🔶علی علیه السلام فرمود ؛
« هر کس خود را شبیه قوم خاصی بسازد ، از آن قوم #شمرده می شود »
📚مستدرک الوسائل ج17 ص440
#پرسمان_اعتقادی
https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185
https://sapp.ir/poorseman
#فال_حافظ_شب_یلدا_نشر_مجدد
🤔#پرسش
❓نظر اسلام در مورد فال و فال گیری چیست❕آیا فال حافظ و قهوه و ...اعتبار دارد❕❕
💠پاسخ💠
🔶منظور از فال در ادبیات عرب این است که انسان حادثه ای را نشان پیروزی و موفقیت و پیشامد خیر بداند .مثلا بگوید که چون فلان نوزاد در روز میلاد یکی از معصومان به دنیا آمده است آینده خوبی دارد و یا صبحگاهان که از منزل خارج می شود وقتی با انسان صالح و درستکاری برخورد کرد بگوید این نشان می دهد که امروز کارهای ما رو به راه خواهد بود .
❕این گونه فال نیک زدن مورد تایید اسلام است .
🗯حضرت علی فرمود:
« فال نیک زدن حق است»
📚نهج البلاغه حکمت 400
🗯پیامبر گرامی فرمود:
« فال نیک بزنید آن را خواهید یافت»
📚پیام امام امیر المومنین ج15 ص267
🔶در غرر الحکم آمده است که حضرت علی فرمود:
« فال نیک بزن تا پیروز شوی »
📚غرر الحکم ح1857
❕پیامبر گرامی فرمود:
« خداوند فال نیک را دوست دارد»
📚بحار الانوار ج74 ص165
👌وقتی انسان تفال به خوبی می زند اثر روانی قابل توجهی در او به وجود می آید و او را امیدوار به آینده خوب می سازد و اراده او را برای ادامه کارها تقویت می کند و به او شجاعت و استقامت می بخشد و این اثر روانی قابل انکار نیست و سبب پیشرفت و پیروزی می شود .
❕البته اگر فال نیک با توکل بر خدا همراه باشد اثر معنوی غیر قابل انکار دارد . بنابراین اعتقاد به تاثیر فال نیک به آن معنا که گفتیم یک امر خرافی تلقی نمی شود.
🔶آنچه که جزو خرافات است و با توحید منافات دارد فال بد زدن است .
🔶حضرت علی فرمود:
« فال بد حق نیست و جزو خرافات است»
📚نهج البلاغه حکمت 400
🔶پیامبر گرامی فرمود:
« فال بد زدن نوعی شرک است»
📚مسند احمد ج1 ص389
🔷زیرا مفهومش این است که غیر خدا را در سرنوشت خود موثر و شریک بدانیم و این نوعی شرک است .
🔶وفرمود:
« کسی که اراده سفری کند و از منزل به سوی مقصد حرکت کند ولی پرنده ای را ببیند و به فال بد بگیرد و به خانه برگردد به آنچه بر محمد نازل شده کافر گردیده است»
📚کنزالعمال ج10 ص114
👌زیرا پریدن پرنده ای را در سرنوشت خود موثر دانسته به گونه ای که او را از حرکت به سوی مقصد باز داشته است .
🔶در روایت دیگر آمده است :
« پیامبر فال نیک را دوست می داشت و از فال بد متنفر بود»
📚بحار الانوار ج92 ص2
🔶امام صادق فرمود:
« فال چنان است که صاحبش به آن معتقد شود .اگر آسانش گیرد ( فال نیک بزند ) آسان است و اگر سختش گیرد ( فال بد بزند ) سخت است و اگر چیزی نگیرد چیزی نخواهد بود»
📚الکافی ج8 ص197
❕و در روایات بیان شده است که کفاره فال بد زدن توکل بر خداوند است و هرگاه فال بد زدید با توکل بر خدا به فال بد توجه نکنید و اثر فال بد با توکل از بین می رود چنان که پیامبر گرامی فرمود:
« کفاره فال بد زدن توکل بر خداست»
📚وسائل الشیعه ج11 ص362
👌فال حافظ و فال قهوه اعتبار شرعی ندارد اما اگر تفال به آنها از جهت فال نیک زدن باشد به اعتبار فال نیک خوب است و اگر فال بد زده شود به هیچ عنوان معتبر تلقی نمیشود اگر چه ترک فال زدن به قهوه پسندیده است .
#پرسمان_اعتقادی
Poorseman.ir
@Rahnamye_Behesht
#اجرای_حدود_در_عصر_غیبت
🤔#پرسش
شیخ الطائفــة الطوسی در التبیان، قاضی عبدالعزیز ابن البرّاج، امینالاسلام طبرسی، قطبالدین راوندی، یحییبنسعید الحلّی و ابنفهد حلی #اجرای_حد را وظیفۀ #امام و آنکه او را به اقامۀ حد بگمارد (یعنی منصوب #خاص) منحصر دانستهاند. ابن ادریس باصراحت و جزئیات بیشتری، #عدم_جواز #اقامۀ_حد در زمان غیبت را تشریح کرده است. او به سود این ادعای اجماع #جمیع مسلمانان از یکسو و اجماع #شیعیان ازسویدیگر استناد میکند. ابن ادریس معتقد است این #اجماع_عام و #خاص تنها با اجماعی در مقابل آن یا با آیات قرآن یا با سنت متواتر شکسته میشود و #اخبار_واحد چنین توانی ندارند. به نظر وی، قول به #جواز اقامۀ حدود توسط فقها در عصر غیبت، مستندی جز #خبر_واحد ندارد.
