📖 #ضمانت_چهار_چیز
شيخ صدوق میفرماید كه ذوالقرنين با لشگر فراوان از بيابان عبور میكرد مردى را ديد مشغول نماز است، و به عظمت ذوالقرنين هیچ توجهى نكرد. ذوالقرنين از بزرگى روحش متعجب شد. پس از تمام شدن نمازش به او گفت: چگونه با ديدن بزرگى دستگاه من نترسيدى و به حال تو تغيير پيدا نشد. در پاسخ گفت: با كسى مشغول مناجات بودم كه قدرتش و لشگرش بینهايت است ترسيدم ازاو منصرف شوم و متوجه شما گردم از عنايتش محروم گردم وديگر دعايم را اجابت ننمايد. ذوالقرنين گفت: اگر به همراه من بيايى تمام خواسته ات را اجابت میكنم پيرمرد گفت من حاضرم همه جا باتو باشم بهشرط آنكه چهار چيز براى من ضمانت كنى! اول: سلامتى كه دارم ، هي چوقت مريض نشوم.. دوم: نعمتى كه دارم هميشه باشد و زوالی نداشته باشد. سوم: قدرتى كه دارم پيرى در او ديده نشود. چهارم: حياتى كه دارم مرگ نداشته باشد. و بعد گفت : من از كسى كه تمام امور در تحت قدرت اوست دست بر نمى دارم و به شخصی که مثل خود من عاجز و محتاج است تكيه نمینمايم. ذوالقرنين گفت كدام مخلوق بر اينها که گفتی توانا است!؟ مرد گفت: پس من همراه کسی هستم كه تواناست. منبع: آمالى شيخ صدوق صفحه ۱۷