باسلام
هر روز را با یاد شهدا آغاز کنیم
🌷 پاسدار شهید نصرالله حیدرخانی
🌷 تولد ۱۸ اردیبهشت ۱۳۴۱ تاکستان استان قزوین - ساکن کرج
🌷 شهادت اول اسفند ۱۳۶۴ منطقه عملیاتی فاو
🌷 سن موقع شهادت ۲۳ سال
🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز میباشد
✍ بخشهایی از وصیتنامه این شهید عزیز
✅ حمد و ستایش خداى را که در زمان غیبت حضرت ولى عصر (عج) روحى له الفدا، نائب بر حقش امام امت، ولایت فقیه، خمینى کبیر را براى ما برگزید تا استمرار حرکت انبیاء و اولیاء در این زمان نیز باشد
✅ و بالاخره حمد و ستایش خداى بزرگ عالم را که بر ما منت نهاد و نظام جمهورى اسلامى و اجراى دستورات آن را در این کشور برقرار نمود.
✅ برادرانم توصیه مى کنم که طریق اسلام را با استفاده از قرآن و نهج البلاغه و فرمایشات ائمه معصومین بیابید و طبق آن پیش بروید و تقواى الهى را پیشه کنید
✅ و از خواهرانم نیز میخواهم که بیش از پیش رعایت اصول اسلامى و اخلاق اسلامى را بنمایند
🤲 هدیه به ارواح طیبه شهدا، امام شهدا و شهدایی که امروز سالگرد شهادتشان میباشد و این شهید عزیز فاتحه با صلوات
🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله
♦️ نکته قابل توجه 👈 شهدای عزیزمان برای بقای اسلام و انقلاب اسلامی و عظمت و شکوه ایران جانشان را تقدیم کردند، من هم به پیروی و ادامه دادن راه شهدا، برای بقای اسلام و انقلاب اسلامی و عظمت و شکوه ایران #رأی_میدهم.
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
به روایت از همسر#شهید :
– پنج سال بود که همسایه دیوار به دیوار بودیم ولی همدیگر را یک بار هم ندیده بودیم. مادرشوهرم برای خواستگاری به منزل ما آمدند و گفتند که مرا در راه رفتن به مدرسه دیده اند، وقتی #آقا هادی را دیدم و با هم صحبت کردیم به دلم نشست، بیشتر از همه چیز #صداقت شان #مجذوبم کرد، مرا در جریان همه #فعالیت ها و #عقایدشان قرار دادند و من با اطلاع از همه شرایط به ایشان پاسخ مثبت دادم، مردادماه ۱۳۹۳ نامزد شدیم. من متولد ۷۶ هستم و همسرم ۶۹؛ آن موقع من هفده ساله بودم و #آقا هادی ۲۴ ساله.
🍃⚘🍃
#فقط #چهار روز #زندگی کردیم😔
– موقع خواستگاری ایشان سرباز بودند. بعد از عقد از شغل #پاسداری و #علاقه شان به این شغل گفتند و #جبهه #سوریه؛ یک ماه گذشته بود که به او گفتم: #آقا هادی! ممکنه شغلت ان را عوض کنید؟ ایشان هم بدون تعارف گفتند: « نه! من به این #شغل #علاقه دارم.»
🍃⚘🍃
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
هروقت #پلاک شان را به #گردن می انداختند و میگفتند” من حتماً #شهید می شوم” من می ترسیدم واضطراب داشتم که نکند ایشان را از دست بدهم، ولی ایشان با احساس و با منطق من رو مجاب کردند، می گفتند: « من نیت کرده ام که نگذارم #حرم حضرت زینب(س)⚘ به دست داعشی ها بیافتد.” من هم وقتی فهمیدم به خاطر #حضرت زینب (س)⚘ می روند #راضی شدم اما به زبان نیاوردم.»
🍃⚘🍃
خیلی دوست داشتند #سوریه بروند طوری که می دیدم آرام و قرار ندارند ولی نشد. همیشه می گفتند که من به #جبهه #سوریه می روم و سعی
می کردند ما را آماده کنند. #ده روز بعد از #عروسی به #جبهه رفتند ، پنجم مهر ۱۳۹۴عروسی کردیم و ایشان پانزدهم #عازم #جهاد شدند.
