تولستوی از افسردگی میگوید:
«حتی اگر غول چراغ جادو هم میآمد و از من میخواست هر آرزویی دارم بکنم تا برآورده سازد،
باز هم نمیدانستم چه چیزی از او بخواهم.»
4_5953786568836650105.mp3
4.88M
بر من چه رفته است که پنهانم از خودم؟!
من جزحدیثِ رنج چه میدانم از خودم؟!
بارها غم بتو گفتیم، ز ما نشنیدی
بعد ازین مصلحت آنست که خاموش کنیم
- هلالی جغتایی
داغ و درد است همه نقش و نگار دل من
بنگر این نقشِ به خون شسته، نگارا تو بمان
- هوشنگ ابتهاج
دلم هر لحظه از داغی به داغِ دیگر آویزد
چو بیماری که گرداند زِ تابِ درد بالین را
- صائب تبریزی
بعضی هم هستند که
به نظر فراموششان کردهایم،
اما وقتی حرفشان به میان میآید،
دیگر نمیتوانیم لبخند بزنیم…
نزار قبانی