eitaa logo
❣️فقط کلام شهید❣️
469 دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
7 فایل
یا صاحب الزمان ادرکنی ✹﷽✹ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍂 ✫⇠شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ✦⇠چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ #اللهم_عجل_لولیڪ‌_الفرج #ما_ملت_شهادتیم مدیرکانال👇 @Khadim1370 آی دی کانال👇 Ravie_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
📜فرازےاز ♥️معبودا ! به بزرگی چیزهایی ڪه داده ای آگاه و راضیم ڪن تا ڪوچکی چیزهایی ڪه ندارم آرامشم را برهم نزند. https://eitaa.com/Ravie_1370
!! 💐 يه روز داشتیم با ماشین تـو خیابون می‌رفتيم، سر یه چراغ قرمز پیرمـرد گل فروشى با یه کالسکه ایستاده بود. منوچهر داشت از برنامه‌ها و کارایی‌ که داشتیم می‌گفت. ولى مـن حواسـم به پیرمرده بود. منوچهر وقتی دید حواسم به حرفاش نیست، نگاهمو دنبال کرد و فکر کرده بود دارم به گلا نگاه می‌كنم.... 💐 توى افکار خـودم بودم کـه احسـاس کـردم پاهام داره خیس می‌شه...!!! نـگاه کردم دیـدم منوچهر داره گلا رو دسته دسته می‌ريزه رو پاهام. همه گلاى پیرمردو یه جا خریده بود!! بغل ماشین ما، يه خانوم و آقا تو ماشین بودن. خانومه خیلى بد حجاب بود. ‼️به شوهرش گفت: "خاااااک بر سرت…!!! اين حزب اللهیا رو ببین همه چیزشون درسته...." 🌷يه شاخه برداشت و پرسيد: "اجازه هسـت؟" گفتـم: "آره." داد به اون آقاهه و گفت: "اینو بدید به اون خواهرمون." اولين کاری که اون خانومه کرد، اين بود که رژ لبشو پـاك کرد و روسریشو کشـید جلو!!! به اندازه دو، سه چراغ همه داشتـن ما رو نگاه می‌کردن...!!! 🔖خاطره اى به ياد فرمانده شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_ https://eitaa.com/Ravie_1370
۹ 🔸طلبه شهید مدافع حرم محمد پورهنگ میگفت: 🌹«من بسیار درباره این موضوع فکر می کنم که سهم ما در ظهور امام مهدی عجل الله چه میتواند باشد ؟ و چگونه می توان در این عرصه موثر بود ؟ چه کارهایی میتوان انجام داد؟ شاید حداقل کاری که میتوان انجام داد این است که اگر نمی توانیم در تسریع و سرعت بخشیدن به ظهور موثر باشیم و کاری برای این مسئله نمی کنیم لااقل آن را به تاخیر هم نیندازیم! 🌾 اینکه هر روز پرونده اعمال ما به محضر عرضه می شود، به هر حال احساس شرمی در انسان ایجاد می کند از این بابت که مرتکب گناهی شده و امامش از آن گناه مطلع گردیده و شاید آزرده خاطر شود. 🌹بنابراین؛ در قدم اول تلاش کنیم که ظهور را با اعمالمان به تعویق نیندازیم دوم به گونه ای زندگی کنیم که اگر به عنوان مثال متوجه شویم همین حالا حضرت مهدی عجل الله ظهور می کنند آنقدر تعلقات مادی و دنیای نداشته باشیم که نتوانیم با حضرت همراه شویم.» 🌷هدیه به روح این شهید بزرگوار