🍃⚘🍃
#آخرین بار که در شهرمان #شهید آوردند رو کردند به من و گفتند: «فاطمه جان! #شهید بعدی إن شاءالله#خودمم.» همان موقع فهیمدم که #ایشان را از دست می دهم.😭 همان هم شد و #شهید بعدی #آقا هادی شجاع بود.😭
🍃⚘🍃
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
در خانواده هم من شاهد بودم که چقدر #متأثر از #پدر هستند، در خیلی از کارهای شان #پدرشان را #الگو قرار می دادند، زیباتر از همه #مسجد رفتن شان بود. اینکه می دیدم #همسرم کارهای شان را طوری تنظیم می کنند که با #پدرشون، برای #اقامه نماز جماعت به مسجد بروند، برایم #دلنشین بود.
🍃⚘🍃
پنجم مهر ماه عروسی بود؛ ما فقط یک جشن #ساده عروسی داشتیم و خیلی هم به هر دونفرمان خوش گذشت.
#خوشبخت بودم. من از همان موقعی که #آقا هادی به خواستگاری آمدند توقع مالی زیادی نداشتم و اعتقادی هم ندارم که #تجملات #خوشبختی می آورد، حتی #خرید عروسی هم #نداشتم، مهم #دوست داشتن است.
دانش آموز دوره پیش دانشگاهی هستم در رشته علوم انسانی، هدفم قبولی در دانشگاه است تا با این ادامه تحصیل و پیشرفتم روح #آقا هادی را شاد نگه دارم و از من راضی باشند. خودشان هم مدرک کاردانی نقشه کشی داشتند .
#مهربانی #آقا هادی و #علاقه ای که بین مان بود، ما همدیگر را درک می کردیم. خیلی #مسئولیت پذیر بود، تمام #تلاشش را می کرد که #باری را از روی #دوش خانواده اش بردارد.
🍃⚘🍃
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
همه را به #صبر و #خوش خلقی دعوت می کنم، خودم که فکر می کردم بعد از همسرم زنده نمی مانم ولی #خداوند خیلی به من #صبر داد. البته بدون آقا #هادی سخت می گذرد😔 این روزها؛ خیلی از شب ها با #گریه می خوابم،😭😭😭 اما هرچقدر فکر می کنم می بینم باید #راضی باشم به #مقدرات خداوند و آنچه خدا به آن #راضی هست.
احساس می کنم بعد از #شهادت شان به #خدا نزدیکتر شدم، خیلی #صبور شدم، #عاشق #آقا هادی بودم ولی الان به این رسیدم که #عشق واقعی #خداست.♡
#قران خواندن و #نماز خواندن #آرامم می کند و به من #صبر می دهد. اگر باز هم به آن روزها برگردم و بدانم کسی را که به همسری قبول می کنم فقط قرار است #چهار روز در #خانه اش باشم، بازهم #آقا هادی را انتخاب می کنم.
🍃⚘🍃
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
شاید الان روحیه خیلی بدی داشتم😔 اما چون به #خاطر #حضرت زینب (س)⚘ رفته اند و #شهید شده اند، #آرام ترهستم. همین که به خاطر #دین شان به خاطر #انقلاب و #ولایت فقیه♡ رفته اند من خیلی هم #خدا را #شکر می کنم.#افتخار می کنم به #همسر #شهیدم.
🍃⚘🍃
در این دو ماه و نیمی که از #شهادت شان می گذرد چندبار خواب دیدم، یک بار از ایشان پرسیدم #شفاعتم را می کنید؟ مهربانانه نگاهم کردند و گفتند:« بله، حتماً #شفاعت شما را می کنم.» یک بار دیگرهم درعالم خواب پرسیدم: هنوزهم مرا دوست دارید؟ گفتند: « بله، هنوزم دوستتان دارم و دلتنگ تان می شوم.»
🍃⚘🍃
در این چند روز سه بار تلفنی باهم صحبت کردیم در همین حد که از سلامتی همدیگر خبر بگیریم و صدای هم را بشنویم. بارآخر زدم زیر گریه😭 و گفتم: شما را به خدا مواظب خودتان باشید و زود برگردید من دوست تان دارم😭،#آقا هادی هم جواب دادند: « من هم #دوست تان دارم فاطمه جان! چشم زود بر می گردم خداحافظ.»😭
🍃⚘🍃
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
💚 بسم الله الرحمن الرحیم 💚
🕊️🌷🕊
❤️ سهشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۲❤️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💐 💐
🌷 شهید والامقام
#اکبر_سوری🌷
💠 لبیک حق : ۲۴ سالگی
💠 مزار : گلزار شهدای مالیچه،تویسرکان، همدان
💠 معرف : دختر شهید گرانقدر
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