eitaa logo
آیت الله علی اکبر رشاد
1.7هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
129 ویدیو
38 فایل
🔶 مجالی برای بازتاب افکار، آراء و رویدادهای مرتبط با استاد #علی_اکبر_رشاد؛ به همت جمعی از شاگردان ایشان 🔶 ارتباط با مدیر کانال و تبادل: @Akharinsardar 🔶 وبگاه رسمی: Rashad.ir 🔶 آدرس صفحه اینستاگرام: instagram.com/aliakbarrashad
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ رهبر انقلاب در پیام نوروزی سال۹۹: به حضرت بقیه‌الله عرض میکنیم کشور خودش را به ساحل نجات برساند. 🔰 فرا رسیدن نوروز ۹۹ و آغاز سال جهش تولید بر همگان گرامی باد. 🆔 @Rashad_ir
🔶 بهارانه ای از آیت الله ✅ يك آسمان نگاه كاش من «آذرخش» بودم! و با رويش ناگهاني ساقه‌هايم بر گونه‌هاي شب سيلي مي‌نواختم و دست كم براي لحظه‌اي سكوت را مي‌شكستم. كاش من «رنگين كمان» بودم ـ محرابي به وسعت زمين ـ و همه را به پرستش او فرا مي‌خواندم. كاش من يك «قطعه ابر» بودم در هيأت اسبي سپيد ـ در آينه‌ي خيال كودكان ـ و لحظاتي همبازي طفلان بي‌مركب مي‌شدم. كاش من «ابــر» بودم ـ فرزند اقيانوس ـ مي‌باريدم و لب‌هاي ترك خورده‌ي كوير را تر مي‌‌كردم. كاش من «باران» بودم و خود را عادلانه ميان همه قسمت مي‌كردم: در شوره‌زار هم لاله مي‌روييد. و از فراز حصار گلبرگ‌ها پرچمك‌ها را به نشانه‌ي پيروزي به اهتزاز در مي‌آوردم. كاش باران بودم، مي‌گريستم، بغض باغنچه را مي‌شكستم تا دل غنچه‌ها باز مي‌شد. كاش من «ستـاره» بودم ـ نبض آسمان ـ و در همه‌ي زمانه‌ها، به همه‌ي زمينيان نويد مي‌دادم، اميد مي‌بخشيدم: نويد روشني، اميد زندگي. كاش من «مــاه» بودم ساقه‌هاي تُردم را بر ويرانه‌ها مي‌گستردم، به كلبه‌هاي بي‌فانوس سر مي‌كشيدم، كنار سفره‌هاي بي‌نان مي‌نشستم. كاش ماه بودم و براي كودكان روستايي، ـ هنگامي كه در خُنكاي نسيم شبانه، بر فراز بامها، در پناه بادگيرها، روي سادگي گليم وول مي‌خوردند ـ قصه مي‌گفتم. كاش من «خورشـيد» بودم، با هزاران نيزه سينه‌ي سياه شب را مي‌شكافتم تا خفاش‌‌ها براي هميشه زنداني مي‌شدند. كاش خورشيد بودم و با نگاهي زَهره‌ي صخره‌هاي يخ را آب مي‌كردم تا نسل «انجماد» منقرض مي‌شد. كاش من «كهكشـان» بودم ـ يك آسمان نگاه ـ كاش! من «آسمـان» بودم آبي فراخ، بلند، اما خميده، ـ همواره در ركوع ـ كاش من آسمان بودم همه‌ي پرندگان را در آغوشم جاي مي‌دادم، خورشيد سر بر دامنم مي‌نهاد، ماه روي‌شانه‌هايم پرسه مي‌زد، دامنم را پر از ستاره مي‌كردم و همه را مشت مشت، ميان بي‌ستارگان زمين تقسيم مي‌كردم. كاش آسمان بودم و ابراهيم، در من، «ملكوت خدا» را نظاره مي‌كرد . من از «در خاك‌زيستن» خسته شده‌ام، احساس غربت مي‌كنم، كجاست اسب عروج؟ 📌 تهران، پاييز يكهزار و سيصد وهفتاد و دو 🆔 @Rashad_ir