🎞 روزی از صداوسیما برای مصاحبه با شهید محمد بروجردی آمده بودند. موضوع را به او اطلاع دادیم، ایشان با همان اخلاص و تواضعی که داشتند در پاسخ گفتند؛بروید از بچه هایی که خودشان جنگیده اند فیلم بگیرید. 🔸گفتند: می‌خواهیم با این گزارش مردم در جریان عملکرد نیروها قرار بگیرند. 🌹شهید بروجردی گفتند : درست میفرمایید اما بروید با فرماندهان گروهان ها که خودشان عمل کرده اند مصاحبه کنید به گفته ، این ها عجل الله هستند. 🌷 هدیه به روح این شهید بزرگوار
🔸روزی به شهید تورجی زاده گفتم: محمـــد باید معاون گردان شوی. قبول نمی کرد، با اصرارِ من گفت : 🌷به شرطی که سه شنبه تا عصر چهارشنبه با من کاری نداشته باشی! با تعجب گفتم : چطــور؟ با خنده گفت : جان آقای مسجدی نپرس! قبول کردم و محمد معاون گردان شد. مدیریت محمد خیلی خوب بود. مدتی بعد دوباره محمد را صدا کردم و گفتم : 🔸باید مسئول گردان شوی. رفت و یکی از دوستان را واسطه کرد که من این کار را نکنم. گفتم : اگه مسئولیت نگیری باید از گردان بری! کمی فکر کرد و گفت : قبول می کنم ، اما با همان شرط قبلی! 🔸گفتم : صبــر کن ببینم! یعنی چی که تو باید شرط بذاری؟! اصلا بگو ببینم بعضی هفته ها که نیستی کجا می روی؟ اصرار می کرد که نگوید. من هم اصرار می کردم که باید بگویی کجا می روی؟ 🌷بالأخره گفت. حاجی تا زنده هستم به کسی نگو، من سه شنبه ها از این جا می رم مسجد جمکــــران و تا عصر چهارشنبه بر می گردم. با تعجب نگاهش می کردم چیزی نگفتم. ❗️ بعد ها فهمیدم مسیر 900 کیلومتری دارخــوئیــن تا جمکـــران را می رود و بعد از خواندن نماز عجل الله تعالی فرجه الشریف بر میگردد. یکبار همراهش رفتم. نیمه های شب برای خوردن آب بلند شدم. نگاهی به محمــد انداختم. سرش به شیشه بود. مشغول خواندن نافله بود. قطرات اشک از چشمانش جاری شده بود. در مسیر برگشت با او صحبت می کردم. 🌷 می گفت: یکبــار 14 بار ماشین عوض کردم تا به جمکران رسیدم. بعد هم نماز را خواندم و سریع برگشتم! هدیه به روح این شهید بزرگوار
12.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥! ؛ دل ما برای حسین تنگه، یا دل حسین برای ما؟! ❣وقتی دل ما حرم حسینه پس هر چه هست، «حسین است و بس»
🌹 خواهرم شما رسالت حضرت زهرا سلام الله علیها را بر دوش دارید ، حجاب خودتان را رعایت کنید .موج خروشان خون مرا به گوش تمامی مستکبران و خائنان برسانید و به آن‌ها بگویید: به خون پاک تمامی شهدا قسم ،حق مظلوم را از شما ظالمان خواهیم گرفت. همیشه به یاد خدا باشید که خداوند شما را در همه حال یار و یاور است.
