🔰 حاشیه ای بر یک رویداد فرهنگی...
🖌 #صادق_عبداللهی
آخرین روزهای زمستان بود و هنوز سرما روی تنمان حس میشد؛ دلهامان اما گرم بود به شکفتنی دوباره...
در ازدحام شلوغترین خیابان تهران، مقصد خود را روبهروی درِ اصلی دانشگاه تهران یافتیم: #کتاب_اندیشه.
گویی پیادهرو گودِ کارزارِ دستفروشان و سرزمین جولانِ دانشجویان است...
اگر این پیادهرو زبان باز کند و سخن گوید، تاریخ نامکشوف بازار کتاب، محتوای اصلی سخن او خواهد بود.
بااینهمه در خیابان انقلاب آنقدر کتاب هست و آنقدر کتابفروشیها قدمت دارند که پایتخت کتاب ایران باشد؛ اما پایتختی بیسکنه و بدون کتابخوان.
تا شروع آیین بازگشایی نیمساعتی وقت بود و عوامل اجرایی مشغول آمادهسازی نهایی محل برگزاری بودند و رشتۀ افکارم در مورد کتابخوانی با صدای زنگ گوشی و خبر حضور آیتالله رشاد در مراسم، گسسته شد؛ مثل همیشه سر وقت و البته شیرینی حضور ایشان با تلخکامی ناشی از تاخیر دیگر مهمانان در هم آمیخته شد.
#آیتالله_رشاد میدانست که معطل میشود اما آمدهبود تا گعده با اهالی فرهنگ و هنر داشته باشد.
این مشی چنین فقیهی با آن همه مشغله جالب و آموزنده است: سر وقت در مراسمی نهچندان رسمی، در دل جامعه و کف خیابان انقلاب آمدن، پرُمعنا است.
پای صحبت ایشان بودیم که متوجه یک ساعت تاخیر در شروع برنامه نشده بودم.
سخن از غربت کتاب و غریبی کتابخوانی بود و از سویدای دل دعا میکردند تا مانعهای گوناگون اداری و فرهنگی در این زمینه مرتفع شود.
چه راست می گفتند که: «صفحههای کتاب دچار غربت فکری شدهاند»!
شاید مهمترین دلیل حضور ایشان، مژدهای برای این صفحات و نویدی برای این افکار باشد....
آن همه ناز و تَنَعُّم که خزان میفرمود
عاقبت در قدمِ بادِ بهار آخر شد
شُکرِ ایزد که به اقبالِ کُلَه گوشهٔ گُل
نخوتِ بادِ دی و شوکتِ خار آخر شد
💢 به بهانه بازگشایی نمایشگاه و فروشگاه #کتاب_اندیشه
#واجب_فراموش_شده
#کتابخوانی
#کتاب
🆔 @Rashad_ir