❔ یکی از کانال های معاند نظام در جواب شما که درباره ی مجازات محاربین اغتشاشات آبان ماه پاسخ نوشته بودید ، ردیه ای نوشته و تحدی کرده است که هیچ کدام از علمای طرفدار نظام نمیتوانند جواب این متن را بدهند
حال میخواهم بدانم آیا جوابی بر ردیه ای آقا دارید ؟ در کل نظرات شما در مورد ردیه این آقا میخواستم مثل همیشه مستند و مستدل بدانم ❗️❗️❗️
💠#پاسخ 💠
👌فقهای جامع الشرایط در عصر غیبت ، به نیابت از امام علیه السلام ، می توانند به اجرای حدود و تعزیرات بپردازند و این حقی است که از جانب امامان به آنان واگذار شده است .
🔸«حفص بن غياث» می گوید ؛
❕« سألت ابا عبد اللّه عليه السّلام من يقيم الحدود؟ السّلطان؟ او القاضى؟ فقال: اقامة الحدود الى من اليه الحكم». «من از امام صادق عليه السّلام سؤال كردم كه چه كسى مى تواند اقامه حدود كند، سلطان يا قاضى؟ امام عليه السّلام فرمود: هر كس كه حکم در دست اوست».
📚الفقیه ج 4 ص 71
👌در این روایت ، کسی که حکم به دست اوست ، مامور اجرای حدود معرفی شده است ، در روایت دیگری ، چنین فردی ، فقیه جامع الشرایط معرفی شده است .
❕امام صادق علیه السلام پس از آنكه در پاسخ به عمربن حنظله رجوع به حاكمان طاغوت را در موارد منازعه در قرض و ميراث حرام دانسته، در جواب اين پرسش كه شيعيان در اين موارد چه كنند، فرمود ؛
« در اختلافات و شكايات، به فردى از شما كه حديث ما را روايت مى كند و در حلال وحرام ما مى نگرد و احكام ما را مى شناسد، مراجعه كنيد و او را به قضاوت و داورى بپذيريد؛ چراكه من چنين فردى را بر شما #حاكم قرار دادم. پس اگر به حكم ما قضاوت كرد و از او نپذيرفتند، حكم الهى را كوچك شمرده و ما را رد كرده اند و هركس حكم ما را مردود داند، حكم الهى را مردود دانسته و چنين كسى در حد شرك به خداست »
📚الکافی ج 1 ص 67
👌در این روایت از فقیه به عنوان حاکم و آنکه حکم به دست اوست یاد شده است .
❕لذا شیخ مفید می نویسد ؛
« اقامه حدود بر عهده حاكم اسلامى است كه خداوند او را منصوب كرده و ايشان ائمه هدى از اهل بيت حضرت محمد مى باشند و يا اميران و حاكمانى كه امامان براى اين كار نصب كرده اند و آنان اعمال نظر در اين مسئله را به فقهاى شيعه واگذار كرده اند. درصورتى كه شرايط اين كار براى آنها ممكن باشد، ... تا اينكه فرمود: پس بر آنان لازم است حدود را اقامه نمايند و دست سارقان را قطع كند و زناكار را شلاق بزنند و قاتل را بكشند. و اين كارها همچنين براى كسى [فقيه ى] كه حاكم غاصب او را براى اين كار نصب نموده و يا او را براى حكومت از طرف خود بر عده اى از مردم معين كرده نيز واجب و متعين است. پس بر او لازم است كه اقامه حدود كند و احكام را جارى نمايد و امر به معروف و نهى از منكر نمايد و با كفار جهاد كند و با كسانى كه فاجر و مستحق جهاد هستند، جهاد كند و بر مردان مؤمن واجب است او را بر انجام اين امور يارى كنند.»
📚مقنعه 810
👌فقیه بزرگوار حمزة بن عبد العزيز ديلمى ملقب به سلّار مى گويد ؛
« [امامان معصوم] اقامه حدود و برپايى احكام الإهى را [كه از شؤون ولايت سياسى است] به فقيهان شيعه واگذار كرده اند و از مردم خواسته اند كه براى انجام اين مهم به يارى فقيهان [جامع الشرايط] بشتابند »
📚 المراسم العلوية و الاحكام النبوية ص 261.
❕علامه حلی نیز می آورد ؛
« حق اقامه حدود از آن امام معصوم عليه السّلام و يا كسى است كه از سوى آن حضرت مأذون باشد. در زمان غيبت اين حق از آن فقهاى شيعه است و حكومت ميان مردم در صورت ايمنى از ظالمان و نيز تقسيم زكات و خمس و افتا، از آن فقهاست».
📚قواعد الاحكام، ج 1، ص 525 و 526
🔸ادامه 👇