محل‌شهادت‌شلمچه
https://eitaa.com/Ravie_1370
... در لحظه لبخند زیبایی بر لبانش بود بعدها پیغام داد و گفت: 🔰 این بالاترین افتخار بود که من در آغوش (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) جان دادم... https://eitaa.com/Ravie_1370
14.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿اینها امامزاده های ما هستند،اینها صاحبان اعجازند،اینها مخلص ترین انسانها بودند،نجیب ترین،پاکترین زیباترین چهره ها بودند سالروز تشییع 175
16.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍مثل علی ؛ مثل فاطمه و ؛ که به فاصله ی کوتاهی بعد از با همسرش فاطمه کیانی به شهادت رسید. 🍃دیدم با لباس سپاه آمد حالا عاقد آمده مهمانها آمده‌اند این پسر لباس دامادی نپوشیده. پرسیدند: چرا لباس دامادی نپوشیدی؟ 🌷گفت: این لباس چه عیبی دارد؟ نگاه کن چقدر قشنگ شدم؟ گفتم: یعنی یه امشب هم نمی‌خواهی این لباس سپاه را دربیاوری؟ گفت:نه. پرسیدم: رفتی سلمانی؟ خندید و گفت: بچه‌ها سرم را اصلاح کرده‌اند. پرسیدم: سلمانی بود مگر؟ 🌷گفت: توی جبهه سر بچه‌ها را صاف و صوف می‌کرد. خوب نگاهش کردم و دیدم کار ؛ کار سلمانی نیست موهای سرش پستی و بلندی داشت. 🍃با خنده و شوخی مراسم را برگزار کرد جشن عروسی علی دومی نداشت. من فقط می‌دیدم که مردم دارند می‌آیند. اگر بگویم هزار نفر مهمان داشتیم پر بی‌راه نگفتم. این زمانی بود که برادرعروس هم یعنی کاظم تازه شهید شده بود گمانم پنج شش ماهی گذشته بود. خوب عروسی بچه‌هایی مثل علی که بزن و بکوب نداشت. خلاصه یک طرف دلمان خوش بود و یک طرفش ناخوش سرتاسر آن سال‌ها این جوری بود. 🥀امروز کاظم را می‌آورند و هفتۀ بعد ضیاء عزیزی 🥀سوم این شهید برابر بود با چهلم یا سر سال آن یکی. 🥀ما هیچ‌وقت خوش نبودیم دسته‌گل مردم صحیح و سالم می‌رفت و پرپر می‌آمد. 🥀من جوانی را دیدم که سوخته بود سوخته؛ مثل ذغال. 🌸جای اینها بهشت است ان‌اشاالله شفاعت ما را هم می‌کنند. 🏷راوی: مادر سردار شهید علی شفیعی
🔰 شهيدی که تسبیح موجودات و جمادات را می شنید!!! 🌹شهيد عارف مسلک فرمانده محور عملیاتی لشکر ۴۱ ثارالله 🔹بعضی از دوستان خاص او اذعان دارند که او به معرفتی دست یافته بود که می‌ توانست از ضمیر افراد اطلاع یابد. 🔸تسبیح موجودات عالم را که خداوند در قرآن بر آن تصریح کرده است بشنود. 🔹با حسین برای شناسایی رفتیم وقت نماز شد اوّل برادر عالی نماز را با صوتی حزین و دلی شکسته خواند. 🔸بعد ایشان به نگهبانی ایستاد و من به نماز من در قنوت از خدا خواستم یقینم را زیاد کند و نمازم را تا به آخر خواندم. 🔹پس از نماز دیدم حسین می‌ خندد به من گفت : می‌ خواهی یقینت زیاد بشه؟ 🔸با تعجّب گفتم: بله اما تو از کجا فهمیدی؟ 🔹خندید و گفت : چه‌ قدر؟ 🔸گفتم : زیاد. 🔹گفت : گوشِت رو بذار روی زمین و گوش کن. 🔸من همان کار را کردم شنیدم که زمین با من حرف می‌ زد و من را نصیحت می‌کرد. 🔹و می‌ گفت : مرتضی ! نترس عالم عبث نیست و کار شما بیهوده نیست. 🔸من و تو هر دو عبد خداییم اما در دو لباس و دو شکل. ⭕️ سعی کن با رفتار ناپسندت خدا را ناراضی نکنی و... 🔹زمین مدام برایم حرف می‌زد سپس حسین گفت : مرتضی! یقینت زیاد شد؟ 🔸مرتضی می‌ گفت : من فکر می‌ کردم انسان می‌ تواند به خدا خیلی نزدیک شود اما نه تا این حد. 🏷راوی